هنر مدیریت رهبر انقلاب در سال 88
آیتالله حائری شیرازی میگوید: رهبر در فتنه اصلاً جراحی نکرد. فقط «واصتکم» عمل کرد. «الثبتکم صوتی» هم عمل نکرد. کدام یک از سران فتنه را گفت شلاق بزنید. هیچ کدام را احضار نکرد. این هنر است
چرا؟ چون شما از یک زاویه نگاه میکنید، طرف از زاویه دیگرنگاه میکند، نه شما میتوانید اورا قانع کنید ونه او شما را. اما اگر رسیدی به قرآن، رسیدی به تعریف انسان، از جایی که عقاید مشترک دارید آغاز کردید، بعد میبینی عدهای از کسانی که با شما یار نبودند با شما همراه میشوند وبا شما کار خواهند کرد؛ توصیه اکیدم این است. مثلاً برای رفع اختلاف میخواهید صحبت کنید نروید روی لاتفرقوا، لاتفرقوا روبناست؛ بروید روی واعتصموا به حبل الله آن زیر بناست. برادران اهل سنت ما گاهی بحث وحدت عالم اسلام و اتحاد را مطرح می کنند.
باید در مقابل دشمن یکدست بود. خودیهای خودمان هم این جور وحدتی مطرح کرده اند. این وحدت روبنایی گذراست. دقیقاً خلاف اصل نتیجه میدهد. چرا؟ چون آن یک راه غلطی میرود بعد میگوید بیا متحد شویم، تو هم بیا همراه باش. این غلط است. شما به او بگو، قبل از لاتفرقوا ما مکلف هستیم به واعتصموا به حبل الله جمیعا، خود ما و دوستان هم برای اهل بیت(ع) گاهی کم لطفی میکنیم، چون آیات زیادی گاهی برای امامت استفاده میکنیم، یکبار در مقابل اهل سنت از این آیه استفاده کنید. حبل الله چیست؟
در زمان خود نزول این آیه، حبل الله چه بوده است؟ زمین بروند آسمان بروند، هرکاری بکنند بر میگردیم که حبل الله خود رسول الله بوده است. نمیتوانند بگویند قرآن بوده است. چرا؟ چون هر کسی از قرآن برداشتی میکند. وقتی برداشت متفاوت است ، نتیجهاش تفرقه میشود ونه لاتفرقوا. بسیار غلط است اگر کسی بگوید معنای حبل الله یعنی قرآن. حبل الله برای بنده وجنابعالی قرآن نیست. حبل الله برای علی(ع) قرآن است.
شما دستت به مفسر قرآن و معلم قرآن میرسد ، شما دستت به قرآن نمیرسد. میگوید از کجا دستم به قرآن نمیرسد؟ خب بیا قرآن باز کن: بسم الله الرحمن الرحیم ، الم ذالک الکتاب این صحفه اول. شما از ذالک الکتاب شروع میکنید تفسیر میگویید. نه خیر!، یقهاش را بگیر، بگو اول تفسیر «الم» را بگو بعد برو سر آن. این میخواهد از کنار «الم» رد شود. این «الم» سرپل زمام را گرفته ، اصلاً نمیگذارد تکان بخوری. این «الم» اینجا چه کاره است؟ این «الم» رمز سامسونتی است که به کسی نگفته اند، شما هم رمز این سامسونت را به کسی نمیگویید.
میدانی معنایش چیست؟ میگوید اگر درِ قرآن را میخواهی باز کنی، این را باز کن برو داخل . این رمز عبور است، میگوید پس این چیزهایی که من از قرآن میدانم پس چیست؟ میگوید این اوراق بیبهایی است که بیرون سامسونت میچسبانند. اینها را فهمیدی از داخلش هم چیزی نمی فهمی. حالا فهمیدی این حروف مقطعه سر راه را بسته و راه برو برگرد ندارد.
