" گروه سیاسی صراط" - شنیده ها و شواهد حاکی از آنند که روز به روز بر تعداد "احساس تکلیف کرده ها" افزوده می شود، چنانکه گویی گذر زمان با افزایش تعدد نامزدهای بالقوه ریاست جمهوری نسبت مستقیم دارند!
برای وصول به این مقصود تنها کافیست، یا «وزیرالدولة» و «وکیل الملة» بوده یا در «بلدیه» و «امور خارجه» سابقه فعالیت داشته باشید تا نام شما هم به طومار عریض و طویل اسامی «احساس تکلیفیون» افزون گردد!
در این میان اما این سوال در ذهن تداعی می شود که آیا امکان انجام وظیفه و خدمتگزاری به نحو احسن در همان پست ها و مسئولیت های سابق برخی از کاندیداها وجود نداشت که اکثریت ایشان، احساس تکلیف و خدمت رسانی را فقط و فقط در برتن کردن زی ریاست جمهوری میسر می بینند؟!
این درست که قوه مجریه بعنوان بازوی اجرایی، با در دست داشتن بخش عظیمی از توان مملکت، نقش بسزایی را در پیشبرد و تعالی کشور ایفا می کند و ظرفیت خدمت رسانی مستقیم در این قوه نسبت به سایر قوا بی بدیل است؛ اما این نکته را نیز می باید مدنظر داشت که اگر بنا باشد هر فردی به پشتوانه سوابق کم و بیش سیاسی خویش و به صرف احساس تکلیف، مسئولیتش را وانهد و به فکر جلوس بر کرسی ریاست جمهوری باشد، آنگاه دیگر سنگی روی سنگ بند نخواهد شد!
اما بواقع این احساسات پُردامنه و گسترده برای عمل به تکلیف کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، با چه انگیزه و از کدام سمت و سو نشأت می گیرد؟!
با محتمل دانستن آنکه احساس تکلیف برخی از نامزدها حقاً و انصافاً از روی حُسن نیت بوده یا به عبارت بهتر ایشان از روی "احساس تکلیف برای احساس تکلیف" وارد کارزار انتخاباتی یازدهم شده باشند، می باید دلیل اصلی حضور این کمیّت گسترده از کاندیداها را در جای دیگری جست و جو نمود.
برای بررسی این موضوع لازم است تا وقایع روی کار آمدن ششمین رئیس جمهور ایران در سوم تیرماه 1384 را مورد واکاوی مجدد قرار دهیم.
در برهه زمانی نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 84، هیچ احدی شاید در مخیلاتش هم متصور نبود که پیروز انتخابات مذکور، شهردار وقت و ظاهرالصلاح تهران باشد.
استاندار پیشین اردبیل و نامزد شکست خورده در راهیابی به مجلس ششم را می توان در حکم یکی از بارزترین مصادیق آیه شریفه «...و تعز من تشاء...» محسوب کرد چراکه وی توانست طریق صد ساله را یک شبه بپیماید و به ناگاه و برخلاف تمام پیش بینی ها، کلید عمارت پاستور را از آن خود کند.
روی کار آمدن محمود احمدی نژاد را می توان در حکم بدعتی در میان رؤسای جمهور سابق برشمرد؛ چراکه اسلاف این منصب تا پیش از این یا ریاست و نمایندگی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه داشتند و یا پس گذراندن خدمت در رأس یکی از وزارتخانه های دولتی توانسته بودند به این مهم نائل آیند. با این حال احمدی نژاد در اقدامی ساختارشکنانه و بی سابقه، تنها با تکیه بر سوابقی چون استانداری اردبیل و شهرداری تهران، توانست با کنار زدن رقبای با سابقه خویش، نامش را در زمره رؤسای جمهور اسلامی ایران به ثبت برساند.
حال با گذشت حدود 8 سال از آن زمان، مسیر سهل الوصول روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در دوره نهم، بسیاری را به صرافت انداخته تا همانند او، دوره یازدهم این سمت را به آسانی هرچه تمام تر تصاحب کرده و این منصب را همچون راحت الحلقومی لذیذ، نوش جان کنند!
