جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۷
باهنر

توصیه باهنر به سید محمد خاتمی

نامزد بالقوه انتخابات ریاست جمهوری، مواضع و برنامه​هایش را تشریح کرد.
کد خبر : ۱۰۲۲۴۴
به گزارش صراط،«به هیچ‌وجه نامزد نمی‌شوم»، «فعلا اظهارنظر نمی‌کنم»، «جبهه پیروان بدون هماهنگی با من اسم مرا به عنوان نامزد خود اعلام کرده است»، «اگر جامعتین به سازوکاری نرسد با آن 3 نامزد دیگر جبهه پیروان همکاری می‌کنم» و «به موقع کاندیداتوری‌ام را اعلام می‌کنم». اینها پاسخ​های گام به گام محمدرضا باهنر در مواجهه با این سوال بود که «نامزد انتخابات ریاست جمهوری می​شوید؟»
بالاخره این پلکان پس از سه ماه به بالاترین نقطه خود رسید و باهنر در دهه پایانی اسفندماه 91، اعلام نامزدی کرد. او که یکی از اعضای ائتلاف 3+2 است، تاکید دارد که «حتماً کاری نمی‌کنم که طیف اصولگرایی از آمدن بنده متضرر شود. تلاش من در راستای وحدت جبهه اصولگرایی خواهد بود». او در طول مصاحبه مشروحی که با خبرآنلاین داشت، بارها تاکید کرد که نهایتا یکی از اعضای ائتلاف آنها نامزد انتخابات ریاست جمهوری 92 می​شود و هرگز با یکدیگر رقابت نخواهند کرد.
 
گفت ​وگویی که نیمی از آن قبل از اعلام رسمی نامزدی​اش در اتاق آقای دبیرکل در دفتر جامعه اسلامی مهندسین انجام شد و نیمی از آن دو روز مانده به پایان سال که باهنر همراه با خانواده​اش عازم امامزاده صالح برای زیارت بود.
دو انتقاد اساسی نایب رئیس مجلس به مدیریت اقتصادی و دیپلماتیک دولت کنونی، موضعش درقبال نامزدی احتمالی آیت​الله هاشمی رفسنجانی و توصیه​اش به او، نظرش در قبال نامزدی احتمالی خاتمی، رابطه با آمریکا، آخرین باری که گرانی را حس کرده است و ... از خواندنی​ترین بخش​های این مصاحبه است که شما کاربر محترم را به مطالعه آن دعوت می​کنیم:
 
اگرچه شما انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم را سه قطبی دانسته بودید اما برخی با توجه به چندگانگی درون اصولگرایان و اصلاح‌طلبان و همچنین ظهور برخی نامزدهای مستقل مثل آقای سبحانی قائل به رقابت بیش از پنج گروه هستند. نظر شما چیست؟
صحنه انتخابات پیش‌رو هنوز مقداری مبهم است. من همچنان معتقدم که انتخابات سال 92، سه قطبی خواهد بود. یک قطب اصلاح‌طلبان، یک قطب آقای رئیس‌جمهور و همراهانش، یک قطب هم اصولگرایان. اصلاح‌طلبان اگرچه دارای مواضع متنوع، متفاوت و بعضاً متضادی هستند اما فکر می‌کنم نهایتاً به یک جمع‌بندی برسند، البته برخی اشخاص حقیقی هم هستند که خودشان را نامزد اصلاح‌طلبان می‌دانند اما روی آنها تا جایی که می‌دانم هنوز تفاهمی نیست.
 
منظورتان چه کسانی هستند؟
افرادی همچون آقایان عارف، کمالی، محمد شریعتمداری و آقای سعیدی‌کیا. البته اصلاح‌طلبان در درون خود چند طیف هستند. طیفی که اصرار دارد شخص آقای خاتمی نامزد شود و طیفی که معتقد است آقای هاشمی باید وارد عرصه شود. گروه دیگری هم معتقدند که باید کاندیدای متعادلی را معرفی کنند تا بتواند در صحنه انتخابات حضور جدی داشته باشد و باعث استمرار و حیات اصلاح‌طلبان شود. این چهره سوم را کسانی همچون آقایان نجفی و جهانگیری شامل می‌شوند. تحلیل من این است که آنها بالاخره به یک تفاهمی می‌رسند و یک کاندیدا از سوی آن‌ها معرفی می‌شود.
 
در مورد فعالیت انتخاباتی دولتمردان که شما از آنها با عنوان «آقای احمدی‌نژاد و طرفداران‌شان» یاد کردید، نگرانی‌های زیادی در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور مطرح است. وضعیت آنها را چگونه می‌بینید؟
آن‌ها با توجه به ادبیاتی که به کار می‌برند، به‌نظر می‌رسد که هنوز متمرکز بر نامزدی آقای مشایی هستند، البته من معتقدم که برای بعد از مشایی هم چهره‌هایی را دارند.
 
مثلاً چه کسانی؟
چهره‌های مختلفی می‌توانند نامزد دوم دولت باشند. آقای الهام و صالحی می‌توانند به ترتیب اولویت در لیست نامزدهای دولت باشند.
 
به یاد دارید که قبل از انتخابات مجلس نهم هم ابراز نگرانی‌های زیادی راجع به نفوذ جریان نزدیک به دولت در انتخابات و مثلاً کسب 150 کرسی در خانه ملت وجود داشت. اما چنین نشد و نهایتاً افراد منتسب به این جریان با شمار محدودی وارد مجلس شدند که حتی از آن اعلام برائت هم می‌کنند. خود شما هم قبلاً‌ گفته بودید که «آقای احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری 20 ساله می‌اندیشد» و «وقتی دم خروس را می‌بینم، نمی‌توانم قسم حضرت عباس را باور کنم». فکر نمی‌کنید در مورد ضریب نفوذ آنها کمی اغراق می‌شود؟ آیا واقعاً دولت این‌قدر پرتوان قصد ورود به انتخابات و دولت بعد را دارد؟
 
من نمی‌خواهم دولت را متهم کنم که همه برنامه‌ها، رفتارها و کارهایش را برای کسب نتیجه مدنظرش در انتخابات تنظیم کرده است. من چنین باور و ادعایی ندارم اما بالاخره برخی رفتارها به رفتارهای انتخاباتی ترجمه می‌شود. مثل برخی احکامی که در نزدیکی انتخابات صادر می‌شود یا همایش‌هایی که برپا می‌کنند. حتی شعارهایی که مطرح می‌شود یا وعده‌وعیدهایی که برای هدفمندی یارانه‌ها می‌دهند و مواردی همچون سود سهام عدالت را عنوان می‌کنند هم در همین راستا قابل ارزیابی است که در انتخابات تأثیرگذار است. چون این موارد می‌تواند ابزارهایی برای تبلیغات انتخاباتی باشد. در کشور ما ظرف سه، چهار دوره اخیر انتخابات ریاست‌جمهوری شاهد سونامی‌های پرتوانی بوده‌ایم که خیلی هم سریع حرکت می‌کنند. به همین دلیل به قول طلبه‌ها اگرچه «احتمال ضعیفی» است اما چون «محتمل قوی» ‌است، باید روی آن دقت کرده و حرکاتش را رصد کرد. والا به گفته شما حتی چهره‌های مشهوری که دولت در پی نامزدی آنهاست، در نظرسنجی‌های انتخاباتی جایگاه خیلی بالایی ندارند و بعضاً در کسب آرای منفی، شاگرد اول هستند! البته نظرسنجی‌های انتخاباتی‌ای که انجام می‌شوند قابل اعتنا هستند اما قابل تکیه نیستند. چون نظرات بعضاً به سرعت تغییر می‌کنند.
 
