"صراط" / وبلاگستان - "حسن شفیعی" نویسنده وبلاگ "مبشر صبح" در آخرین بروز رسانی وبلاگ خود چنین نوشت:
تهران ، پنجشنبه ، ساعت 10.15، ميدان لوزي ، انديشكده يقين
سخنران : جناب حسن عباسي
موضوع : واقعه طبس
جناب حسن عباسي كه از استراتژیست های خوش بیان و خوش فکر و انقلابی است که تحلیل های ايشان معمولا طرفداران خاص خود را دارد .تحلیل هایی که اكثر حوزه های فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و دینی را در می نوردد. از سینمای هالیوود تا تحلیل درباره نظام های سیاسی حاکم بر منطقه و مباحث ایدوئولوژیک و حتی تاريخي از نظر ایشان دور نمی ماند و در هر حوزه ای دستی بر آتش دارند. به قول خود ايشان در 13 رشته صاحب سبك هستند!؟
ايشان در جلسه 5 اردیبهشت با ارائه مداركي از منابع امريكائي (كه اكثراً خاطرات روزانه فرمانده عمليات و گزارش ظاهرا وزارت دفاع ايالات متحده، ناظر به بحث ايشان بود. و البته خاطرات برژنيسكي را هم بيان كردند كه ربطي به فرضيه ايشان نداشت.) درصدد اثبات فرضيه خود و رد نظرات ديگران بودند. و آن فرضيه اين كه تنها عاملي كه باعث شكست عمليات "دلتا فورس" يا "پنجه عقاب" شد فرسوده بودن و از رده خارج بودن تجهيزات هليبرن نيروي هوائي آمريكا بوده است.
از آن جائي كه من در 13 رشته تخصص ندارم! بر خلاف جناب عباسي به همين دليل سراغ چند فراز از مطالب ايشون مي روم، که در آن ها مطالعه و تحقیق کرده ام. قابل ذكر است كه ابتدا نيت داشتم شفاهاّ و در همان جلسه اي كه عده اي از دوستان و بزرگواران دانشجو شركت داشتند و در حضور خود جناب عباسي مطالبم بيان كنم كه ايشان فرمودند فرصت نيست؟! هر چند فرصت براي بيان سوال برخي دوستان مبني بر چگونه خواب ديدن و چگونه خوابيدن بود؟! اما از آن جایی كه ايشان مويی سفيد كردند و احترامشان واجب بود بنا شد نقد اين فرازها را مكتوب ارسال كنم.
اميدوارم ايشان معامله اي كه با مخالفان خود کردند-چگونگی اش بماند!!- را با من نداشته باشند؟!
فراز اول: آیا علم غیب اختصاص به خداوند دارد؟
ايشان براي اثبات فرضيه خود ابتدا بيان امام راحل(ره) را زير سوال برده و فرمودند :
«امام(ره) به علت عدم دريافت اطلاعات صحيح ، تحليل اشتباهي را در واقعه طبس بيان كردند! ايشان اضافه فرمودند كه اگر امام(ره) الان در قيد حيات بودند و اين اطلاعات را به ايشان مي دادند حتماً از نظر قبلي شان دست بر مي داشتند. و دیگر نمی فرمودند که شن ها مامور خدا بودند.»
حال چگونه مي شود كه شخص عارف و حكيمی همانند امام رضوان الله تعالي عليه -همان گونه که آقای عباسی بر عرفان و حکمت ایشان تصریح نمودند- مرتكب چنان اشتباه فاحشي شوند؟![1] لازم به ذکر است که مقام معظم رهبری نیز در همان ایام و حتی در سال های بعد نظر و سخن امام را تایید کردند.[2]
ولی آن چه بیشتر مورد نقد بنده می باشد اين نكته است كه ايشان براي اثبات فرضيه خود، دست به گزينش غير منصفانه و غير علمي برخي از گزاره های کلامی و اعتقادی زدند. آن چه باعث تاسف است این كه اصلاً شایسته نبود ایشان براي اثبات حرف خود و رد اقوال ديگران دست به تحريف اصول كلامي شيعه و آيات الهي بزنند.
یکی از گزینش های ایشان مربوط به جایی بود که می خواستند بگویند «امام راحل عالمِ به غیب نبودند و در نتیجه تحلیلشان در جریان طبس اشتباه بود.» در ادامه ایشان برای اثبات فرضیه خود دست به کاری غیر محققانه زده و مدعی شدند که «علم غیب فقط مخصوص خداست و حتی پیامبران هم عالم به غیب نیستند؟!»
