صراط:دهههاي متوالي است که نسلهاي مختلف از خرمن کتب و آثار اين استاد
انديشمند، خوشههاي مورد نياز خود را ميچينند و هرچه زمان گذشته، غبار
کهنگي بر آن آثار ننشسته است. روش متقن و عميق و دقيق استاد در ارايه مباحث
اسلامي و مبارزه بيامان با افکار متحجر و التقاطي و انحرافي، شاخصهاي در
آثار برجامانده از او ايجاد کرده است که نسلهاي جوياي فکر منطقي همواره
کتب و انديشههاي بدون اعوجاج او را چاره بر چالشهاي فکري و ذهني خود
دانستهاند.
از همين روي است؛ که رهبر بصير انقلاب اسلامي به صراحت تأکيد ميکنند؛ «در حال حاضر بديلي براي مجموعه کتابهاي شهيد مطهري نداريم.»البته بديهي است که در آثار و انديشه ناب و شخصيت جامعالاطراف استاد مطهري نبايد توقف کرد و براي همين است که رهبر انقلاب پس از تأکيد بر اينکه «بديلي براي مجموعه کتابهاي شهيد مطهري نداريم» تصريح ميفرمايند؛ «نيازهاي فکري روز به روز و نو به نو ميشود و جريان ورود به چالش با افکار وارداتي و نقادي علمي و تفکيک صحيح از سقيم آن، از وظايف مهمي است که بايد ادامه پيدا کند و ما در دهههاي آينده به مطهريها نياز مبرم داريم.»
نکته در خور تأمل اين است که آثار و انديشه «مطهري» و «مطهريها» تنها بر حوزه فردي و فکري اشخاص و نسلها تأثيرگذار نيست بلکه درعرصه اجتماع و سياست نيز اثري غيرقابل انکار دارد. با نگاه و تدقيق در اين نکته است که رهبر انقلاب در بياني حکيمانه خاطرنشان مينمايند؛ «آثار شهيد مطهري مبناي فکري نظام جمهوري اسلامي ايران است.»
بنابراين بايد دوباره و چندباره اين بازخواني صورت بگيرد که «مطهري چه کرد»؟ بيشک کاري که مطهري و مطهريها انجام ميدهند با خط سلامت فکري جامعه گره خورده است.صيانت از انديشههاي ناب اسلامي و دفاع منطقي و مستحکم از «فکر اسلامي» در برابر انديشهها و الگوهاي وارداتي، انحرافي، التقاطي و اشرافي در صدر نيازهاي اساسي يک نظام اسلامي است.
گذر زمان و تاريخ گارانتي ندارد تا آسوده نشست و از انحرافيون غافل شد.
«انحراف» و «التقاط» در هر زماني به شکلي و با سيماي جديدي بروز و ظهور ميکند که «مطهري»هاي آن دوران را ميطلبد.
اکنون نيز بايد کاري که استاد مطهري هنرمندانه و هوشمندانه کرد، به همان قوت و با همان صلابت و منطق استوار سرلوحه قرار بگيرد و عملي شود؛ «کاري که شهيد مطهري کرد، امروز بايد همه فضلاي جوان درصدد باشند خود را براي آن آماده کنند، و اگر آماده هستند اقدام کنند.
شهيد مطهري به عرصه ذهنيت جامعه نگاه کرد و عمدهترين سؤالات ذهنيت جامعه جوان و تحصيلکرده و روشنفکر کشور را بيرون کشيد و آنها را با تفکر اسلامي و فلسفه اسلامي و منطق قرآني تطبيق کرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسئله «عدل الهي» و «قضا و قدر» و «علل گرايش به ماديگري» بگيريد- که مسايل بيشتر ذهني و عقلي است- تا مسايل مربوط به «زنان»، تا مسايل مربوط به «خدمات متقابل اسلام و ايران»، که اين هم تلاشي بود براي روشن کردن ذهنها.» (بيانات رهبر انقلاب در ديدار جمعي از روحانيون استان همدان-14/5/83)
2- بيش از سه دهه است که تحرکات و تلاش دشمن بر مبناي به چالش کشاندن «فکر اسلامي» متمرکز شده است. با وقوع انقلاب اسلامي و به صحنه آمدن «ايدئولوژي اسلامي»، پروژه دشمن مسخ «فکر اسلامي و گفتمان دين مدار» در حيات سياسي و اجتماعي است. چرا؟ علت روشن است؛ چون رخنه فکر اسلامي در حکومت و حاکميت، نامعادله سلطهگران را بهم ريخته و ادامه زيادهخواهيها و چپاولگريهاي آنان را با موانع جدي روبرو ساخت.