این برای چیست؟ برای اینکه این کتاب رمزی است و بروید اهل رمز، رمزش را بگشاید وارد شوید. قدیم تلگراف را که میزدند باحروف مرس میزدند .حروف مرس خط و نقطه است. میبردند رمز گشایی میکردند بعد میفهمیدند که موضوع چیست.
خوب شما میخواهید بگوید این تهدید را در نحوی به فرصت تبدیل کردیم. گفتنش خوب است، اما این را در انسان پیدا کنید تا برایتان نتیجه ماندگار داشته باشد. نگاه کنید این آیه را، نه دی میخواهید بخوانید. «واذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک ونقدس لک» این آیه چه میگوید؟ «قال انی اعلم ما لا تعلمون» میگوید شما از خونریزی میترسید، از فساد میترسید. این انسان اگر آمد فساد میکند خونریزی میکند.
من این فساد وخونریزی را که یک تهدید است تبدیل به فرصت میکنم. «انی اعلم ما لاتعلمون» یعنی این؛ یعنی این فساد و خونریزی موتور محرک مبارزه با فساد وخونریزی است. آنکه میخواهد ترقی کند پیش من بیاید. موتور محرک و ژنراتورش در قسمت مفسک، وآنکه خونریزی میکند است. شما بیا با آن مقابله کن ترقی میکنی. با خون ریز مقابله کن. با مفسد مقابله کن و ترقی کن. مبارزه کن، ترقی کن. چرا خونریزی نباشد؟ بگذار باشد.
چرا فساد نباشد؟ بگذار باشد. شما در دوره جنگ گاهی میرفتید در سنگر نماز دو رکعتی میخواندید، بدون هیچ مستحباتی. حداقل نماز واجب، درسته؟ اما بر می گشتی و در خانه خودتان، در شهر امن و امانتان نماز جعفر طیار میخواندی. حالا نماز جعفر طیار در خانه صوابش بیشتر بود تو را بیشتر ترقی میداد یا آن نماز حداقل واجب توی سنگر در خط مقدم، کدامش؟ میگویی نماز اقل واجب خط مقدم. چرا؟ چون روی آن سوار می شدی ترقی میکردی و در مقابل آن هم تو را ترقی میداد.
شما ببینید هواپیما از زمین چطور بلند میشود. اگر شما مقاومت هوا را از جلوی هواپیما بردارید، موتور هواپیما هرچه میخواهد کار کند، به جایی نمیرسد. شما ببینید موتورش که کار میکند ، هوای جلو را میمکد از پشت رد میکند. هوای پشتی مقاومت میکند چون مقاومت میکند هواپیما را جلو میراند. این باد تند که ازعقب هواپیما خارج می شود، به هوای پشت سر می خورد و هواپیما به جلو حرکت میکند. این زمانی است که میخواهد روی باند حرکت کند؛ اما وقتی میخواهد از زمین کنده بشود برای کنده شدن از زمین از مقاومت هوای جلو استفاده میکند اگر بال هواپیما کاملاً افقی باشد هواپیما هوا را می شکافد و جلو میرود و از روی باند هم بلند نمی شود.
برای این کار بالش را مورب میگذارد تا فشار هوای جلو بیشتر بشود. این موتور که کار میکند هوای را عقب فشار می دهد تا هواپیما را جلو ببرد؛ هوای جلو مقاومت میکند و از زیر بال بالا میزند. وبال مورب که هوا زیر آن قرار گرفته است باد را از زیر خارج میکند و به هواپیما زاویه میدهد و این بادی که میخواهد بلغزد به این نقطه مورب برخورد میکند و این هواپیما را از زمین میکند و بلند میکند. این هوای مخالف همان «یفسد فیها ویسفک الدما» است که ملائکه میگویند، اینها سر راه را میبندند.