نکته ای که قبل از ورود به نقد این کلام باید مطرح کنم این است که این گونه صحبت کردن -هر چند در فضای خطابه های پر شور و احساس برانگیز ایشان- برای اثبات فرضیه خود، جایز نیست. صحیح نیست که ما برای مجاب کردن مخاطبین خود دست به تقطیع و تحریف اعتقادات اساسی بزنیم.
در جواب این شبهه باید گفت که این افراد احتمالاً به برخی از آیات خاص برای اثبات نظر خود تمسک مینمایند که به جهت اختصار به ذکر یک آیه در این زمینه بسنده می کنم. آیه " و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو[3]".-ترجمه: كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست.-
هر چند ما معتقدیم كه علم غیب بالذات از مختصّات خداوند است. اوست كه وجودش نامحدود می باشد و چیزی ازو غایب نیست و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. اما این گونه هم نیست كه ارتباط با جهان غیب به طور كلّی برای بشر محال باشد.
جناب عباسی ظاهراً تنها به برخی از آیات توجه نمودند که ظهور در اختصاص علم غیب به خداوند متعال دارد، ولی از آیات دیگر که دلالت بر اختصاص ندارد، غافل شده اند. قرآن كریم نه تنها علم غیب را از پیغمبران نفی نکرده كه اثبات هم كرده است: در یکی از آیات سوره جن می خوانیم: "عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحداً إلاّ من ارتضی من رسول فانّه یسلك من بین یدیه و من خلفه رصداً[4]" -ترجمه: داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد؛ مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد.-از این آیه استفاده می شود که رسولان می توانند با اذن الهی با جهان غیب مرتبط شوند.
خداوند متعال در آیه ای دیگر می فرماید: "ذلك من انباء الغیب نوحیه الیك[5]"؛ -ترجمه: اين ها خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم.- در این آیه به صراحت مطرح شده که ما اخبار غیب را در اختیار پیغمبر خویش قرار می دهیم.
امام باقر(ع) می فرماید: "از امیرالمومنین(ع) درباره مقدار علم پیامبر(ص) سوال نمودند. امیرالمومنین(ع) فرمودند: پیامبر(ص) علم جمیع پیامبران را می دانست و از حوادث گذشته و آینده اطلاع داشت. به خدایی كه جانم در دست او ست سوگند! من همه علوم پیامبران را می دانم و از گذشته و آینده تا قیامت اطلاع دارم"[6].
و یا امام صادق(ع) فرمودند: "به خدا سوگند! من از موجودات آسمان و زمین و بهشت و دوزخ اطلاع دارم. حوادث گذشته و آینده را می دانم و همه این ها را از كتاب خدا فهمیده ام"[7] .
و بسیاری از شواهد وحیانی و روایات دیگر. ضمناً سیره و تاریخ متقن پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز موید این مطلب است که به علت اختصار از بیان همه آن صرف نظر می کنم و گمان می کنم که این مطلب کوتاه برای شفاف سازی و از بین بردن شبهه عدم علم غیب برای غیر خدا کافی باشد. جناب عباسی و خوانندگان محترم می توانند برای اطلاع بیشتر درباره علم پیامبران و اهل بیت به غیب به کتاب «علم امام (گزینش مقالات)» به گزینش و تصحیح محمد حسن نادم مراجعه فرمایند.
فراز دوم: آیا سنت نصرت الهی فقط مخصوص غزوه بدر بود؟
نکته دیگری که در سخنرانی جناب عباسی بیان شد- که البته امیدوارم ایشان سهواً مرتکب چنین اشتباهی شده باشند، نه این که بخواهند برای اثبات فرضیه نه چندان ضروری و محکم خود دست به تحریف ضروریات و مسلمات قرآنی و روایی بزنند- اظهار نظر ایشان درباره «سنت نصرت الهی» بود. ایشان در بخشی از سخنانش در جهت تضعیف نظریه حضرت امام(ره) مبتنی بر این که "در حادثه طبس شن ها مامور خدا بودند"، گفتند که «نصرت الهی فقط در جنگ بدر شامل حال مسلمانان گردید. آن هم به علت این بود که مسلمانان در صدر اسلام بودند. اگر بناست که نصرت الهی اتفاق بیفتند پس چرا در جنگ های امیرالمومنین اتفاق نیفتاد؟ چرا در صفین نصرت الهی جاری نشد؟ چرا امیرالمومنین شکست خوردند؟ چرا در کربلا نصرت الهی جاری نشد و اهلبیت شهید شدند و خاندان شان به اسارت رفتند، چرا آنجا نصرت الهی محقق نشد؟!»
