اغلب افراد شهيد آويني را بيش از هرچيز با مستند هاي روايت
فتح مي شناسند اما او علاوه براينها عموما در حوزه هاي نظري هنر بخصوص سينما آثار مكتوب
وارزشمندي از خود بنا نهاده كه از قضا امروز هم مي تواند با نگاهي منصفانه ودرك
درست از زمان ، محل تامل و تحليل قرارگيرد .آويني از همان زمان ، به سينما به
عنوان چيزي فراتر از يك هنر ساده و وجودي داراي ابعاد گسترده مي نگريست از اينرو
بسياري از ابعاد امروزين سينما بخصوص از بعد تاثير برمخاطب يا كاركرد هاي سياسي
اين هنر از منظر او دور نبود .از اينرو بي مناسبت نيست كه با مروري برآثار آن
متفكر ، اينك سيري داشته باشيم بر مباني نظري انديشه آويني در حوزه سينما . لازم
به ذكر است مهمترين ديدگاه هاي آويني در اين حوزه را مي توان در شش مقاله او تحت
عناوين آينه جادو ، جذابيت در سينما ، جادوي پنهان وخلسه ناريسيستي ، مونتاژ به
مثابه معماري سينما ، فرزندان انقلاب در برابر عرصه هاي تجربه نشده سينما ونيز
مقاله رمان ، سينما وتلويزيون جستجو كرد اما قبل از هر سخن ذكر دو نكته قابل تامل
است :
اول آنكه تمام آثار انديشه اي آويني به عنوان يك هنر مند
انقلابي بايد حول نظريه هنر متعهد تحليل وبررسي شود آويني كاملا در نقطه مقابل هنر
براي هنر قرار داشت واز اينرو اين نگاه آويني بر هنر ، بطور كامل در ديدگاه هاي او
نسبت به سينما نيز متجلي است .
دوم آنكه اگر چه نگاه آويني در بخشي از آثارش نگاهي فراتر
از زمان خود بوده وما هم بيشتر به همان محدوده نظر داريم ليكن نبايد فراموش كرد كه
اكنون بيش از دو دهه از تاريخ شهادت وي مي گذرد ودر اين سالها نه تنها شرايط زماني
جامعه ما تغييراتي را به خود ديده بلكه هنر سينما به مثابه يك هنر تكنولوژيك از
توسعه يافتگي بالايي برخوردار شده است .اگر چه در روح ومحتواي سينما در گذر سالها
تغييري حادث نشده وما هم بيشتر به همان روح وماهيت سينما به عنوان يك جريان جاري
نظر خواهيم داشت :
1- سينما افسون فيلمساز براي مخاطب
آويني با نگاهي ژرف به جايگاه سينما گر به عنوان خالق
ومؤلفي قابل احترام معتقد است : در فیلم هیچ تصویری نمیتواند »سهواً یا به طور
تصادفی « درمیان
مجموعهی تصاویر فیلم قرار بگیرد؛ این یك اصل كاملاً بدیهی است كه انسان را به یك
خصوصیت جامع دربارهی »واقعیت سینمایی« راهبر میشود.....
واقعیت سینمایی «مصنوع فیلمساز» است و با عنایت به پیام و
محتوا و غایات و سرنوشت واحدی شكل گرفتهاند كه فیلم بدان منتهی خواهد شد. تكلیف
نهایی را «غایات فیلمساز» تعیین
میكند و بنابراین، همه چیز ـ زمان و مكان، حركات و روحیات پرسوناژها و … حتی طول
پلانها ـ با توجه به صورت آرمانی فیلم آنچنان كه مورد نظر فیلمساز است، از سرنوشت
واحدی تبعیت خواهد كرد.( آويني ، آينه جادو )او پا را فراتر مي گذارد ومعتقد است
تماشاگر فاقد جايگاه اثر گذاري در اين فرآيند است ومي گويد: در فیلم جایی برای
انتخاب» تماشاگر« وجود ندارد؛ فیلمساز
به جای تماشاگر فكر و انتخاب كرده است و همهی اشیاء و اشخاص و وقایع و حركات در
واقعیت سینمایی «نشانه»هایی هستند كه به غایات، مفاهیم و عواطف موردنظر فیلمساز
اشاره دارند. دخالت عوامل پیشبینی نشده را در كار، چه از سر ناشیگری باشد و چه از
سر مهارت بسیار فیلمساز، نباید نقضكنندهی این معنا دانست.( همان)
اين نگاه اگر چه از يك منظرتا حدي واقع گرايايي افراطي
محسوب مي شود واساسا تمام غايت سينماي غرب وبطور خاص هاليوود برپايه اصالت همين
ديدگاه است اما به نظر مي رسد نمي توان تماشاگر را بطور كامل از گردونه فرآيند انتقال
پيام حذف كرد .تماشاگر يا مخاطب فعال ، امروزه به راحتي تحت تاثير پيام فيلم قرار
نميگيرد بخصوص كه ار تقاي سطح سواد رسانه اي جامعه مي تواند به اين امر كمك كند با
اينحال اگر بپذيريم اكثر مخاطبين يك اثر سينمايي مخاطبين عام محسوب مي شوند نمي
توان اين جايگاه فيلمساز واثر گذاري بر مخاطب را به راحتي وآرمانگرايانه ناديده
انگاشت .
