به گزارش صراط به نقل از وطن امروز، امیرهوشنگ زند، فارغالتحصیل مدرسه فیلم لندن است. او مدرک لیسانس فیلمسازی خود را از انستیتو هنر سانفرانسیسکو دریافت و فعالیت حرفهای خود در دوبله را از سال 1340 آغاز کرده است.
این گوینده همیشه جوان چندین سال است به عنوان مدیر دوبلاژ فعالیت میکند و با کارنامه قابل دفاعش، از او میتوان به عنوان مدیر دوبلاژ دهه 80 شمسی یاد کرد. زند از معدود مدیران دوبلاژی است که به زبان انگلیسی تسلط فوقالعادهای دارد و علاقه وافرش به سینما سبب شده آثار برگزیده سینما را فوقالعاده دوبله کند. در کارنامه او دوبلههای برجستهای همچون «پالپ فیکشن»، «لعنتیهای بیآبرو»، «زیر آسمان برلین»، «معجزه سوم»، «ویکی وایکینگه»، «ماشینها2 »، «بهشت بر فراز برلین»، «دختری با خالکوبی اژدها»، «ماجراهای تنتن»، سهگانه «ارباب حلقهها»، «ترمینال» و «رنگو» به چشم میخورد. او گوینده «تنتن» در مجموعههای این انیمیشن است که در شبکه نمایش خانگی توزیع شده. تقدیر در جشنواره ویدئویی تهران بهانهای شد تا با او به گفتوگو بنشینیم.
در نخستین جشنواره فیلم ویدئویی تهران از شما تقدیر شد. با توجه به اوج کار شما در دهه 80 این تقدیر کمی دیر اتفاق نیفتاد؟
نه اصلا، ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. واقعا فکر نمیکنم دیر اتفاق افتاده باشد. خیلی اقدام خوبی بود که به دوبله در افتتاحیه جشنواره فیلم ویدئویی پرداخته شد. قبلا هم تقدیرهایی شده بود، سال 88 هم به آثار برتر جوایزی تعلق گرفت. من در آن مراسم جایزه بهترین ترجمه را برای فیلم «ترمینال» (استیون اسپیلبرگ) گرفتم. تلویزیون هم گاهی اینگونه مراسم را برگزار کرده، اگر خاطرتان باشد سال 81 به خاطر دوبله «ارباب حلقهها» از من تقدیر شد.
گذشته از این تقدیرهای جشنوارهای، دوبله بخشی از فرهنگ رسانهای ماست اما به فعالان این عرصه کمتوجهیهای معنوی و مادی فراوانی میشود و گویندگان و مدیران دوبلاژ دچار نابسامانی مالی هستند. چرا دوبلورها همیشه در مضیقه هستند؟
مضیقه شدید مالی به آن شکلی که شما میگویید من نشنیدم وجود داشته باشد. البته خود من با دستمزدهای پایین این حرفه مساله داشتم. این حرفه در ایران خیلی ارزان فروخته میشود. خدماتی که ما انجام میدهیم، هنری که عرضه میشود واقعا در قبالش چیز زیادی عاید گوینده نمیشود. این موضوع به مساله عرضه و تقاضای موجود بازمیگردد. مسائل خیلی ریشهایتر از این حرفهاست که بتوان در یکی، دو کلمه بدان پرداخت. نارضایتیها خیلی ریشهایتر است که باید تک به تک بررسی کرد. پیشکسوتها خوب یا بد گذشت، بالاخره سرکردهاند، باید به فکر جوانترها بود؛ جوانهایی که طی 15-10 سال اخیر از طریق تلویزیون وارد این حرفه شدند، بچههای خوبی هستند و دارند کار میکنند اما با وجود این نیروهای تازهنفس تلویزیون همچنان گوینده جدید میگیرد و میخواهد آنها را آموزش داده و وارد حرفه دوبله کند. میدانید چه اتفاقی میافتد؟ این جوانهایی که آمدند و هماکنون فعال هستند به این حرفه امید داشتند و برای آن برنامهریزی کردند. خیلی از آنها 15-10 سال از عمرشان را گذاشتند و مدتی است بیکار هستند. برای اینکه گوینده جدید وارد این حرفه شود مخالفتی نداریم، باید دید این حرفه چقدر گنجایش دارد. همینطوری و بدون برنامهریزی بخواهیم گوینده بیاوریم به گوینده قبلی لطمه وارد میشود.