اگرچه برخی مسائل کیفی را نمی‌توان کمی کرد؛ اما برای اینکه مخاطب دریافت درستی از این حرفم داشته باشد می‌توانم این‌گونه بگویم که مثلاً 20 درصد فضای انتخاباتی تا زمان ثبت‌نام نامزدها شکل می‌گیرد، 20 درصد از زمان ثبت‌نام تا زمان اعلام صلاحیت‌هاست و 60 درصد آن هم در دو هفته تبلیغات انتخابات است که شکل می‌گیرد و منتج به نتیجه می‌شود، بنابراین گفت و شنودها و حدس و گمان‌ها ممکن است در آینده تغییر کند.
 
در نظرسنجی‌هایی که به آن اشاره کردید، چه کسانی در صدر رأی‌آوری قرار دارند؟
نظرسنجی‌ها متنوع هستند. برخی نظرسنجی‌ها همه طیف‌ها اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا و چهره‌های منفرد همچون آقایان هاشمی و خاتمی را دربرگرفته‌اند. اما برخی نظرسنجی‌ها معطوف به یک طیف خاص است. اما در مجموع هنوز هیچ فرد یا طیفی را نداریم که بیش از 20 درصد آرا را به خود جلب کرده باشد.
 
در نظرسنجی‌هایی که دامنه شمول گسترده‌تری دارند و چهره‌ها را هم دربرگرفته‌اند چه کسانی در صدر هستند؟
آقایان هاشمی، خاتمی و پس از آنها آقای قالیباف بیشترین رأی را آورده‌اند اما گاهی اعداد و ارقام نزدیک به واقعیت نیستند. مثل آن نقل قولی که گفته بودند گروه 1+2، 60 درصد رأی دارند! این در حالی است که در آخرین نظرسنجی‌ها مجموع آرای این سه نفر به 30 درصد نمی‌رسد، البته تحولات هم در آینده متفاوت است چون برخی چهره‌ها آرایشان از سقف شروع می‌شود و بعد ریزش می‌کنند. برخی هم آرایشان از کف شروع و رویش می‌کند. از این رو تأکید دارم که به نظرسنجی‌ها می‌توان اعتماد کرد اما نمی‌توان به آنها تکیه کرد.
 
در میان اصولگرایان هم نامزدهای متعددی مطرح هستند. اجماع میان این همه نامزد احتمالی امری نسبتاً غیرممکن نیست؟
در میان اصولگرایان، جبهه پیروان خط امام (ره) و رهبری گروه سه نفره‌ای را معرفی کرده است. دو، سه نفر همچون آقایان پورمحمدی و ابوترابی از اعضای جامعه روحانیت مبارز وارد عرصه شده‌اند که آقای پورمحمدی جدی‌تر از همه هستند. البته این به منزله نامزدی از سوی جامعه روحانیت مبارز نیست و من اطلاع ندارم که ایشان مورد حمایت تشکیلاتی جامعه روحانیت هم باشند. نامزدهای منفرد دیگری هم در جناح اصولگرایان مطرح هستند. چهره‌هایی همچون آقایان فلاحیان، خررازی. یک گروه هم گروه 1+2 هستند که مدتی است ائتلاف‌شان را مطرح کرده‌اند. شروع کار آنها خوب بود، اما توصیه‌ام به آنها این است که اصولگرایی را در خودشان محدود نکنند. ان‌شاءا... به سمت سازوکاری برویم که مجموعه اصولگرایان را به یک جمع‌بندی برساند.
 
در میان اسامی اعضای جامعه روحانیت مبارز که احتمالا نامزد انتخابات ریاست جمهوری می​شوند، نامی از آقای روحانی نبردید. احتمال کاندیداتوری آقای حسن روحانی را چقدر جدی می‌دانید؟
ایشان هم مشغول فعالیت هستند. آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز تهران هستند و از طرفی هم نگاهی به حمایت آقای هاشمی و اصلاح‌طلب دارند.
 
از زمان تشکیل گروه 1+2 این سؤال مطرح بود که هریک از این آقایان نماینده چه طیفی از اصولگرایان هستند؟ نه تنها عضو هیچ حزبی نیستند بلکه بعضاً در گذشته‌ای نه‌چندان دور مواضع بسیار متفاوتی نسبت به هم داشتند. کما اینکه طیف نزدیک به آقای حداد عادل در جبهه پایداری، آقای قالیباف را از ساکتین فتنه 88 می‌خواندند و نماینده‌ ایشان در جبهه متحد اصولگرایان را برنمی‌تافتند و برهمین اساس هم ساز مخالف کوک کردند و لیست جداگانه‌ای دادند. نزدیکی این افراد در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری کمی «لایتچسبک» نیست؟ آنها چقدر حاضر به همکاری با دیگر اصولگرایان هستند؟
 
انتخابات ریاست‌جمهوری در این دوره بیشتر با افراد شروع شده است تا با طیف‌ها. بسیاری از اسامی‌ای که تاکنون از آنها نام برده‌ام، شخصاً اعلام آمادگی کرده‌اند و پس از آن به دنبال جلب توجه طیف‌ها و جریانات سیاسی رفته‌اند. البته برخی طیف‌ها و شخصیت‌های حقوقی‌ای که سابقه رفتارهای حزبی و سیاسی دارند، به تدریج مسائل را روشن می‌کنند. مثل جبهه پیروان خط امام و رهبری که سه نفر را به صورت مشخص، معرفی کرده است. البته این بدان معنی نیست که جبهه پیروان سه کاندیدا دارد. بلکه منظور این است که این سه نفر می‌توانند با هم کار ‌کنند. جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی هم به‌دنبال معرفی آقای زاکانی است که دبیر‌کل‌شان است. او هم به شکل مستقل فعالیت‌های انتخاباتی‌اش را آغاز کرده است. آقای فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران هم طی مصاحبه‌ای از حرکت سه نفره 1+2 با یک حواشی حمایت کرده بودند. جامعه روحانیت و جامعه مدرسین هم به نظر نمی‌رسد که به‌دنبال معرفی نامزد اختصاصی از تشکل‌های خودشان باشند، البته ممکن است که جامعتین محوریت اصولگرایان را برعهده بگیرند و سازوکاری را برای تفاهم تدوین کنند اما فکر نمی‌کنم به عنوان یک جریان سیاسی، نامزد معرفی کرده و از او حمایت کنند. حتی چهره‌هایی مثل آقایان پورمحمدی و ابوترابی که احتمال نامزدی‌شان مطرح است، با اینکه از اعضای جامعه روحانیت مبارز هستند؛ اما حضورشان در این عرصه به منزله آن نیست که کاندیدای جامعه روحانیت باشند. در میان آقایان ولایتی، حداد عادل و قالیباف، آقای قالیباف تشکیلاتی دارد و همان‌طور که گفته است ستادهای انتخاباتی‌اش از سال 84 فعال مانده‌اند اما آقایان ولایتی و حداد عادل دنباله تشکیلاتی ندارند ولی امیدوارند که تشکل‌های موجود سیاسی به آنها گرایش پیدا کرده و حمایت‌شان کنند.
 
بین این سه نفر شانس کدام‌یک را بیشتر می‌دانید؟ اجازه بدهید طور دیگری سؤالم را بپرسم. اگر این سه نفر تنها نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری 92 باشند، به کدام‌یک رأی می‌دهید؟
دو بحث مقبولیت و کارآمدی را باید با هم در نظر گرفت که لزوماً با همدیگر قابل جمع نیستند. ممکن است کسی کارآمدی بیشتری داشته باشد، اما الان مقبولیت کمتری در جامعه داشته باشد. در نظرسنجی‌های اخیر آقای قالیباف بین این سه نفر رأی بیشتری دارد اما همان‌طور که گفتم فضاهای سیاسی کشور هرچه به روز انتخابات نزدیکتر می‌شود، تغییرات و تحولات در آن تندتر می‌شود.
 
