۰۹ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۵

نگاهى به مسائل کنونى کشور و دنیا

رهبر معظم انقلاب درباره لزوم نگاه مبتکرانه و آگاهانه به مسائل جارى دنیا تأکید کرده اند، علما و بزرگان دین بیش از همه باید به این مسائل توجه داشته باشند و در شأن بصیرت ‏افزایى و روشن‏گرى خویش در جامعه به این مسائل نیز توجه دهند.
کد خبر : ۱۷۱۶۹۵
صراط: رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع فقهاى معظم مجلس خبرگان به بیان برخى از مسائلى مهمى که اکنون باید به آن توجه نمود پرداختند و خاطر نشان کردند: «در مجموعه‌‏ى ارکان نظام اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، این مجلس جایگاه ویژه‌‏اى دارد. لکن گاهى به مناسبتهایى که پیش مى‌‏آید - چه در اوضاع داخلى، چه در مجموعه‌‏ى مسائل جهانى - اهمیت این مجلس و اجتماع این‏همه از علما و بزرگان و متنفذینِ روحانى در بلاد و مجتهدین و مانند این‏ها، اهمیت ویژه‏اى پیدا مى‏‌کند؛ به‏نظر ما دوران کنونى از جمله‌‏ى این دورانها است، یعنى مسائل مهمى در جریان است در پیرامون ما؛ چه مسائلى که مستقیماً به ما ارتباط پیدا مى‌‏کند و چه مسائلى که ولو به‌‏طور مستقیم با ما مربوط نیست لکن نمى‏‌توانیم از کنار آن آسان بگذریم؛ از این‏گونه مسائل امروز در دنیا و در منطقه زیاد است. اوضاع عمومى - چه در آسیا، چه در آفریقا، چه در اروپا - اوضاع پیچیده‏‌اى است، اوضاع مهمى است؛ و نظام جمهورى اسلامى طبعاً حرفى خواهد داشت در قبال این نظام و خودنگرى و بازیابىِ وظیفه جزو مسؤولیتهاى همه‏ى ما در این دوران است.» متن حاضر به اختصار هرچه تمام‌‏تر به برخى از این تحولات و مسائل پیچیده کنونى که شایان توجه هستند مى‌‏پردازد.

  لزوم نگاه مبتکرانه به مسائل موجود کشور
اولین نکته‌‏اى که رهبر معظم انقلاب در این بخش از بیانات خویش بر آن تأکید کردند، مسأله لزوم نگاه مبتکرانه و آگاهانه به مسائل جارى دنیا و توجه دقیق به آنچه در جریان است، مى‌‏باشد. ایشان در این‌‏باره خاطرنشان ساختند که علما و بزرگان دین بیش از همه باید به این مسائل توجه داشته باشند و در شأن بصیرت‌‏افزایى و روشن‏گرى خویش در جامعه به این مسائل نیز توجه دهند: «عرض کردیم، هم در دنیا معضلات زیادى وجود دارد، هم اثرگذارى جمهورى اسلامى در معادلات منطقه بلکه گاهى در معادلات جهانى بیش از همیشه است؛ بنابراین همه‌‏ى ارکان نظام از جمله این مجلس، باید نگاه مبتکرانه و اساسى به مسائل داشته باشند؛ هم به حیث وظیفه‌‏ى شخصى و ذاتى علما - که علما هادیان امت‌اند و وظایفى دارند و مردم را باید روشن کنند؛ در نظام اسلامى وظیفه‌‏ى علما فقط گفتنِ مسأله‌‏ى نماز و روزه نیست، مردم را بیدار مى‏‌کنند، هوشیار مى‏‌کنند، حقایق را به مردم مى‏‌گویند، بصیرت‏افزایى مى‏‌کنند - هم به حیث اعتبار این مجلس که یک نهاد حکومتى است، وظایفى بر عهده است.»

