حجتالاسلام و المسلمين پورمحمدي متولد زمستان 1338 در قم است و تحصيلات مقدماتي را در شهرهاي قم و تهران سپري و در سن 20 سالگي به عنوان جوانترين نيروي قضايي كشور دادستان انقلاب در مسجد سليمان شد.
پورمحمدي پس از آن در دستگاههاي قضايي بندرعباس، مشهد و قم فعاليت و در دولتهاي سازندگي و اصلاحات در وزارت اطلاعات به ايفاي مسئوليت پرداخت.
وي در دولت نهم به عنوان وزير كشور از مجلس شوراي اسلامي راي اعتماد گرفت، اما با دستور محمود احمدينژاد از اين مسئوليت كنار گذاشته شد و از ساختمان وزارت كشور به ساختمان سازمان بازرسي کل کشور رفت.
حجتالاسلام و المسليمن پورمحمدي که معاونت سیاسی جامعه روحانیت مبارز را نیز بر عهده دارد، 27 اسفند ماه 1391 به طور رسمي براي انتخابات رياستجمهوري اعلام كانديداتوري كرد و به منظور وحدت هرچه بیشتر اصولگرایان، "ائتلاف اکثریت اصولگرایان" را به همراه منوچهر متکی، محمدرضا باهنر، یحیی آلاسحاق و حجتالاسلام ابوترابی تشکیل داد.
به همين بهانه گفتگويي با اين كانديداي انتخابات رياستجمهوري انجام داده است كه سوالات بخش اول گفتگو بيشتر حال و هواي نوروزي داشت و با عنوان "نوبت به ما برسد، گرانيها درست ميشود/ پسرم دوچرخهسوار است نه پورشهسوار" منتشر شد.
بخش دوم این گفتگو را که با موضوع انتخابات و برخی دیدگاههای سیاسی اجتماعی مصطفی پورمحمدی است در ادامه میخوانید:
براساس آنچه که شاهد هستیم انتخابات سال 92 بیش از آنکه
فردمحور باشد، ائتلافمحور است. شما نیز برای حضور در عرصه انتخابات یک
ائتلاف تشکیل دادهاید؛ علت تمایل کاندیداها به سمت حضور ائتلافی در
انتخاباتی را در چه میدانید؟
علت آن است که تعداد کانديدها زياد شدهاند. بنابراین بهترين مدلي که فکر کرديم، ميتواند آرايش سياسي جامعه را سامان بدهد، انتخاب را براي مردم آسانتر و از پراکندگيها جلوگيري کند،"ايده ائتلاف" بود که خوشبختانه اين ائتلافها شکل گرفته است.
سال 1384 هم براي به وحدت رسيدن اصولگرايان و همانگونه که شما فرموديد
براي آسانتر کردن انتخاب براي مردم "شوراي هماهنگي نیروهای انقلاب" شکل گرفت.
از بين ائتلافهاي کنوني اصولگرايان کدام ائتلاف را از نظر ماهيت به آن شورا شبیه میدانید؟
ممکن است همه ائتلافهاي اصولگرا در قالب آن شورا با يکديگر به وحدت برسند؟ البته
آن شورا در رسيدن به وحدت چندان هم موفق نبود.
این که کدام ائتلاف به آن شورا شبیه است مهم نیست؛ مهم اين است که ما به يک اتحاد و نظر متحدانه برسيم؛ خوب البته آن شورا همانطور که شما اشاره کرديد در رسيدن به اتحاد چندان موفق نبود. ما تلاشمان در اين مقطع اين است که به يک نظر مشترک نزديک شويم. قول دادهايم که با دوستان طبق اين قرار عمل کنيم.
ما در اين "ائتلاف 5نفره" که به اصطلاح "ائتلاف اکثريت اصولگرايان" است با آن "ائتلاف 3نفره" (غلامعلي حداد عدال،علي اکبر ولايتي و محموباقر قاليباف) که زودتر ائتلاف تشکيل دادند، در جلسات، صحبتها و قرارهايي که با هم داشتهايم مقرر کردهایم هر کدام از اين گروهها يک خروجي داشته باشد.