اما جهت اطلاع جناب عباسی؛
*اولاً ...؛
این که شما یک قانون و سنت الهی را مختص به یک زمان خاص می کنید اشتباه بزرگی است. و این مطلب از یک استراتژیست مسلمان و متعهد بعید است. این سخن شما بیانگر این نکته است که درک صحیحی از سنن الهی ندارید. زیرا قوانین و سنن الهی مانند یک قانون بشری نیست که مختص به یک زمان خاص و یا یک ملیت و نژاد و یا مذهب خاص باشد. قوانین الهی ثابت اند و برخلاف قوانینی که انسان ها تصویب می کنند استثناء بردار نیستند؛ یعنی تغییر و تحویل و نقصی در آن صورت نمی گیرد.
در آيات متعددي از قرآن مجيد، استثنا ناپذيري از ويژگيهاي «سنت الهی» شمرده شده به عنوان نمونه:
«وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّة اللَّهِ تَبْديلاً...»[8] –ترجمه: و براى سنّت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت!
«وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْويلاً...»[9]–ترجمه: و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت!
البته قوانین و سنن الهی دارای شرایط خاصی هستند که بعد از تحقق آن شروط همواره در هر زمان و مکان و برای هر قومی جریان می یابد.
*ثانیاً ...؛
اگر این سنن الهی مختص زمان خاصی باشد دیگر بی معنا می شود که خداوند ما را به عبرت گیری از آن دعوت کند. زیرا این کار به علت غیر قابل تکرار بودن بیهوده و عبث است و عبرت گیری از آن هم اثری ندارد چون اعتبار از وقایع منوط به امکان تکرار می آن واقعه می باشد. در حالی که که خداوند حکیم است و امر غیر حکیمانه از وی سر نمی زند.
به عنوان نمونه به آیه ذیل توجه فرمائید:
"وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنّ َفِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ"[10] -ترجمه: خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تأیید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان!-
در این آیه شریفه خدواند می فرمایند که نصرت و یاری خود را به هر کسی که بخواهند عطا می فرمایند و در این سنت نصرت الهی عبرتی است برای صاحبان بصیرت و تفکر. این مطلق گویی بر خلاف نظر جناب عباسی است. یعنی در هر زمان و مکانی و برای هر مومنی که شرایطش را داشته باشند، امکان نصرت الهی وجود دارد.
"وَ لَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ"[11] ؛ -ترجمه: خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛-
"يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ينْصُرْكُمْ وَيثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ"[12] -ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گام هایتان را استوار میدارد.-
حتی فراتر از امکان، خداوند در آیه ای دیگر می فرمایند ، نصرت مومنان حق و فرضی است بر گردن من.
"وَكَانَ حَقًّا عَلَينَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ"[13] -ترجمه: یاری مؤمنان، همواره حقّی است بر عهده ما-
البته دلائل بیشتری هم برای رد سخن ایشان وجود دارد که در صورت لزوم ارائه می گردد.
*ثالثاً ...؛
درباره این ادعا که نصرت الهی فقط مخصوص صدر اسلام و زمان رسول الله(ص) باشد، یک سوال مطرح می شود. چرا در شعب ابی طالب که مسلمانان 3 سال در اوج سختی و حصر اقتصادی و سیاسی به سر می بردند نصرت الهی جاری نشد؟! آیا غزوه اُحد در صدر اسلام شکل نگرفت؟! پس چرا طبق نظر شما نصرت الهی در احد جریان پیدا نکرد تا منجر به شکست مسلمانان و شهادت بسیاری از آنان نشود؟!
اما این که چرا در غزوه اُحد و جنگ صفین نصرت الهی جاری نشد را اینگونه می توان پاسخ داد.