این قبیل افراد بر این باورند که وقتی فلانی و بهمانی می توانند تنها با تکیه بر سوابقی در حد استانداری و شهرداری و ...، دم و دستگاهی به هم بزنند و 8 سال تمام مهرورزانه، خدمتگزاری کنند؛ چرا ما بخت خود را نیازموده و تیری در تاریکی رها نکنیم؟!
توجیه برخی از این افراد نیز برای اقناع خود و هواخواهانشان این است که اگر تیر به هدف خورد و مرغ اقبال بر شانه هایشان نشست و شد آنچه باید می شد، نور علی نور است. و اما اگر تیر کمانه کرد و مرغ اقبال، جغد از آب درآمد(!) و نشد آنچه باید می شد هم ملالی نیست؛ چراکه می توان یا به همان کرسی سابق بازگشت و یا منصب بهتری را برای ریاست دست و پا نمود!
فلذا اینگونه کاندیداتوری ها را می توان در حکم بازی دو سر برد دانست و سنگ مفت را برداشت و به سمت گنجشک فلک زده و البته مفت تر نشانه رفت!
در این میان کم نبوده و نیستند معدود افرادی که پس از کاندیداتوری در ادوار گوناگون انتخابات ریاست جمهوری، با وجود تحمل شکست های سنگین و عدم توفیق در کسب آرای مردمی، چه به لحاظ شهرت و شناخته شدگی و چه از نظر ترفیع رتبه و ارتقای مقام، ره صد ساله که اغراق است، اما به جرأت می توان گفت که لااقل یک شبه ره نیم یا ربع قرن را طی کرده اند؛ که این خود نیز موفقیتی بس عظیم به حساب می آید!!!
با این وجود شایسته است تا به دور از هیجانات کاذب و منافع حزبی و شخصی و با سرمشق قرار دادن منویات رهبری معظم انقلاب اسلامی پیرامون انتخابات آتی، شایسته ترین و صالح ترین گزینه را برگزیده و راه را برای پیشبرد اهداف عالی نظام مقدس جمهوری اسلامی هموار نماییم.
برای وصول به این مقصود تنها کافیست، یا «وزیرالدولة» و «وکیل الملة» بوده یا در «بلدیه» و «امور خارجه» سابقه فعالیت داشته باشید تا نام شما هم به طومار عریض و طویل اسامی «احساس تکلیفیون» افزون گردد!
در این میان اما این سوال در ذهن تداعی می شود که آیا امکان انجام وظیفه و خدمتگزاری به نحو احسن در همان پست ها و مسئولیت های سابق برخی از کاندیداها وجود نداشت که اکثریت ایشان، احساس تکلیف و خدمت رسانی را فقط و فقط در برتن کردن زی ریاست جمهوری میسر می بینند؟!
این درست که قوه مجریه بعنوان بازوی اجرایی، با در دست داشتن بخش عظیمی از توان مملکت، نقش بسزایی را در پیشبرد و تعالی کشور ایفا می کند و ظرفیت خدمت رسانی مستقیم در این قوه نسبت به سایر قوا بی بدیل است؛ اما این نکته را نیز می باید مدنظر داشت که اگر بنا باشد هر فردی به پشتوانه سوابق کم و بیش سیاسی خویش و به صرف احساس تکلیف، مسئولیتش را وانهد و به فکر جلوس بر کرسی ریاست جمهوری باشد، آنگاه دیگر سنگی روی سنگ بند نخواهد شد!
اما بواقع این احساسات پُردامنه و گسترده برای عمل به تکلیف کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری، با چه انگیزه و از کدام سمت و سو نشأت می گیرد؟!
با محتمل دانستن آنکه احساس تکلیف برخی از نامزدها حقاً و انصافاً از روی حُسن نیت بوده یا به عبارت بهتر ایشان از روی "احساس تکلیف برای احساس تکلیف" وارد کارزار انتخاباتی یازدهم شده باشند، می باید دلیل اصلی حضور این کمیّت گسترده از کاندیداها را در جای دیگری جست و جو نمود.