این سه نفر درخواست دیداری با شما داشته‌اند؟
مباحثی رسانه‌ای شده است اما اینکه رسماً با هم ارتباطی داشته باشیم نه، اینگونه نبوده است، البته این آقایان با دبیران‌کل جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز جلساتی داشته‌اند، البته من از جزئیات این دیدارها و تفاهم‌های آنها بی‌اطلاعم. مواردی که بین گروه‌های مختلف اصولگرایی مطرح است، بیشتر صحبت‌های رسانه‌ای است تا یک صحبت رودرروی تفاهمی.
 
در تقسیم‌بندی‌های داخلی اصولگرایان به جبهه پایداری اشاره‌ای نکردید. آنها را فاقد پایگاه اجتماعی مناسب می‌دانید؟
تصورم این نیست که جبهه پایداری یک قطب از انتخابات ریاست‌جمهوری باشد. آنها هم در درون خودشان مواضع متفاوتی دارند. بخشی از آنها معتقدند که باید با احتیاط به آقای رئیس‌جمهور نزدیک شوند. برخی هم بالعکس به دنبال فاصله معنی‌داری از آقای رئیس‌جمهور هستند تا به اصطلاح سفره‌شان را از همدیگر جدا کنند. به‌نظر می‌رسد که نهایتاً جبهه پایداری یک گروه واحد باقی نماند و در دوره انتخابات ریاست‌جمهوری به جریانات مختلفی تقسیم شود. سران جبهه پایداری مواضع متفاوتی دارند و قوامی را در درون آنها نمی‌بینیم. کما اینکه جبهه پایداری تهران و جبهه پایداری قم با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند. طیفی به نام «عماریون» هم مرزهای مشترکی با جبهه پایداری دارند. پس از اتفاق بدی که روز 22 بهمن در قم رخ داد هم شاهد اختلاف مواضع اعضای این طیف بودیم. کما اینکه چهره‌های مختلف جبهه پایداری مواضع متفاوتی گرفتند. برخی خیلی سریع آن اتفاق را محکوم کردند و برخی هم هنوز به صرافت نیفتاده‌اند که آن جریان را که از نظر خیلی‌ها محکوم بود؛ محکوم کنند.
 
نامزدهای احتمالی هریک از جریانات داخلی جبهه پایداری را چه کسانی می‌دانید؟
طیف متمایل به دولت، آقای الهام را ممکن است نامزد کند که البته مخالفت‌هایی هم با او وجود دارد. طیفی هم که معتقد به فاصله معنی‌دار با دولت هستند به کسانی همچون آقایان لنکرانی و جلیلی نظر دارند. برخی هم می‌گویند که آنها ممکن است نهایتاً به سراغ آقای حداد عادل بروند.
 
در مورد ائتلاف چهارگانه خود شما با آقایان متکی، آل‌اسحاق و پورمحمدی اطلاع چندانی در فضای رسانه‌ای مطرح نشده است.
جبهه پیروان خط امام و رهبری سه نفر را به عنوان کاندیداهای مطرح خود معرفی کرده است، البته این به معنی حمایت این جبهه از نامزدی هر سه نفر نیست. من امید زیادی دارم که جبهه پیروان هرچه زودتر، از میان این سه نفر، یک نفر را به عنوان نامزد نهایی خود معرفی کند. البته آقای پورمحمدی تلاش‌ها و فعالیت‌هایش را آغاز کرده است اما هنوز رسماً اعلام نامزدی نکرده است. قرار ما بر این است که آقای پورمحمدی و یا آقای ابوترابی‌فرد یا هر دو نفر اعلام نامزدی کنند و به ائتلاف اکثریت ما بپیوندند و ما در مجموع به جمع‌بندی برسیم، البته از دیگرانی هم برای مذاکره با هم دعوت کرده‌ و می​کنیم.
 
این دیگران چه کسانی هستند؟
مثل همان هیأت سه نفره یا چهر‌هایی که به شکل مجزا خودشان را نامزد کرده‌اند. مثل آقای رضایی و ما با هرکسی که در طیف اصولگرایی جا بگیرد و مطرح باشد آمادگی مذاکره داریم.
 
در خلال سخنان‌تان با هوشمندی از ائتلاف چهارنفره خودتان به عنوان «ائتلاف اکثریت» یاد کردید. این یعنی آن ائتلاف سه نفره در اقلیت است؟
نه بحث واژه‌ها خیلی مهم نیست و رفتارها بیشتر منتج به نتیجه است. اینکه کسی بگوید من در کشور 60درصد رأی دارم، صرفاٌ یک ادعاست و کافی نیست. باید ببینیم که چه مجموعه‌هایی دور چه کسانی جمع می‌شوند.
 
آیا واقعا هر یک از آقایان که در اتئلاف سه نفره و یا چهار نفره مورد اجماع قرار گیرند، دیگران حاضر به کناره گیری در مقابل او هستند؟ در همین ائتلاف شما، آقای پور‌محمدی سفر‌های استانی‌شان را آغاز کرده‌اند، آقای متکی رسماً اعلام کاندیداتوری کرده‌اند، آقای آل‌اسحاق هم برنامه‌های اقتصادی‌شان را تشریح می‌کنند. شما دیرتر از دیگران وارد این عرصه شدید. در چنین شرایطی اگر در ائتلاف شما مثلاً بر آقای آل‌اسحاق اجماعی صورت بگیرد، آقایان پور‌محمدی و متکی می‌پذیرند کنار برود؟
اتفاقاً روی همین مسائل باید تفاهم شود. البته نه اینکه بی‌هیچ ضابطه‌ای تفاهم کنیم و مثلاً براساس قرعه‌کشی بگوییم که یک نفر از ما چهار نفر نامزد شود. بالاخره باید ضوابطی در نظر گرفته شود که کار‌آمدی و مقبولیت نامزد‌ها را بسنجد. لزوماً ممکن است این دو فاکتور در یک نفر جمع نشود اما ما باید به نقطه اُپتیمم برسیم و کار‌آمد‌ترین کسی را بیابیم که مقبولیت لازم را داشته باشد یا مقبول‌ترین کسی که کار‌آمدی لازم را هم داشته باشد، انتخاب کنیم. ما در اینکه یکی از ما چهار نفر در عرصه بماند، تفاهم کرده‌ایم و به یک سازوکار هم برای این کار می‌رسیم. هیچ تردیدی هم نداریم که ما چهار نفر در انتخابات ریاست جمهوری با هم رقیب نخواهیم بود. اینکه با دیگر گروه‌ها مثل 1+2 و یا افراد مستقل مثل آقای رضایی و دیگران تفاهمی صورت بگیرد یا نه، باید منتظر پیشرفت مذاکرات باشیم.
 
سال 84 هم با فضایی اینچنینی روبه‌رو بودیم. سازوکار شورای هماهنگی نیرو‌های انقلاب شکل گرفت و قرار بر این بود که یک نفر از 5 نامزد اصولگرا وارد عرصه رقابت شود اما وقتی نامزدی آقای لاریجانی از سوی این شورا اعلام شد، بقیه حاضر به کناره‌گیری به نفع وی نشدند. چقدر امیدوارید که حتی در ائتلاف چهار نفره شما چنین اتفاقی بیفتد؟ عرض کردم واقعاً آقای پور‌محمدی و متکی که فعالیت‌هایشان را آغاز کرده‌اند به نفع شما یا آقای آل‌اسحاق کناره‌گیری می‌کنند؟
 