  تحولات اساسى جهان امروز
یکى از مسائل مهمى که در جهان امروز باید به آن توجه کنیم این است که در سالهاى اخیر ما در یک دوره سرعت‌‏گیرى و شدت‏یافتن تحولات به‌‏سر مى‏بریم. شناخت خود این امر که ما در یک دوره حساس و تأثیرگذار از تحولات هستیم خود یک بصیرت جدى و مهم است. اگر ما به این توجه نداشته باشیم که در چه سیر سریعى از تحولات هستیم و خود را در یک حالت عادى و ساده تصور کنیم، از تأثیرگذارى شایسته بر تحولات نیز باز مى‌‏مانیم. پس باید درک کرد که در حال تحول هستیم و به مقتضاى این درک نیز باید عمل کرد: «امروز جهان درگیر تحولات اساسى است، این‏را نمى‏‌شود منکر شد؛ شما نگاه کنید به منطقه‌‏ى شمال آفریقا و مناطق دیگرى از آفریقا، در منطقه‌‏ى آسیا و قدرتهایى که در آسیا سر برآورده‏‌اند و در دنیا عرض اندام مى‌‏کنند در مقابل قدرتهاى سنتى عالم، یا وضعیتى که در اروپا ملاحظه مى‌‏کنید وجود دارد؛ دنیا در حال یک تحول است. حالا تحولات جهانى و تاریخى طبعاً در زمان کوتاه تحقق پیدا نمى‏‌کند؛ این‏جور نیست که حالا ما فرض کنیم اگر تحولى دارد رخ مى‏‌دهد باید در ظرف شش‏ماه، یک سال، دو سال انجام بگیرد؛ نه، نشانه‌‏هاى تحول را باید دید ولو این تحول به مرور در ظرف بیست سال انجام خواهد گرفت؛ لکن ما باید بفهمیم که در دنیا چه دارد اتفاق مى‌‏افتد. بنابراین نکته‌‏ى اول این است که دنیا درگیر تحولات اساسى است؛ این‌‏را بفهمیم.»

  برهم خوردن آرامش ظاهرى قدرتهاى بزرگ‏
یکى از مهم‏ترین عرصه‌‏هاى این تحول آن است که نظام سلطه بین‌‏المللى دچار شکاف و شکست شده است و در آن یک گسست‏ها و برهم‏خوردگى‌‏هایى پیدا شده است که آرامش این نظام را دچار خدشه اساسى کرده است: «آرامش ظاهرى جبهه‌‏ى مسلط جهانى - یعنى همین قدرتهاى سنتى‏‌اى که در دنیا حاکم بودند، چه قدرت آمریکا، چه قدرت‌هاى اروپایى؛ که یک آرامشى داشتند این‏ها از لحاظ اقتصادى، از لحاظ رسانه‌‏اى، از لحاظ استقرار اجتماعى در داخل کشورهایشان و یک آرامشى به‌‏ظاهر بر زندگى این‏ها حاکم بود - امروز به هم خورده، نشانه‌‏هاى این به‌‏هم‏خوردگى را انسان مى‌‏بیند. این‏ها مجهز بودند و هنوز هم هستند، هم به پول، هم به سلاح، هم به ابزارهاى تبلیغاتى و نیز به علم. بنابراین قدرتى که با این چند چیز مجهز است، باید دیگر خیالش راحت باشد و آرامشى بر آن‏ها حاکم باشد و بود؛ این آرامش سالهاى متمادى بر این‏ها حاکم بود؛ امروز این آرامش به هم خورده است.»
اگر به این امر توجه نکنیم و به خیال ساده خویش دنیا را در دوره قدیمى عهد استعمارگران و یا فضاى غلبه قدرتهاى بزرگ بپنداریم، البته از تأثیرگذارى شایسته‏‌اى که در این دوران تحول باید داشته باشیم عقب خواهیم ماند.