او میگوید همین مخالفت را ما به فرصت تبدیل میکنیم این اوج میگیرد. میگوید ملائکه آسمان اول، از زمان خلقت تا وقتی که هستند در آسمان اول می مانند، و آنکه در آسمان دوم است همیشه در آسمان دوم می ماند؛ اما آن را که من در «اسفل السافلین» قرارش ، به برکت این «یفسد فیها» به برکت «یسفک الدما» میآید و به اعلاعلیین می رسد از پشت سر شما وارد میشود، از جلو شما خارج میشود؛ شما ملائکه میگویید این چه کسی بود از کجا آمد که من نمیبینم چه کسی از جلوی من رد شد. میگوید این از برکت «یفسد فیها و یسفک الدما» بود که رد شد.
محور عمده انسان شناسیشما عاشوراست، عاشورا تابلوی کامل انسانیت است. چه از جنبه منفی چه از جنبه مثبت. مجموعه اشقیا و شهدا یعنی انسان؛ یعنی در انسان شقاوت و جهل را ببین و عقلش را ببین. عقل انسان تجلی کرده، شده شهدای کربلا؛ جهل انسان تجلی کرده، شده اشقیای کربلا. وقتی میگویند عقل وجهل، چیزی دستگیرت نمیشود. یک کلی گویی است.
وقتی این را زیر میکروسکوب عاشورا میگذاری و این سلول را به اندازهای بزرگ میبینی که احوال درون آن را درک میکنی، عاشورا ذرّه بین شماست برای دیدن انسانیت. ذرات وجود انسان را در میکروسکوپ عاشورا میتوانید درست ببینید. جهل آنجا درست شده است . جهل آن تیری که خورده به بچه شش ماهه. او کیست، چه کارت کرده که این طوری تیرش میزنی؟ بچه را بیاورند که آبش بدهند جوابش چیست؟ پدرش احساس دارد، مادرش احساس دارد.
آنها به یک امیدی آمدهاند، رحمی! مروتی! انسانیتی! شما نمیگویی این بچه را آوردهاند چون تشنگی او معضلی برای آنها شده است؟ حال چه طوری بچه را با این موضوع برگرداند، چهطور تحویل مادرش بدهد، بشین فکرکن.
ببینید عاشورا چه به آدم میگوید؟ میگوید در غدیر آمدند طرح کردند بیا این راه. چرا ادعا می کنیم این مسلمان است و آن هم مسلمان ، چه علی خواجه باشد یا خواجه علی؛ این رو به قبله نماز میخواند و آن هم رو به قبله نماز میخواند؛ این روزه میگیرد و آن هم روزه میگیرد . این یک سری حساسیتهایی رویش هست، آن یک سری حساسیتهایی رویش نیست.
اگر بخواهند رأی بگیرند رأیش بیشتر میشود. وقت رأی گیری هرکه رأیش بیشتر باشد، همان حق است. تو چکار میکنی؟ از انسان شناسی دور افتادی داری اینطوری حرف میزنی. آن حبل الله بود. میخواهد حبل الله معرفی کند، حبل الله ، ولایت. اینها خیال کردهاند حکومت یعنی مردم هر چه پسندیدند ؛ حتماً که این نیست. نگاه کن به آیه: « الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الظلمات الی النور» نگفته الصلاه یخرجهم من الظلمات الی النور، نگفته الصوم یخرجهم من الظلمات الی النور، نگفته الحج یخرجهم من الظلمات الی النور، نگفته الجهاد یخرجهم من الظلمات الی النور، نگفت زنا یخرجهم من النور الی الظلمات، نگفته شرب خمر یخرجهم من النور الی الظلمات ، نگفته قتل نفس یخرجهم من النور الی الظلمات»؛ گفته : «والذین کفرو اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات»، ولایت انسان را از ظلمت به نور میبرد.