در عالم سیاست می‌گویند که تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها باید نزدیک به واقعیت باشد، اما متأسفانه در این میدان هیچ چیز غیر‌ممکنی وجود ندارد و هر اتفاقی ممکن است بیفتد. البته معنا و مفهوم این حرف من این نیست که تلاش نکنیم. به گفته شما آقای پور‌محمدی خیلی تلاش می‌کنند، کار کرده‌اند و جلو می‌روند. در پاسخ به اینکه آیا او کناره‌گیری می‌کند یا نمی‌کند؟، باید بگویم که کسی به او به زور نگفته که بیا و به ائتلاف چهار نفره بپیوند و با ما تفاهم کن! خود او داوطلبانه آمده، بحث و صحبت کرده و ادعایشان این است که می‌نشینیم و با هم تفاهم می‌کنیم. ادعای ما هم همین است. در سال 84 برخی از همان اول، به جمع تفاهم نیامدند. خود آقای احمدی‌نژاد از همان ابتدا هم این تفاهم را قبول نداشتند. آقای ولایتی و رضایی هم به نوعی کنار رفتند. البته آقای رضایی گفت که من به نفع کسی کنار نمی‌روم و فقط می‌خواهم فضا را خلوت‌تر کنم که امکان وحدت بیشتر شود. البته اقدامشان خیلی دیرهنگام بود. اما الان آقای پور‌محمدی که مورد سؤال شما است، می‌توانست اصلاً به ائتلاف ما نیاید، بنابراین امید و امکان تفاهم خیلی بالاست. اگر تردیدی وجود داشته باشد بر سر این است که بین گروه 5 نفره و گروه 3 نفره و افراد منفرد، نهایتاً سازوکاری طراحی می‌شود که به تفاهم برسند یا نه؟ ما اعلام کردیم هر سازوکاری که طیف جامع اصولگرایان برای رسیدن به وحدت بپذیرند، حاضریم در چارچوب آن کار کنیم.
 
آقای باهنر در طول مصاحبه با ما گفتید که یک نفر از ائتلاف 5 نفره شما نهایتا در انتخابات 92 نامزد خواهد ماند. اما در سفر اخیرتان به کرمان اعلام کردید که به نفع هیچ کس کنار نمی​روید. این دو موضع چطور با هم جمع می​شوند؟
ببینید سازوکار داخل تشکیلات ما یک بحث است و فشار برخی در بیرون، یک بحث دیگر است. ما در ائتلاف 5 نفره​مان سازوکار بین خودمان را تعریف کرده و به آن پایبند هستیم. اخیرا هم سخنگوی محترم جامعه روحانیت مبارز سازوکار تفاهم ما {ائتلاف 5 نفره با جامعه روحانیت} را اعلام کرده​اند. اگر کسی دراین سازوکار وارد شود و شرایط آن را بپذیرد، قبول داریم که به نفع نامزد واحد نهایی کنار برویم اما اگر فشار بیرونی وارد شود، ما عقب نشینی نمی​کنیم.
 
منظورتان از فشار بیرونی چیست؟
اینکه یک نفر بیاید و اصرار کند که «تو مزاحم هستی، برو کنار!!». این برای ما قابل قبول نیست و اساسا هیچ کس هم چنین چیزی را نمی​پذیرید. ما برای رسیدن به یک نامزد واحد در ائتلاف خودمان سازوکار مشخصی داریم که با نظرسنجی و چیزهای دیگر همراه است و به دنبال وحدت اصولگرایی هستیم.
 
سازوکار ائتلاف شما با هماهنگی جامعه روحانیت مبارز برای دستیابی به وحدت چیست؟ آقای سالک اشاره مستقیمی به این موضوع نداشتند.
ما پنج نفر بحث​های زیادی برای دستیابی به سازوکار وحدت داشتیم که بخش عمده آن مبتنی بر نظرسنجی​هاست. البته نه به شکل مطلق، بلکه روند نظرسنجی​ها را مد نظر قرار می​دهیم و منحنی مقبولیت هر نامزد را بررسی و تحلیل می​کنیم که کدام یک امکان جلب رای بیشتری را دارند. البته این تنها یکی از روش​های ماست. درون ما پنج نفر، نیازی به داوری و حکمیت از بیرون هم نداریم.
بقیه گروها هم که قصد پیوستن به ائتلاف ما را دارند باید قواعد ما را بپذیرند و سازوکار تفاهم را قبول کنند. در این صورت هر کسی که نامزد مقبول تری باشد به نفع او کنار می​رویم اما اگر بدون پذیرش سازوکار ما بگویند بروید کنار، قبول نمی​کنیم.
 
منظورتان از بقیه گروه​هایی که می​خواهند به شما بپیوندند، اعضای ائتلاف 1+2 هستند؟
آن آقایان هم مذاکراتی با ما می​کنند و فکر می​کنیم که با محویت جامعه روحانیت مبارز، می​توانیم به سازوکار نهایی برسیم و جبهه اصولگرایان را مدیریت کنیم. البته این لزوما به معنای حضور اصولگرایان با یک نامزد در انتخابات ریاست جمهوری 92 نیست. ممکن است بسته به شرایط و فضای سیاسی کشور و به مقتضای زمان و مکان، اصولگرایان با بیش از یک نامزد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند.
 
نامزدی احتمالی آقای هاشمی چه تغییری در محاسبات انتخاباتی ائتلاف شما ایجاد می​کند؟
حضور جناب آقای هاشمی در صحنه انتخابات، مصداق همان مواردی است که به عنوان مقتضایت زمانی و مکانی مطرح کردم. چنانچه نامزدی ایشان جدی شود، قاعدتا باید در صحنه بازی تجدید نظر کرد. البته معنی این حرفم این نیست که اصولگرایان با آقای هاشمی لزوما تفاهم می​کنند ولی در نحوه رقابت​شان با یکدیگر تجدید نظر می​کنند.
ضمن اینکه اخبار قطعی از آقای هاشمی و فرزندانشان این است که ایشان نمی​آید و ما نیز بر همین مبنا، سازوکارمان را پیش گرفتیم اما اگر شرایط تغییرکند، ساز وکار ما «استاتیک» نیست و «دینامیک» است و می​توانیم آن را تغییر بدهیم.
 
خود شما ممکن است در صورت نامزدی آقای هاشمی، از عرصه کاندیداتوری کنار بروید؟
من در مجموعه نیروهای تفاهمی و ائتلافی​مان تصمیم می​گیرم و خودم شخصا تصمیم گیری نمی​کنم. اگر مجموعه ما چنین تصمیمی بگیرد، من کنار می​روم ولی اگر ائتلاف ما بر این باور باشد که باید بمانم، خواهم ماند.
 
مثل نامزدی​تان برای نایب رئیسی مجلس که وقتی در فراکسیون اصولگرایان مجلس هشتم رای نیاوردید، دیگر در صحن نامزد نشدید؟
بله من به کار تشکیلاتی معتقدم و به نظرات تشکیلاتی پایبندم. چه آن زمان و چه هم اکنون، به تصمیم مجموعه​ای که عضو آن هستم، احترام می​گذارم.
 
سال 84 با این تفرق در تعداد نامزد‌ها، آرای اصولگرایان شکسته شد. شاید اگر بر یک نامزد به توافق می‌رسیدند انتخابات اصلاً دو مرحله‌ای نمی‌شد. تعدد نامزد‌ها در انتخابات 92 باعث سرشکن شدن آرا میان آنها نمی‌شود؟
من احتمال دو مرحله‌ای شدن انتخابات در سال 92 را زیاد می‌دانم، مگر این‌که اتفاق غیرمترقبه‌ای بیفتد و کسی بیاید که بتواند یک سونامی دوباره بیافریند. البته این خیلی بعید است حتی چهره‌هایی که قبلاً آرای سطح بالایی داشتند اگر این دور به عرصه انتخابات بیایند هم فکر نمی‌کنم بتوانند مثل قبل رأی کسب کنند، بنابراین انتخابات به مرحله دوم می‌رسد.
 