  معضلات اقتصادى بحران‌‏ساز غرب‏
در ادامه این مباحث، رهبر معظم انقلاب به مواردى از معضلات و مشکلاتى که باعث شده است آرامش و سلطه غرب بر هم بخورد و در معرض زوال قرار گیرد اشاره کردند که ما نیز به اختصار هرچه تمام‏تر به آن‏ها مى‌‏پردازیم. اولین مورد از این عناصر و معضلات برهم‌‏زننده سلطه غرب، مسأله اقتصاد است: «در چند عرصه این آرامش به هم خورده؛ اولاً در عرصه‌‏ى اقتصادى - که مهم‏ترین امتیازشان پیشرفت اقتصادى و رشد اقتصادى بود - مى‌‏بینید که وضع چه‌‏جورى است: هم اروپا دچار بحران اقتصادى است، هم آمریکا دچار بحران اقتصادى است؛ آن اقتصاد مستقر، امروز نشانه‌‏هاى ورشکستگى را دارد در خودش نشان مى‌‏دهد. خب، فرض بفرمایید دولتِ کشورى بیش از همه‌‏ى درآمد ناخالص ملى‏اش مقروض باشد؛ این الان وضعیتى است که در آمریکا وجود دارد؛ دولت مقروضى که راهى هم على‏‌الظاهر براى نجات از این مقروض‌‏بودن برایش متصور نیست. لذا برنامه‌‏هاى گوناگون کلان این‏ها انجام نمى‌‏شود در خود آمریکا این‏جور است، در کشورهاى بزرگ و قوى اروپایى هم کمتر تبلیغ مى‏‌شود و گفته مى‏‌شود اما واقعاً در آنجاها هم همین‏جور است. در خود آمریکا این رئیس جمهور فعلى - از دوره‏ى اولى که به ریاست جمهورى رسید - وعده‌‏ى بیمه‌‏ى خدمات درمانى همگانى را به مردم داد، اما تا امروز که حدود شش سال از آن روز مى‏‌گذرد، هنوز موفق نشده این‏کار را انجام بدهد؛ یعنى کشورى با آن همه امکانات مالى و با آن همه منابع، وعده‌‏اى را رئیس جمهور به مردمش داده و نتوانسته این وعده را عمل کند؛ این‏ها است دیگر. بنابراین در عرصه‌‏ى اقتصادى - که عرصه‌‏ى مهم کشورهاى جبهه‌‏ى استکبار و قدرتهاى سنتى دنیا بود - این‏ها دچار بحرانند، دچار مشکلاتند؛ اروپا هم - در خبرها همه مى‌‏بینند، همه مى‏‌شنوند - در کشورهاى مختلف، دچار مشکلات عدیده‏‌ى اقتصادى‌‏اند.»

  بحران اخلاقى و گسست اجتماعى در غرب‏
یک بعد مهم دیگر که در غرب دچار بحران اساسى شده است، مسأله اخلاق و تار و پود اتصال‏هاى اجتماعى است. بحران اخلاق، مسأله‏اى مهم‏تر و زیربنایى‏‌تر نسبت به اقتصاد است. هرچند بحران اقتصادى مسأله‌‏اى ریشه‏‌دار و مهم است که راه‌‏حل ساده و زودبازد‌‌ه‌‏اى ندارد اما بحران اخلاقى از آن نیز مهم‏تر و دیرپاتر است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامى: «در عرصه‌‏ى اخلاقى هم این‏ها شکست خورده‏‌اند؛ خب، تمدن کنونى غرب بر اساس پاسداشت انسان به‏‌وجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیه همه‌‏ى این تمدن بنا شده است؛ معناى آن این است که «انسانیت»، عنصر اصلى و هدف اصلى و قبله‌‏ى اساسى براى این تمدن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدنى غرب، انسانیت پامال‏‌شده است و حقاً و انصافاً دچار شکست شده‌‏اند. خب، تا اندکى قبل از این، در لباس علمى و در ادبیات دانشگاهى این مسائل را جلوه مى‌دادند و ضعفها را مى‌‏پوشاندند، لکن به‌‏تدریج این ضعفها آشکار شده و باطن این تمدن مادى - که ضد انسان است، ضد فطرت الهى است - دارد خودش را نشان مى‏‌دهد. یک نمونه‌‏اش قتل و غارت و خشونت است که خب این خشونتها و قتل‏‌وغارت‏ها این‏قدر متراکم شده که امروز بر کسى پوشیده نیست. حالا یک‏‌وقتى بود که انگلیس‏ها در هند جنایت مى‏‌کردند، در بِرمه جنایت مى‏‌کردند، اما در یک نقطه‌‏ى دیگرى خودشان را براق و اتوکشیده و مؤدب جلوه مى‏‌دادند؛ امروز دیگر آن روزگار گذشته است؛ امروز همه در جریان خشونتها قرار مى‌‏گیرند. کسانى‌‏که حرف مردم را بر زبان مى‌‏آورند، این خشونتها را به رخ جبه‌ه‏ى استکبار دارند مى‏‌کشند. قتل و غارت و خشونت و شهوت‏رانى‏‌هاى مسخ‏‌کننده‌‏ى انسان: ازدواج با هم‏جنس! این غیر از همجنس‌‏بازى است، به مراتب بالاتر است؛ یعنى علناً منکرِ ضد فطرت را در زندگى خودشان راه بدهند؛ «وَ تَأتونَ فى نادیکُمُ المُنکَر» که در قرآن هست. امروز علناً و صریحاً به این اعتراف مى‏‌کنند و دو همجنس با یکدیگر ازدواج مى‌‏کنند و کلیساها این‏‌را ثبت مى‌‏کنند و رئیس جمهور آمریکا اظهار نظر مى‏‌کند و اظهار عقیده مى‌‏کند و مى‌‏گوید من موافقم با این‏کار و مخالف نیستم! یعنى از پرده برون افتاده آن فساد باطنى و درونى در این زمینه‏‌هاى شهوت‏رانى و مانند این‏ها.»

