ممکن است بسیاری از مسافرانی که به چین سفر میکنند، تحت تاثیر سازههای عظیم و ساختار منظم آن قرار بگیرند و در نتیجه این کشور را در یک نظر، توسعهیافته به معنی مصطلح امروز آن تلقی کنند. اما حقیقت این است که چین با وجود اینکه از بسیاری از کشورهای جهان پیش افتاده است، هنوز در مسیر توسعه قرار دارد. البته چینیها هم اعتراضی به این حرف ندارند؛ چون سر به پایین داشته و بدون هیچ ادعایی مشغول کار هستند. اگر ایران را، جهان سوم و کشوری چون آمریکا را در جایگاه توسعه یافته و جهان اول، برای چین میتوان اصطلاحا جایگاهی به نام جهان دوم متصور شد.
مطالب ذکر شده تا به اینجا، کوچک پنداشتن جایگاه فعلی چین نیست و هدف، تنها ترسیم جایگاه واقعی کشوری است که در حال حاضر یکی از پرمراودهترین کشورها با کشورمان است، اما مسیر توسعه را تا به اینجای کار، با گامهایی بسیار بلندتر طی کرده است. پای صحبت برخی از ایرانیان مقیم چین که مینشینیم، شهرهایی را نام میبرند که تا 10 سال پیش یک دستگاه اتومبیل هم در آنها نبوده و فقط اتوبوس و چرخهای کوچک حمل مسافر در آنها تردد میکرده است، اما امروز دهها کارخانه تولید خودرو در آنها فعالیت دارند.
هدف از این مقدمهچینی و اشاره به مسائل اقتصادی، البته رساندن بحث به بحث توسعه فرهنگ مطالعه در کشور چین است، ولی اشاره به این گونه مسائل، همانطور که بدیهی است، ارتباط زیادی با توسعه فرهنگی دارد. توسعه در چین از 15 تا 20 سال پیش، سرعت زیادی به خود گرفته است. این موضوع به ویژه با رسیدن به سال 2008 و مهیا شدن چین برای برپایی مسابقات المپیک پکن، شتاب بسیار زیادی به خود گرفت. به این ترتیب، مردم چین در زمینههای زیادی از جمله رعایت جوانب اخلاق اجتماعی، مورد آموزش قرار گرفتند. نمونه بارز این آموزشها، آموزش چگونگی روبرو شدن و لبخند زدن به توریستها و مخاطبان خارجی بوده است!
پکن، پایتخت فرهنگی چین است و اگر علاقهمند یا گردشگری خواستار دیدن مظاهر رشد و توسعه اقتصادی چین باشد، باید به شانگهای سفر کند. بسیاری از آثار باستانی و فرهنگی چین در پکن قرار دارد. البته نباید از دیگر شهرها و مناطق این کشور اسرارآمیز غافل ماند، اما برای بررسی توسعه فرهنگی چین، پکن را به عنوان جامعه نمونه برای بررسی انتخاب کردیم.
چینیها یا بهتر بگوییم پکنیهای امروزی، ولع فراوانی نسبت به مطالعه کتاب دارند. قبل از رفتن به میان مردم بهتر است در ادامه مسیر توسعه چین، به کتابفروشیهای پکن بپردازیم، اما قبل از این کار، بد نیست به یک اخلاق مهم که همراه با مظاهر توسعه به چپن آمده، اشارهای داشته باشیم: «اخلاق مشتریمداری».
چند سال میشود که چینیها به مشتریمداری واقعی روی آوردهاند. بنابراین مشتری و ارباب رجوع میتواند با ورود به مثلا نمایندگی فروش محصولات اَپل از آخرین مدل محصولات این شرکت استفاده کند و در صورت تمایل آن را خریداری کند. به عنوان مثال استفاده از محصول تازهواردی چون گوشی آیفون 5 برای فردی که قدم در نمایندگی اپل گذاشته بلامانع است که البته این تمایل به استفاده، ظرف چند دقیقه به تمایل و در نهایت به خرید آن محصول منجر میشود. در این میان نباید تاثیر لبخندهایی را که فروشندگان چینی یاد گرفتهاند به لب داشته باشند، از نظر دور داشت.
حالا در کتابفروشیها هم میتوان این الگو را دید. همه جای دنیا از جمله در کشور خودمان، میتوان کتابهای کپی و افست چاپشده را در بازارهای غیر اصلی پیدا کرد، اما متقاضیان خرید کتابهای اصیل و نجیب هم کم نیستند که حاضرند برای خرید یک رمان 100 تا 200 صفحهای حدود 30 دلار خرج کنند. بنابراین طبق همان الگویی که کتاب را هم مانند آیفون پنج 900 دلاری، یک محصول میداند، مشتری باید به کتابی که میبیند یا به دنبالش آمده، دل ببندد تا آن را بخرد. پس برداشتن و خواندن کتاب به مدت زیاد در کتابفروشیها آزاد است. برخی از شهروندان پکنی حتی با خود صندلیهای تاشوی کوچکی به کتابفروشیها آورده و مشغول خواندن کتابی میشوند که آن را از قفسه برداشتهاند.