منظورتان از «کسانی که قبلاً آرای بالایی داشته‌اند ولی دیگر نمی‌توانند چنین آرایی کسب کنند»، آقای خاتمی بود یا آقای هاشمی یا آقای احمدی‌نژاد؟
همه این آقایان می‌توانند مطرح باشند. مثلاً اگر آقای احمدی‌نژاد باز هم می‌توانست کاندیدا شود، دیگر نمی‌تواند آرای سال 84 یا 88 را در سبد خود داشته باشد. آقای خاتمی هم اگر اراده کنند و بیایند و در صحنه انتخابات باقی بمانند؛ دیگر نمی‌توانند آرای سال 76 یا 80 را جمع کنند.
 
احتمال دو مرحله‌ای شدن انتخابات را به دلیل تعدد نامزدها مطرح کردید؟
هم موضوع تعدد نامزدها و هم موارد دیگر. تا انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 معمولاً چهره‌های کاریزماتیکی نامزد می‌شدند و مابقی رقابت‌ها بین نامزدها جدی نبود. یک زمانی حضرت آقا نامزد ریاست‌جمهوری بودند، زمانی آقای هاشمی‌رفسنجانی یا شهیدرجایی پیش از ایشان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری بودند که رقیب جدی نداشتند. حتی آقای توکلی هم که در ابتدای دولت دوم آقای هاشمی وارد عرصه انتخابات شد و 6-5 میلیون رأی کسب کرد، در رقابت با آرای بالای آقای هاشمی از رقابت بازماند. از بعد از سال 76، رقابت میان نامزدها جدی شد.
 
الان هم چهره‌ای که بین نامزدهای موجود بتواند یک سونامی راه‌بیندازد و امواج عظیمی را در کشور ایجاد کند و کار را در مرحله اول تمام کند، نمی‌بینم. البته اگر تعداد نامزدها کمتر شود و رقابت دو قطبی شود و دو نفر نامزد شوند، انتخابات یک مرحله‌ای می‌شود و یک نفر رأی اکثریت را می‌آورد. اما اگر از گروه‌ها و طیف‌های مختلف، نیروهای متعدد وارد عرصه شوند، انتخابات به شکل طبیعی دو مرحله‌ای می‌شود.
 
نفع شکسته شدن آرای اصولگرایان به دلیل تعدد نامزدهای موجود نصیب کدام گروه می‌شود؛ طرفداران دولت یا اصلاح‌طلبان؟
بستگی دارد به شرایط بعد. باید ببینیم که چه طیف‌هایی به مرحله دوم می‌روند. اگر این سه قطبی را بپذیریم. سه حالت وجود خواهد داشت؛ یا «اصولگرایان با اصلاح‌طلبان»، یا «اصولگرایان با طرفداران آقای احمدی‌نژاد» یا «طرفداران آقای احمدی‌نژاد با اصلاح‌طلبان». صحنه رقابت بنابر هر یک از این حالات متفاوت خواهد شد.
 
پیش‌بینی شما از اینکه نامزدهای چه طیف‌هایی به مرحله دوم می‌روند، چیست؟
خیلی زود است که چنین فضایی را پیش‌بینی کنیم.
 
آقای روحانی چندی پیش گفته بودند که حداکثر 15-10 نفر رجل سیاسی داریم. تلاش مجلس هم برای تعریف رجل سیاسی به جایی نرسید. شما در میان بیش از 20 نفری که احتمال نامزدی در انتخابات 92 را دارند، چند نفر را رجل سیاسی و مذهبی می‌دانید؟
 
بستگی به این دارد که برداشت از رجل سیاسی و مذهبی چه باشد. شاید راحت‌تر بتوان درباره رجل مذهبی اظهارنظر کرد اما بازهم سؤال است که اگر کسی نمازش را بخواند و روزه هم بگیرد، رجل مذهبی است؟ یا اینکه تعاریف سنگین‌تر از یک فرد مؤمن و متدین و مقید به احکام شرعی را دربرمی‌گیرد. اگر به دوره‌های گذشته برگردیم متأسفانه خیلی روی این موارد تأکید نشده و شورای‌نگهبان هم با تسامح گذشته است. من از کسی اسم نمی‌برم اما اگر به انتخابات سال 84 و یا 80 برگردیم، می‌بینیم کسانی نامزد شده‌اند که حتی یک پست قابل‌قبول سیاسی هم در کارنامه‌‌شان نداشته‌اند. نمایندگان مجلس با تعریف رجل سیاسی و مذهبی می‌خواستند مانع از این شوند که تعداد حدود هزار نفر نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند.
 
نامزدی افراد زیاد میان این جمعیت، وهن نظام بود که مثلاً می‌گفتند چون بیکارم آمدم ثبت‌نام کنم! مجلس می‌خواست امر نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری سامان بیابد که نشد. اما اینکه از بین ثبت نام کنندگان به قول آقای روحانی 15-10 نفر تأیید صلاحیت شوند یا 6-5 نفر یا 40-30 نفر، بستگی به نظر شورای نگهبان دارد.
بنده تصورم این است که در نظام جمهوری اسلامی که شخص اول آن رهبری و ولی فقیه است و مرجع تقلید، اعلم، اتقی و مدیر و مدبر و...هستند؛ شخص دوم هم که رئیس‌جمهور است بالنسبه باید مشخصه‌هایی از رجل سیاسی و مذهبی را داشته باشد. خدا مرحوم موحدی ساوجی را رحمت کند. ایشان با اینکه 3 دوره نماینده مجلس بود وقتی برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کرد، ردصلاحیت شد. حتی زمانی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد که نماینده مجلس بود. توضیح شورای‌نگهبان هم این بود که او رجل سیاسی و مذهبی نیست. خدا مرحوم زواره‌ای را هم رحمت کند. او با اینکه عضو حقوقدان شورای نگهبان بود برای انتخابات ریاست‌جمهوری تأیید صلاحیت نشد. البته در یک دوره دیگر صلاحیتش تأیید شد. اگر شورای نگهبان بخواهد مثل دوره آقای ساوجی عمل کند، صحبت آقای روحانی درست خواهد بود، در کل کشور شاید 12-10 رجل سیاسی بیشتر نداشته باشیم؛ اما اگر شورای نگهبان باز عمل کند، ممکن است صلاحیت 30-20 نفر تأیید شود.
 
شورای نگهبان پس از تجربه انتخابات 80 و 88، به‌نظر شما چه رویکردی در این دور از انتخابات خواهد داشت؟ توصیه شما به اعضای این شورا چیست؟
من فکر می‌کنم نظر آقای روحانی درست است و ما حداکثر همان 15-10 نفر رجل سیاسی را داریم، البته شورای نگهبان باید به ما توصیه کند، نه ما به شورای نگهبان.
 
تاکنون چندین‌بار گفته‌اید که «به آقای هاشمی توصیه می‌کنم که نامزد نشوند». آقای عارف هم در مصاحبه با خبرآنلاین با بیان اینکه آقایان هاشمی و خاتمی رئیس‌جمهور سازند، به نوعی همین حرف را زدند، شما با چه ادله‌ای توصیه می‌کنید که ایشان نامزد نشوند؟ به نظرتان آرای‌شان کم خواهد شد یا اینکه به لحاظ سنی دیگر توان کار اجرایی سنگین در سطح ریاست جمهوری را ندارند؟
 
من همان حرف آقای عارف را با ادبیات دیگری می‌گویم. معتقدم که آقای هاشمی صحنه گردان و بازیگردان مناسب و مؤثری می‌توانند باشند. فکر می‌کنم از سن آقای هاشمی گذشته که خودشان بخواهند بازیگر فعالی در این عرصه باشند. مجموعه مسائلی همچون سن‌ ایشان و اینکه تحرک مورد نیاز کار اجرایی بزرگ با این حجم از مطالبات را ممکن است نداشته باشند، دلیل توصیه من به ایشان برای عدم نامزدی است. ضمن اینکه آقای هاشمی به حق یا ناحق یک‌سری مخالفین جدی قسم خورده دارد و بعضاً ممکن است رعایت انصاف و اخلاق را نکنند و حتی ایشان را بازهم تخریب کنند. زمانی نقل می‌شد که آقای هاشمی بیش از این قابل تخریب نیستند اما در مسائل ارتباطات انسانی، نقطه یقف نداریم. من حقیقتاً حیفم می‌آید که آقای هاشمی با آن سوابق و تأثیرات و نقشی که در پیروزی انقلاب، دوره دفاع مقدس، دولت سازندگی و... داشتند؛ خدای نکرده بیش از این در حق ایشان جفا و توهین شود و شکستگی بیشتری به وجودی بیاورند. برای همین توصیه من به آقای هاشمی این است که خودشان وارد عرصه نامزدی انتخابات ریاست جمهوری نشوند. البته ایشان قطعاً می‌توانند نقش مؤثری داشته باشند و بخش‌هایی از صحنه انتخابات را کارگردانی کنند.
 