توطئه وتلاش دشمن براي اجرايي کردن پروژه مسخ فکر اسلامي و گفتمان دينمدار در هر دورهاي بنابر اقتضائات خاصي طراحي و ساماندهي شده است و هدف آن «انحراف» دولت و جامعه اسلامي از شيوع «فکر اسلامي» در تمامي لايههاي حکومت و اجتماع است.
در دوره موسوم به اصلاحات، اين انحراف با طرح آشکار الگوي «سکولاريسم» در حکومت دنبال شد. اشاره به نمونهها در اين باره مصداق مثنوي هفتاد من کاغذ است.
خلاصه و جان مطلب از سوي مدعيان اصلاحات که از زبان سخنگوي حزب کارگزاران و عضو7 نفره جبهه اصلاحات بيان شد اين گزاره موهن بود که؛ «اسلام، نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ندارد».
البته عقبه اين اعوجاجات فکري و سياسي از مدتها قبلتر طرحريزي شده بود؛ وقتي که نظريههاي انحرافي «قبض و بسط شريعت»، «عصري شدن دين»، «پلوراليزم ديني» و... مطرح شد و طرفه آنکه به مذاق دشمن خوش آمد.
از باب نمونه بايد يادآور شد که چطور تلاشها و دسيسههاي جماعتي براي انحراف از «فکر اسلامي» مورد توجه دشمن قرار گرفت که گريسيک - مشاور وقت امنيت ملي آمريکا - پس از سفر به ايران در دوره اصلاحات ميگويد؛ «من در ايران روشنفکران و کساني را ديدم که به اشارهاي، ما را دنبال ميکنند؛ آنها ششلولهايي را بالا بردهاند تا هر کس و هر چه با آمريکا ناسازگار است، هدف قرار دهند.»
اين مسير انحرافي تا جايي طي شد که در جريان فتنه سال 88، صريحا و گستاخانه جماعتي، از انحراف از فکر اسلامي به حذف و طرد «اسلام» روي آورده و شعار «جمهوري ايراني» - تکامل يافته ايران براي همه ايرانيان - سر دادند که البته طرفي نبستند چون عموم ملت بارها و در صحنههاي حساس و سرنوشت، وفاداري خود را به «جمهوري اسلامي» ثابت کردهاند.
عمق انحراف ياد شده در اين دوره کاملا آشکار شده و پرده تزوير و نفاق مدعياني برون افتاد.«م.م» از به اصطلاح نظريهپردازان جريان مدعي اصلاحات و فتنه در راديو فردا در تشريح «جمهوري ايراني» و چشمانداز «جنبش سبز» مينويسد؛ «جمهوري اسلامي ديگر چارچوبي براي اصلاحطلبي نيست»! (آبان 1388)
اکنون نيز حلقهاي ورشکسته در امورسياسي با فاز تاخيري چندين ساله، حرفها و ادعاهايي را به صحنه آوردهاند که پيش از آنها منحرفان از «فکر اسلامي» با آب و تابي بيشتر و پررنگ و لعابتر به پيش کشيده بودند ولي مشت بر سندان کوبيدن بود.سخن از «مکتب ايراني» با اين توجيه سست و متزلزل که؛ «از مکتب اسلام دريافتهاي متنوعي وجود دارد اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، مکتب ايران است»! در ادامه همان خط انحراف از «فکر اسلامي» است.
همچنانکه تعمد و تکرار «بيداري انساني» به جاي «بيداري اسلامي» رشحه ديگري از آن انحراف است.
3- و بالاخره بايد گفت پروژه مسخ «فکر اسلامي» و «گفتمان دينمدار» کاملا شکستخورده است و امروز اين «فکر اسلامي» به برکت انقلاب اسلامي مرزها را در نورديده است.
ترفند خارج کردن «فکر اسلامي» از لايههاي حکومت و سياست به بنبست رسيده است.چندي پيش «رابرت فيسک» طي مقالهاي در روزنامه انگليسي اينديپندنت به اين مطلب اذعان ميکند و با ادبيات و فهم خودش مينويسد؛ «در خاورميانه، مذهب و سياست يکي شده است».