  غرب حتى در اجراى شعارهاى خود نیز شکست خورده است‏
از نشانه‌‏هاى بارز شکست و گسست در تمدن کنونى غرب و نظام سلطه بین‌‏المللى این است که غرب حتى در عمل به شعارهاى خود نیز ناتوان شده است و رسماً علیه شعارهاى خود عمل مى‏‌کند به‏‌حدى‏‌که آبرو و اعتبار این شعارها و آرمانهاى ساختگى را نیز مخدوش مى‏‌نماید. غرب به سرکردگى آمریکا در طول چندین سال اخیر بارها و بارها شعار مبارزه با تروریسم را شعار اصلى خود در عرصه بین‌‏المللى قرار داده است. به‏‌طوری‌که در بیش از 10 سال گذشته تا کنون این شعار مرکز توجه رسانه‌‏هاى غربى نیز بوده است. اما نتیجه کار چه شده است؟ نتیجه این شده است که امروز آمریکا و دیگر کشورهاى غربى مانند انگلستان و فرانسه اصلى‌‏ترین حامیان تروریسم و عاملان اصلى کشتارهاى تروریستى در جهان شده‌‏اند. «حمایت صریح از تروریسم. خب ملاحظه مى‌‏کنید دیگر در همین قضایاى منطقه، کسانى هستند که جگر طرف را از سینه‏‌اش درمى‌‏آورند و جلوى دوربین تلویزیون‏ها گاز مى‌‏زنند، قدرتهاى اروپایى هم مى‏‌نشینند در اروپا، منتها احتیاط مى‌‏کنند و نمى‌‏گویند ما به او کمک مى‏‌کنیم، مى‌‏گویند ما به این جبهه‌‏ى معارض کمک مى‏‌کنیم؛ این‏جورى است دیگر؛ یعنى صریح از تروریسم، آن هم تروریسم خشن، وحشى، سبُع، این‏ها حمایت مى‏‌کنند.»

  شکست معنوى و دینى غرب‏
شکست دیگر غرب در عرصه معنوى و دینى است. «به مقدسات اهانت مى‏‌کنند و آسان و به‏‌عنوان آزادى، مقدسات را، چهره‌‏هاى نورانى را لکه‏‌دار مى‌‏کنند، مورد اهانت قرار مى‌‏دهند؛ پیامبران را، بزرگان را، نه فقط پیغمبر ما را، همه‌‏ى پیغمبران را. گفتم به بعضى از مسؤولین فرهنگى که متأسفانه خیلى از مسؤولین فرهنگى ما، با مسائل فرهنگى، در میدان مرتبط نیستند که مثلاً کتاب بخوانند، کتابهاى گوناگون را ببینند؛ غالباً برکنارند. گفتم که این‏ها به حضرت موسى اهانت مى‌‏کنند، به حضرت عیسى اهانت مى‏‌کنند، به پیامبران بزرگ اهانت صریح مى‏‌کنند؛ این امروز وجود دارد. بنابراین در جبهه‌‏ى اخلاقى هم این جبهه‏ى مستکبرى که اوضاع دنیا را کنترل مى‌‏کرد، شکست خورده، یعنى در آنجا هم اشکالات فراوانى بر او وارد شده.»

  شکست غرب در منطق هویتى خود
«در عرصه‌‏ى منطِق هویتى هم این تمدن و پاسداران این تمدن شکست خورده‏‌اند، چون پایه‌‏هاى علمى تمدن مادى غربى یکى پس از دیگرى دارد فرومى‏‌ریزد؛ دانشمندانى آمدند، حرف‌هاى آن‏ها را - چه در زمینه‌‏ى علوم انسانى، چه در زمینه‌‏ى علوم دیگر - رد کردند؛ پایه‏‌هاى علمى این تمدن یکى پس از دیگرى به هم مى‌‏ریزد.»

