سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۳ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۳

آوازخوانی شجریان با گیتار رضا یزدانی

رضا یزدانی با ذکر خاطره‌ای از آوازخوانی همایون شجریان با گیتارنوازی وی، گفت: وقتی "حسرت گلوله با من است" را در تیتراژ حکم خواندم کیمیایی به من گفت طوری خواندی انگار گلوله خورده‌ای.
کد خبر : ۱۰۱۸۱۷

به گزارش صراط،در بخش نخست نشست با رضا یزدانی خواننده، اندیشه فولادوند ترانه‌سرا، کارن همایونفر آهنگساز و علی اوجی تهیه‌کننده آلبوم "خاطرات مبهم" درباره روند شکل‌گیری ترانه‌ها، آهنگ‌ها و کلا حال و هوای این آلبوم صحبت کردیم. همچنین در بخشی از بحث‌هایمان درباره شکل‌گیری این گروه چهار نفره و سابقه آشنایی‌شان که به سینما و فیلم "طهران، تهران" برمی‌گشت سخن گفتیم.

رضا یزدانی در بخش دوم و پایانی این نشست به دیدگاه کیمیایی درباره موسیقی و آوازی که این خواننده اجرا می‌کند، اشاره کرد. همچنین رضا یزدانی، کارن همایون‌فر، اندیشه فولادوند و علی اوجی از همکاری و رفاقت با مسعود کیمیایی سخن گفتند. اما رضا یزدانی از آشنایی خود با کیمیایی بیشتر صحبت کرد و گفت که با "حکم" کیمیایی در عرصه موسیقی پا گرفته است.

در این نشست همچنین مباحث مختلفی از حضور ترانه‌هایی با رویکرد اجتماعی در این آلبوم  و کاربرد آن در میان مخاطبان، اظهار تمایل رضا یزدانی برای ورود به عرصه‌های جدید موسیقی به ویژه موسیقی دستگاهی مطرح شد.

از نکات دیگری که کارن همایونفر روی آن تاکید کرد این بود که آلبوم "خاطرات مبهم" در امتداد کارهای قبلی رضا یزدانی نیست و او به عنوان آهنگساز قصد داشته وجه دیگری از این خواننده را نشان دهد وگرنه رضا یزدانی ادامه دارد و تکثیر می‌شود.

* تاکید بر استقلال آواز، نوع آهنگسازی و ترانه سرایی یکی از مهمترین فاکتورهایی بود که در طول این گفتگو به کرات بیان شد. از شما آقای کارن همایونفر می‌پرسم جایگاه رضا یزدانی در این آلبوم چیست؟

همایون‌فر: قبل از پاسخ به این پرسش باید متذکر شوم که طرفداران رضا یزدانی روی سر من جای دارند و قطعا با "خاطرات مبهم" از یزدانی رویگردان نخواهند شد. به نظر من این آلبوم بخشی از رضا یزدانی است که پنهان مانده بود. به عقیده من یزدانی می‌تواند یک رمانس را به شکل والس کلاسیک بخواند مثل اتفاقی که در قطعه گرامافون در این آلبوم افتاد.

به همین دلیل قرار نیست "خاطرات مبهم" در امتداد رضا یزدانی محبوب راکرهای ایران باشد بلکه "خاطرات مبهم" بخش دیگری از رضا یزدانی است و این نکته‌ای است که روی آن تاکید دارم. ببینید یزدانی پیش از این "جاده شمال"، "کوچه ملی"، "پیکان" و بسیاری دیگر از آثار را خوانده است که این آثار مخاطبان خاص و قابل احترام خودش را دارد اما با این آلبوم جنس دیگری از مخاطب به جمع دوستداران او پیوستند.

* با این اوصاف اگر رضا یزدانی در "خاطرات مبهم" نوع دیگری از آواز را تجربه کرده، باید یقین پیدا کرد که کارن همایون‌فر به عنوان آهنگساز و اندیشه فولادوند به عنوان ترانه‌سرا نیز گونه‌ای دیگر از کارشان را تجربه کرده‌اند.

