شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۶

هجمه‌های‌ جماعت‌ شبه‌المنتقدین‌

ملودرام خوب به سینما خدمت بزرگی می کند زيرا مخاطبین بدنه یا حتی کف سینما را به سمت اندیشیدن هدایت می کند و واسطه ای است كه مخاطبان را از سینمای تفریحی و سطحی به سوی سینمای اندیشه سوق دهد.
کد خبر : ۱۰۳۲۹۶
به گزارش صراط، پیشتر از این و هنگام برگزاری جشنواره فجر با "تیتر تام هنکس یا شهاب حسینی" به نقد و تحلیل فیلم "حوض نقاشی" پرداخته شد که طی آن یادداشت سوای مقایسه بازی "تام هنکس" در فیلم "فارست گامپ" با نقش آفرینی "شهاب حسینی" و "حوض نقاشی"، تحلیل های نسبتا موجزی در باب مسائل فنی این اثر هم انجام گرفت.
"حوض نقاشی" یک ملودرام خوب بود، اگر موافق باشید، بهتر به نظر می رسد که تقسیم بندی های پیچیده و مبهم را رها کنیم و خیلی سر راست بگوییم که دو نوع ملودرام داریم، خوب و بد.

 ملودرام خوب به سینما خدمت بزرگی می کند زيرا خیلی از مخاطبین بدنه یا حتی کف سینما را تا حدودی به سمت اندیشیدن هدایت می کند و می‌تواند واسطه ای باشد که مخاطبان را از سینمای تفریحی و سطحی به سوی سینمای اندیشه سوق دهد در ضمن ملودرام خوب غیر از این، نقش واسطه گری در ذات خودش هم، دارای ارزش هائی است که ممکن است آن را ماندگار کند. اما در مورد ملودرام بد باید گفت که هر اثری از این نمونه، مخاطبین  کم و سطحی پسند سینما را علیه خواص و جنس شناسان هنر هفتم بسیج می‌کند و سازنده آن می‌تواند با اشاره به سمت خیل چنان مخاطبانی به هر منتقدی بگوید ساکت! ملودرام بد مخاطبین کف سینما یا سریال را به خودش عادت می دهد و اجازه نمی‌دهد که عضلات ذهنی آن ها ورزیده شود تا میل به رفتن سمت مراحل بعد بازی را در ناخودآگاهشان احساس کنند.


همان طور که در سطور بالاتر آمد "حوض نقاشی" یک ملودرام خوب به نظر می رسد که براساس تبیین معروف "رنه ولک" تئوریسین مدرن نظریه انواع از آثاری که هم مبتکرانه و هم پیرو تئوری ژانرها هستند، توانسته قواعد ژانر را با قاعده افزائی های به اندازه و حساب شده تا حدودی جابجا کند اما بلندترین آفرین را باید به ایده اثر گفت نه قالب بیانی آن.



یادم هست که وقتی  دانشجوی سینما بودم در کلاس مستندسازی، استاد خطاب به بچه های کلاس می گفت سینما می تواند هر چیز را زشت یا زیبا نشان دهد سینما می تواند در آن چیزهائی که مطابق کلیشه های رفتاری مان زشت می بینیم زیبائی را پیدا کند و همین طور زشتی های نهفته در چیزهای پذیرفته شده و همگانی را فاش کند و بعد عکس چند جذامی را به ما نشان داد و گفت آیا به نظر شما این ها زیبا نیستند؟ همه چند لحظه ای سکوت کردند تا اینکه یکی از بچه ها گفت استاد اصلا قشنگ نیست البته همه ما در آن لحظات چنین فکر می‌کردیم تا این که یکی جرات پیدا کرد و این را به زبان آورد بعد از حرف  او استاد لبخندی زد و عکسی از یک فیلم مستند به ما نشاند داد که در آن مادری جذامی به دوربین پشت کرده و فرزندش را شیر می‌داد و دوباره پرسید آیا این جذامی زیبا نیست این بار هیچ کدام مثل قبل فکر نمی‌کردیم هیچ وقت یادم نمی رود که استاد مستند سازی چطور دهن همه ما دانشجوهای مدعی را بست و به تمام ما فهماند که سینما یعنی چه؟ هر کسی حتی اگر مادرش جذامی یا مختل المشاعر یا هر جور دیگری باشد باز هم او را دوست خواهد داشت پدر هم حتی در چنین شرایطی موجودی دوست داشتنی است و از دیگر سو حتی اگر کودکی جوجه اردک زشت هم باشد باز پدر و مادرش او را دوست دارند، "حوض نقاشی" اثری است که به زیبائی توانسته در درامی ملموس، پاکی و دست نخوردگی این روابط انسانی را برخطوط گسل بین اعضای یک خانواده غلبه دهد و پایان بندی آن پیروزی محبت بر شمشیر محاسبات مادی است چنین ایده جالبی وقتی در دستگاه ملودرام قرار بگیرد و همه چیز حد الامکان در جای خودش قرار داشته باشد خروجی آن اثری دوست داشتنی و مانا خواهد شد.
در مورد مابقی مسائل فنی فیلم در یادداشت قبلی بحث مختصری شده و تکرار آن موارد لازم به نظر نمی آید فقط یک نکته جدید پیش آمده که بد نیست برای دفاع از ماهیت کلی نقد فیلم درباره آن هم صحبت کنیم.
در نقد اصطلاحی هست به نام مغلطه تاثیر و این مغلطه عبارتست از این که یک نفر را به هر دلیلی دوست نداشته باشیم و روی همین حساب اثرش را حتی اگر خوب است بکوبیم البته مغلطه تاثیر شامل عکس این مورد و دفاع از اثری ضعیف بابت دوستداری های شخصی نسبت به سازنده اش هم می شود حالا اگر کسی دچار مغلطه تاثیر باشد و اساسا نقادی هم بلد نباشد فرمایشات او به کاریکاتوری از خودش تبدیل خواهد شد.
مقایسه ای که در آن یادداشت بین "شهاب حسینی" در "حوض نقاشی" و یکی از بازی ها ی "تام  هنکس" صورت گرفته بود، ربطی به خود فیلم ها نداشت و صرفا این دو نقش به لحاظ تکنیکی و نه شخصیت پردازی با هم مقایسه شده بودند. فیلم "فارست گامپ" هیچ ربطی به "حوض نقاشی" ندارد و این نکته واضح تر از آن است که توضیح بخواهد اما یکی از علاقه مندان سینما که متاسفانه در پی بردن به منظور آن یادداشت دچار سوء تفاهم شده بود در تارنمای کافه سینما با ذوق زدگی تمام شباهت بین ین دو متد بازیگری را شباهت بین فیلم ها تلقی کرد در حالی که هنگام نگارش آ‌ن متن هیچ گاه تصور چنین برداشتی نبود، با تاسف فراوان باید گفت این منفی بافی ها علیه "حوض نقاشی" به دلیل اختلافات با نهادی است که اثر را تولید کرده یعنی "حوزه هنری" و این یعنی مغلطه تاثیر اگر یک فیلم خوب است چه حوزه هنری آن را تهیه کرده باشد چه فارابی و چه بخش خصوصی باید بگوئیم که خوب بود و اگر فیلمی ضعیف درآمده حتی اگر صمیمی ترین دوست آن را تهیه کرده باید با قاطعیت از آن انتقاد کنیم و این جاست که فرق بین نقد و موضع گیری روشن خواهد شد.


يادداشت از : ميلاد جليل زاده