به آقای خاتمی هم توصیه‌ای دارید؟ نامزدی ایشان را چقدر جدی می‌دانید؟
من موضعی نسبت به نامزدی آقای خاتمی ندارم. ایشان خودشان صلاحشان را بهتر می‌دانند که در مجموعه اصلاح‌طلبان چه کنند. از مذاکرات داخلی آنها آن‌گونه که اخبار نشت می‌کند ایشان اظهار بی‌علاقگی کرده و گفته‌اند نمی‌خواهند به میدان‌های سخت و پرتنش وارد شوند اما من اطلاعی از تصمیم ایشان ندارم، توصیه‌ای هم به ایشان نمی‌کنم.
 
شما تا پیش از برگزاری انتخابات بخشی از کابینه خود را معرفی خواهید کرد؟ چه وزرا یا معاونینی را معرفی می​کنید؟
من معتقدم که سازوکارهای حکومتی را باید قبول کنیم. دولت بعد باید در یان زمینه با دولت فعلی تفاوت داشته باشد. چرا که متاسفانه این دولت برخی سازوکارهای حکومتی را قبول نمی​کرد و مسائلی را به وجود می​آورد. اما دولت بعد باید به سازوکارهای حکومتی پایبند باشد. اتفاقا من از همین منظر معتقدم که مطرح کردن کابینه خلاف سازوکارهای حکومتی است. چون برای تعیین کابینه هم دولت باید نظر بدهد و هم مجلس
اما نامزد ریاست جمهوری می تواند خط مشی و سیاست​ها و برنامه​هایش را با معرفی برخی همکارانش همچون معاون اول، دبیر شورای عالی امنیت ملی و رئیس بانک مرکزی که از پست​های مهم دولت هستند و نیازی به تایید مجلس ندارند را به مردم نشان دهد. به این ترتیب مخاطب می تواند تفکرو برنامه او را بداند و با دید بازتری به او رای بدهد. من معتقدم که در این حد و سه- چهار نفر از افراد کلیدی را می​توان تا قبل از روز انتخابات معرفی کرد.
 
آیا اعضای ائتلاف همسو با شما (اعضای 3+2) در کابینه شما جای خواهند داشت؟ مثلا آقای متکی را به عنوان وزیر خارجه یا دبیر شورای عالی امنیت ملی انتخاب می​کنید؟ آقای پورمحمدی را وزیر کشور یا وزیر اطلاعاتتان می​کنید؟ آقای آل اسحاق را چطور؟ ایشان را به عنوان وزیر اقتصاد یا رئیس بانک مرکزی معرفی می​کنید؟
حتما از ائتلافمان افرادی را در کابینه می​چینم. چون ما همدیگر را قبول داریم. قطعا در هر انتخاباتی تعدادی از نامزدها رای نمی​آورند و رئیس​جمهور نمی​شوند اما از پتانسیل و ظرفیتشان باید استفاده شود. نه تنها از میان نامزدهای موجود بلکه در دولت​های گذشته هم نیروهای به درد بخوری بوده​اند که باید از آنها در کابینه استفاده کرد.
البته بنده هنوز در این زمینه به جمع بندی نرسیده​ام اما بنا به ظرفیت افراد از آنها استفاده می​کنم. از کسی نام نمی​برم اما حتما از اعضای ائتلافمان و از کابینه​های پیشین کسانی را در کابینه خواهم داشت. در درون جریان اصولگرایی ممکن است رقابتی برای مشخص شدن نفر آخر به منظور ایجاد وحدت وجود داشته باشد اما این به معنی قبول نداشتن افراد نیست و حتما باید از ظرفیت​های آنها استفاده کرد.
 
شما دیرتر از برخی اعضای ائتلافتان اعلام نامزدی کردید. چه برنامه​ای برای اداره دولت آینده دارید؟
برنامه ​های توسعه​ای کشور برنامه​های مصوبی هستند که رئیس​جمهور آینده فارغ از اینکه چه کسی باشد باید آنها را اجرا کند. رئیس دولت بعد قرار نیست برنامه توسعه​ای ارائه دهد اما سیاست​های اجرایی وی برای تحقق برنامه​های توسعه​ای مصوب بسیار مهم است. مثلا قانون هدفمندی یارانه​ها یک قانون توسعه​ای است اما سیاست اجرایی افراد مختلف برای اجرای آن متفاوت است که می​تواند بخشی از برنامه​های جذاب نامزدهای ریاست​جمهوری را تشکیل دهد. حتی نظرات نامزدها در مورد سهام عدالت، کنترل نقدینگی، مسکن مهر و قس علی هذا.... هر یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری می​تواند برنامه​هایش در خصوص هر یک از این موارد را اعلام کند تا مردم از میان برنامه​ها نامزد دلخواهشان را برگزینند.
 
نامزد ریاست جمهوری آینده باید به فکر اعلام این نوع سیاست​های اجرایی باشد وگرنه برنامه​های توسعه​ای را که سال 87 در مجلس تصویب کرده​ایم و برمبنای سیاست کلی نظام بوده که به دولت ابلاغ شده و رئیس​جمهور آینده هم اگر بخواهد در آن تجدید نظر کند، باید روال قانونی را طی کرده و با ارائه لایحه اصلاحی به مجلس، آن را اصلاح کند. چرا که رئیس جمهور علی الاختیار نیست و در مجموعه قانون اساسی اختیار دارد و با همین شرط هم از مردم رای می​گیرد.
 
مشخصا خود شما چه برنامه​ای برای اجرای قانون هدفمندکردن یارانه​ها دارید؟ یارانه​های نقدی در دولت شما هم پرداخت می​شوند یا به صورت یارانه غیرنقدی در می آیند؟ میزان یارانه​های نقدی را افزایش می​دهید؟
من به عنوان نماینده مجلس در تصویب این قانون سهیم بودم و اکثر مبانی قانونی آن را قبول دارم و حالا که قانون مصوب مجلس است باید دقیقا اجرا شود. اتفاقا یکی از نقدهایی که به دولت کنونی دارم به دلیل این است که سهوا یا عمدا به اجرای دقیق آن نپرداخته و مشکلاتی ایجاد کرده است.
معتقدم که یارانه نقدی، می تواند جنسی یا خدماتی هم باشد. به گونه​ای که بخشی از یارانه نقدی با مدیریت قوه مجریه به صورت درمان رایگان به شهروندان کشور ارائه شود. فکر می​کنم استقبال خوبی هم در کشور از این موضوع بشود که یک چهارم یا یک پنجم یارانه نقدی را نگیرند اما درمان مجانی و بیمه بیکاری بگیرند. بنابراین میزان یارانه در دولت من حتما کاهش نمی​یابد و اگر ضرورت داشته باشد، حتی افزایش هم می​یابد. اما بخشی از آن به خدمات و کالا تبدیل می​شود.
 
