به گزارش صراط،بدون
ترديد در هماوردي دسته هاي سياسي در انتخابات سال92 جريان تجديدنظرطلب
همانند 4دوره گذشته ي انتخابات رياست جمهوري، يكي از پاهاي ثابت رقابت است و
تدارك بسياري براي جبران ناكامي هاي گذشته خود ديده و در طول يك سال اخير
هم با تشكيل جلسات مكرر و منظم ميان تمام گروههاي معتقد به اين گفتمان
راهكارهاي لازم را جهت «متقاعد نمودن نظام براي بازگشت شان به عرصه
انتخابات» و «اقناع ذهني افكارعمومي جامعه در همين جهت» بارها مرور و مورد
واكاواي قرار داده اند.
اكثر فعالان عرصه سياسي هم تاكيد دارند كه رفرميسم داخلي (اصلاح طلبان) پس از غائله آفريني در سال88 همواره بااقدامات مهندسي شده جمعي و پروپاگانداي رسانه اي در پي تلطيف فضاي سياسي كشور با هدف گذاري برگشت به درون حاكميت و صحنه هاي انتخاباتي بوده وتلاش داشته اند كه به هرشكل ممكن از رخوت سياسي كه امروز به آن دست به گريبان اند رهايي يابند.
اما درشرايطي كه شايد هيچ دليل عقلاني مبني بر حضور نيافتن اين جريان درانتخابات پيش رو وجود ندارد، برخي از تئوريسين هاي اين طيف اصرار دارند كه با عمليات مخفي اهداف انتخاباتي خود را دنبال كرده و موقتا از حضور آشكار در پيكارهاي انتخاباتي پرهيز كنند و اين امروز بعنوان يكي از استراتژي هاي مهم و اوليه ي اين گروه سياسي است.
به اين معنا كه اصلاح طلبان كانديداي مشخصي تا هفته هاي پاياني انتخابات رياست جمهوري معرفي نكرده و اينگونه القاء كنند كه تمركز خود را بر روي انتخابات شورا گذاشته وبه جريان هاي رقيب و افكارعمومي اين را جهت دهي كند كه راهبرد خاص و برنامه اي ويژهاي براي شركت در آوردگاه 92 ندارد.
معرفي چهره هاي متعدد وپراكنده معتقدبه گفتمان اصلاحات از سوي برخي رسانه هاي منسوب به اين طيف، پرهيز از اعلان رسمي شركت در انتخابات از سوي رهبران و تظاهر به اينكه شايد به نتيجه لازم براي معرفي كانديدا مستقل نرسند همه از جمله دلايلي است كه گزاره ي فوق را تاييد مي كند.
پياده سازي اين طرح واجراي مناسب آن به مقدماتي اساسي نياز دارد كه بخشي از آن را اتاق فكر اين جريان به كمك رسانه هاي خود وارد مرحله عملياتي كرده و تا روز انتخابات ديگر مولفه ها را بصورت كاملا زيرپوستي دنبال خواهند كرد. به اين ترتيب استراتژي نخست اصلاح طلبان رياست جمهوري يازدهم است و انتخابات شوراها استراتژي دوم آنها به شمار ميايد.
در ادامه ضمن پرداختن به چرايي اهميت انتخابات يازدهم رياست جمهوري از نگاه اين طيف، سناريوي هوشمند چند مرحله اي شان را مورد واكاوي قرار مي دهيم وبه پرسش هايي نظير:
- چرا رهبران اصلي اين طيف علي رغم اهميت حياتي انتخابات آتي رياست جمهوري هنوز هم ائتلافي راتشكيل نداده و فردخاصي را بعنوان گزينه ي نهايي خود در رسانه اي نكرده اند؟
- چرا پدربزرگ هاي مجمع روحانيون بعنوان نيرو محركه اصلي تحركات جريان دوم خرداد هنوز هم مواضع متناقض و گمراه كننده درباره چگونگي حضور جريان متبوعشان در ميدان انتخابات اتخاذ مي كنند؟
- به چه دليل شخصيت هاي برجسته ي اين جريان از يك سو تمام توان خود را براي گرفتن مجوز از سوي رهبري و نهادهاي نظارتي وتصميم گير گذاشته اند و از سوي ديگر اكراه فراوان دارند كه راهبرد يا برنامه هاي انتخاباتي خود را در نشستي خبري و نظير آن به افكارعمومي گزارش دهند؟
- چرا هر چند هفته اي يك بار گزينه ي نو درمحافل رسانه اي اين جريان آنهم به شكلي هدفمند مطرح مي شود به گونه اي كه حدود 15كانديدا تابه امروز از سوي شخصيت ها و رسانه هاي مختلف شان مطرح شده است؟
پاسخ خواهيم داد.
