صراط: ایران با مصرف سالیانه در حدود 55 تا 60 میلیون متر پارچه چادر مشکی، رتبه نخست مصرف این کالا را در جهان به خود اختصاص داده است. این در حالی است که فقط 10 درصد از نیاز کشور در داخل تولید میشود و حدود 90 درصد آن وارداتی است.
به جرأت میتوان ادعا کرد که در سالهای نه چندان دور کشورهایی مانند سوئیس، ژاپن و کره که به هیچ وجه مصرفکننده پارچه چادر مشکی نیستند، عمده تأمینکنندگان بازار داخلی کشورمان بودند، اما اخیراً تولیدات سایر کشورها مانند تایلند، اندونزی و ویتنام نیز اضافه و بعضاً جایگزین شدهاند، در حالی که ما همچنان اندر خم نحوه تولید، چگونگی سرمایهگذاری، تهیه لایحه و طرح و همچنین بررسی مکان و محل احداث کارخانه تولید پارچه چادر مشکی هستیم و هر از چند گاهی مطلبی و یا مصاحبهای از یک مقام مسئول و یا غیرمسئول، تولید آن را به سوژه روز تبدیل میکند، ولی مثل همیشه هیچ اتفاقی نمیافتد. همه چیز روال عادی خود را سپری میکند و واردات سالانه 50 تا 60 میلیون دلاری آن از طریق مبادی رسمی و مقادیر متنابهی دیگر از طریق قاچاق، کالای همراه مسافر و تجارت چمدانی همچنان ادامه دارد.
هر از چندگاهی نیز برای اینکه کمکاری و سهلانگاری خود در تأمین این نیاز داخلی را توجیه نماییم، دست به دامان مافیای تجارت آن میشویم و وجود آنان را دلیل عدم توسعه مناسب تولید این محصول در کشورقلمداد میکنیم.
مسائلی مانند مشکلات تکنولوژیکی را مطرح میکنیم، در حالی که به خوبی میدانیم یکی از دلایل اصلی عدم تولید این محصول در کشور، نبود عزم و ارادهای جدی در تولید پارچه چادر مشکی است وگرنه میتوان با تعریف مشوقهایی برای سرمایهگذاری در تولید این محصول و قرار دادن این مشوقها و تسهیلات در اختیار کارآفرینان و سرمایهگذاران موفق صنعت نساجی، نسبت به خودکفایی در این رشته قدمهای اساسی برداشت.
شناسایی اهلیت سرمایهگذار در این بخش از مهمترین عوامل موفقیت در تولید پارچه چادر مشکی است و تضمینی خواهد بود تا سرانجام سرمایهگذاریهای جدید نیز به سرنوشت سرمایهگذاریهای قبلی دچار نشود.
اینک تولید پارچه چادر مشکی از حالت تولید یک محصول صرفاً اقتصادی خارج شده و به نماد و شاخصی برای ارزیابی پیشرفت و موفقیت صنعت نساجی در کشور تبدیل شده است و بعضاً مثالی برای عدم توانمندی این صنعت به حساب میآید.
جا دارد هم اینک که صنعت نساجی در بسیاری از زیرشاخه های خود از قبیل تولید انواع کفپوشها، انواع الیاف، منسوج نبافته، نخهای فیلامنت و میکروفیلامنت و تولید انواع نخهای ظریف پنبه ای و ترکیبی به موفقیتهای شایانی دست یافته است، این نقیصه نیز با مساعدت و همراهی مسئولان تصمیمگیر یکبار برای همیشه حل و فصل شود تا ضمن جلوگیری از خروج سالیانه مقادیر معتنابهی ارز از کشور، بازارهای مصرفی کشورهای مسلمان و به ویژه کشورهای عربی را نیز به تسخیر خود در آورد و از این محل ارزآوری مناسبی برای کشور ایجاد کند.
به جرأت میتوان ادعا کرد که در سالهای نه چندان دور کشورهایی مانند سوئیس، ژاپن و کره که به هیچ وجه مصرفکننده پارچه چادر مشکی نیستند، عمده تأمینکنندگان بازار داخلی کشورمان بودند، اما اخیراً تولیدات سایر کشورها مانند تایلند، اندونزی و ویتنام نیز اضافه و بعضاً جایگزین شدهاند، در حالی که ما همچنان اندر خم نحوه تولید، چگونگی سرمایهگذاری، تهیه لایحه و طرح و همچنین بررسی مکان و محل احداث کارخانه تولید پارچه چادر مشکی هستیم و هر از چند گاهی مطلبی و یا مصاحبهای از یک مقام مسئول و یا غیرمسئول، تولید آن را به سوژه روز تبدیل میکند، ولی مثل همیشه هیچ اتفاقی نمیافتد. همه چیز روال عادی خود را سپری میکند و واردات سالانه 50 تا 60 میلیون دلاری آن از طریق مبادی رسمی و مقادیر متنابهی دیگر از طریق قاچاق، کالای همراه مسافر و تجارت چمدانی همچنان ادامه دارد.
هر از چندگاهی نیز برای اینکه کمکاری و سهلانگاری خود در تأمین این نیاز داخلی را توجیه نماییم، دست به دامان مافیای تجارت آن میشویم و وجود آنان را دلیل عدم توسعه مناسب تولید این محصول در کشورقلمداد میکنیم.
مسائلی مانند مشکلات تکنولوژیکی را مطرح میکنیم، در حالی که به خوبی میدانیم یکی از دلایل اصلی عدم تولید این محصول در کشور، نبود عزم و ارادهای جدی در تولید پارچه چادر مشکی است وگرنه میتوان با تعریف مشوقهایی برای سرمایهگذاری در تولید این محصول و قرار دادن این مشوقها و تسهیلات در اختیار کارآفرینان و سرمایهگذاران موفق صنعت نساجی، نسبت به خودکفایی در این رشته قدمهای اساسی برداشت.
شناسایی اهلیت سرمایهگذار در این بخش از مهمترین عوامل موفقیت در تولید پارچه چادر مشکی است و تضمینی خواهد بود تا سرانجام سرمایهگذاریهای جدید نیز به سرنوشت سرمایهگذاریهای قبلی دچار نشود.
اینک تولید پارچه چادر مشکی از حالت تولید یک محصول صرفاً اقتصادی خارج شده و به نماد و شاخصی برای ارزیابی پیشرفت و موفقیت صنعت نساجی در کشور تبدیل شده است و بعضاً مثالی برای عدم توانمندی این صنعت به حساب میآید.
جا دارد هم اینک که صنعت نساجی در بسیاری از زیرشاخه های خود از قبیل تولید انواع کفپوشها، انواع الیاف، منسوج نبافته، نخهای فیلامنت و میکروفیلامنت و تولید انواع نخهای ظریف پنبه ای و ترکیبی به موفقیتهای شایانی دست یافته است، این نقیصه نیز با مساعدت و همراهی مسئولان تصمیمگیر یکبار برای همیشه حل و فصل شود تا ضمن جلوگیری از خروج سالیانه مقادیر معتنابهی ارز از کشور، بازارهای مصرفی کشورهای مسلمان و به ویژه کشورهای عربی را نیز به تسخیر خود در آورد و از این محل ارزآوری مناسبی برای کشور ایجاد کند.