تنها آنچه آن عمل میکند درست است و لا غیر. طاغوت دنبال تصمیم اعمال ولایت خودش هست. در جنگ جهانی دوم تا ژاپن ولایت امریکا را قبول نکرد، بعد از هیروشیما وناکازاکی می خواستند بمب سوم و چهارم را آنجا بزنند. تصمیم بلا شرط، یعنی قبول ولایت. دعوا بر سر ولایت است. ببین این ولایت راه سوم ندارد؛ ولایت الله ، ولایت طاغوت. عدم ولایت، ولایت اصلاً خلاء ندارد.
مثلاً این لیوان هر جایش آب ندارد، هواست، یا این یا آن. یعنی شما نمیتوانید بگویید ولایت الله را نپذیرفتم و ولایت طاغوت را نپذیرفتم؛ دروغ میگویی. تا گفتی ولایت الله را نپذیرفتم ولایت طاغوت را پذیرفتی. اینکه میگوید ولایت الله را نمیپذیرم جز طاغوت نیست. مگر طاغوت شاخ و دم دارد؟
رهبری به اینها گفت که شما میگویید انتخابات را باطل کنم، من باطل نمیکنم؛ من حجتی برای ابطال انتخابات ندارم. مردم 40 میلیون رأی دادهاند. حالا به این نه، به هر کس؛ چون به این رأی داده اند، بگویم باطل است؟ خوب فردا انتخابات بعدی چه کار کنم؟ هیچ کس نمیآید، دیگر مردم پای صندوق میآیند؟ میگوید این نظارت شورای نگهبان را قبول ندارم. مگر قبول نکردن نظارت شورای نگهبان شوخی است؟، نظارت شورای نگهبان جزء اصول شماست.
اصلا نمی توانی روی اصول بحث کنی. شما در هیچ علمی اصول موضوع را مورد بحث استدال قرار نمیدهی. اگر شما یک اصول موضوع نداشته نباشی اصلاً نمیتوانی پا از پا برداری. اصول موضوع علمها باید قبلاً پذیرفته شده باشد که شما بتوانید بعداً استدلال کنی. نظامها اصول موضوع میخواهند؛ در تمام دنیا اصول موضوع دارند.
در دعوای بین آقای بوش و آقای الگور، الگور پیشنهاد کرد آرا را بشمارند. قانون اساسی آنها میگوید اگر دستور دهد میشمارند و اگر گفت نه یعنی نه. دادستان گفت نشمارید. بعد دعوا کردند که اگر میشمردند نتیجه آراء چه میشد. یکی آنجا نوشت مهم نیست بشمارند تا ما از مخمصه بیرون بیاییم. تمام نظامها کلمۀ فصل دارند. بدون کلمۀ فصل اصلاً سنگی رو سنگ بند نمیشود. یکی مسئله را باید قیچی کند. شما گفتید شورای نگهبان نه، بعدش یک نظارت بگذار برای شورای نگهبان؛ خوب برای آن چه کار کند. یک ناظری هم بگذار برای نظارت آن؛ برای آن هم گذاشتند . خوب نقل کلام میکنی؛ میگوید قلبم آرام نیست، یکی هم بگذار روی آن . بعدش چی؟پس میافتد در تسلسل.
میبینی ولایت الله را نپذیرفت. این هم ملاکش بود؛ بعد افتاد توی ولایت طاغوت. «هر که گریزد زخرابات دوست/ بارکش غول بیابان شود». ببین اینها بعدش بارکش غول بیابان نشدند؟ بعد میگوید ما از اینها نیستیم. نمی توانی از آنها نباشی. دو ولایت در عالم داریم که در جنگند. این جمهوری اسلامی تا زمانی که خدا، بندگی و وحی را قبول دارد ولایت الله است؛ به مجرد اینکه وحی را بگذارد زیر پا به ولایت طاغوت تبدیل شده است. قضییه این است که با مسئله وحی نمیشود شوخی کرد. با مسئله حلال و حرام نمیشود شوخی کرد. در مسئله حلال و حرام نمیشود این طور گفت: این زیباست حلال است. به تو چه؟ مقام احکام جایگاه خودش را دارد، خوب، این ولایت الله.