برای بررسی این موضوع لازم است تا وقایع روی کار آمدن ششمین رئیس جمهور ایران در سوم تیرماه 1384 را مورد واکاوی مجدد قرار دهیم.
در برهه زمانی نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 84، هیچ احدی شاید در مخیلاتش هم متصور نبود که پیروز انتخابات مذکور، شهردار وقت و ظاهرالصلاح تهران باشد.
استاندار پیشین اردبیل و نامزد شکست خورده در راهیابی به مجلس ششم را می توان در حکم یکی از بارزترین مصادیق آیه شریفه «...و تعز من تشاء...» محسوب کرد چراکه وی توانست طریق صد ساله را یک شبه بپیماید و به ناگاه و برخلاف تمام پیش بینی ها، کلید عمارت پاستور را از آن خود کند.
روی کار آمدن محمود احمدی نژاد را می توان در حکم بدعتی در میان رؤسای جمهور سابق برشمرد؛ چراکه اسلاف این منصب تا پیش از این یا ریاست و نمایندگی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه داشتند و یا پس گذراندن خدمت در رأس یکی از وزارتخانه های دولتی توانسته بودند به این مهم نائل آیند. با این حال احمدی نژاد در اقدامی ساختارشکنانه و بی سابقه، تنها با تکیه بر سوابقی چون استانداری اردبیل و شهرداری تهران، توانست با کنار زدن رقبای با سابقه خویش، نامش را در زمره رؤسای جمهور اسلامی ایران به ثبت برساند.
حال با گذشت حدود 8 سال از آن زمان، مسیر سهل الوصول روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در دوره نهم، بسیاری را به صرافت انداخته تا همانند او، دوره یازدهم این سمت را به آسانی هرچه تمام تر تصاحب کرده و این منصب را همچون راحت الحلقومی لذیذ، نوش جان کنند!
این قبیل افراد بر این باورند که وقتی فلانی و بهمانی می توانند تنها با تکیه بر سوابقی در حد استانداری و شهرداری و ...، دم و دستگاهی به هم بزنند و 8 سال تمام مهرورزانه، خدمتگزاری کنند؛ چرا ما بخت خود را نیازموده و تیری در تاریکی رها نکنیم؟!
توجیه برخی از این افراد نیز برای اقناع خود و هواخواهانشان این است که اگر تیر به هدف خورد و مرغ اقبال بر شانه هایشان نشست و شد آنچه باید می شد، نور علی نور است. و اما اگر تیر کمانه کرد و مرغ اقبال، جغد از آب درآمد(!) و نشد آنچه باید می شد هم ملالی نیست؛ چراکه می توان یا به همان کرسی سابق بازگشت و یا منصب بهتری را برای ریاست دست و پا نمود!
فلذا اینگونه کاندیداتوری ها را می توان در حکم بازی دو سر برد دانست و سنگ مفت را برداشت و به سمت گنجشک فلک زده و البته مفت تر نشانه رفت!
در این میان کم نبوده و نیستند معدود افرادی که پس از کاندیداتوری در ادوار گوناگون انتخابات ریاست جمهوری، با وجود تحمل شکست های سنگین و عدم توفیق در کسب آرای مردمی، چه به لحاظ شهرت و شناخته شدگی و چه از نظر ترفیع رتبه و ارتقای مقام، ره صد ساله که اغراق است، اما به جرأت می توان گفت که لااقل یک شبه ره نیم یا ربع قرن را طی کرده اند؛ که این خود نیز موفقیتی بس عظیم به حساب می آید!!!
با این وجود شایسته است تا به دور از هیجانات کاذب و منافع حزبی و شخصی و با سرمشق قرار دادن منویات رهبری معظم انقلاب اسلامی پیرامون انتخابات آتی، شایسته ترین و صالح ترین گزینه را برگزیده و راه را برای پیشبرد اهداف عالی نظام مقدس جمهوری اسلامی هموار نماییم.