همچنین در مرحله پس از ثبتنام نیز باهم همکاري کنيم که اگر نياز شد باز به یک "نظر واحد" برسيم؛ حالا اين ساز و کار را طراحي کرده ايم؛ اميدواريم بتوانيم عمل کنيم.
به سازوکار اشاره کردید؛ درباره سازوکار انتخاباتی "معاونت سیاسی جامعه روحانيت مبارز" صحبتهایی در رسانهها مطرح است، اما جزئيات این سازوکار چندان مشخص نشده است. درباره جزئيات اين سازوکار توضيح بفرمائيد.
ببينيد سه مولفه اصلی در سازوکار انتخاباتی جامعه روحانيت مبارز در نظر گرفته شده است؛ اول اینکه "کانديداي اصولگرایان" به وحدت برسند. از طرفي از ايده ائتلاف حمايت کردهاند؛ ايده سومي که مطرح میشود اين است که در نهايت اگر اصولگرايان رقيب قوي داشتند تنها یک کاندیدای اصولگرا معرفی شود.
اعضای کمیته انتخاباتی جامعه روحانيت مبارز هم آماده شدهاند که داوري کنند؛ يک تيم تشکيل دادهاند که گفتهاند ما آماده هستيم داوري کنيم، اما جزئيات سازوکار را به خود کاندیدا واگذار کردهاند.
مدل این سازوکار اين گونه طراحي شده است که ما جزئيات سازوکار را نخواهيم گفت، خودتان باهم تفاهم کنيد و طبق آن تفاهم با هم هماهنگ باشيد؛ ما هم در داوري کمک ميکنيم.
بنابراين اينکه کانديداها بخواهند با نظرسنجي به نظر واحد بدسند و يا با دلايل و شاخصهاي ديگر، اين را بر عهده خود کانديدها گذاشته اند. از طرفي ديگر خواست و مطالبه جديشان اين است که کانديداها را به نظر واحد برسن.
من فکر مي کنم اين سازوکار منطقي است. ذی وجوه است. همه ديدگاهها را در خودش جمع مي کند، روش خاصي را هم ديکته و القا نميکند که بعضيها بگويند ما این روش را نميپذيريم.
خواست سازوکار جامعه روحانيت اين است که "وحدت" عمل شود فکر مي کنم اين مدل جواب خواهد داد.
اخیرا اخباري مبني بر اينکه بین جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه با "ائتلاف اکثريت اصولگرايان" هماهنگی نیست در رسانهها منتشر میشود، علت انتشار چنین اخباری را چه میدانید؟
جامعتين روي مصاديق کار نکردهاند و کسي ادعاي تأييد مصداق نکرده است؛ تازه الان مصداق خود ائتلافها هم مشخص نيست! کسي ادعا نکرده است که جامعه روحانيت در اين رابطه نظري داده است.
حرف اين است که دوستان ما در جامعه روحانيت و در جامعه مدرسين خواستشان اين است که اصولگرايان به وحدت برسند و باهم همکاري کنند.
اما درباره آنچه در رسانهها منتشر میشود باید گفت يکسري رقابتهاي پنهان و تاکتیکهای رقابتی هست که یک تیم میخواهد یک تیم دیگر جلو نیفتد.
اینها جز شیرینیهای فضای انتخاباتی است و باید اینها را بپذیریم؛ این کمترین است در این مصاف، در آینده مطالب خیلی بیشتری مطرح خواهد شد.
البته من به همه فعالان سیاسی، بزرگان و ... توصیه میکنم، هر کس میخواهد نظر بدهد از همه مطالب مطلع شود و بعد اظهارنظر کند، چیزی را نفرمایند که واقعیت ندارد و موجب پشیمانی شود.
بنای ما براین است که جامعه اصولگرایان به وحدت برسد؛ همان نظری که مراجع، جامعه مدرسین، جامعه روحانیت و همه دلسوزان نظام دارند که با یک نظر واحد و همگرا تلاش بکنیم مردم را کمک کنیم انتخاب خوبی داشته باشند، ذهنشان پراکنده نباشد. از خدا هم می خواهیم خداوند کمک کند.
منظورتان از "رقابتهای پنهانی" که به آن اشاره کردید چیست؟
ما یک "رقابت آشکار" داریم که بین جناحهای سیاسی است؛ مثل رقابت بین دو جناح "اصلاحطلب" و گاصولگرا" و یا "کاندیدای دولت"، که اینها کاملا آشکاراست.