همایون‌فر: دقیقا همینطور است. به حساب بدجنسی من نگذارید اما با این نوع موسیقی می‌خواستم بخش‌هایی از نوع دیگر ترانه گفتن، نوع دیگر موسیقی نوشتن و نوعی دیگر آواز خواندن را تداعی کنم وگرنه رضا یزدانی ادامه دارد. رضا یزدانی فقط چند آلبوم قبلی و یا تنها "خاطرات مبهم" نیست بلکه او در حال تکثیر شدن است.

* در راستای اعتقاد به تکثیر شدن رضا یزدانی، این سوال پیش می‌آید آیا کارن همایون‌فر به عنوان یک موزیسین فکر می‌کند رضا یزدانی می‌تواند در موسیقی دستگاهی هم متولد شود و نوع دیگر از آواز را تجربه کند؟

همایون‌فر: نظر شخصی من این است که رضا یزدانی با ارکستر موسیقی ملی هم می‌تواند یک آواز کاملا سنتی بخواند و می‌دانم و مطمئن هستم که همه مبهوت خواهند ماند.

* رضا یزدانی آواز سنتی بخواند! تصورش هم عجیب است. با این اوصاف انتظار گونه‌ای دیگر از تجربه توسط رضا یزدانی می‌رود.

همایون‌فر: قطعا این انتظار می‌رود. چون وی بخشی از موسیقی را که می‌داند دائما انجام می‌دهد و ادامه این بخش از دانسته‌ها یعنی افتادن به ورطه تکرار و جذابیتی در تکرار وجود ندارد.

* آقای یزدانی، علاقه‌ای به ورود به حیطه موسیقی سنتی دارید؟

یزدانی: تاکنون چنین موقعیتی برای من پیش نیامده است . باید شرایط انجام این کار پیش آید و بعد درباره این موقعیت فکر می‌کنم.

البته به نوعی این موقعیت پیش آمده است. من موسیقی محمد نوری به خصوص دو قطعه از آثار این هنرمند را بسیار دوست دارم. یادم هست گرامیداشت یاد و خاطر محمد نوری در تالار وحدت برگزار شد. از من دعوت شد که به مناسبت این گرامیداشت قطعاتی از آثار او را بخوانم من هم گفتم اگر با اجرای دو قطعه‌ای که من دوست دارم موافقت کنند، می‌خوانم. بعد روی صحنه رفتم و این دو قطعه را با لحن و زبان خودم اجرا کردم. خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت. در حالی که خودم فکر نمی‌کردم بتوانم دو قطعه که از جنس آثارم نیست، خوب بخوانم.

* موسیقی از جنس کارهای محمدرضا شجریان را گوش می‌دهید؟

یزدانی: همایون شجریان از دوستان خوب من هست و بسیاری از مواقع پیش آمده که کنار هم می‌نشینیم، من گیتار می‌زنم و او تصنیف می‌خواند. اما در کل علاقه شخصی‌ام این سبک نیست چون اصولا موسیقی سنتی را دوست ندارم اما با همه این اوصاف اگر شرایط اش پیش آید قطعا از تجربه کردن دریغ نمی‌کنم.

*اما موسیقی دستگاهی الفبای موسیقی ایرانی است.

یزدانی: درست به همین دلیل است که می گویم باید فرصت دهیم و ببینیم شرایط چطور پیش می‌رود. چندی پیش دو قطعه بر شعرهایی از حافظ برای افتتاح سالن حافظ در تالار وحدت خواندم. بعد که خواندم متوجه شدم یکی از آوازها دشتی شد.

فولادوند:  نکته ای را می‌خواهم درباره رضا یزدانی تاکید کنم. افراد بسیاری هستند که خداداد صداهای خوبی دارند و خوب می خوانند اما معتقدم تنها صدای خوب داشتن برای خوانندگی لازم نیست و این کار به هوش و ذکاوت هم نیاز دارد که بخش بزرگی از این هوش خودآورده است و رضا یزدانی هوش خوبی از درک زبان فارسی دارد و من خواننده فارسی‌زبان جر یک نفر ندیدم که جان کلمات را تا این اندازه درست درک کند.

