سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۵

ورزش يا مشاور املاک ؟

چه فروشگاهي شده است اين ورزش و چه بفروش، بفروشي در آن راه افتاده است. همه جور کالا هم در آن موجود است از پست و مقام بگيريد تا ساختمان. تفاوتي هم نمي‌کند که مشتري داخلي باشد يا خارجي
کد خبر : ۱۰۵۹۳۴
صراط: يادداشتي از غلامحسين شعباني مديرمسئول دنياي ورزش

وقتي گزارش سايت تسنيم در خصوص صندوق حمايت از قهرمانان و پيشکسوتان را خواندم، داغ دلم تازه شد و باز هم اين سؤال در ذهنم نقش بست که آيا هيچ دستگاه نظارتي وجود ندارد تا بررسي کند که در ورزش چه مي‌گذرد؟ آقايان براي خطاهاي کوچک کارمندان هيئت رسيدگي به تخلفات و ... تشکيل مي‌دهند اما براي خطاهاي بزرگ مديران هيچ هيئتي وجود ندارد که بررسي کرده از چرايي اقدامات پرسش کند. گويا ديگر گرفتن گريبان ضعيفان و بي‌پناهان و چشم‌پوشي کردن از بزرگان تبديل به سنتي همه باور در ورزش ما شده است و هرکسي با اين تفکر بزرگ مي‌شود خلق را خون‌خوارگي اصل خوشي است شادي مخلوق از مردم‌کشي است کودکان از کشتن موري خوشند مردمان از کودکي مردم کشند آري به نظر مي‌رسد ضعيف‌کشي در ما، از همان دوران کودکي و با کشتن مورها آغاز مي‌شود.

اگر به اين نکته واقف شوي و با آن کنار بيايي به طور قطع روزگار خوشي خواهي داشت و اگر بخواهي چند و چون کني نه تنها هيچ کاري نمي‌‌تواني بکني بلکه چه بسا از آنچه هم که داري محروم شوي. مي‌شناسم مديران ميانه‌اي را، هم در وزارت ورزش و هم در کميته ملي المپيک که به راحتي با تمام آنچه که به ظن آن‌ها باطل است کنار مي‌آيند و در عين حال که در خفا عليه رئيس سخن مي‌گويند و مدرک مي‌دهند در ظاهر چنان مي‌نمايانند که وفادارترين يار به او هستند. اينگونه افراد که توان کنار آمدن با هر چيزي را دارند، بهترين بهره‌برداران ورزش هستند. عجب است که در ميدان ورزش که بايد محل صداقت باشد چنين افرادي اين گونه رشد مي‌کنند. نوبت قبل در خصوص چگونگي عزل و نصبي که در فدراسيون شنا انجام شد يادداشتي نوشتم در آن مقال به هيچ وجه روي سخن با فرد خاصي نبود بلکه سخن بر سر شيوه‌اي بود که اگر گسترش پيدا کند فردا بايد تمام اختيار ورزش خود را به دست بيگانگان بدهيم تا آن‌ها بگويند که چه کسي را عزل و چه کسي را نصب کنيم. سؤال من بسيار ساده بود، چه اتفاقي در فدراسيون شنا افتاد که تعليق آن رفع شد؟ چرا که نه رئيس قبلي بازگشت و نه انتخاباتي برگزار شد؟ مگر اين‌ها شرايط رفع تعليق نبود؟ اگر هم از ابتدا تعليق اين فدراسيون کار بيهوده‌اي بوده است، حالا چه کسي بايد تاوان زياني را که ما در مدت تعليق داده‌ايم، پرداخت کند؟ آيا مسئولان کميته ملي المپيک، که ظاهراً روابط حسنه‌اي هم با برخي دوستان آن طرف آب‌ها دارند حاضرند به‌خاطر اينکار به مجامع جهاني و دادگاه‌ مربوطه شکايت کنند؟ آيا مديران وزارت ورزش اين کار را انجام مي‌دهند؟ آيا آنها حاضرند بگويند دلايل رفع تعليق چه بوده و چه اتفاقي افتاده است؟ نه علي‌الظاهر سکوت و امور را به گذر ايام سپردن تا فراموش شود بهترين شيوه‌اي است که آقايان پيش‌گرفته‌اند. نمونه‌ ديگر اين گونه سکوت‌ها را، از سوي رئيس صندوق حمايت از قهرمانان و پيشکسوتان مي‌بينيم. در انتهاي گزارش سايت تسنيم که بخشي است از مشکلات صندوق در آن نوشته شده است آمده که موفق به صحبت با مدير صندوق نشده‌اند و اطرافيان ايشان گفته‌اند که آقاي ولايتي چندان علاقمند به مصاحبه و مطرح شدن ندارند. و اين هم يعني سکوت مقابل سؤالات تا فراموش شدن. آن نوبت چنانکه اشاره شد سخن بر سر اين بود که اگر شيوه‌اي که در فدراسيون شنا اتفاق افتاد عموميت پيدا کند آنگاه بايد کليد انتخاب مديران را به خارجي‌ها بفروشيم. اميد داشتيم نهادهاي نظارتي که براي کوچکترين خطاي يک ورزشکار سخت‌گيري‌هاي بسياري دارند بطور جدي وارد اين عرصه شوند و چرائي و چگونگي آن را بررسي کنند اما زهي خيال خام و زهي تصور باطل. مگر مي‌شود آقايان کساني را که با آنها بر سر يک ميز مي‌نشينند رها کنند و به سخن درويش يک لاقبايي گوش کنند؟ عقل معاش چه مي‌گويد؟ خوب معلوم است و ما نبايد انتظاري داشته باشيم اما مگر قرار است هر گفته‌اي به نتيجه برسد؟ مگر ما هزاران وعده تحقق نيافته را در ذهن و ضمير خود نداريم؟ اينها را هم به آنها اضافه مي‌کنيم. ولي اين دليلي براي ننوشتن نمي‌شود. مي‌نويسم تا بدانند در دوره حضرات چه بر سر ورزش مي‌آيد و شايد در ميان تمام نااميدي‌ها از جانب ورزشي‌ها حرکتي انجام شود و به‌جاي زدن حرف پشت سر يکديگر، دست در دست هم مانع از بلايي شوند که غريبه‌ها با ورزش بر سر آن مي‌آورند. حالا از فروش ديگري سخن مي‌گويم. بعد از آنکه ساختمان خيابان گاندي کميته المپيک به فروش رفت و پول آن در کميته پس‌انداز شد حالا مي‌بينيم که ساختمان صندوق حمايت هم به فروش مي‌رسد. و عجبا از نحوه فروش‌ها. در خصوص فروش ساختمان گاندي، هيئت اجرايي اختيار تام به رئيس مي‌دهد تا ايشان هرگونه مي‌خواهند کار را انجام دهند و ايشان هم همانگونه که مصلحت مي‌دانستند ساختمان را فروختند. بعد از آن هم قصد فروش ملک ديگر کميته را داشتند که خوشبختانه موفق به اين کار نشدند. حالا آيا يک نفر نبايد بيايد سؤال کند که ارزش آن ساختمان امروز چقدر است و پولي که نزد آقايان است چقدر ارزش افزوده پيدا کرده است؟ طبيعي است که نه چرا که اينکار را يک کارمند معمولي انجام نداده که مورد بازخواست قرار بگيرد بلکه تصميمي‌است که مديران گرفته‌اند. و جالب آنکه وقتي از برخي اعضا راجع به چگونگي کار سؤال مي‌کنم کاملاً اظهار بي‌اطلاعي مي‌کنند. آري چنين است و وا اسفا که جامعه ورزش اين افراد را به عنوان نمايندگان خود انتخاب مي‌کند. حالا چنانکه گفتم خبر مي‌رسد که ساختمان صندوق حمايت به فروش رسيده است. با چند نفر از اعضاي هيئت‌ امنا تماس گرفتم آن‌ها اظهار بي‌اطلاعي کردند. موفق به تماس با مديران صندوق هم نشديم و شايد چنانکه ذکر شده بود آقايان مايل به مصاحبه و مطرح شدن نيستند خوب حالا ما بايد پاسخ سؤالات خود را از چه کسي بخواهيم.