یک "رقابتهای نیمه آشکار" داریم که بین این ائتلافهاست.
یک "رقابت پنهان" هم داریم که داخل ائتلافهاست؛ اینها سطوح و لایههای رقابتی است که وجود دارد و همه داریم میبینیم.
بالاخره یک نفر قرار است 24 خرداد از صندوقهای رای بیرون بیاید، هرچند نفر که کاندیدا شوند چه در قالب ائتلاف باشند و چه در جناح باشند همه با هم رقیبند.
اما سطوحی از رقابت هست؛ تا یک سطوحی با هم تفاهم و همکاری داریم اما در یک سطوحی رقابت آغاز می شود؛ رقیب رقیب است، می خواهد از کنار دستیاش جلو بیفتد.
رقابت کار صحیحی است؛ خداوند هم به بندگانش توصیه کرده در خوبیها با هم مسابقه بگذارید «فستبقوا الخیرات» و الآن دارد این اتفاق میافتد، البته ما باید تلاش بکنیم اخلاق مسابقه صحیح را و درست و اسلامی حاکم بکنیم.
اصلیترین رقیبتان را در "ائتلاف اکثریت اصولگرایان" چه کسی میدانید؟
اشاره به اسامی عامل تحریک خواهد شد. قاعده بازی روشن است کاندیداها مشخص هستند؛ خیلی پیچیده نیست.
معمولا قاعده "ائتلاف" اینگونه است که یک نفر رئیسجمهور میشود و سایر اعضا، نیروهای کلیدی کابینه خواهند بود؛ براین اساس اعضاي کلیدی کابينه شما از "ائتلاف اکثريت اصول گرايان" انتخاب میشوند؟ و يا جداي از اين جمع بازوان اصلي دولت خود را انتخاب خواهيد کرد؟
بناي ما اين است که جمع اين ائتلاف، بيشترين کمک و همکاري را به هم بکنيم؛ يعني عملا در اين ائتلاف قرارمان اين است که هرکس در نظرسنجيها موقعيت بهتري پيدا کرد او کانديدا شود و اسمنويسي کنند و دوستان ديگر در فعاليتهاي انتخابي و پس از پيروزي، در تکميل کابينه به او کمک کنند.
اما طبيعي است کابينه يک مجموعه بزرگ است و اين دوستان تنها بخشي از اين کابينه خواهند بود و افراد ديگري هم به کار گرفته خواهند شد.
چه برنامهای برای مدیریت اقتصاد کشور دارید؟
"تفکر برنامهاي"، "اتکا به نظرات کارشناسي" و "ثبات در تصميمگيري" ارکان تحول اقتصادي است. همچنین میتوان با تکیه بر "قانون" و توجه به امر "تولید" و "اشتغال" برنامه مدیریت اقتصادی کشور را پایهریزی کرد.
ما هنوز به طور کامل "توان مردمي" را براي تحول اقتصادي به ميدان نياورديم؛ از ظرفيتهاي فرديمان بايد خوب استفاده کنيم، از منابعمان خوب استفاده کنيم. فرصتها و ظرفيتهاي گستردهاي داريم که از آنها خوب استفاده نکردهايم، از داراييهايمان خوب استفاده نمي کنيم؛ بهره وري مان پايين است. زندگي اقتصادي مان غير فني، غير کارشناسي و بدون محاسبات دقيق است.
فکر
مي کنم با يک نگاه جامع، کارشناسي، با برنامه و با ثبات و البته جدي و بدون مسامحه
و سهلانگاري زندگي اقتصادي مان بهبود پيدا خواهد کرد . من به وقتش برنامه
اقتصادي خودم را به صورت گسترده خواهم گفت.
تيم اقتصاد داريد که به صورت تخصصی روی اين برنامه کار کند؟
من در تمام دولتها حضور داشتهام؛ در دولت میرحسین موسوي که وی نخست وزير و مقام معظم رهبري رئيس جمهور بودند؛ در دولت آقای هاشمي؛ يک سال و هفت هشت ماه در دولت آقاي خاتمي بوده ام؛ در دولت آقاي احمدينژاد وزير کشور بودم و الان هم ناظر بر فعاليتهاي دولتم.