* البته در کنار این هوش و ذکاوت خواننده، مهم است که چه موسیقی‌ای برای او ساخته می‌شود که کارن همایون‌فر از پس این کار برآمده است.

همایون‌فر: راستش من معتقدم که یک آنارشیست هستم و از تکرار بیزارم. در تمام آثاری که کار کردم از آلبوم گرفته تا موسیقی فیلم هیچ یک از آثار از جهت ملودی ربطی به هم ندارد. مثلا یکی از آثارم برای موسیقی الکترونیک نوشته شده، دیگری بسیار سنتی و یا کاملا کلاسیک و تلفیقی است.

همچنین آلبوم‌هایی با صدای احمدرضا احمدی و کار دیگری با اندیشه فولادوند دارم و یا آلبومی به شکل کاملا سنتی با صدای زنده‌یاد خسرو شکیبایی دارم و به طبع روحیات من هم در هر یک از آثارم متفاوت است. اما در آلبوم "خاطرات مبهم" می خواستم بگویم که حالم بد است. که در برخی از قعطعات این حال بد وجود دارد.

* ولی حال خوب گروه را در بعضی از قطعات می‌توان شنید.

همایون‌فر: دقیقا. چه عاشقانه‌ای بالاتر از سورئالیسم عجیب و غریب "گرامافون" می‌توان نام برد.

فولادوند: در موسیقی کلامی فارسی از سال‌ها پیش تاکنون هیچ آلبومی مثل "خاطرات مبهم" نتوانسته بود مرا در خودش غرق کند و معتقدم این آلبوم یک اتفاق موسیقایی ایده‌آل است که امیدوارم شبیه این شیوه کار تا سال‌های بعد باز هم کار شود و تا اندازه‌ای به ذائقه‌سازی نسل معاصر توجه شود.

همایون‌فر: از سوی دیگر باید اجازه دهیم برخی از قطعات این آلبوم گَرد زمان بخورند تا خوب فهمیده شوند.

فولادوند: اتفاق هنرمندانه هم همین است که در گذر زمان به کشف و شهود در روزگار خود برسیم. در واقع نوآوری فاکتور اصلی "خاطرات مبهم" بود.

* این نوآوری را به ویژه در قطعه "بلاتکلیف" می‌توان احساس کرد.

اوجی: به قطعه "بلاتکلیف" اشاره کردید، بد نیست خاطره‌ای تعریف کنم. با اندیشه فولادوند تلفنی صحبت می‌کردم، گفت یک ترانه دارد که نمی‌خواهد جایی منتشر شود و تاکید کرد نمی‌خواهد کسی از محتوای کار مطلع شود و فقط می‌خواهد آن را برای من بخواند. ترانه را که خواند و تلفن را قطع کرد، به یزدانی زنگ زدم و ماجرا را تعریف و تاکید کردم که حیف است این ترانه منتشر نشود. خلاصه رضا یزدانی تماس گرفت و اندیشه فولادوند راضی شد این ترانه را کار کند و به این ترتیب "بلاتکلیف" منتشر شد.

فولادوند: مجموع ترانه‌های این آلبوم همه خوب و تحسین برانگیز هستند. به ویژه قطعه "حرف آخر" با شعری از قیصر امین‌پور بسیار زیبا بود و تنها قطعه‌ای بود که من با آن گریستم.

* عمده موسیقی‌ای که این روزها نسل جوان را به خود جذب کرده در حوزه پاپ است که اغلب کلام این نوع موسیقی معمولا یا عاشقانه صرف و یا ضد عاشقانه است. یکی از ویژگی‌های کار شما این است که از نقطه صفر تا صد از این فضای مرسوم فاصله گرفته و به مسایل روز اجتماع و شرایطی که در آن به سر می‌بریم اشاره می‌کند. البته در جاهایی حال و هوای سیاسی هم پیدا می‌کند...