این رهبرتان، از اول خودش را طوری تربیت کرده است با حجت حرکت کند. مسئول دفتر من همراه من بود قبل از انتخابات خبرگان، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. او یکدفعه گفت نظرتان هست که فلانی هم در انتخابات ان شاالله پیروز شوند و عضو خبرگان بشوند. ایشان جواب داد که بر خود حرام میدانم در این موارد صحبت کنم. آراء مردم است. میبینی حریم مردم را حفظ میکند. در آن جلسه کس دیگری نبود. منم، مسئول دفترم وایشان. این تقید دارد به آنچه قانون اساسی به مردم داده، مال آنهاست. با این خصوصیات به او میگویند بیا انتخابات را ابطال کن. میگوید من حجت ندارم. حجت نداشت. روی حرفش ایستاد.
نگاه کن اینها گفتند خونریزی و فساد، حالا این «اعلم مالا تعلمون» به داد رسید. خونریزی و فساد آنها یک مقاومت هوا شد، برای پرواز نظام و عبورش؛ نظام اوج گرفت. نظام قبل از فتنه زمین بود. بعد از فتنه آسمانی شد. به کمک فتنه از یک افق به یک افق دیگری رفت. نظام امروز نظام قبل از 88 نیست. ما قبل از 88 خیلی آسیب پذیر بودیم. ما از یک مسئله «قرآن سر نیزه کردن» مانندی به سلامت عبور کردیم.
اینها باید قبل از ظهور انجام بشود. اگر الان انجام نگیرد باید در دوره ظهور انجام بگیرد و آنجا مشکل ایجاد می کند. چرا علی (ع) در جنگ صفین این نتیجه ها راگرفت و آن جنگ به حکمیت منتهی شد . چون نیروهایش تصفیه شده نبودند. علی (ع) انتخاب گر نبود. مردم او را انتخاب کرده بودند. علی (ع) امیر نبود اسیر بود . و مظلوم ترین امیرها، امیری است که در ظاهر امیر باشد ولی در باطن اسیر باشد.
«کل ذلک کراهیه للموت و لیس لی الی ما تکرهون سبیل واصتکم فلم تتعظوا والثبتکم بصوتی فلم تتعدلوا اَفاَضربکم بسیفی فلستم بمصلحتکم فساد نفسی» موعظتان کردم، گوش نکردید. با شلاق تنبیه کردم مؤدب نشدید. منتظرید با شمشیر برخورد کنم؟ من به قیمت خویش خودم را خراب کنم تا شما را آباد کنم؟ چنین کاری را نخواهم کرد.« بمصلحتکم بفساد نفسی»
امام راحل جریان بنی صدر را قیچی و ایشان را عزل کردند و مجلس هم آمد رأی عدم کفایت داد. در قضیه قائممقام خودش اعلام کرد من عزل کردم. اما این رهبر امت این تجارب را دارد و ایشان هم از تجارب دوره امام خوب استفاده کرده است و هم صبورانه کار کرده است، با مردم کار کرده و مردم برایش اعتماد دارند؛ قبولش دارند، بهتر میشناسند تا امام (ره). وقتی که رهبر به دلیل هیمنهای و مهابتی که دارد از قاطعیتش استفاده میکند زمان را کم میکند . اما عوارض جنبی دارد. قیچی کردن ، جراحی است و جراحی عوارض جنبی دارد .
رهبر در فتنه اصلاً جراحی نکرد. فقط «واصتکم» عمل کرد ولا غیر. «الثبتکم صوتی» هم عمل نکرد. کدام یک از سران فتنه را آورد گفت شلاق بزنید. هیچ کدام از این سران را هم احضار نکرد. این هنر است. هنر مردم است و هنر رهبر هم هست. مردم با کفایتند که نیاز نیست احضار کند. نباید نقش مردم را نادیده گرفت. مردم بالغ شده اند.