به چند کتابفروشی بزرگ در پکن سر زدهایم، ولی برای نمونه از کتابفروشی بزرگ «وانگ فو جین» یاد میکنیم که ابتدای یک خیابان بزرگ برای پیادهروی قرار دارد و محل رفت و آمد بسیاری از توریستها و جهانگردهاست. این کتابفروشی، مرکزی چند طبقه است که همه طبقاتش برای فروش کتاب در نظر گرفته شدهاند. جالب است که در ورودی طبقه همکف آن هم کتابهای مربوط به «مائو زدونگ» موسس جمهوری خلق چین روی پیشخوان و ویترین هستند. کتابی هم که چندی پیش درباره استیو جابز منتشر شده و در کشورمان ترجمههای مختلفی از آن عرضه شد، به تعداد زیاد قابل مشاهده است.
هر طبقه از این مرکز به موضوعات مختلف اختصاص دارد. در کتابفروشیهای دیگر هم این تقسیمبندی رعایت میشود. در پکن کتابفروشی کوچک یا متوسط دیده نمیشود. کتابفروشیها مراکز بزرگی هستند که بخش عظیمی از آنها به محصولات پرزرق و برق، بخش کودکان و لوازمالتحریر اختصاص یافته است. البته این بدان معنا نیست که بخشهای مربوط به عرضه کتاب کوچکترند، بلکه منظور ایجاد بخشی از جذابیت به مدد محصولاتی غیر از کتاب است.
ممکن است علاقهمندان به آثار روز دنیا کنجکاو باشند تا مقایسهای بین ایران و چین در زمینه ترجمه و ارائه آثار نویسندگان معتبر در کتابفروشیها داشته باشند. در این زمینه تفاوت چندانی بین دو کشور وجود ندارد و رمانهای روز دنیا در دو کشور عرضه میشود. مثلاً رمانی چون «همسر ببر» که هم علی قانع و هم خجسته کیهان آن را ترجمه کردهاند، با اختلاف زمانی کم، در ایران و چین عرضه میشود. یک نکته دیگر که در کتابفروشی بزرگی چون وانگ فو جین جلب توجه میکند، فروش رمانهایی است که فیلم سینماییشان امسال یا چند سال پیش ساخته شده است. مثلا «زندگی پای» که امسال در مراسم اسکار حضور داشت یا «هابیت» رمانهایی هستند که کاملا در معرض دید و روبروی پلهبرقی منتهی به طبقه دوم این فروشگاه قرار دارند.
اگر بخواهیم مقایسهای کوتاه و گذرا درباره فروشگاههای کتابفروشی در ایران و چین، این دو کشور در حال توسعه داشته باشیم، ابتدا باید بگوییم که چین با وجود چنین کتابفروشیهایی از برگزاری نمایشگاه کتابی مانند نمایشگاه کتاب تهران بینیاز است. فروشگاه بزرگی به نام باغ کتاب و فروشگاههای زنجیرهای شهر کتاب در ایران هم میتوانند چنین امکانی را فراهم کنند.
اما نکته مهمی که باید در این قسمت از نوشتار به آن اشاره کرد، جا افتادن فرهنگ مطالعه در میان مردم کشور چین است. البته این موضوع اکثریت ندارد و جمع زیادی از مردم چین هم هستند که حداقل در اماکن عمومی مطالعه نمیکنند، اما فرهنگ جاری و موجود در زمینه مطالعه در شهرهای بزرگ و توسعهیافته چین مانند پکن، به دلیل احساس نیاز خود مردم این کشور به مطالعه جا افتاده است. بعد از کتابفروشیها، بیشترین جایی که میتوان مردم اهل مطالعه چینی را در آن دید، ایستگاههای مترو و واگنهای در حال حرکت است. مطالعه با موبایل و تبلت، امروزه به شدت در چین طرفدار دارد. البته به طور تخمینی میتوان از بین حدود 10 تا 12 نفر اهل مطالعه در مترو، 2 نفر را هم دید که مشغول مطالعه با نسخههای مکتوب هستند.
طبق یکی از آخرین آمارگیریها درباره سرانه مطالعه در کشورهای جهان، مردم چین در هفته 8 ساعت کتاب میخوانند. با این اوصاف اگر بخواهیم مقایسه دیگری، این بار بین چگونگی حرکت منحنی مطالعه در ایران و چین داشته باشیم، بدون شک چین از ایران جلوتر است و سرعت بیشتری دارد. چون مطالعه مردمش از یک نیاز درونی سرچشمه گرفته و جوشیده است. این موضوع به توسعهطلبی و برنامهریزی چینیها ارتباط دارد و هیچ عاملی نمیتواند به اندازه آن نیاز درونی و حس توسعهطلبی در این عرضه پیشبرنده باشد. البته حس توسعهطلبی را نباید با تمامیتخواهی یا روحیات استعمارگونه خلط کرد؛ بلکه صحبت اصلی در این زمینه به سختکوشی مربوط است. بیادعایی چینیها حین تلاش سخت و جدی، مثال زدنی است. شاید بهتر باشد از مردمان کشور دوست خود یاد بگیریم که از میزان ادعا و بالیدن به گذشته کم کرده و زمان حال را درمییابند. یعنی به جای نظر داشتن به گذشته، آینده را مورد توجه قرار بدهیم.