چرايي اهميت انتخابات يازدهم براي تجديدنظرطلبان
رفرميسم داخلي-طيف دوم خرداد- از سال76 تا غائله88 در پياده سازي ايده هاي مختلف استحاله و براندازي ناكام مانده و در دو دوره ي چهارساله از قدرت دور بوده و نمي خواهد اين هشت سال را به دوازده سال تجديد كند چرا كه ادامه ي اين روند ضربات جبران ناپذيري را براي آنها به همراه خواهد داشت؛ از يك طرف اهداف براندازانه شان عقيم مي ماند و از طرف ديگر افزايش زمان دور ماندن آنها از قدرت، حذف شدن هميشگي آنها از دنياي سياست و به تبع آن فراموشي از سوي مردم را بدنبال خواهد داشت.
بر همين اساس آنها از سال 89 تاكنون آهسته و پيوسته سعي داشته اند با ناديده انگاري رويدادهاي گزنده سال88 در افكار عمومي برگشتي به قبل داشته و آرام آرام خود را براي انتخابات 92 آماده كنند تا بلكه اين آوردگاه پاياني باشد بر ناكامي هاي شان.
برهمين مبنا عدول ازاصول و اعتراف ضمني برخي ازچهره هاي مطرح اين نحله ي سياسي به اشتباهات و تحركات گسترده خود در فتنه88 - درطول ماههاي اخير- تنها براي شركت درانتخابات شوراها نيست چرا كه اين جريان با مهره هاي سفيد و دسته چندم هم مي تواند در انتخابات شركت كند و فعاليت انتخاباتي خود را به مرحله ي اجرا بگذارد و نيازي به اين حجم از عقب نشيني هاي سياسي نيست.
موضع گيري ها ومصاحبه هاي پرتعداد چهره هاي برجسته - نظير موسوي خوئيني ها، محمدخاتمي، موسوي لاري و مجيد انصاري كه بعد از برگزاري انتخابات دهم درسكوت مطلق خبري بودند - و فعاليت هاي گسترده ي رسانه هاي جريان دوم خرداد حداقل در6ماه اخير بلاشك هدفي غير از آنچه عنوان مي شود را نشان مي دهد.
اصلاح طلبان بخوبي مي دانند كه انتخابات رياست جمهوري راه اصلي براي برگشتن به عرصه حاكميت بوده و درمقابل انتخابات شوراها حركتي تدريجي، زمان بر و راه فرعي براي بازگشت به اريكه قدرت است؛ در كنار آن، پيروزي درانتخابات شوراها تضميني براي موفقيت در دوره هاي بعدي انتخابات رياست جمهوري نيست و نمي تواند اين جريان را از شرايط نااميد كننده ي كه امروز به آن مبتلا هستند نجات دهد پس چرا بايد تمركز خود را روي انتخاباتي بگذارند كه انتظار به قدرت رسيدن آنها را به 12سال افزايش مي دهد و منجر به حذف كامل انها از عرصه سياست مي شود.
اين راهم بايد عنوان كرد كه اهداف غايي جريان تجديدنظرطلب كه همان استحاله و براندازي است تنها از طريق كسب كرسي رياست جمهوري قابل اجرا است و نشيمن گاه هاي شوراها نمي تواند دردي از آنها دوا كند.
به بيان ديگر، به دست آوردن قدرت – درمقياس رياست جمهوري_ به گردانندگان دو غائله ي 78و88 اين توانايي را مي بخشد كه با استفاده از نرم افزار رفرميسم(اصلاحات)، پروژه استحاله و تغيير حاكميت را به بعد رسمي و قانوني منتقل كنند و بدون شك اين تنها با ورود اصلاحات به مراكز اجرايي و قانون گذاري كشور عينيت مي بخشد.
هانتينگتون در كتاب موج دموكراسي با تاكيد براين موضوع مي آورد :«اصلاح طلبان دموكراتيك نه تنها لازم بود در رژيم اقتدار گرا وجود داشته باشند بلكه مي بايد درآن رژيم صاحب قدرت هم باشند... انتخابات درموج سوم طريقي براي تضعيف وپايان دادن به رژيم هاي اقتدارگرا است».
سه فاز طرح انتخاباتي
پايلوت يا پيش نويس سناريوي انتخاباتي هواخواهان داخلي ليبراليسم در سه فاز عملياتي تدوين شده است.