راهکار چیست؟
متولی جذب گوینده و کارآموز باید انجمن گویندگان فیلم باشد، مثل سابق. گویندهها را به مدیران دوبلاژ بسپارند و تا 6 ماه کارآموزی کنند و به صورت گروهی چندین مدیر دوبلاژ درباره آینده کارآموز تصمیمگیری کنند که گوینده تازهوارد در این حرفه بماند یا خیر. این روش سابق خیلی بهتر بود، روش جذب گوینده تلویزیون روش درستی نیست.
شما چرا اینقدر در پذیرفتن مدیریت دوبلاژ فیلمها سختگیر هستید و با وسواس فیلم انتخاب میکنید.
این وسواس کمتر شده. اخیرا همه جور فیلمی کار میکنم اما ماحصل کار بزن و دررویی نیست.
یادم هست فیلم هنگکنکی و هندی کار نمیکردید.
یک هنگکنگی هفته پیش کار کردم، هر فیلمی بدهند کار میکنم، کارم را دوست دارم. یک زمانی بود مثلا از دوبله فیلمهای هندی امتناع میکردم ولی خوب الان کیفیت فیلمهای هندی هم خوب شده، فیلم هندی هم کار میکنم، چهبسا خودم ترجمه میکنم.
در دوبله آثار فارسی هم کارهای شاخصی دارید بویژه سریال «بهترین تابستان من».
در سریال بهترین تابستان، علی صادقی سنش خیلی کم بود که در این سریال بازی میکرد، کارگردانش آقای علی بهادر سریال را در یزد فیلمبرداری کرده بود، به ایشان پیشنهاد دادم بهتر است گویندگان با لهجه حرف بزنند. رفتیم یزد و از هنرپیشههای تئاتر یزد درخواست کردیم بیایند جای بازیگران فیلم حرف بزنند و افشین ذینوری جای علی صادقی حرف زد، چقدر هم خوب حرف زد، به او لهجه یزدی را آموزش دادند و خیلی خوب از عهده کار برآمد.
دوبله «پالپ فیکشن» و «لعنتیهای بیآبرو» در شبکه نمایش با استقبال گسترده مردم روبهرو شد، فکر نمیکنید برخی فیلمهای خارجی اگر اکران شود دوباره رونق به سینما بازخواهد گشت؟
در شرایط کنونی سینمای ایران ورشکست شده است و باید نمایش فیلمهای خارجی از سر گرفته شود. این اتفاق خیلی به صنعت سینمای ایران کمک میکند. به نظر اگر این فرصت برای مردم فراهم شود که فیلم خارجی در سینما ببینند سینمای ایران هم رونق خواهد گرفت، مردم عادت میکنند که سینما بروند، این موجب میشود سینماهای بیشتری ساخته شود. به نظرم تهیهکنندگان فیلمهای ایرانی نمیتوانند تصمیم بگیرند که مردم فیلمهای خارجی نبینند، وقتی مردم این فیلمها را در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی میبینند چرا مردم ایران از دیدن فیلمهای خارجی در سالن سینما محروم هستند، این حرکت تهیهکنندگان نوعی انحصارطلبی و دیکتاتوری است.
شما از معدود دوبلورهایی هستید که به صورت حرفهای فیلم تماشا میکنید، دیگر همکارانتان فیلم و بازیگر را به خوبی نمیشناسند، مثلا هزاران بار اتفاق افتاده که مثلا گویندگی یک بازیگر سرشناش مثل فورد یا دنیرو گوینده خوبی نداشته است.
منصفانه راجع به همکارانم حرف نمیزنی. اینطوری قضاوت نکن... نمیدانم، شاید فرصت نمیکنند، خود من هم این روزها کمتر فرصت پیدا میکنم فیلم ببینم. تا جایی که وقت اجازه بدهد فیلمهای متفاوت تاریخ سینما را میبینم. راستی فورد که خیلی شناخته شده است الان دوره مایکل فاسبیدر است، این هنرپیشه به این خوبی را کسی نمیشناسد و کسانی به جایش گویندگی میکنند که جای تاسف دارد. اتفاق خوبی هم که میافتاد این است که فیلمی را که خیلی دوست داری و این اواخر هم تماشایش کردی را میدهند دوبله کنی. این اتفاق خوبی است. مثلا «دختری با خالکوبی اژدها» که من عاشق نسخه سوئدیاش هستم.