2- جذابيت لازمه سينما اما نه هر جذابيتي
آويني تاكيد داشت كه بايد فيلم سينمايي براي مخاطب وديده
شدن ساخته شود وتوليد فيلم تنها با هدف جشنواره ها نمي تواند با ذات سينما هم
خواني داشته باشداو معتقد بود : »استغراق« هدفی است که جاذبههای فیلم بدان منتهی میگردند؛
هدفی است که اگر محقق نشود، فیلم را دیگر نمیتوان «فیلم» خواند. فیلم فاقد جاذبه فیلم نیست. آیا عکس این
قضیه نیز مطلقاً صادق است یا خیر؟ فیلم دارای جاذبه فیلم هست، اما معلوم نیست که
فیلم خوبی باشد (آويني ، جذابيت در سينما )اما از طرفي ديگر تاكيد داشت : امروزه در سینما سوءاستفاده از گرایشهای
غریزی وجود حیوانی بشر امری است مجاز و بسیار رایج. باعنایت به آنچه امروز در جهان
میگذرد، سینما و تلویزیون ایران الحق که عفیفترین و نجیبترین هستند، اما بسیارند
کسانی که برای عفت و نجابت در سینما شأنی قائل نیستند؛ مقصودم کسانی هستند که
«وجود حیوانی بشر» را از «حقیقت انسانی او»
تمییز نمیدهند. در اینجا با توجه به نحوهی تفکر، تعاریف مختلفی از جذابیت پیدا
میکند. پس اگرچه هنوز به این سوال که «جذابیت سینما برای بشر در کجاست؟» جواب
نگفتهایم. اما در اینجا سوالات دیگری نیز عنوان میشود که طرح آنها در حقیقت بخشی
از جواب است: آیا جذابیت در سینما، هرچه که باشد، مقبول و مشکور است؟ تا کجا
میتوان از جاذبیتهای سینمایی سود برد؟ و آیا تماشاگر باید خود را به هر جاذبهای
در فیلم تسلیم کند؟ خودآگاهی تماشاگر در سینما چگونه باید نگریسته شود؟ آیا رابطهی
دیگری بین تماشاگر و فیلم نمیتوان تصور کرد و این رابطهی فعلی، تنها نسبتی است که
بین فیلم و تماشاگر میتواند وجود پیدا کند؟( همان )آويني پاسخ اين سوال را با نگرش
ديني خود مي دهد ومي گويد: ما آموختهایم که در تمامی مسائل مستحدثه، همواره دین و
احکام آن را به مثابه مطلق حق بگیریم و شرایط جدید و مقتضیات زمان را حول این محور
لایتبدل معنا کنیم و بنابراین، هرگز در برابر این سوال که » چرا اخلاق را از بحثهای
ماهوی مربوط به سینما جدا نمیکنید؟«دچار تردید نمیشویم.(همان
)
امروز بيش از هر زمان ديگر شاهد استفاده ابزاري سينما از عوامل مبتذل جذابيت آفرين هستيم . عواملي كه بيش از هرچيز ديگري بخش خفيف شخصيت وجودي انسان را نشانه گرفته .تا آنجا كه كمتر اثر سينمايي را مي توان يافت كه از عنصر سكس عاري باشد و يا بهره اي از خشونت نبرده باشد .مضاف برآنكه اغواگري جلوه هاي ويژه به خدمت صنعت سينما درآمده وانسان را غرق در تخيل ، از واقعيت رها ساخته وخود بيش از هر چيزي به عامل جذب مخاطب گريزان از واقعيت تبديل شده است .كار تا به آنجا پيش رفته كه حتي اين المانها ، سينماي جشنواره اي را هم به تسخير خود درآورده و مخاطبين به اصطلاح خاص هم كه زماني مي توانستند شاهد فيلمهاي زيباي هنري و ويژه مخصوص خود باشند اكنون به سختي مي توانند يك فيلم باب طبع خود بدون اين عناصر خفيف پيدا كنند.