طبیعتا کارشناسان و مديران اقتصادي کشور را ميشناسم، با آنها ارتباط دارم، ديدگاهشان را، توانشان را ميشناسم و تيم مناسبي را پيشبيني و با تعدادي از آنها صحبت کردهام، فکر ميکنم در صورت موفقيت مجموعه خوبي را در کنار هم خواهيم داشت و انشاا... بتوانيم يک تحول و جهش اقتصادي ايجاد کنيم.
جایگاه نخبگان و دانشگاهیان در دولت احتمالی شما کجاست؟
دولتمردان باید چهرههای نخبه باشند، من جزء تیپهایی هستم که سعی کردهام همیشه با عنصرهای قوی همکار باشم، همیشه به من اعتراض میکردند چرا انقدر نیروهای قوی انتخاب میکنی، میگفتم چرا؟ میگفتند مقامات بالا دستی شما را به راحتی جابه جا میکنند و نفر قوی بعد از شما آن کارها را بر عهده میگیرند. اما کار کردن با آدمهای ناتوان من بیشتر داغدار میکند بخاطر این همواره سعی کردهام با نیروهای توانمند کار کنم.
شما خودتان را اخراجی دولت می دانید؟
ظاهرا این تعبیری است که در مورد ما به کار میرود. در واقع ما جز اولین اخراجیهای دولت بودیم.
گمانهزنیهایی مبنی بر معرفی یک کاندیدا از سوی "دولت" برای انتخابات ریاستجمهوری مطرح است؛ نظر شما در مورد معرفی کاندیدا از سوی دولتیها در حالیکه دولت متولی برگزاری انتخابات است، چیست؟
اشکال قانونی ندارد؛ هرچیزی که خلاف قانون نیست اشکال ندارد. دولت حق ندارد از امکانات دولتی، بخش عمومی و بخش های تعاونی بدون اجازه اعضا برای کاندیداها استفاده بکند، از موسسات عمومی و خیریه هم کسی حق برداشت ندارد. ولی در معرفی کاندیدا، همه آزادند دولت هم آزاد است.
شما به عنوان یک مسئول نظارتی بفرمایید چگونه باید از استفاده امکانات دولتی و عمومی برای تبلیغات شخصی کاندیداها جلوگیری کرد؟ درحالیکه ما بعضا در گذشته شاهد بودهایم از این امکانات برای تبلیغات استفاده شده است.
ما برای کنترل این مسئله دو نهاد نظارتی داریم؛ یکی "ستاد پیشگیری در قوه قضاییه" است که در تمام استانها تشکیل شده تا از هرگونه تخلف در انتخابات پیشگیری کند؛ تمام دستگاههای امنیتی و انتظامی هم در آن حضور دارد تا هر تخلفی در آن اتفاق افتد پیگیری کند.
از طرفی دیگر "شورای نگهبان" نیز مرجع اصلی نظارت است؛ پس عملا ما یکی مسئول نظارت بر انتخابات و یکی مسئول پیشگیری از وقوع تخلفات را داریم.
این دو مرجع هستند که رسیدگی می کنند؛ اما در گذشته تخلفاتی بوده که بعضا قابل اثبات بوده و برخورد شده و در بعضی موارد هم مردم گزارشاتی را ارائه کردند اما چون مدارک کافی برای اثبات نداشته اند پیگیری نشدهاست.
به عنوان یک کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری که ممکن است 24 خرداد از صندوق رای بیرون بیاید، نظرتان را درباره برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا بفرمایید؟
ببینید من فکر می کنم همه چیز باید دائر بر مدار منافع ما باشد، هرچیزی که منافع ما را تأمین کند، برای ما خوب است. هرچه منافع ما را تأمین نمیکند برای ما خوب نیست.
امروز آمریکاییها به دنبال این هستند که شرایط خودشان را تحمیل کنند، بدون اینکه بهای آن را بپردازند. این حتما به ضرر ماست. اگر آنها حاضرند بهای رابطه و مذاکره را بدهند و جایگاه ظالمانه خودشان را بپذیرند ما هم مشکلی نخواهیم داشت.