مردم به یک بلوغی رسیده اند که وقتی حرف میزنند میگریند. دیگر نیازی ندارند که چاقو به کار ببرند، قیچی به کار ببرند؛ مردم میخواهند که قوه قضاییه اینها را محاکمه کند، قوه قضاییه هم اگر صلاح بداند محاکمه می کند و اگر صلاح نداند ، محاکمه نمی کند وکار درست همین است که ایشان میکنند. دلیل چیست؟ دلیل این است که تصمیم آنها عوارض جنبی ندارد. میدانی عوارض جنبی چیست؟ عوارض جنبی این است که اینها مظلوم واقع میشوند و یک عده برایشان متعصب میشوند و بعدش کار دستشان میدهد.
تعصب همین است که طرف کمربند انفجاری به خودش میبندد و میآید خودش را منفجر میکند، یک نفر از آنها کشته میشود و چهل نفر از ما. آقای شوشتری به وسیله چند نفر شهید شدند؟ به وسیله یک نفر. بن لادن میگوید این کار را میکنیم و معاملهاش هم صرف میکند، چهل کشته و شصت مجروح. این میخواهد این جوری نشود. میخواهد انگیزه به آنها ندهد. انگیزه به خیابان آمدن را از آنها بگیرد. مردم هر چه بکنند بهترین کار است. حضور مردم کار ساز است .
در شیراز گروهکها پنج نفر حزب الهی را در پنج ماه ترور کردند. آنها را میخواستند دستگیر کنند. به دادستان گفتم به شرطی ما اعدام میکنیم که اینها در ملأ عام اعدام شوند. مردم را از دست ندهید.
آنچه باید از فتنه 88 عبرت گرفت، این است که به برکت ولایت این مسایل حل شد. دقیقاً عاشوراست. گروهی که ولایت را پذیرفتند میبینید که الان به چه عزتی رسیدند، گروهی که نپذیرفتند به ولایت طاغوت افتادند. چون خلأ ولایت وجود ندارد. به مجرد اینکه حرف ایشان را گوش نگرفتند حداقل گرفتار طاغوت نفس خویش می شوند. «یخرجهم من النور الی الظلمات». معنایش همین این است.
همین نماز میتواند یخرجهم من الظلمات الی النور باشد. میتواند یخرجهم من النور الی الظلمات باشد. نماز مشترک، روزه مشترک، حج مشترک، جهاد مشترک، همه اینها مشترک است. الجهاد که فوز عظیم است، میگویم که باید حساب نمازش روشن باشد. «الجهاد مع الامیر جائر کلحم المیته والخنزیر». قول امام صادق (ع) است. چرا؟ چون یخرجهم من النور الی الظلمات است. با امارت امیر جائر. نزاع اصلی بر سر ولایت است. نمازی که اسلام به آن دعوت کرده است، نماز ولایت الهی است.
نماز ولایت الهی مثل این خیابان چمران است، اگر این کعبه آنجا باشد چمران شمالی شما را به آنجا می رساند؛ کنارش ولایت طاغوت چمران جنوبی است. وقتی اتوبان درست کردند، خط این طرفی و آن طرفی را با هم درست کردند، آن هزینهای که کردند برای هر دوتاشان کردند. بعضی جاها دیدید وسط جاده دوربرگردان زده اند و به این وسط که رسیدند برمیگردند. آقایان در جریان این فتنه به این مقطع یعنی سر دوربرگردان که رسیدند از ولایت الله برگشتند و به سوی، ولایت طاغوت پیچیدند ، حالا نرو کی برو . هر چه راندند فاصلهها بیشتر میشود .