این گانگستربازی مدیر دوبلاژها کی تمام میشود؟ شما اغلب از همه گویندهها استفاده میکنید، دیگر همکاران مدیر دوبلاژ گرفتار دستهبندیهای مختلف هستند، مثلا محمود قنبری هیچ وقت حاضر نیست از سعید مظفری استفاده کند.
این خیلی عجیب است. سعید مظفری گوینده توانا و مدیردوبلاژ فوقالعادهای است. تعجب میکنم کسی نخواهد با او کار کند. مثلا خودم اختلافی با تورج مهرزادیان داشتم، با هم قهر بودیم اما این اختلاف مدت دارد، تمام میشود. مثلا کاری در دست داشتم که باید خود تورج میگفت و من با تورج مشکل داشتم، تلفن را برداشتم، زنگ زدم و گفتم تورج جان! من از تو معذرت میخواهم، اگر سوءتفاهمی شده عذرخواهی میکنم. او هم یخش آب میشود و با من کار میکند اما اینکه چند سال با گویندهای خاص کار نکنی کمی سوال برانگیز است.
شما با تلویزیون همچنان کار نمیکنید؟
حدود 10 سال بود کار نمیکردم، آقای میلانی (مدیریت واحد دوبلاژ )که جایگزین آقای بزرگی شدند، لطف کردند تماس گرفتند. چندی است همکاریام را با تلویزیون از سر گرفتهام. آقای میلانی نظر مساعدی به این حرفه دارند، به این حرفه احترام میگذارند و به پیشکسوتها علاقه فراوانی دارند. به قول معروف خودش اینکاره هستند. ایشان فیلمساز و تدوینگر هستند حتی تدوین تدریس میکند، سینما را به خوبی میشناسد.
آقای بزرگی (مدیریت قبلی واحد دوبلاژ) یک عده حاشیهنشینان دوبله دور و برش جمع کرده بود و این افراد در زمان مدیریت وی مصدر شده بودند مثل آقای مهندس XوY. این چند نفر نظرات خاص خود را درباره دوبله اعمال میکردند. یکجور قشرینگری توام با تنگنظری خاص و پیشکسوتزدایی حاکم بود تا جایی که یک عده از پیشکسوتها حق ورود به واحد دوبلاژ را نداشتند.
این نبود که بگوید این افراد را به سازمان راه ندهند، این کار را نمیکردند، پیشکسوتها خودشان مایل به همکاری نبودند. آقای بزرگی خودش اینجا نیست اما خدایش اینجاست، اینطوری نبود. شاید نوع برخوردش موجب دلخوری شده بود، این نبود که ایشان دستور بدهد یک عده نیایند، نه چنین چیزی نبوده. پیشکسوتها تصمیم گرفته بودند در مقطع مدیریت آقای بزرگی به تلویزیون نیایند و از قبل این تصمیم را گرفته بودند، ربطی هم به آقای بزرگی نداشت اما من از دوران کدخدازاده (مدیر واحد دوبلاژ) رابطهام را با سازمان قطع کردم.
مثلا نصرالله مدقالچی را گفته بودند اصلا وارد واحد دوبلاژ نشود.
گمان نمیکنم، چنین چیزی نبوده، کمی باید واقعبینانه این موضوعات را رصد کنیم. این را باید از خود نصرالله بپرسید. آقای مدقالچی خودش تصمیم گرفته بود با واحد دوبلاژ به دلایلی که داشته، کار نکند. این نبوده که مدیر واحد بگوید ایشان نیاید یا آقای بزرگی چنین دستوری داده باشد، اصلا چنین نیست.