آمریکاییها میخواهند روابط ظالمانه و غیرانسانی و غیرمتمدنانه خودشان را به شکل بزک شده به ما تحمیل و ما را تسلیم این فضا کنند.
جمهوری اسلامی این مناسبات ظالمانه را برجسته و برملا کرد و میخواهد این روابط کاملا یک طرفه را قطع کند. خوب در چنین شرایطی منافع آمریکاییها از دست میرود و مایل نیستند این اتفاق بیافتد.
ما اگر بخواهیم روابط قبلی برقرار شود منافع خودمان را از دست خواهیم داد؛ بهتر از زمان شاه که نمیتوانیم رابطه برقرار کنیم، مگر زمان شاه منافع ما تأمین شد؟ مگر رشد و توسعه محقق شد؟
هرگز با برقراری رابطه منافع ما تأمین و رشد و توسعه محقق نمیشود. مگر آنکه ما در جایگاه قوی، مقتدرانه و مسلط قرار بگیریم و با طرفهایمان از موضع استقلال و قدرت گفتگو کنیم.
برخی درباره ضرورت برقراری مذاکرات و روابط به مشکلات اقتصادی و گرفتاریها اشاره میکنند؛ دراینباره به دو مطلب باید اشاره کرد: یک اینکه ما در برابر چیزهایی که گیرمان میآید باید هزینه بپردازیم.
دوم اینکه بسیاری از این مشکلات مربوط به خودمان است و ربطی با رابطه با آمریکا ندارد خودمان خوب تدبیر بکنیم، اجرا بکنیم، مدیریت بکنیم، خیلی از مشکلات خودمان را میتوانیم رفع کنیم؛ بخشی از این مشکلات و مسائل هم به خاطر جایگاهی است که در دنیا بدست آوردیم و باید هزینهاش را بدهیم. آمریکا برای پیشبرد هژمونی خودش در دنیا هزینه میکند، ما هم چنین جایگاهی را در دنیا با اشل کوچکتر داریم و باید هزینه کنیم. نمیشود بدون هزینه منافع و پرستیژ در دنیا کسب کنیم.
دیپلماسی باید بر محور منافع دور بزند و زمانی میتوانیم منافع را بدست آوریم که از موضع اقتدار و هوشمندی جلو برویم.
به نظر شما تصور مردم ایران از "مصطفي پورمحمدي" چگونه است؟
اين
را بايد از مردم بپرسيد. البته تا آن جايي که شنيدهام به عنوان يک عنصر
جدي، پرتلاش، تا حدودي توانا، مديري قدرتمند شناخته شدهام. اين تعابيري است
که شنيدهام البته گفتن اينها به خودستايي منجر ميشود.
خيليها هم
ميگويند "ناشناخته"؛ اين تعبيري است که بسيار شنيده ميشود و مردم خيلي از
جلوههاي زندگي و تواناييها و توفيقاتي که به دست آوردهام را کمتر اطلاع
دارند.
جامعه نياز دارد که اينها را بداند، به خصوص که اگر ميخواهند به من
مسئوليتهاي بيشتري را بسپارند. من فقط به يک حوزههاي محدودي شناخته
ميشوم در صورتي که در زندگيام کارهاي مختلف و فراواني انجام
دادهام. برخي از صحنهها و موقعيتهاي زندگي من بر روي شخصيتم
سايه انداخته است که نياز است باز بشود.
قدرت
طعم ندارد، مستکننده است؛ کساني که "مي" ميخورند به تلخي و شيريني آن کار
ندارند به آن حسي که بعد از نوشيدن دست ميدهند و بيشتر سکرآور و مستيآفرين است توجه ميکنند.
فکر ميکنم حس برتريطلبي و
توفقي كه قدرت دارد يک جلوه از مستي است؛ از اين جهت اگر کنترلش نکنند سر به
بيراه ميگذارد و بسيار خطرناک است.
قدرت مثل يک دارو مورد نياز است
که
نميشود از آن غفلت کرد و اگر کسي از آن غافل شود ابزار سلطه باطل،
زورگويان و سودجويان ميشود که اين فوق العاده خطرناک است. در منابع ديني
هم داريم که قدرت را در اختيار متقين و گروههاي خداترس قرار دهيد.