  از میان رفتن اعتبار و آبروى جهانى ابرقدرتها
همه آنچه ذکر شد، باعث شده است که «در عرصه‌‏ى اعتبار و آبروى جهانى هم که انصافاً امروز براى جبهه‏ى استکبار آبرویى باقى نمانده، یعنى سرجمع جنایتهاى دولتهاى غربى و حکومتهاى مستبدى که دست‌‏نشانده‌‏ى آن‏ها هستند، براى مردم دنیا آشکار شده و امروز منفورند در دنیا؛ حالا بعضى از سران دولتها و دولتهاى وابسته و دولتهاى ضعیف و ملاحظه‌‏کار و ترسو، خب در تعارف یک چیزهایى مى‌‏گویند اما در بین ملتها انصافاً امروز منفورند. امروز آمریکا از همه‌‏ى دولتهاى دیگر منفورتر است، هم در این منطقه، هم در مناطق دیگر؛ حالا منطقه‌‏ى اسلامى که خیلى، در مناطق دیگر هم همین‏جور. بنابراین این‏ها در عرصه‌‏ى آبرویى هم شکست خورده‌‏اند. این هم یک مسأله‌‏اى است که چیزى باقى نگذاشته است براى آن جبهه‌‏ى گردن‏‌کلفتى که حالا یکه‌‏بزن این‏ها هم دولت آمریکا است که از همه‌‏ى این‏ها به‌‏اصطلاح قوى‌‏تر و آماده به‌‏کارتر است، اما آبرویى این‏ها در دنیا ندارند. این هم نکته‌‏ى دوم از آن نکاتى که مى‌‏خواستیم عرض بکنیم.»

  بیدارى ملت‏ها
«نکته‌‏ى بعدى در مورد واقعیتهاى جهانى و اوضاع جهانى، بیدارى ملتها است؛ حالا ما گفتیم بیدارى اسلامى در منطقه‌‏ى شمال آفریقا و منطقه‌‏ى عربى، علیه این تعبیر جبهه‌‏گیرى شد که نه، این بیدارى اسلامى نیست، ربطى به اسلام ندارد؛ معلوم شد که چرا، کاملاً ربط به اسلام دارد؛ خب، حالا به‌‏حسب ظاهر آن‏‌را خاموش کردند اما خاموش‌‏شدنى نیست. وقتى احساس وظیفه‌‏ى اسلامى در یک ملتى به‌‏وجود آمد، احساس هویت اسلامى وقتى در یک ملتى به‌‏وجود آمد، به این آسانى‌‏ها نمى‌‏شود این‌‏را از بین برد؛ حالا گیرم یک دولتى سرکوب بشود یا برکنار بشود - یا با کودتا، یا با هر عارضه‌‏ى دیگرى - لکن آن روحى که در مردم به‌‏وجود مى‌‏آید، آن خودباورى و خودبازیابى هویت اسلامى، این به این آسانى‌‏ها از بین نخواهد رفت و از بین هم نرفته است. امروز در همان مناطقى و در همان کشورهایى که بیدارى اسلامى به‌‏وجود آمده بود، همچنان مثل دیگ جوشانى در حال غَلَیان است؛ این‏جور نیست که این بیدارى از بین رفته باشد. این هم یکى از واقعیتهاى دنیاست؛ استقامت اسلامى اوج گرفته.»

  ملت ایران، استوار و مقاوم در مسیر خود
«واقعیت دیگر هم که شاید یکى از مهم‏ترین این واقعیتها باشد، مسأله‌‏ى ملت ایران است؛ ملت ایران با گذشت 35 سال از طلوع انقلاب، از انقلاب زده نشده است، دست نکشیده است، انقلاب را کنار نگذاشته است، روحیه‌‏ى انقلابى را از خود دور نکرده؛ شما ملاحظه کردید این بیست‌‏ودوم بهمن را. و این یک پدیده است، این ‏را بارها عرض کرده‏‌ایم، عادت کردیم ما به این حادثه‌ی به این اهمیت. البته مطلبى هم درباره‌‏ى جوانهاى ما، در ذیل واقعیتهایى که باید به آن‏ها توجه داشت، عرض خواهم کرد. به‏‌هرحال این هم یک مسأله‌‏ى اساسى است. بنابراین در یک چنین دنیایى هستیم: در آنجا - در اطراف ما و در مجموعه‌‏ى جهان - آن حوادث که نشان‏‌دهنده‌‏ى تحولات اساسى است دارد اتفاق مى‏‌افتد، در کشور ما هم این رشد تفکر اسلامى و استقامت اسلامى و بالندگى و تناورشدن درخت حکومت اسلامى و نظام اسلامى است که وجود دارد. بنابراین با این توجه، باید عرض کرد که نگاه ما به مسائل خودمان و مسائل جهان، باید نگاه جدى‌‏اى باشد.»
منبع: تسنیم