فولادوند: از نظر من در سرزمین‌هایی شبیه ایران هر اتفاقی که بیافتد یا سیاسی و یا اجتماعی است. یک مثال می‌زنم از ویسواوا شیمبورسکا که نویسنده‌ای لهستانی و برنده جایزه نوبل ادبیات است. نوشته‌ای دارد که می‌گوید حتی وقتی در گوشه آشپزخانه خود ظرف می‌شورم یا به گل‌های گلدان آب می‌دهم این عمل به مثابه این است که کار سیاسی انجام می‌دهم.

بنابراین مسئله این نیست که فعال سیاسی و یا اجتماعی و یا یک شاعر عاشقانه‌های زندگی باشید، مسئله این است که مردم سرزمین ما در بعد از انقلاب و بعد از جنگ و نسل های بعد از آن بسیار آشنا به سیاست هستند و این آشنایی در تمام مراحل زندگی نفوذ دارد.

نسل ما با جنگ بزرگ شد و در عین حال خاطرات کودکی ما در جنگ شکل گرفت. حال اینکه اگر معتقد هستید برخی از قطعات این آلبوم از جمله قطعه "بلاتکلیف" دارای این خاصیت است به این دلیل است که از ذهن یک نویسنده آشنا به این مسایل جامعه تراوش کرده است و من از هر دریچه‌ای به زندگی نگاه کنم این دغدغه و پیشینه تاریخی با من است از این دریچه به جهان هستی نگاه می‌کنم.

* بحث پایانی درباره سینمای کیمیایی و تاثیر این کارگردان بر پرورش استعدادهایی چون جمع شما است. به این معنا که کیمیایی بین نسل دهه 50 جایگاه ویژه‌ای دارد و از سوی دیگر صدایی مثل رضا یزدانی، موسیقی همایون‌فر و همچنین اشعار فولادوند به نوعی متعلق به همان دوران است. کمیایی کجای زندگی هر یک از شما قرار دارد؟

یزدانی: کار حرفه‌ای خودم را با مسعود کیمیایی آغاز کردم و با او بود که مطرح شدم.

اوجی: به نکته خوبی اشاره کردید. جمع حاضر یعنی من، رضا یزدانی، اندیشه فولادوند و کارن همایون‌فر اولین کارهای خودمان را با مسعود کمیایی شروع کردیم. اندیشه فولادوند اولین حضور سینمایی خود را با سربازان جمعه تجربه کرد، رضا یزدانی تیتراژ فیلم "حکم" را خواند و کارن همایون‌فر هم اولین موسیقی فیلمی که ساخت "سلطان" بود.

همایون‌فر: نه اولین کارم نبود. اما این همکاری در آن زمان باعث شناخته شدن من شد.

اوجی: خود من اولین تجربه دستیاری کارگردانی را با کیمیایی شروع کردم. در واقع این جمع همه کیمیایی‌باز هستیم.

یزدانی: به این دلیل که مسعود کیمیایی آدمهایی را که قرارست با او همراه شوند و خاطره بسازند، می‌شناسد و معمولا انتخاب‌های درستی به دلیل سابقه حضورش در سینما و نوع ارتباطی که برقرار می‌کند، دارد. روزی که کیمیایی قطعه "لاله‌زار" را شنید به واسطه اندیشه فولادوند مرا برای بازی در نقش یکی از سربازان دعوت کرد اما به دلایلی در این فیلم بازی نکردم. تا اینکه تیتراژ فیلم حکم را خواندم. کیمیای معتقد است صدای من مانند ندارد همچنین معتقد است جنس صدایم به درد فیلم‌های اجتماعی می‌خورد و نوستالژی‌بازی‌هایی که کیمیایی آنها را بسیار دوست دارد.

*حرف از خاطره و خاطره‌بازی شد. از روزهایی که با کیمیایی گذراندید نکته‌ای یادتان است؟

یزدانی: یادم هست روزی که داشتم موسیقی تیتراژ "حکم" را می‌خواندم به استودیو آمد و موسیقی را گوش داد و گفت که موسیقی تیتراژ فیلم "حکم" او را یاد رضا موتوری می‌اندازد.

