به گزارش صراط،«کارخانهی ترور» نوشتهی ترِور آرونسون، نگاهی دارد به دادههای اطلاعاتی داخلی افبیای در مورد تروریسم داخل خاک امریکا و این کتاب درنهایت جمعبندی خود را ارائه داده است و به ما میگوید کدام سازمان بیشتر برنامههای تروریستی را داخل خاک امریکا طرح میریزد: افبیآی. یک نظام اداری بیمار را تصور کنید. حالا یک نظام اداری فاسد را تصور کنید. حالا هر دو را با هم یکی کنید. حالا میتوانید به تصویری نزدیک بشوید که در این کتاب از افبیای رسم شده است. گلوبال ریسرچ در شرح این امر گزارشی را منتشر کرده است که خواندن آن عبرت آموز است.
آدمی را تصور کنید که هم احمق باشد و هم روانپریش و در این نظام اداری بیمارِ فاسد گیر افتاده باشد و بدجوری درون خودش جنایتکار شده باشد، شیزوفرنیک هم باشد و عموماً حکمی از یک دادگاه جنایی یا مهاجرت داشته باشد. خُب، حالا با خبرچینهای افبیآی آشنا شدهاید که هماکنون 15 هزار نفر از آنها را رسماً داخل خاک امریکا استخدام کردهایم، رقمی که از کل تاریخ گذشته، بیشتر است و حقوق خوبی هم به آنها پرداخت میکنیم.
هماکنون روندی بیمار دنبال میشود. در واقعیت افبیآی ایدههایی را نشات میدهد، برنامههایی را طرح میریزد، سلاحها و پول کافی در اختیار آدمهایش میگذارد، تلاشی برای یک عملیات تروریستی خلق میکند، آدمهایش را بازداشت میکند و اعلام میکند کشور در امنیت کامل است. این داستان، بارها و بارها تکرار میشود. این روند آنقدر بیمارگونه شده است که یک خبرچین یک اسم یا شماره تلفن در اختیار افبیآی قرار میدهد و آنها فکر میکنند با یک تروریست واقعی طرف هستند و یک عملیات مفصل شنود و دنبالهروی را اجرایی میکنند، درنهایت میفهمند طرف، یک خبرچین دیگر خودشان است.
بین 11 سپتامبر 2003 و آگوست 2011 دولت امریکا 508 شهروند امریکا را به بهانهی تروریسم مجازات کرده است 243 نفر از آنها با استفاده از خبرچینهای افبیآی پیدا شده بودند. 158 نفر در حقههای افبیآی گیر افتاده بودند. 49 نفر گیر یک مامور افبیآی افتاده بودند. بقیهی متهمها، چندان ارتباط واقعی با ماجراهای تروریستی نداشتند و بیشتر خارجیهایی با مدارک جعلی بودند. سه یا چهار نفر از تمامی اینها، تروریستهای واقعی بهشمار میرفتند و میتوانستی آنها را به جهان بهعنوان تروریست معرفی بکنی. آنها قصد، برنامهریزی و امکان اجرایی کردن برنامههای تروریستی را داشتند.
درصد واقعیت در اینجا جدا از درصد واقعی بودن تروریستهای زندانی در گوانتانامو یا چهرههایی نیست که در حملات هواپیماهای بدون سرنشین ترور میشوند. خب، چرا افبیآی بهخاطر تروریستسازی به باد انتقادها گرفته نمیشود؟
وقتی در تلویزیون میشنویم افبیآی یک برنامهی بمبگذاری در یک شهر عمدهی امریکا را خنثی کرده است، ما وحشتزده یا ممنون میشویم، یا میتوانیم منتظر بمانیم و بشنویم این برنامه را خود افبیآی طرحریزی و اجرا کرده است و این برنامه کوچکترین ارتباطی با گروههای تروریستی خارج از خاک امریکا نداشته است و بیشتر مواقع حتی سرمایهاش از طریق دولت امریکا تامین شده است. حتی چهرههایی مانند من که چنین فکری نسبت به افبیآی دارند، از خواندن کتاب آرونسون مبهوت بر جای خود باقی ماندند.
در گذشته، خبرچینها قدرتی مانند امروز نداشتند. در روزگار جی. ادگار هووِر، آنها فقط مشاهده میکردند و اخبار را گزارش میدادند. آنها در صحنه حاضر نبودند، تفسیر نمیکردند. در دههی 1980 و در طول جنگ علیه مواد مخدر، روند جدید و امروزی خبرچینی شروع شد. هرچند دلالهای موادمخدر بدون حضور خبرچینهای افبیآی هم کار خودشان را طبق اصولشان انجام میدادند.
البته کنفرانسهای خبری افبیآی که خبر بازداشت دلالهای موادمخدر یا تروریستها را اعلام میکند، همیشه موفقیتآمیز است. آنها البته خبر از گسترش یک کمپین محکوم به فنا را نیز اعلام میکنند. کمپین «تروریستها» که در دولت جورج بوش خلق شد و گسترش یافت و در دولت اوباما به گسترش خودش ادامه میدهد.
اینکه افبیآی سه یا چهار عملیات تروریستی را متوقف کرده باشد، منطقی است اما اینکه 508 عملیات تروریستی را متوقف کرده باشند، کاملاً عجیب بهنظر میرسد. این رقم، حتی در عمل ممکن نیست. در واقعیت افبیآی کارخانهی عملیاتهای تروریستی درست کرده است و چند تا از بهترین عملیاتهای صورت گرفته را نیز اجرایی کرده است. اگر شما جلسهی بررسی رئیس جدید سیا، جان بِرنان را در سنا گوش کرده باشید، میدانید که چنین چیزهایی خیلی بیشتر از آنکه فکرش را میکنید، واقعی هستند.
آرتور کامینگز، رئیس اجرایی سابق شاخهی امنیت داخلی افبیآی به آرونسون میگوید که دشمن واقعی ما القاعده یا تروریسم اسلامی نیست، بلکه ایدهی ورای آنها است. او میگوید: «ما در جنگ علیه یک ایده و تفکر هستیم.» هرچند این نظر او، بیشتر شبیه نظر یک آدمی است که عقل و شعور خودش را از دست داده باشد. امریکا برای مقابله با تفکر باید از طریق تفکر وارد بشود، خرج آموزش بکند.
هماکنون عضو کنگره، استفین لینچ قانون جدیدی را برای
تصویب معرفی کرده است و در این قانون سازمانهای امنیتی گوناگون امریکا باید هر
سال دو مرتبه در مورد خبرچینهایشان و اشتباهات صورت گرفته از طرف آنها به کنگره
گزارش بدهند – خواه عملیاتها قانونی و رسمی باشند یا غیررسمی باشند. این
قانون روند بررسی خودش را طی میکند.
یک موضوع را هم باید توجه داشت: جامعهی امریکا این روند را تحمل میکند چون علیه مسلمانها است، اگر علیه یک اقلیت مذهبی دیگر داخل خاک امریکا چنین روند امنیتی دنبال میشد، تاکنون صداها در دفاع از این اقلیتها وحشتناک بالا رفته بود. ما نباید فکر کنیم این روند علیه چه کسی دنبال میشود، باید راهی برای متوقف کردن آن پیدا کنیم.