الف: شروط تحقق نصرت الهی در احد و صفین جاری نشد، لذا سنت نصرت الهی هم سریان نیافت. تحقق وعده ها و نصرت های الهی شروطی دارد نظیر: ولایت پذیری، عدم عصیان، عدم نزاع بین نیروهای خودی، عدم دنیا طلبی مسلمانان. که متاسفانه در آن برهه تاریخی این شروط محقق نشد. این مطلب با مراجعه به منابع تفسیری و تاریخی خصوصاً کتب مغازی بهتر روشن خواهد شد. آیه زیر علت عدم نصرت الهی را در غزوه احد بیان می فرماید:
"وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتىَّ إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فىِ الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَئكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الاَْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنهُْمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِين"[14]
-ترجمه: خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پيروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشيد در آن هنگام (كه در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مىرسانديد (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد و (بر سر رهاكردن سنگرها،) در كار خود به نزاع پرداختيد و بعد از آن كه آنچه را دوست مىداشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى كرديد. بعضى از شما، خواهان دنيا بودند و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت (و پيروزى شما به شكست انجاميد) تا شما را آزمايش كند. و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.-
ب: اما این ادعا که «در کربلا هم نصرت الهی شکل نگرفت»، سخن بی پایه و ضعیفی است و از کسی که خود را یک استراتژسیت شیعی می داند بسیار بعید است. گاهی نظامی زدگی تحلیل های انسان را به بیراهه می کشاند. مصداق نصرت حق در برابر باطل تنها در پیروزی نظامی ظاهری خلاصه نمی شود. بسیاری از حوادث تاريخي با اسباب و عوامل مادي قابل توجيه نيستند؛ به عنوان نمونه پيروزي پيامبراني مانند حضرت نوح، ابراهيم، موسي، محمد صلوات الله عليهم اجمعين؛ بر حاکمان قدرتمند زمان شان، قابل تحليل مادي نيست؛ يعني اگر کسي به امدادهاي غيبي و نصرت الهی اعتقاد نداشته باشد و یا محدوده سریان آن را در عصر خاصی معتقد باشد، هرگز اين حوادث را نميتواند به طور صحیح تحليل کند. و حتی بسیاری از رخدادهای عصر حاضر هم با دید نظامی و مادی قابل فهم نیست. نمونه کوچکش انقلاب و دفاع مقدس کشور عزیزمان ایران است.
اما بازگردیم به کربلا، برای این که دریابیم آیا نصرت الهی در کربلا سریان داشت یا خیر ابتدا باید به یک سوال پاسخ دهیم. این که پیروز واقعی میدان کربلا کدام جبهه بود؟ این که کدام جبهه به اهداف مورد نظر خود رسید؟ قطعاً جناب عباسی هم معتقد هستند که جبهه حق پیروز گردید چرا که به اهدافش رسید، بر خلاف جبهه باطل.
برای بهتر روشن شدن مطلب باید ببینیم اهداف جبهه ها چه بوده است. از جمله اهداف جبهه اموی می توان به بیعت گرفتن از سیدالشهدا و مشروعیت بخشیدن به حکومت اموی، سرکوبی مخالفان، ایجاد پایه های مستحکم برای سلطنت اموی اشاره داشت. همچنین از دیگر اهداف امویان –همان گونه که از اشعار یزید و مکالمه معاویه و مغیره برداشت می شود- محو اسلام واقعی و نام رسول خدا بود. (لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحي نزل)[15]
حال نگاه کنیم که آیا به اهداف خود رسیدند؟! آیا توانست از امام حسین(ع) بیعت بگیرد؟! آیا توانست فضائی ایجاد کند که کسی توان مخالفت با او را نداشته باشد؟! تاریخ می گوید که پس از قیام سید الشهد(ع) قیام توابین، قیام حرّه و دعوی خلافت عبدالله بن زبیر در دوران سلطنت یزید شکل گرفت. آیا بعد از کربلا پایه های حکومت اموی استوارتر شد!؟ یا پس از مدتی سلطنت سفیانی از بین نرفت؟! آیا توانستند اسلام و نام رسول الله را محو کنند؟! یا این که با ورود اسراء به کوفه یِ استحاله شده و شامی که اسلامش را از ابتدا از امویان گرفته بود-مردمی که هر لحظه از اسلام و معارف واقعی اسلام دور می شدند- با خطبه ها و سخنرانی های روشنگر امام زین العابدین، حضرت زینب و جناب سکینه صلوات الله علیهم بیدار شدند، آیا همین روشنگری ها مقبولیت امویان را از بین نبرد؟!
این نظامی زدگی و مادی نگری مانع از تحلیل صحیح و درست وقایع مهم تاریخی می شود و در ادامه ما را از اتخاذ یک استراتژِی و تصمیم جامع و واقع بینانه باز می دارد.