آيا اين اوج فلاکت و بدبختي جماعت و حلقهاي نيست که بخواهند با ادبياتي بيمايه و بيمقدار، انحراف از فکر اسلامي ناب را ترويج نمايند؟ اين دوره مدتهاست به بايگاني تاريخ سپرده شده است و نقش «مطهري»ها در اين باره بيبديل است هرچند که کماکان به مطهريها نياز مبرم داريم.
از همين روي است؛ که رهبر بصير انقلاب اسلامي به صراحت تأکيد ميکنند؛ «در حال حاضر بديلي براي مجموعه کتابهاي شهيد مطهري نداريم.»البته بديهي است که در آثار و انديشه ناب و شخصيت جامعالاطراف استاد مطهري نبايد توقف کرد و براي همين است که رهبر انقلاب پس از تأکيد بر اينکه «بديلي براي مجموعه کتابهاي شهيد مطهري نداريم» تصريح ميفرمايند؛ «نيازهاي فکري روز به روز و نو به نو ميشود و جريان ورود به چالش با افکار وارداتي و نقادي علمي و تفکيک صحيح از سقيم آن، از وظايف مهمي است که بايد ادامه پيدا کند و ما در دهههاي آينده به مطهريها نياز مبرم داريم.»
نکته در خور تأمل اين است که آثار و انديشه «مطهري» و «مطهريها» تنها بر حوزه فردي و فکري اشخاص و نسلها تأثيرگذار نيست بلکه درعرصه اجتماع و سياست نيز اثري غيرقابل انکار دارد. با نگاه و تدقيق در اين نکته است که رهبر انقلاب در بياني حکيمانه خاطرنشان مينمايند؛ «آثار شهيد مطهري مبناي فکري نظام جمهوري اسلامي ايران است.»
بنابراين بايد دوباره و چندباره اين بازخواني صورت بگيرد که «مطهري چه کرد»؟ بيشک کاري که مطهري و مطهريها انجام ميدهند با خط سلامت فکري جامعه گره خورده است.صيانت از انديشههاي ناب اسلامي و دفاع منطقي و مستحکم از «فکر اسلامي» در برابر انديشهها و الگوهاي وارداتي، انحرافي، التقاطي و اشرافي در صدر نيازهاي اساسي يک نظام اسلامي است.
گذر زمان و تاريخ گارانتي ندارد تا آسوده نشست و از انحرافيون غافل شد.
«انحراف» و «التقاط» در هر زماني به شکلي و با سيماي جديدي بروز و ظهور ميکند که «مطهري»هاي آن دوران را ميطلبد.
اکنون نيز بايد کاري که استاد مطهري هنرمندانه و هوشمندانه کرد، به همان قوت و با همان صلابت و منطق استوار سرلوحه قرار بگيرد و عملي شود؛ «کاري که شهيد مطهري کرد، امروز بايد همه فضلاي جوان درصدد باشند خود را براي آن آماده کنند، و اگر آماده هستند اقدام کنند.
شهيد مطهري به عرصه ذهنيت جامعه نگاه کرد و عمدهترين سؤالات ذهنيت جامعه جوان و تحصيلکرده و روشنفکر کشور را بيرون کشيد و آنها را با تفکر اسلامي و فلسفه اسلامي و منطق قرآني تطبيق کرد و پاسخ آنها را در سطوح مختلف در مقابل افراد گذاشت؛ از مسئله «عدل الهي» و «قضا و قدر» و «علل گرايش به ماديگري» بگيريد- که مسايل بيشتر ذهني و عقلي است- تا مسايل مربوط به «زنان»، تا مسايل مربوط به «خدمات متقابل اسلام و ايران»، که اين هم تلاشي بود براي روشن کردن ذهنها.» (بيانات رهبر انقلاب در ديدار جمعي از روحانيون استان همدان-14/5/83)
2- بيش از سه دهه است که تحرکات و تلاش دشمن بر مبناي به چالش کشاندن «فکر اسلامي» متمرکز شده است. با وقوع انقلاب اسلامي و به صحنه آمدن «ايدئولوژي اسلامي»، پروژه دشمن مسخ «فکر اسلامي و گفتمان دين مدار» در حيات سياسي و اجتماعي است. چرا؟ علت روشن است؛ چون رخنه فکر اسلامي در حکومت و حاکميت، نامعادله سلطهگران را بهم ريخته و ادامه زيادهخواهيها و چپاولگريهاي آنان را با موانع جدي روبرو ساخت.