- رواني
- تبليغاتي
- رقابتي
فاز رواني از هفته هاي قبل بصورت جدي در دستور كار لايه هاي مختلف انساني-رسانه اي، اين جريان قرار گرفته و دو فاز ديگر هم به فراخور زمان و در هفته هاي نزديك به زمان برگزاري انتخابات وارد مرحله ي عملياتي خواهد شد كه نيازمند تحليلي جداگانه است.
بعد عمليات رواني
1- در فازنخست «جلوگيري از مشاركت حداكثري» مهمترين هدف است. به اين معنا كه اصلاح طلبان با معرفي نكردن نامزدهاي انتخاباتي خود در شرايط كنوني اين پيام را به جامعه انتقال دهند كه انتخابات92 تك قطبي است و آنها قصد شركت دراين عرصه را ندارند تا از رشد فزاينده ي حضور مردم درجهت «مشاركت حداكثري در انتخابات» جلوگيري كنند.
اين طيف سياسي هنوز هم به نظريه ي معروف خود مبني بر «عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات مساوي با كاهش مشاركت مردمي است» قائل هستند و درپي آن هستند با معرفي نامزد خود درروزهاي پاياني - برخلاف سياست هاي كلان نظام - تنور انتخابات را سرد نگه داشته و قدرت چانه زني نظام را در عرصه هاي داخلي وبين المللي كاهش دهند. هرچند كه تجربه ي انتخابات مجلس نهم خلاف اين فرضيه را نشان مي دهد.
2- دربعد رواني تئوريسين هاي اين جريان تضعيف، بي اعتبارسازي وازبين بردن پايگاه و مقبوليت اجتماعي مخالفان خود؛ ايجاد جو ارعاب در جامعه نسبت به آينده ي كشور و منزوي نشان دادن نظام درعرصه ي بين الملل با هدف مجذوب ساختن خود راكليد زده اند و همه ي اين گزاره ها با ناتوان نشان دادن اصولگراها از مديريت كشور در حوزه هاي مختلف قابل تحقق است.
به همين دليل است كه بخش قابل توجهي از اظهارات سياسيون اين جريان و رسانه هايشان متمركز بر روي ضعف هاي مديريتي دوره ي سكان داري اصولگرايان است كه با برجسته سازي بسياري هم همراه است.
3- با علم به اينكه بازي خواني اصولگرايان از مهره چيني هاي رقيب، مي تواند چندمين شكست را هم براي دوم خرداد به ارمغان بياورد آنها از معرفي نامزدهاي نهايي خود بشدت پرهيز مي كنند و سعي دارند با بازهاي فريبنده ي «ميام نميام خاتمي»، «معرفي افراد متعدد و پرشمار بعنوان كانديداهاي احتمالي» و يا «شرط گذاري براي شركت فعال دراين عرصه» تمركز جناح مقابل را برهم زده و آنها را به صف كشي و زدوخورد هاي داخلي بكشانند.
دركنار اين اصولگرايان فرصتي براي نقد و به چالش كشيدن گزينه ي نهايي و مورد نظر جريان رقيب پيدا نمي كند و آنها مي توانند ضمن تقويت مقبوليت نامزد پنهاني خود به تكثر كانديدا در طيف اصولگرايان هم اميدوار باشند. فرصت سوزي اصولگرايان وفرصت سازي براي خود يكي از كاركردهاي اين بخش از طرح است.
اتفاقي كه امروز هم در طيف اصولگرايان قابل مشاهده است نشان مي دهد كه اين جريان در دام عمليات رواني دوم خردادي ها گرفتار آمده به گونه اي كه هركدام از گروهها و دسته هاي جريان اصولگرا احساس تكليفي خاص درقبال انقلاب و مردم مي كند و گزينه ي مقبول خود را معرفي مي كند و اين درشرايطي است كه دوم خرداد با انسجام، طراحي هاي پيچيده خود را پياده سازي مي كند و قطعا گزينه ي واحدي به صحنه مي آورند.
درجهت ديگر، ايجاد پرسش هاي و شبه هاي بي اساس در اذهان جامعه - با محوريت مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم درهفته هاي اخير –برمبناي شكل دهي به افكارعمومي مطابق اهداف و مقاصد مورد نظر و سپس مديريت آن، صورت پذيرفته است.
فاز تبليغاتي-رقابتي
انتظار اين است كه طراحان اين پروژه ي انتخاباتي در بهار امسال ابتدا بصورت زيرپوستي و پس ازآن در هفته هاي پاياني ارديبهشت ماه (پس از نام نويسي كانديدا در وزارت كشور) حركت هاي تبليغي خود را با شدت بيشتري درجهت حمايت و دفاع از كارنامه ي يكي از گزينه هاي مقبول خودشكل دهند و تمركز رسانه هاي جمعي خود را به شكلي ظريف و غيرمحسوس براي وي به راه بيندازند، تا بلكه از گرداب آشفتگي سياسي موجود نجات يابند.