3- سينما وتنزل جايگاه مخاطب
آويني به شدت از رويكردي كه سينما بخصوص از نوع هاليوودي
اش نسبت به مخاطب روا داشته نگران است .او معتقد است سينما به عمد طي سالها تلاش
خود ذائقه مخاطب را تغيير داده بطوريكه ديگر اين مخاطب حتي پذيرش هيچ تغييري را ندارد
و نمي پذيرد كه شاهد هيچ رويكرد جديدي در فيلم باشد .اين نكته براي او كه به شدت
به محتواي فيلم وجايگاه مخاطب مي انديشيد دردناك بود . او مي گويد :ذائقهی
تماشاگران سینما را نیز در طول این صد سال به مزههایی پرفریب عادت دادهاند و
تماشاگر از همان آغاز به قصد تفنن و با نیت استغراق در لذتهای کودکانه و «سانتیمانتال»
به سینما میآید، با عینکی که هالیوود بر چشم او نهاده است. و اگر با پاکتی تخمه
ژاپونی نیاید، حتما میآید تا برای ساعاتی چند خود را و مشکلات واقعی خود را در یک
«خواب و خیال تجسمیافته» فراموش کند. مخاطب امروزی سینما عادت کرده است تا از
طریق نشانههایی شناختهشده، خود را تسلیم لذایذ سطحی و زودگذری کند که سینما در اختیار
او میگذارد و اگر خدایناکرده آن نشانههای متعارف را در فیلمی پیدا نکند، قهر
خواهد کرد و به فیلم دیگری خواهد رفت که در آن، دامی لذتبخش و مسحورکننده برای
غفلت او پهن شده...(آويني،فرزندان انقلاب در برابر عرصه های تجربه نشده سینما)
4- سينماي ايران نيازمند روشهاي نو
آويني به خوبي مي دانست سينما هنري است سرتاسر غربي ، اما
نمي توانست اين را بپذيرد كه اين هنر امروز بطور مطلق در يد قدرت غرب باشد وديگر
هنر مندان ، براي استفاده از اين هنر مجبور باشند به زبان وسبك وشيوه مبدا تكلم
وتحرك نمايند .او مي دانست سينما قابليت اين را دارد كه با استانداردهاي جديد
تعريف شود متناسب با نياز هر ملت ومتناسب با زبان هنر همان ملت ،از اينرو معتقد
بود: آیندهی انقلاب اسلامی در همهی وجوه توسط کسانی محقق میشود که اسلام را
بشناسند و مهمتر از شناختن، با جان و دل بدان پیوسته باشند. پس اجازه دهید که
امید ما برای آیندهی سینمای ایران جز به هنرمندان مؤمن خطشکن نباشد که نباشد.
امام بتشکن بود و بسیجیها به تبعیت از ایشان، خطشکن؛ و سینمای متعهد ما نیز
باید خاکریزهای تثبیتشدهی سینمای غرب را بشکند و راهی تازه باز کند. راه ما از
آنجا که غربیها رفتهاند و میروند نمیگذرد و باید متوقع بود که اگر افقهایمان
با یکدیگر متفاوت است، راههایمان نیز متفاوت باشد؛ روشهایمان نیز.(آويني،فرزندان
انقلاب در برابر عرصه هاي تجربه نشده )
سخن آخر
اگرچه آويني به معناي خاص كلمه فيلمساز ( فيلم داستاني ) ويا حتي منتقد سينمايي نبود اما به تاييد بسياري از كارشناسان بي شك بايد اورا يك نظريه پرداز سينمايي دانست كه از قضا از اصول بسيار محكمي هم برخوردار است. (فراستي ،گفتگو با فارس) اگر چه بسياري تلاش كردند تا او را يك حزب اللهي تند رو ويا يك فرد راديكال وبنياد گرا ي افراطي معرفي نمايند اما رويه او نشان مي داد كه اينگونه تلقي ها از شخصيت علمي آويني ، ظلمي بزرگ به او است . او بيش وپيش از همه اينها يك انقلابي بود .يك انقلابي آرمانگرا كه به عنوان مثال در حوزه سينما بطور جد معتقد بود مي توان به كمك سينما «انقلاب» را هم عرضه و هم صادر نمود.او سينما را « مهمترين مديوم بشر» (همان ) مي دانست وسعي مي كرد تا به هنرمندان جوان انقلاب ونسل بعد از خودش بقبولاند كه مي توان از طريق همين ابزار هنر حرفهاي بزرگ بسياري را زد به شرط آنكه با زبان خودمان اين كاررا انجام دهيم .زبان وروش خودمان ، نه تقليد از سينماي غرب كه بي شك زبان وروش مناسب ومتناسب خود را دارد.