به گزارش صراط،بعید
میدانم از كودك ایرانی بپرسید بابا نوئل چهكسی است و او نشناسدش، اما
اگر از حاجی فیروز بپرسی یا نمیداند یا اگر بداند تصویری كه در ذهن دارد،
متكدیای است پشت چراغ قرمز یا در كوچه و خیابان كه دست نیاز به سمت
دیگران دراز كرده است. همین!
هر چند در تمام متونی كه به آیینهای نوروزی ایرانیان پرداخته شده به اسم حاجی فیروز یا معادلهای مانند بابا نوروز و عمونوروز اشاره شده، اما تاریخچه ظهور حاجی فیروز بدرستی معلوم نیست.
با وجود این حاجی فیروز نشانه رسیدن نوروز است و در یك تعریف ساده مردی است كه صورتش را سیاه میكند، لباس قرمز میپوشد، دایره میزند، ترانه مخصوصی میخواند و روح شادی و نشاط را به میان مردم میآورد.
حاجی فیروز با هدیه دادن پول، شیرینی و تخم مرغ رنگی به كودكان دل آنها را شاد میكند.
در فرهنگ معین هم به این مساله اشاره شده و مقابل اسم بابانوروز نوشته است: در اصطلاح كودكان، پیری كه به شب نوروز (شب اول سال) جامه نو و شیرینی و بازیچه برای كودكان آرد، نظیر بابانوئل مسیحیان.
این، همه آن چیزی است كه در مورد حاجی فیروز میدانیم و بیشتر از این هم صحبتی از او نمیشود. اما فرض كنید یكی از همین كشورهای همسایه كه حالا مولانا، سازتار و حتی نظامی و ابن سینا را هم به نام خودشان زدهاند، جشن نوروز داشتند.
اگر داشتند شك نكنید كه حاجی فیروز را مال خودشان كرده بودند و كار را به جایی رسانده بودند كه بابا نوئل اروپاییان نیز كاری تقلیدی از حاجی فیروز آنها بوده است و چه داستانها كه این وسط ساخته نمیشد.
اگر این كار انجام میشد تازه یادمان میآمد كه بیاییم و قدر این نماد انسانی آمدن نوروز را بدانیم و كمی به آن ارزش دهیم كه ارزش دادن به این نمادها یعنی احترام به فرهنگ و ارزش نهادن به آیینهای مردمی، اما حیف!
حیف كه گاه حاجی فیروزی كه میبینیم یك متكدی اغلب معتاد است كه نای خواندن و شادی ندارد و حتی گاهی با همان لباس نمادین شیشه ماشینها را پاك میكند و فال فروش و گلفروش هم میشود. كاش كمی به ترانهاش گوش میدادیم و یك «نیگا» به او میانداختیم.
هر چند در تمام متونی كه به آیینهای نوروزی ایرانیان پرداخته شده به اسم حاجی فیروز یا معادلهای مانند بابا نوروز و عمونوروز اشاره شده، اما تاریخچه ظهور حاجی فیروز بدرستی معلوم نیست.
با وجود این حاجی فیروز نشانه رسیدن نوروز است و در یك تعریف ساده مردی است كه صورتش را سیاه میكند، لباس قرمز میپوشد، دایره میزند، ترانه مخصوصی میخواند و روح شادی و نشاط را به میان مردم میآورد.
حاجی فیروز با هدیه دادن پول، شیرینی و تخم مرغ رنگی به كودكان دل آنها را شاد میكند.
در فرهنگ معین هم به این مساله اشاره شده و مقابل اسم بابانوروز نوشته است: در اصطلاح كودكان، پیری كه به شب نوروز (شب اول سال) جامه نو و شیرینی و بازیچه برای كودكان آرد، نظیر بابانوئل مسیحیان.
این، همه آن چیزی است كه در مورد حاجی فیروز میدانیم و بیشتر از این هم صحبتی از او نمیشود. اما فرض كنید یكی از همین كشورهای همسایه كه حالا مولانا، سازتار و حتی نظامی و ابن سینا را هم به نام خودشان زدهاند، جشن نوروز داشتند.
اگر داشتند شك نكنید كه حاجی فیروز را مال خودشان كرده بودند و كار را به جایی رسانده بودند كه بابا نوئل اروپاییان نیز كاری تقلیدی از حاجی فیروز آنها بوده است و چه داستانها كه این وسط ساخته نمیشد.
اگر این كار انجام میشد تازه یادمان میآمد كه بیاییم و قدر این نماد انسانی آمدن نوروز را بدانیم و كمی به آن ارزش دهیم كه ارزش دادن به این نمادها یعنی احترام به فرهنگ و ارزش نهادن به آیینهای مردمی، اما حیف!
حیف كه گاه حاجی فیروزی كه میبینیم یك متكدی اغلب معتاد است كه نای خواندن و شادی ندارد و حتی گاهی با همان لباس نمادین شیشه ماشینها را پاك میكند و فال فروش و گلفروش هم میشود. كاش كمی به ترانهاش گوش میدادیم و یك «نیگا» به او میانداختیم.
آخرین اخبار و تصاویر اقتصادی را در سرویس اقتصاد صراط بخوانید.