ج: خداوند قادر متعال گونه های مختلفی را برای نصرت مومنان در قرآن بر می شمارند. از قبیل ارسال ملائک، القاء ترس در دل دشمنان و آرام کردن دل هاي مومنان در سختی ها. یکی از گونه های امداد غيبي الهي به صورت طوفان به نفع مؤمنان، جلوه می نماید، چنان که در سوره أحزاب، خداوند به مؤمنان ميفرمايد:
"يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ..."[16]
-ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمیدیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)؛ و خداوند همیشه به آنچه انجام میدهید بینا بوده است.-
با این حال آیا ما حق داریم چیزی را که درک نمی کنیم و از دیدن آن عاجزیم را منکر شویم. آیا می توان به صرف خواندن چند خاطره و گزارش و استفاده از تحلیل های دشمنی که هیچ اعتقادی به غیب ندارد، خود را مطلع بخوانیم و امام راحل(ره) و رهبری انقلاب را بی اطلاع معرفی کنیم؟! جالب این که تناقضی آشکار در کلام جناب عباسی مشهود است. این که ایشان در ابتدای کلام شان امام(ره) را انسانی عارف و حکیم می نامند و با این بیان در صدد اثبات شخصیت ایشان هستند لکن در هنگام معارضه یکی از نظرات ایشان با نظرات دشمنان –درباره علت واقعه طبس- استناد به کلام دشمنان می نمایند. در مباحث فقهی مطرح است که در هنگام تعارض قول دو راوی چند چیز را برای رجحان یکی از طرفین باید مد نظر قرار داد. یکی بررسی شخصیتی قائلین از حیث وثاقت و... است و دیگری مطابقت قول ایشان با منابع معتبر. حال سوال بنده از جناب عباسی این است که در ترجیحی که شما داده اید کدام یک از این شروط رعایت شده است؟ آیا دشمنان قسم خورده این نظام –آمریکایی ها- از امام(ره) نزد شما مطمئن ترند؟ یا این که محتوای ادعای شان با کتاب و سنت سازگارتر است از فرمایش امام راحل(ره).
*توصیه ای برادرانه:
در انتها توصیه ای برادرانه به شما دارم. در مجلس مذکور، شما به برخی چهره های مومن و خیرخواه جامعه اسلامی نسبت های شرم آوری دادید ولی جناب عباسی، توهین، تهمت، تحقیرِ مخالف خود به جرم نپذیرفتن نظرات شما به هیچ عنوان منطق حسنه ای که مورد تائید عقلا باشد نیست. این که ابتدا مخالف مسلمان غائب خود را ملحد معرفی کنید و سپس به مادر و خواهر و ناموس او بی احترامی کنید؟! و او را ناپاک بدانید؟! و یا این که صرف زن بودن مخالف خود را سبب بی سوادی و بی لیاقتی وی در مناظره با خود قلمداد کنید؟! این ها استراتژی مناسبی برای اثبات خود و یا نظرتان نیست. بر عکس بیانگر ضعف منطق و شخصیت شماست.
جناب حسن عباسی، من سابقاً به شما ارادت داشتم و لذا پنجشنبه گذشته برای استفاده از جلسه آمده بودم اما متاسفانه در سخنرانی شما تناقضات بسیاری را مشاهده کردم و از آن بدتر واژه ها و ادبیاتی که شاید در "چاله میدانها" فقط می توان شنید را در جلسه شما شنیدم! و باز از آن بدتر این که فرمودین "من همین گونه هستم". برای مثل منی که در محضر حکیم فقیه فیلسوف علامه جوادی آملی که مودب به آداب الهی اند، تلمذ می کنم بسیار شرم آور بود دیدن این که شخصی خود را انقلابی و متشرع و متعهد می داند و دیگران را خر مقدس، و خر متدین و خر فهم بداند. -با عذر خواهی از محضر همه خوانندگان محترم به خاطر استفاده از عین الفاظ ایشان-
برادر بزرگوار، شما که به حمد خدا قدرت بیان قوی و جذابی دارین ضرورتی ندارد برای اقناع و به کرسی نشاندن نظرات خود به این اقدامات نامناسب و دور از شان دست بزنید. آیا شما حکیم و انسان متخلقی را سراغ دارین که این گونه که شما عمل کردید، با مخالف نظر خود برخورد کرده باشد؟!
در انتها یادآوری می کنم که شما نسبت به مطالبی که برای قشر جوان و دانشجو بیان می کنید و به آنها القاء می کنید مسئول هستید. امیدوارم عذر موجه ای را برای روز حساب داشته باشید.
"وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً"[17]
-ترجمه: دنبال چيزى را كه بدان علم ندارى مگير كه گوش و چشم و دل درباره همه اين ها روزى مورد بازخواست قرار خواهى گرفت.-
***
پی نوشت ها:
[1] . امام راحل(ره): آنها تاييدات غيبي الهي را منكر هستند، نمي توانند بفهمند، اينها نمي توانند چشمشان را باز كنند و ببينند كه در هر گوشه از ايران يك امور خارق العاده واقع مي شود كه با دست عادي بشر نمي تواند واقع بشود. آن ها در طبس آمدند و گمان كردند كه مي توانند نيرو پياده كنند و مي توانند بيايند و به بهانه خارج كردن گروگان ها ايران را قبضه كنند و خداي تبارك و تعالي شن ها و بادها را فرستاد وآن ها را شكست داد. اين ها نمي توانند بفهمند و نخواهند توانست فهميد.