برای کنترل نقدینگی و کاهش تورم چه برنامه​ای دارید؟
این یک بحث کاملا اقتصادی است. همزمان با بزرگ شدن اقتصاد، نقدینگی هم اضافه می​شود. اما مشکل کنونی این است که متاسفانه در طول 7 سال گذشته ، نقدینگی بالای 20 درصد رشد یافته اما و رشد اقتصادی کشور حدود 4 درصد بوده است! به همین دلیل شاهد تکان​های شدید اقتصادی و بورس بازی و نوسان در بازار طلا و ارز و سکه هستیم که نتیجه بی​سیاستی​هاست. نقدینگی را حتما باید کنترل کنیم. البته کاهش نقدینگی از نظر علمی و اجرایی غیر ممکن است ولی می​توان به نقدینگی موجود جهت داد و آن را در جهت خاصی هزینه نمود.
 
آقای احمدی​نژاد کشور را با 65 هزار میلیارد تومان نقدینگی تحویل گرفته و با 550 هزار میلیارد تومان دولت را پس می​دهد. کاهش این رشد 8 برابری امکان ندارد ولی قابل جهت دهی است. «تورم» هم چیزی نیست که تصمیم بگیریم کم شود و آن هم کم بشود. عوامل بوجود آورنده تورم را باید جمع کرد. راه​های خوبی برای کنترل و نجات از تورم دفعه​ای و ساختاری وجود دارد. متاسفانه در طول 30 سال پس از انقلاب، فقط 2-3 سال تورم یک رقمی داشتیم و در بقیه سال​ها، تورم بالای 10 درصد بوده است. با استفاده از آگاهان عرصه اقتصاد می توان تورم را کنترل کرد و به نقدینگی جهت داد.
 
نگاه دیپلماتیک دولت آقای هاشمی معطوف به کشورهای اسلامی منطقه بود که در دولت آقای خاتمی به اروپا تغییر جهت داد و در دولت آقای احمدی​نژاد نیز متوجه آمریکای لاتین و آفریقا شد. دیپلماسی دولت شما، چه رویکردی خواهد داشت؟
از سیاست خارجی هیچ نتیجه​ای متوقع نیست به جز «حفظ منافع ملی» که برمبنای آن دیپلماسی​امان را تنظیم می​کنیم. برقراری یا قطع ارتباط با هیچ کشوری به خودی خود ارزش نیست. ارتباط با دیگر کشورها به استثنای رژیم صهیونیستی که ما اصلا آن را به عنوان یک کشور قبول نداریم و یک رژیم جعلی است؛ باید در راستای منافع اقتصادی ما باشد. البته حفظ ارزش​هایمان را بالاترین منفعت کشور می​دانیم و بر این اساس برای حفظ منافعمان در عرصه بین الملل تلاش می​کنیم.
 
گاهی برخی رفتارها در عرصه بین الملل سودی را متوجه ما نمی کند و حتی ضرری هم به ما وارد می کند که باید از آن پرهیز کرد. متاسفانه بخشی از سیاست خارجی دولت نهم و دهم اینگونه بود که برای کشور فقط هزینه داشت نه سود.
 
در سالی که گذشت شاهد تکرار درخواست​های آمریکا برای مذاکره با ایران بودیم. شما در دولتتان چه تصمیمی برای مذاکره با آمریکا خواهید گرفت؟
رابطه با آمریکا یا حذف این کشور از دامنه دیپلماسی ما به خودی خود، برای ما ارزش نیست و این موضوع بسته به منافع ملی ما دارد. برقراری ین رابطه یک شرط اساسی دارد و آن اینکه به گفته مقام معظم رهبری، آنها پنجه آهنین خود را از زیر دستکش حریر کنار بگذارند و اعتماد متقابل بین دو کشور ایجاد شود تا بپذیریم با آنها مذاکره کنیم. اما تا زمانی که «دیپلماسی خصومت» را در قبال ایران در پیش بگیرند و بر اساس قاعده چماغ و هویج پیش بروند، رابطه با آنها برای ما نفعی ندارد.
 
اگر تا خرداد 92 در عرصه کاندیداتوری باقی بمانید، برآوردتان از آرائتان چقدر است؟
خیلی زود است در این باره صحبت کنیم. من 7 بار از مردم رای اعتماد گرفته​ام و اینبار هشتمین بار است که خودم را در معرض ارای مردم قرار می دهم. تفاوت این بار با دفعات گذشته اسن است که در محدوده انتخابات ریاست جمهوری وارد عرصه می شوم.
 
با توجه به تفاوت این دو عرصه، فکر می​کنید مردم به شما رای لازم را خواهند داد تا رئیس​جمهور شوید؟
این را باید در آینده ببینیم.
 
نظرتان درباره عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد تا پایان دولت دهم چیست؟ زمانی گفته می‌شد که مجلس با دولت همراهی کند تا این چند ماه پایانی هم بگذرد. اما پس از استیضاح آقای شیخ‌الاسلامی و سخنان رهبری دال بر اینکه آخرین‌بار است که نصیحت می‌کنم، این تلقی پیش آمد که ممکن است برخی رفتارهای دولت دیگر تحمل نشود. خود شما چه پیش‌بینی‌ای از چند ماه آینده دولت دهم دارید؟
 
غیر از نقل‌قول‌هایی که در این موضوع مطرح شده است، بنده معتقدم که نه به مصلحت مملکت، نه به مصلحت مجلس و نه حتی به مصلحت شخص آقای رئیس‌جمهور است که دوره دهم ریاست جمهوری به شکلی غیرطبیعی تمام شود؛ از این رو همه باید تلاش کنیم هواپیمای دولت دهم به موقع چر‌خ‌هایش باز شود و به سلامت فرود بیاید، من این را به نفع همه می‌دانم. البته حرف‌های متفاوتی مطرح است. برخی می‌گویند مخالفین آقای احمدی‌نژاد نمی‌خواهند دوره دولت ایشان به سلامت تمام شود. برخی هم حتی خود رئیس‌جمهور را متهم می‌کنند که دوست دارد دوره فعالیتش غیرطبیعی تمام شود. من به این حرف‌ها کاری ندارم و فقط معتقدم که باید به نظر رهبری عمل شود و به مصلحت نیست که دوره آقای احمدی‌نژاد غیرطبیعی تمام شود. ان‌شاء‌الله دوره آقای احمدی‌نژاد به موقع تمام شود و انتخابات سالمی هم داشته باشیم و به آینده فکر کنیم، نه گذشته.
 
یک بار در مورد به مرز رأی اعتماد مجدد رسیدن کابینه صحبتی داشتید که بعد مشخص شد تفسیر شورای نگهبان چیز دیگری است و وزارتخانه‌های ادغامی را جزو موارد تغییردر کابینه تلقی نمی‌کنند. بالاخره کابینه چند وزیر دیگر تا مرز رأی اعتماد مجدد فاصله دارد و آیا به نظر شما قطار تغییرات کابینه متوقف شده است یا نه؟
 
به برخی امور می‌گویند «جای لقی» دارد. تفسیر قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان است. این شورا هر تفسیری که داشته باشد به منزله خود قانون اساسی است و لازم الاتباع است اما در موضوعاتی که «لقی» داشته باشد، ترجیح می‌دهم که این «لقی» به نفع رئیس‌جمهور و عدم پایان دوره کابینه تفسیر شود. سناریوهای مختلفی در مورد لزوم رأی اعتماد مجدد به کابینه مطرح است. زمانی ممکن است تعداد کل وزرا را در روز اول تشکیل دولت ملاک قرار داد. مثلاً اگر 22 نفر وزیر داشته‌ایم و الان نصف آنها تغییر کرده‌اند، باید برای کل کابینه رأی اعتماد گرفت اما در مجموع هر چه تفسیر موارد به سمتی باشد که نیاز به رأی‌گیری مجدد برای وزرا نباشد، بهتر است. علتش هم روشن است. اگر فرضاً الان دولت موظف شود که کابینه‌اش را برای اخذ رأی اعتماد به مجلس معرفی کند، ممکن است که مجلس به برخی از این وزرا رأی ندهد. اداره وزارتخانه با حضور سرپرست و مسائلی از این دست به این چهار، پنج ماه نمی‌ارزد. مقرون به صرفه است که کار همین‌طوری ادامه یابد، مگر اینکه رئیس‌جمهور بار دیگر به صرافت بیفتد که دو، سه نفر دیگر را هم عزل کنند که دیگر جای هرگونه تفسیر و تساهل و تسامحی را می‌بندد.
 