توطئه وتلاش دشمن براي اجرايي کردن پروژه مسخ فکر اسلامي و گفتمان دينمدار در هر دورهاي بنابر اقتضائات خاصي طراحي و ساماندهي شده است و هدف آن «انحراف» دولت و جامعه اسلامي از شيوع «فکر اسلامي» در تمامي لايههاي حکومت و اجتماع است.
در دوره موسوم به اصلاحات، اين انحراف با طرح آشکار الگوي «سکولاريسم» در حکومت دنبال شد. اشاره به نمونهها در اين باره مصداق مثنوي هفتاد من کاغذ است.
خلاصه و جان مطلب از سوي مدعيان اصلاحات که از زبان سخنگوي حزب کارگزاران و عضو7 نفره جبهه اصلاحات بيان شد اين گزاره موهن بود که؛ «اسلام، نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ندارد».
البته عقبه اين اعوجاجات فکري و سياسي از مدتها قبلتر طرحريزي شده بود؛ وقتي که نظريههاي انحرافي «قبض و بسط شريعت»، «عصري شدن دين»، «پلوراليزم ديني» و... مطرح شد و طرفه آنکه به مذاق دشمن خوش آمد.
از باب نمونه بايد يادآور شد که چطور تلاشها و دسيسههاي جماعتي براي انحراف از «فکر اسلامي» مورد توجه دشمن قرار گرفت که گريسيک - مشاور وقت امنيت ملي آمريکا - پس از سفر به ايران در دوره اصلاحات ميگويد؛ «من در ايران روشنفکران و کساني را ديدم که به اشارهاي، ما را دنبال ميکنند؛ آنها ششلولهايي را بالا بردهاند تا هر کس و هر چه با آمريکا ناسازگار است، هدف قرار دهند.»
اين مسير انحرافي تا جايي طي شد که در جريان فتنه سال 88، صريحا و گستاخانه جماعتي، از انحراف از فکر اسلامي به حذف و طرد «اسلام» روي آورده و شعار «جمهوري ايراني» - تکامل يافته ايران براي همه ايرانيان - سر دادند که البته طرفي نبستند چون عموم ملت بارها و در صحنههاي حساس و سرنوشت، وفاداري خود را به «جمهوري اسلامي» ثابت کردهاند.
عمق انحراف ياد شده در اين دوره کاملا آشکار شده و پرده تزوير و نفاق مدعياني برون افتاد.«م.م» از به اصطلاح نظريهپردازان جريان مدعي اصلاحات و فتنه در راديو فردا در تشريح «جمهوري ايراني» و چشمانداز «جنبش سبز» مينويسد؛ «جمهوري اسلامي ديگر چارچوبي براي اصلاحطلبي نيست»! (آبان 1388)
اکنون نيز حلقهاي ورشکسته در امورسياسي با فاز تاخيري چندين ساله، حرفها و ادعاهايي را به صحنه آوردهاند که پيش از آنها منحرفان از «فکر اسلامي» با آب و تابي بيشتر و پررنگ و لعابتر به پيش کشيده بودند ولي مشت بر سندان کوبيدن بود.سخن از «مکتب ايراني» با اين توجيه سست و متزلزل که؛ «از مکتب اسلام دريافتهاي متنوعي وجود دارد اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، مکتب ايران است»! در ادامه همان خط انحراف از «فکر اسلامي» است.
همچنانکه تعمد و تکرار «بيداري انساني» به جاي «بيداري اسلامي» رشحه ديگري از آن انحراف است.
3- و بالاخره بايد گفت پروژه مسخ «فکر اسلامي» و «گفتمان دينمدار» کاملا شکستخورده است و امروز اين «فکر اسلامي» به برکت انقلاب اسلامي مرزها را در نورديده است.
ترفند خارج کردن «فکر اسلامي» از لايههاي حکومت و سياست به بنبست رسيده است.چندي پيش «رابرت فيسک» طي مقالهاي در روزنامه انگليسي اينديپندنت به اين مطلب اذعان ميکند و با ادبيات و فهم خودش مينويسد؛ «در خاورميانه، مذهب و سياست يکي شده است».
آيا اين اوج فلاکت و بدبختي جماعت و حلقهاي نيست که بخواهند با ادبياتي بيمايه و بيمقدار، انحراف از فکر اسلامي ناب را ترويج نمايند؟ اين دوره مدتهاست به بايگاني تاريخ سپرده شده است و نقش «مطهري»ها در اين باره بيبديل است هرچند که کماکان به مطهريها نياز مبرم داريم.