شما نگاه کنید در غدیر مردم در رأس این زاویه بودند. آنهایی که ولایت الله را پذیرفتند ، در عاشورا شهدای کربلا شدند و آنهایی که نپذیرفتند در عاشورا اشقیای کربلا شدند ، فاصله از قیام شهدای کربلا میدانید چقدر است؟ اینها در رأس زاویه غدیر با همدیگر بودند. عاشورا نمایشگاه غدیر است.
به هر جهت فتنه 88 نمایشگاه خوبی بود ؛ همین آموزه و درسی برای امت میشود و مسایل خودتان شناسایی میشود. درسهای حاشیهایاش رادر نظر بگیرید: همیشه ممکن است اتفاقاتی بیفتد و هرچه قبل از ظهور اتفاق بیفتد بهتر است؛ چون خسارتش کمتر است. کاری نکنید که وقتی امام زمان (عج) ظهور میکند آن موقع قرآن سر نیزه کردنها شروع شود، قشری از یاران حضرت را از وی جدا کند.حضرت ظهور نمیکند، برای اینکه آن قشری که میخواهد برود ،برود.
هر که میخواهد وقتی ایشان علم را در دست گرفت و قیام کرد از وی نکول (عدول) کند قبلاً نکول (عدول) کرده باشد، بهتر از این است که در وسط میدان نکول (عدول) کند. شب عاشورا حضرت چه کار کرد؟ گفت بیعت ام را از شما برداشتم . اما اهل بیت اهل غدر نیستم. من به شما اعلام کردم که از کوفه برایم نامه نوشتهاند که کمک میکنند. شما براساس آنکه من گفتم این نامهها هست، آمدید با من بیعت کردید و الان به من خبر رسیده که اینها ما را یاری نمیکنند. چون شما بر مبنای یاری اهل کوفه با من بیعت کردید من با شما غدر نمیکنم، بیعتم را به این دلیل از شما برداشتم. از این تاریکی شب استفاده کنید و حرکت کنید بروید.
حضرت سکینه خاتون میگوید من میشنیدم و دیدم که یک دفعه پدرم سرش را به زیر انداخت و کاری به اینها نداشت. اینها بیست تا بیست تا، سی تا سی تا، چهل تا چهل تا، دسته دسته خارج شدند رفتند و هفتاد و یک نفر پای پدرم ماند. آن کار اساسی را کرد. چرا؟ چون این عقب نشینی در وسط جنگ خیلی مصیبت است، دل دیگران را خالی میکند. روز عاشورا روز قیام امام زمان است. الان شب عاشوراست اگر میخواهند بیست تا بیست تا بروند، بروند . این فتنهها میآیند برای اینکه عدهای بروند و باید بروند ، انقلاب باید ریزش داشته باشد.
ریزش آن ظاهری است، باطنش رویش است. ریزش کمّی برای رویش کیفی است. شمشیر تا بخواهد از یک آهن تبدیل به یک شمشیر برنده بشود ریزشهای کمّی زیادی دارد. اما صلابتی پیدا میکند که رویشِ کیفی است؛ برندگی پیدا میکند که رویشِ کیفی است، انقلاب در آینده ریزش کمّی و رویش کیفی فراوان خواهد داشت و هر چه ریزش کمّی بیشتر باشد رویش کیفی بالاتری خواهد داشت. در عاشورا ریزش کمّی را داشتند. یعنی از چند هزار نفر 72 نفر باقی ماندند. اما رویش کیفیِ صلابتی داشتند که تا بهحال مانده است.
شما فتنههای شدیدتر از این را در پیش خواهید داشت و مشکلی در آن نیست؛ علتش هم همین است: شما کلاس به کلاس که طی میکنید، میزان کلاستان و درستان بیشتر میشود. بچههای شما در کلاس اول بیست میگیرند. در کلاس دهم هم نمره بیست میگیرند؟ بیست گرفتن در کلاس دهم خیلی محال است. درسها خیلی زیاد است، مطالب فراوان است. هر چه جلوتر میروید کلاستان بالاتر می رود. امتحانات هم شدیدتر خواهد بود و در امتحانات شدید ریزش دارید.