یکی از آسیبهای دوره بزرگی این است که یک عده مردیگو- زنیگو یکدفعه شدند مدیر دوبلاژ ؟
این اتفاق از قبل افتاده اما خواهش میکنم درباره همکارانم با چنین لحنی قضاوت نکنید. اینجوری نگویید زنیگو – مردیگو. بالاخره جوانهایی بودند که کار کردند، باید ببینیم این جوانها توانایی این کار را داشتند یا خیر. به نظرم بعضیها این توانایی را دارند و الان دارند کار میکنند. جوانهایی که دارند مدیر دوبلاژی میکنند، چهبسا در زمان آقای بزرگی مدیر دوبلاژ شدند، چند تا از این جوانهایی که دارند کار میکنند مدیران دوبلاژ فوقالعادهای هستند، من افتخار نداشتم با آنها کار کنم، آقای ذینوری، آقای قطعهای، آقای باشکندی، شهرزاد ثابتی، رضا آفتابی و... .
به اعتقاد من کدخدازاده (مدیر قبلی واحد دوبلاژ) در حق دوبله جفا کرد و عملکردش با بزرگی تفاوت آنچنانی نداشت، چرا شما زمان ایشان دیگر نرفتید؟
من اصلا با این سیستم دوبلاژ متمرکز مساله دارم، به نظرم سیستم خوبی نیست و باید روش نظارت، کنترل و انجام دوبله به همان زمان قبل بازگردد. تامین برنامه شبکهها را تشخیص میدهند به کدام مدیر دوبلاژ بدهند کار کند. تنها حسن دوبلاژ متمرکز حسابداری است. شما که کار میکنید، میدانید سر ماه بابت کارهایی که در آن ماه انجام دادهاید پولش را سر ماه دریافت خواهید کرد، این تنها حسن دوبلاژ متمرکز است، حسن دیگری ندارد. روش متمرکز موجب افت شدید دوبلاژ میشود و خیلی چیزیهای دیگر که نباید مطرح کنم.
این مساله دوبلاژ متمرکز را در سازمان صدا و سیما باز کنیم که تامین برنامههای شبکهها اقدام به این کار میکردند و یک فضای رقابتی میان تامین برنامههای شبکههای مختلف به وجود آمده بود. این فضای رقابتی دیگر وجود ندارد.
یک عرصه رقابتی عالی به وجود آمده بود، شبکهها خودشان کار را سفارش میدادند، ریاست تامین برنامه فلان شبکه یا معاونش با من تماس میگرفت و از من میخواست کاری را انجام دهیم، این شیوه موجب تنوع دوبلههای با کیفیتهای متفاوت و استاندارد میشد، هر شبکه با مدیر دوبلاژهای مختلف کار میکرد، تنوع گویندگان بیشتر بود. حسن دیگرش این بود که مدیر دوبلاژ در مقابل کاری که میکرد، پاسخگو بود. بعد از متمرکز شدن دوبله آنقدر حجم بالا رفته که دیگر خبری از آن دقت گذشته نیست و همیشه سرعت در کار هم آفت این حرفه بوده که فکری هم برای این موضوع باید کرد. اگر بخواهیم کیفیت کارها بهتر شود باید روش متمرکز حذف شود، در روش غیرمتمرکز مدیر دوبلاژ پاسخگو بود و تامین برنامه هر شبکه بابت کیفیت دوبلاژ آن مدیر را مورد پرسش قرار میداد و ارتباط تنگاتنگی میان تامین برنامه و مدیر دوبلاژ به وجود میآید. این ارتباط در حال حاضر وجود ندارد و وقتی یک نفر میشود متولی این کار در قالب امور دوبلاژ سازمان، حجم عظیمی از کار سرش میریزد و مدیر واحد دوبلاژ بابت پایین بودن سطح کیفی و کمی دوبلهها مقصر نیست.
ترجمهها را اغلب خودتان انجام میدهید؟ ترجمههای سازمان ضعفهای اساسی دارند. مثلا در یکی از ترجمههای اخیر آمده بود «رئیسجمهور انگلستان» و مترجم فراموش کرده بود انگلستان به جای رئیسجمهور نخستوزیر دارد و مدیر دوبلاژ همان واژه رئیسجمهور را به کار برده بود! البته این اتفاق قبل از آمدن میلانی- زمان بزرگی- افتاده بود.
ترجمههای خوبی اخیرا توسط دیلماجهای جوان انجام میشود. البته نمیتوانم قضاوت کنم. من با تلویزیون چند وقتی است شروع کردم و فقط 2 تا فیلم سینمایی کار کردم و ترجمههایی هم که دستم رسید ترجمههای خوبی بودند.