البته درباره خاتمی باید گفت بدون شک خاتمی بسیار فرصت سوزی کرد تخمهای کاشته شده در زمان هاشمی به بار ننشست وخیلی از دانه های این مزرعه بیمار بود که متاسفانه ثمره آن بعد از 16 سال به بار نشست
یا به خود فکر کرده باشند،نه ملت و مملکت!
روی صحبت ام با همه کسانی هست که احساس تکلیف کرده اند و یا در آینده احساس تکلیف خواهد کرد!
یا علی
مثلا نسل سوم و چهارم ما كه عمده راي دهندگان رو تشكيل مي دهند --- يا --- يا .... از كجا ميشناسه؟
زنـــــــــــــــــــــده باد مشـــــــــــــــــایی
زنده باد بهـــــــــــــــــــــــار
تاریخ ایران
اگر از موضوع فراموش شده ترویج فرهنگ ایثار و شهادت عبور کنیم نوبت به رزمندگان جنگ میرسد. آنهایی که هشت سال جنگیدند و امروز در غبار زمان و سختیهای زندگی فراموش شدهاند.
(((( جانبازان همچنان به دنبال اثبات جانبازی ))))
تعطیلی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت .
http://mkhakpour9.persianblog.ir
بهتر است برای یک بار هم شده گروهی متخصص و کارشناس و دلسوز دور هم بنشینند و محاسبه کنند برای بازماندگان از جنگ چه اقداماتی انجام شده، وضعیت ترویج فرهنگ ایثار چیست؟ و سوال آخر اینکه ما بعد از شهدا چه کردیم.
یکی که نمیشناسن می آید این همه رای میآره و میره بالا،کلی از قبل از پیروزی اش(خواص و عوام-داخل مجموعه نظام و خارج از مجموعه نظام)بَه بَه و چَه چَه میکنن از آن.تمامی شایعات را رد میکنند در مورد آن(نمونه آن همین سیب زمینی،حاله نور،اطرافیان،امثال آن...)بعد از مدتی دور دوم هم با آن شرایط بالا می آید و همه(اکثریت موثر)قبول اش دارند و یک دفعه ورق بر میگردد و همه(همانهایی که بَه بَه و چَه چَه میکردند)در مقابل اش جبهه میگیرند و شایعه های که آن زمان نفی و رد میکردند را تائید میکنند و بازگو!
برای انتخابات جدید برنامه ریزی میکنند(با این همه کاندیدا!)
یکی نیست بگه دوستانی که کاندید شدید آیا در پست های قبلی کار تان را به درستی انجام دادید!؟ یا اصلا قد این پست هستید!؟یا در همین پست از کنارتان رانت ها بیرون نزده و اگر رئیس شدید بیرون نخواهد زد؟
به ا... قسم من از شخص خاصی طرفداری نمیکنم یا کسی را نفی و رد!
من سئوال دارم،یکی بدون جانب داری از کسی جواب بدهد!؟
یا علی
رای ما حسن روحانی
نكنه شما هم طرفدار اونيد.
این روزها تکلیف کیلویی چنده.طرف همانطوری که شما گفتید نشسته چرکه انداخته و دیده آب که داره سر بالا می ره چرا ما ابوعطا نخوانیم.
از صدا و سیمای ضرغامی خواهش می کنم به خاطر گرم کردن تنور انتخابات فیلم مارمولک را یک روز در میان پخش کند تا حس واقعی احساس تکلیف را مجددا ببینیم و اینجوری شاید تعداد کاندیداهای احساس تکلیفی یک خورده بالا بره و تنور انتخابات گرم تر بشه.تا یادم نرفته صدا و سیما می تونه به عنوان کارشناس ارشد احساس تکلیف از حضرت استاد شریفی نیا نیز در میز گردهای خویش استفاده نماید.
علیرضا
بازی رسانه ای میکنی!؟