منتهی رویشهایتان به برکت فتنه 88 بود. یعنی فتنه 88 شما را واکسینه کرد برای پیگیری مسایل. اگر در آینده مسایل جدیدی پیش بیاید، وقتی انسان مسئله اولی را حل کرد، همان راهحلی میشود برای مسایل دیگر. این جای خوشبینی بسیار خوبی برای آینده دارد؛ اما به شرطی که از آنچه در گذشته واقع شده است خوب درس بگیرید؛ کالبد شکافی کنید؛ بازش کنید؛ به یک روز نُه دی اکتفا نکنید. یک مجموعه باشد که روی آن فکر کنید.
من بیشتر از این مصدع برنامه شما نشوم و توفیق از خداوند متعال میخواهم. یادتان باشد ملائکه گفتند «یفسد فیها ویسفک الدماء » و خدا گفت «انی ما اعلم ما لا تعلمون» یعنی ملائکه در روز عاشورا میگفتند خدایا ما نگفتیم که اینها« یفسد فیها ویسفک الدماء» اینها یزید دارند، شمر دارند، سنان ابن انس دارند . ما ملائکه هیچ کدام از اینها را نداریم. خدا میگوید بلی شما نه سنان ابن انس دارید نه خولی دارید، نه شمر دارید، نه ابن سعد دارید، نه عبید الله ابن زیاد دارید. اما بدانید علی اکبر ندارید، عباس هم ندارید، اینها را هم ندارید این دو را تا با هم ببینید.
اگر من حسین(ع) باید داشته باشم، باید شهادت داشته باشم و اگر شهادت داشته باشم باید در انسان جهل بکارم و اگر نخواهد بکارد باید بگوید ابراهیم! تو سر بچه خودت را ببر. چهکار کنیم دیگر ؟ وقتی دشمنی در کار نیست، میخواهد امتحان بکنند. چهکار میکند؟ ببینید میگویند ما باید این کار بکنیم. اگر دشمن نبود به خودت میگویم این کار را بکن. آیه «ولوانا کتبنا علیهم ان اقتلوا انفسکم او اخرجوا من دیارکم ما فعلوا الاقلیل منهم ولوانهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیراً لهم» به بنی اسرائیل یک بار گفتند: «اقتلوا انفسکم» همدیگر را بکشید ، از صبح تا ظهر صد هزار نفر را کشتند؛ یعنی کسانی که آلوده شده بودند به وسیله آنهایی که آلوده نشده بودند کشته شدند.
در تورات آمده است نزدیک ظهر پسر هارون به نام الاثار یک بنی اسرائیلی را دید روی یک دختر جلعادی افتاده است، نیزه خودش را در پشت این مرد وارد کرد و از شکم زن خارج کرد. مرد و زن را با نیزه بالا برد. خدا به موسی گفت به خاطر غیرت الاثار قانع شدم، بس است نکشید. کشتار متوقف شد. خدا از این غیرتها خوشش میآید. ببینید نیزه را از پشت مرد وارد کرده، از شکم زن خارج کرده، و هردو را بالا آورده است؛ این موجب عفوشان شد.
شما نمیدانید در جنگ جمل علی (ع) چگونه وارد شد: خدایا کاری نمیکنم جز برای رضای تو. ایستادگی و مقاومت بکنید؛ به شدت برائت داشته باشید و مواظب باشید. شما بدون برائت وارد ولایت نخواهید شد، بدون کفر به طاغوت وارد ایمان بالله نخواهید شد . بدون اشداء علی الکفار به رحماء بینهم نخواهید رسید، رحماء بینهم از اشداء علی الکفار عبور میکند. همانطور که گفت راه قدس از کربلا میگذرد . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
منبع ؛ تسنیم