1ـ تا کي بايد شاهد آن باشيم تا بر سر صندوقي که براي حمايت از قهرمانان و پيشکسوتان تشکيل شده افرادي گمارده شوند که هيچ سابقه‌اي در ورزش کشور ندارند؟ نه مدير قبلي و نه مدير فعلي.

2ـ ساختمان به چه قيمتي فروخته شد و قرار است مبلغ آن چگونه پرداخت شود آيا کل پول پرداخت شد ؟ و اساساً چه نيازي به فروش آن بود آن هم در شرايطي که بسياري از فدراسيو‌نهاي ما از داشتن مکان مناسب محروم هستند.

3ـ نکته جالب آن است که در زمان مديريت قبلي صندوق ساختماني در غرب تهران براي فدراسيون‌ها خريداري شد که اين ساختمان مسکوني بود و از نقاط شلوغ و دورافتاده نسبت به وزارتخانه و حالا ساختماني که از بعد مسافت به وزارتخانه و کميته ملي المپيک نزديک است به فروش مي‌رود. يعني ساختمان دورتري خريداري مي‌شود و ساختمان نزديک به فروش مي‌رسد. تصور کنيد در اين ترافيک اگر مسئول فدراسيون‌هايي که در آن ساختمان مستقر هستند بخواهند به کميته يا وزارتخانه بروند بايد چه مسافتي را طي کنند. حالا چه حکمتي در پس آن خريد و اين فروش وجود دارد؟ از آنجا که فقط اهل ورزش هستم نمي‌توانم درک کنم فقط خدا کند کسي پيدا شود که توضيحي بدهد.

 4ـحالا که سخن از مشکلات و بيماري برخي قهرمانان و عدم کمک صندوق شده است بايد خدمت دوستان بگوييم در عوض هيچ مشکلي براي پرداخت وام براي خريد اتومبيل و پيش پرداخت اجاره مسکن مديران وجود ندارد.

 5ـ نکته جالب‌تر آنکه با برخي از اعضاي هيئت‌امنا صندوق و هيئت‌اجرايي کميته ملي المپيک تماس گرفتم تا از چگونگي فروش مطلع شوم اما عجبا که آن‌ها بي‌خبرتر از من بودند. روزگار و حکايت شيريني است چنين فکر نمي‌کنيد؟

کلام آخر آن که در اوج نااميدي از پيگيري ماجرا فقط اميدواريم حالا که کسي از آقايان سؤال از چرايي نمي‌کند، ناگهان کار معکوس نشده و گريبان ما را نگيرند که چرا مي‌گويي!
منبع: تابناک