* مسعود کیمیایی نظر تخصصی هم درباره موسیقی هم می‌داد؟

یزدانی: کلام در آواز برای او مهم بود. مثلا در تیتراژ فیلم حکم یک بخش از شعر که می‌گفت "حسرت گلوله با من است" را با شدت می خواندم و او می‌گفت جوری کلمه گلوله را مطرح می‌کنی که انگار همین الان گلوله خورده‌ای. نکته جالب این است که من در ادای کلمات معمولا تاکیدهای چندباره دارم اما یادم هست که مسعود کیمیایی از من خواست که کلمات را محکم تر بیان کنم.

آنچه مرا به کیمیایی نزدیک کرد این بود که این فیلمساز جنس صدای من و نوع خوانش را دوست دارد به همین دلیل این همکاری تا امروز ادامه دارد و نوع همکاری من با این فیلمساز به شکل اداری نیست بلکه با هم رفاقت می‌کنیم.

*شهرت کیمیایی تا چه اندازه به شناخته شدن رضا یزدانی کمک کرد؟

 یزدانی: زیاد. خیلی از مخاطبانم مرا با "حکم" می‌شناسند. یعنی بعد از "حکم" تازه دنبال آلبوم‌های من رفتند.

غیر از این خود من به سینما علاقمندم و فیلم‌بین ماهری هم هستم و فیلم نوآر را بسیار دوست دارم. از همین رو چون زمینه‌های سینما در وجود من بوده است خدا هم خواسته که این آشنایی و ارتباط پیش آید و با کیمیایی وارد سینما شوم و بعد از "حکم" به "رئیس" و"محاکمه در خیابان" هم رسیدم و پس از کمیایی با کارن همایون‌فر در فیلم‌های "طهران، تهران" و "بوی گندم" که در نوبت اکران است، کار کردم.

دوستان من همه سینمایی هستند و دوستان کمی در عرصه موسیقی دارم و موزیسین‌های ایرانی را تنها در مراسم و محافل خاص موسیقایی می‌بینم.

* پیرو صحبت کارن همایون‌فر یک سر به ارکستر ملی بزنید، دوستان موسیقایی هم پیدا می‌کنید. حالا اگر برای همکاری دعوت شوید آمادگی اجرای موسیقی سنتی را در خود می‌بینید؟

یزدانی: باید امتحان کنم.

*حالا این سئوال را به نوع دیگر از کارن همایون‌فر می پرسم. چرا موسیقی فیلم را انتخاب کردید؟ چرا عرصه‌های حضور در ارکسترهای مختلف را تجربه نمی‌کنید؟

همایون‌فر: من عاشق سینما هستم وگرنه می توانستم به عنوان یک نوازنده با ارکستر سمفونیک ادامه دهم. سینما بخش مهمی از زندگی من است و در سایه این عشق بوده است که مکانیزم نوشتن موسیقی برای سینما و تلویزیون تغییر کرد.

* اما چندی پیش اعلام کرده بودید که قصد دارید موسیقی فیلم را کنار بگذارید.

همایون‌فر: خسته شدم از همه ناملایمتی هایی که نه سینما بلکه روابط حاکم در این صنعت بر هنرمند تحمیل می‌کند. من 14 آهنگ برای فیلم در سه سال گذشته ساختم که اغلب این فیلم ها از بهترین‌های سینما بودند. اما به مرحله ای رسیدم که متوجه شدم من تنها دهنده هستم نه گیرنده. به همین دلیل است که کم آورده‌ام.

* اما این پایان راه نیست.

همایون‌فر: بیست سال است که من در استودیو هستم. بیست سال است که نفهمیدم که بچه‌هایم چطور بزرگ شدند.

* برای رفتن از سینما تصمیم جدی گرفته‌اید؟

همایون‌فر: درباره هیچ پدیده‌ای جدی نیستم جز موسیقی و اگر سینما نشد به سراغ آلبوم می‌روم.

*سئوال آخر اینکه اسم "خاطرات مبهم" از کجا آمد؟

یزدانی: وقتی کل آلبوم را گوش می‌دهید نوعی گنگی در آلبوم است که خاطراتی مبهم از پدیده‌های اطراف را در ذهن تداعی می‌کند.
منبع: مهر