به عنوان نایب‌رئیس مجلس چه خاطره‌ای از روز یک‌شنبه مجلس که آقای شیخ‌الاسلامی استیضاح شدند و حواشی بسیار آن دارید؟
من یک عمل جراحی سنگین در آن ایام داشتم و آن روز از جمله اولین روزهایی بود که پس از یک دوره استراحت به مجلس آمده بودم به همین دلیل نتوانستم خیلی مداوم در صحن علنی حضور داشته باشم. حدود یک ساعت می‌ماندم و بعد مجبور می‌شدم جلسه را ترک کنم و دوباره پس از یک استراحت کوتاه برگردم. برخی از این رفت‌وآمدهای من تفسیر سیاسی می‌کردند که لابی می‌کردم در صورتی که واقعاً اینگونه نبود.
 
شاید هم حضور در آن جلسه پرتنش برای قلب‌تان بد بود؟!
واقعاً امکان حضور مداوم در صحن علنی را نداشتم و آن لحظات جنجالی را هم در مجلس نبودم.
 
ولی مذاکرات را گوش که می‌دادید؟ نظرتان راجع به مسائل مطرح شده در آن روز چیست؟
به نظرم روز بدی بود. من از شب قبل تا صبح آن روز خیلی به آقایان و به ویژه آقای رئیس‌جمهور توصیه کردم که چنین کاری نکنند اما ایشان وقتی به تصمیمی برسند، علوم قریبه و طبیعی و این حرف‌ها هم نمی‌توانند مانع ایشان شوند و متأسفانه آقای احمدی‌نژاد معمولاً کوتاه نمی‌آید.
 
پیش‌بینی شما از میزان حضور مردم در انتخابات سال 92 چیست؟ در اسفند سال 83 و 87 فضای انتخاباتی‌تری داشتیم اما به نظر می‌رسد که هنوز چنین فضایی در آستانه انتخابات 88 وجود ندارد. این موضوع ناشی از چیست؟ حواشی انتخابات سال 88، گرانی‌ها، جدی نبودن تکلیف نامزدها و ...
 
همانطور که گفتید امسال فضای متفاوتی را شاهدیم. عواملی در جامعه وجود دارد که به خودی خود تأثیرگذار است. یکی از آنها فضای سخت اقتصادی است. خانوارها علیرغم برخی کمک‌های نقدی، احساس می‌شود که آرامش طبیعی ندارند. البته دولت هم خیلی تلاش می‌کند که مردم دغدغه شب عید نداشته باشند اما فضای متشنجی از نظر قیمت‌ها، کالاها و دسترسی‌ها هست. دلایل پوشیده و یا توصیه شده دیگری هم هست. مثل اینکه مقام معظم رهبری توصیه فرمودند که انتخابات را زود شروع نکنید. چون صحنه انتخابات یک صحنه زدوخورد بین جریانات و گروه‌هاست و توصیه اخلاقی در آن این است که تعریف از خود باشد نه تخریب رقیب اما برخی رعایت نمی‌کنند و پیروزی خودشان را در تخریب رقیب و اوضاع جاری کشور یا دولت‌های گذشته می‌بینند.
 
همین دلایل سبب شده حضرت آقا توصیه کنند کارشکنی کردن، ناامید کردن و ایجاد فضای تند انتخاباتی مفید نیست. این توصیه را خیلی‌ها رعایت کرده و فضا را تندتر نکرده‌اند. تحولاتی مثل اینکه آیا دولت تا آخر دوره می‌ماند یا نمی‌ماند هم اگرچه تاکنون دغدغه مردم نبوده است اما الان به عنوان یک دغدغه مطرح است. ما هم در مجلس این دغدغه را داریم که فردا چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر یک مصاحبه مستقیمی از سوی رئیس‌جمهور انجام شد، چه می‌خواهد بگوید؟ عکس‌العمل دولت به اصلاح لایحه بودجه چه خواهد بود؟ و... البته همه این‌ها از نظر قانونی راه‌حل دارد و بن‌بستی وجود ندارد اما رفتارها بعضاً هزینه ایجاد می‌کند. مجموعه این موارد سبب شده انتخابات ریاست‌جمهوری در کانون توجه قرار نگیرد و کمی فضا سرد باشد.
در سال 92 هم دو انتخابات شوراها و ریاست جمهوری را همزمان با هم داریم. فعالان سیاسی هم برای فعالیت در مورد این انتخابات‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ یک گروه توان‌شان را بر انتخابات شوراها می‌گذارند و یک گروه هم روی انتخابات ریاست‌جمهوری متمرکز می‌شوند. آخرین حضور عمومی مردم را در روز 22 بهمن داشتیم. اگرچه برخی تحلیل‌گران معتقد بودند 22 بهمن پررنگی نخواهیم داشت اما به تعبیر زیبای یکی از دوستان، 22 بهمن یک بهمن درست و حسابی آمد علیه کسانی که می‌خواستند خلاف منافع ملی کار کنند. به نظرم طی تعطیلات نوروز، بحث‌های سیاسی و انتخاباتی در محافل سیاسی جدی‌تر می‌شود و پس از آن هم فضا صریح‌تر و شفاف‌تر می‌شود. پیش‌بینی من این است که انتخابات خوبی خواهیم داشت و حضور گسترده مردمی خواهیم داشت. برگزاری همزمان دو انتخابات هم نوعی هم‌‌افزایی ایجاد می‌کند.
 
میزان مشارکت مردم را بیش از دور قبل می‌دانید؟
ان‌شاءا... میزان مشارکت در دور قبل چقدر بود؟
 
فکر می​کنم 85درصد که 63 درصد هم به آقای احمدی‌نژاد رأی دادند.
فکر می‌کنم این دوره از انتخابات میزان مشارکت کمتر از قبل نباشد.
 
برخی معتقدند که کاهش گرانی‌ها بر میزان مشارکت مردم تأثیر خواهد گذاشت. نظر شما چیست؟
کاهش گرانی‌ها تأثیر داشته باشد یا نداشته باشد، ما و مردم از آن خوشحال می‌شویم.
 
مگر گرانی‌ها به شما هم فشار آورده است؟
بله، امیدوارم گرانی‌ها کاهش یابد.
آخرین خریدی که داشتید و گرانی را حس کردید، چه بود؟
من این چند روز چیزی نخریدم!
 
یعنی آنقدر قیمت‌ها روز به روز تغییر می‌کند که شما از آن بی‌اطلاعید؟
(با خنده) بله، همین‌طور است. یک آشنایی از شهرستان می‌آمد، به او گفتیم آنجا گوشت ارزان‌تر است، برای ما هم چهار، پنج کیلو بیاور. با اینکه فکر می‌کردیم قیمت گوشت در آنجا باید خیلی ارزان‌تر باشد اما دیدیم که از دو، سه ماه پیش تهران خیلی گران‌تر بود. یک شوخی هم یکی از همشهری‌ها کرد و وقتی برای ما کمی پسته آورد، گفت که هر دانه پسته به اندازه دو سهم سایپا یا ایران‌خودرو می‌ارزد...
 
خوب است با قیمت زعفران یا سکه مقایسه نکرده‌اند...
نه، چون هر سهم خودرو حدود 110 تومان است و هر دانه پسته حدود 250 تومان می‌ارزد پس هر پسته معادل دو سهم ایران‌خودرو ارزش دارد!