همانطور كه اشاره شد، نا مشخص ماندن نامزد نهايي اين جريان تا هفته هاي پاياني (حتي بعد از بررسي صلاحيت ها توسط شوراي نگهبان) نه تنها ازفشار نقدهاي جدي شخصيت ها ورسانه هاي اصولگرا عليه گزينه ي نهايي جلوگيري مي كند بلكه مي تواند به ميزان قابل توجهي مقبوليت وي راهم افزايش دهد.
تئوري سازان دوم خرداد، اين را هم محتمل مي دانند كه تا اواخر ارديبهشت ماه شيب بي اخلاقي هاي سياسي و زدوخوردهاي دروني اصولگراها آنقدر تند شده كه نامزدهاي اين جريان با توجه به دلخوري هاي بوجود آمده، رفاقت ها را كنار گذاشته - يكديگررا به چشم رقيب نگاه كرده – و حاضرنخواهند بود به خاطر ديگري صحنه را ترك كنند؛ اين هم يك قدم اساسي در جهت تكثر نامزدهاي اصولگرا و قدمي روبه جلو براي دوم خرداد به حساب مي آيد.
پس ازاين مرحله دوم (فاز تبليغاتي) نامزد نهايي جبهه ي اصلاحات - كه مورد حمايت تكنوكرات ها و دوم خرداد وحتي اپوزسيون خارج نشين قرار ميگيرد - رونمايي مي شود و درشرايطي پابه ميدان رقابت مي گذارد كه اصولگرا دچار تفرق آرا و تكثر كانديدا هستند.
تجديدنظر طلبان يقين دارند كه شروع رقابت هاي انتخاباتي به شكل دوقطبي، در شرايط كنوني آنها را با توجه به عملكرد پرابهامشان در 8سال مديريت قوه مجريه و غائله هاي دست ساز عليه حاكميت بشدت در موضع ضعف ونابودي قرار مي دهد وبايد در شرايطي صحنه را اصولگرا-اصلاح طلب كنند كه احتمال پيروزي شان ( باتوجه به تكثر وتفرق اصولگراها و همچنين فضاي ملتهب و پراسترس كشور در آستانه ي انتخابات) پنجاه پنجاه باشد.
«فقدان مقبوليت نامزدهاي اصلاح طلب» دليل ديگري است كه رهبران تئوريك اين جناح را بر آن داشته تا رقابت با اصولگراها را در فضاي ديگري (كه مولفه هاي مانند آنچه ذكر شد را داشته باشد ) بكشانند تا بلكه تعدد گزينه هاي رقيب ميزان مقبوليت نامزد نهايي شان را به نسبت افزايش دهند.
***
گروهي كه كثرت گرايي فرهنگي، پلوراليسم ديني و سكولاريسم را از ملزومات ايجاد دموكراسي مي دانستند ، امروز بدون دليل دست از تئوريزه كردن مباحث رفرميسي وتجديدنظرطلبانه از دين برنداشته اند بلكه با طراحي هاي پيچيده دربستر انتخابات92 سعي دارند تا به محض به قدرت رسيدن جنبه هاي ديني نظام را با ميل خود رقيق تر از گذشته كند.
بايد تاكيد كرد كه تنها انتخابات رياست جمهوري يازدهم است كه مي تواند دوم خردادي را - كه بواسطه ي عملكرد ناصوابشان در طول نزديك به پانزده سال مورد قهر مردم قرارگرفته اند - از مهلكه ي كه امروز در آن دست وپا مي زنند نجات دهد وهرچند گوشه چشمي هم به انتخابات شوراها دارند اما با شناختي كه از قدرت دوستي آنها مي توان جستجو كرد به كمتر از كرسي قوه مجريه قانع نخواهند بود.
جريان سيال اصولگرا هم بهتر است بجاي برخي بداخلاقي هاي سياسي و همچنين تمركز بر روي نقاط ضعف برخي از نامزدهاي مطرح خود وبرجسته كردن آن توجه خود را متوجه سناريوهاي پيچيده و هوشمندانه گروه رقيب كند كه با تمام غائله آفريني ها عليه نظام توانسته خود را بازسازي كند و حتي بعنوان يك رقيب انتخاباتي به مانند ادوار گذشته مطرح كند.