جلد شانزدهم صحیفه نور - صفحه 105 - سخنراني در جمع كاركنان وزارت امور خارجه و پرسنل هوانيروز.
[2] . مقام معظم رهبری: كى از رئيس جمهورهاى امريكا، به داخل اين كشور هلىكوپتر فرستاد و سر و كارش با توفان طبس، يعنى جنودِ غيبىِ الهى افتاد. اين ها چه مىگويند؟! مىفهمند چه مىكنند؟ می فهمند چرا؟! با كى مواجهند؟! اين ياوههايى كه مىگويند عليه كيست؟ جوابش با كيست؟ ملت ايران ملت بزرگ و نيرومندى است. ملت ايران ملت متّحد و با فرهنگى است. ۱۳۷۴/۰۱/۰۳
در طبس بدون واسطه هیچ انسانی خداوند متعال مثل اصحاب فیل آنها را از بین برد. نخواست که هیچ انسانی در این مورد دخالت کند. طوفان شن خود را برانگیخت و هلیکوپترها و هواپیما های آنها را محترق و نابود کرد. جسد سوخته و ذغال شده آمریکائیها ماند در بیابان طبس. یک عده هم که زنده ماندند فرصت و زندگی را غنیمت شمردند و فرار کردند 1369/8/28
آدرس فایل صوتی http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=6330
[3]. سوره انعام آیه 59
[4]. سوره جن آیات 26 و 27 .
[5]. سوره یوسف آیه102
[6]. بحارالانوار، ج 26، ص 110:
بصائر الدرجات ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ عَلِيٌّ ع عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ عِلْمُ النَّبِيِّ عِلْمُ جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ عِلْمُ مَا كَانَ وَ عِلْمُ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ ص وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَةِ
[7]. همان:
بصائر الدرجات أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَّ بَسَطَ كَفَّيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ
[8]. احزاب / 62
[9]. اسراء / 77
[10]. آل عمران آیه 13
[11] . حج / 40.
[12] . محمّد / 7.
[13] . روم / 47.
[14]. آل عمران 152
[15] .اللهوف، ترجمه فهری ص118
[16] . أحزاب / 9.
[17] . سوره اسراء آیه 36
تهران ، پنجشنبه ، ساعت 10.15، ميدان لوزي ، انديشكده يقين
سخنران : جناب حسن عباسي
موضوع : واقعه طبس
جناب حسن عباسي كه از استراتژیست های خوش بیان و خوش فکر و انقلابی است که تحلیل های ايشان معمولا طرفداران خاص خود را دارد .تحلیل هایی که اكثر حوزه های فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و دینی را در می نوردد. از سینمای هالیوود تا تحلیل درباره نظام های سیاسی حاکم بر منطقه و مباحث ایدوئولوژیک و حتی تاريخي از نظر ایشان دور نمی ماند و در هر حوزه ای دستی بر آتش دارند. به قول خود ايشان در 13 رشته صاحب سبك هستند!؟
ايشان در جلسه 5 اردیبهشت با ارائه مداركي از منابع امريكائي (كه اكثراً خاطرات روزانه فرمانده عمليات و گزارش ظاهرا وزارت دفاع ايالات متحده، ناظر به بحث ايشان بود. و البته خاطرات برژنيسكي را هم بيان كردند كه ربطي به فرضيه ايشان نداشت.) درصدد اثبات فرضيه خود و رد نظرات ديگران بودند. و آن فرضيه اين كه تنها عاملي كه باعث شكست عمليات "دلتا فورس" يا "پنجه عقاب" شد فرسوده بودن و از رده خارج بودن تجهيزات هليبرن نيروي هوائي آمريكا بوده است.
از آن جائي كه من در 13 رشته تخصص ندارم! بر خلاف جناب عباسي به همين دليل سراغ چند فراز از مطالب ايشون مي روم، که در آن ها مطالعه و تحقیق کرده ام. قابل ذكر است كه ابتدا نيت داشتم شفاهاّ و در همان جلسه اي كه عده اي از دوستان و بزرگواران دانشجو شركت داشتند و در حضور خود جناب عباسي مطالبم بيان كنم كه ايشان فرمودند فرصت نيست؟! هر چند فرصت براي بيان سوال برخي دوستان مبني بر چگونه خواب ديدن و چگونه خوابيدن بود؟! اما از آن جایی كه ايشان مويی سفيد كردند و احترامشان واجب بود بنا شد نقد اين فرازها را مكتوب ارسال كنم.
اميدوارم ايشان معامله اي كه با مخالفان خود کردند-چگونگی اش بماند!!- را با من نداشته باشند؟!
فراز اول: آیا علم غیب اختصاص به خداوند دارد؟
ايشان براي اثبات فرضيه خود ابتدا بيان امام راحل(ره) را زير سوال برده و فرمودند :
«امام(ره) به علت عدم دريافت اطلاعات صحيح ، تحليل اشتباهي را در واقعه طبس بيان كردند! ايشان اضافه فرمودند كه اگر امام(ره) الان در قيد حيات بودند و اين اطلاعات را به ايشان مي دادند حتماً از نظر قبلي شان دست بر مي داشتند. و دیگر نمی فرمودند که شن ها مامور خدا بودند.»
حال چگونه مي شود كه شخص عارف و حكيمی همانند امام رضوان الله تعالي عليه -همان گونه که آقای عباسی بر عرفان و حکمت ایشان تصریح نمودند- مرتكب چنان اشتباه فاحشي شوند؟![1] لازم به ذکر است که مقام معظم رهبری نیز در همان ایام و حتی در سال های بعد نظر و سخن امام را تایید کردند.[2]
ولی آن چه بیشتر مورد نقد بنده می باشد اين نكته است كه ايشان براي اثبات فرضيه خود، دست به گزينش غير منصفانه و غير علمي برخي از گزاره های کلامی و اعتقادی زدند. آن چه باعث تاسف است این كه اصلاً شایسته نبود ایشان براي اثبات حرف خود و رد اقوال ديگران دست به تحريف اصول كلامي شيعه و آيات الهي بزنند.
یکی از گزینش های ایشان مربوط به جایی بود که می خواستند بگویند «امام راحل عالمِ به غیب نبودند و در نتیجه تحلیلشان در جریان طبس اشتباه بود.» در ادامه ایشان برای اثبات فرضیه خود دست به کاری غیر محققانه زده و مدعی شدند که «علم غیب فقط مخصوص خداست و حتی پیامبران هم عالم به غیب نیستند؟!»
نکته ای که قبل از ورود به نقد این کلام باید مطرح کنم این است که این گونه صحبت کردن -هر چند در فضای خطابه های پر شور و احساس برانگیز ایشان- برای اثبات فرضیه خود، جایز نیست. صحیح نیست که ما برای مجاب کردن مخاطبین خود دست به تقطیع و تحریف اعتقادات اساسی بزنیم.
در جواب این شبهه باید گفت که این افراد احتمالاً به برخی از آیات خاص برای اثبات نظر خود تمسک مینمایند که به جهت اختصار به ذکر یک آیه در این زمینه بسنده می کنم. آیه " و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو[3]".-ترجمه: كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست.-
هر چند ما معتقدیم كه علم غیب بالذات از مختصّات خداوند است. اوست كه وجودش نامحدود می باشد و چیزی ازو غایب نیست و بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و در علومش احتیاجی به غیر ندارد. اما این گونه هم نیست كه ارتباط با جهان غیب به طور كلّی برای بشر محال باشد.
جناب عباسی ظاهراً تنها به برخی از آیات توجه نمودند که ظهور در اختصاص علم غیب به خداوند متعال دارد، ولی از آیات دیگر که دلالت بر اختصاص ندارد، غافل شده اند. قرآن كریم نه تنها علم غیب را از پیغمبران نفی نکرده كه اثبات هم كرده است: در یکی از آیات سوره جن می خوانیم: "عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحداً إلاّ من ارتضی من رسول فانّه یسلك من بین یدیه و من خلفه رصداً[4]" -ترجمه: داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد؛ مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد.-از این آیه استفاده می شود که رسولان می توانند با اذن الهی با جهان غیب مرتبط شوند.
خداوند متعال در آیه ای دیگر می فرماید: "ذلك من انباء الغیب نوحیه الیك[5]"؛ -ترجمه: اين ها خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم.- در این آیه به صراحت مطرح شده که ما اخبار غیب را در اختیار پیغمبر خویش قرار می دهیم.
امام باقر(ع) می فرماید: "از امیرالمومنین(ع) درباره مقدار علم پیامبر(ص) سوال نمودند. امیرالمومنین(ع) فرمودند: پیامبر(ص) علم جمیع پیامبران را می دانست و از حوادث گذشته و آینده اطلاع داشت. به خدایی كه جانم در دست او ست سوگند! من همه علوم پیامبران را می دانم و از گذشته و آینده تا قیامت اطلاع دارم"[6].
و یا امام صادق(ع) فرمودند: "به خدا سوگند! من از موجودات آسمان و زمین و بهشت و دوزخ اطلاع دارم. حوادث گذشته و آینده را می دانم و همه این ها را از كتاب خدا فهمیده ام"[7] .
و بسیاری از شواهد وحیانی و روایات دیگر. ضمناً سیره و تاریخ متقن پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز موید این مطلب است که به علت اختصار از بیان همه آن صرف نظر می کنم و گمان می کنم که این مطلب کوتاه برای شفاف سازی و از بین بردن شبهه عدم علم غیب برای غیر خدا کافی باشد. جناب عباسی و خوانندگان محترم می توانند برای اطلاع بیشتر درباره علم پیامبران و اهل بیت به غیب به کتاب «علم امام (گزینش مقالات)» به گزینش و تصحیح محمد حسن نادم مراجعه فرمایند.
فراز دوم: آیا سنت نصرت الهی فقط مخصوص غزوه بدر بود؟
نکته دیگری که در سخنرانی جناب عباسی بیان شد- که البته امیدوارم ایشان سهواً مرتکب چنین اشتباهی شده باشند، نه این که بخواهند برای اثبات فرضیه نه چندان ضروری و محکم خود دست به تحریف ضروریات و مسلمات قرآنی و روایی بزنند- اظهار نظر ایشان درباره «سنت نصرت الهی» بود. ایشان در بخشی از سخنانش در جهت تضعیف نظریه حضرت امام(ره) مبتنی بر این که "در حادثه طبس شن ها مامور خدا بودند"، گفتند که «نصرت الهی فقط در جنگ بدر شامل حال مسلمانان گردید. آن هم به علت این بود که مسلمانان در صدر اسلام بودند. اگر بناست که نصرت الهی اتفاق بیفتند پس چرا در جنگ های امیرالمومنین اتفاق نیفتاد؟ چرا در صفین نصرت الهی جاری نشد؟ چرا امیرالمومنین شکست خوردند؟ چرا در کربلا نصرت الهی جاری نشد و اهلبیت شهید شدند و خاندان شان به اسارت رفتند، چرا آنجا نصرت الهی محقق نشد؟!»
اما جهت اطلاع جناب عباسی؛
*اولاً ...؛
این که شما یک قانون و سنت الهی را مختص به یک زمان خاص می کنید اشتباه بزرگی است. و این مطلب از یک استراتژیست مسلمان و متعهد بعید است. این سخن شما بیانگر این نکته است که درک صحیحی از سنن الهی ندارید. زیرا قوانین و سنن الهی مانند یک قانون بشری نیست که مختص به یک زمان خاص و یا یک ملیت و نژاد و یا مذهب خاص باشد. قوانین الهی ثابت اند و برخلاف قوانینی که انسان ها تصویب می کنند استثناء بردار نیستند؛ یعنی تغییر و تحویل و نقصی در آن صورت نمی گیرد.
در آيات متعددي از قرآن مجيد، استثنا ناپذيري از ويژگيهاي «سنت الهی» شمرده شده به عنوان نمونه:
«وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّة اللَّهِ تَبْديلاً...»[8] –ترجمه: و براى سنّت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت!
«وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْويلاً...»[9]–ترجمه: و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت!
البته قوانین و سنن الهی دارای شرایط خاصی هستند که بعد از تحقق آن شروط همواره در هر زمان و مکان و برای هر قومی جریان می یابد.
*ثانیاً ...؛
اگر این سنن الهی مختص زمان خاصی باشد دیگر بی معنا می شود که خداوند ما را به عبرت گیری از آن دعوت کند. زیرا این کار به علت غیر قابل تکرار بودن بیهوده و عبث است و عبرت گیری از آن هم اثری ندارد چون اعتبار از وقایع منوط به امکان تکرار می آن واقعه می باشد. در حالی که که خداوند حکیم است و امر غیر حکیمانه از وی سر نمی زند.
به عنوان نمونه به آیه ذیل توجه فرمائید:
"وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنّ َفِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ"[10] -ترجمه: خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تأیید میکند. در این، عبرتی است برای بینایان!-
در این آیه شریفه خدواند می فرمایند که نصرت و یاری خود را به هر کسی که بخواهند عطا می فرمایند و در این سنت نصرت الهی عبرتی است برای صاحبان بصیرت و تفکر. این مطلق گویی بر خلاف نظر جناب عباسی است. یعنی در هر زمان و مکانی و برای هر مومنی که شرایطش را داشته باشند، امکان نصرت الهی وجود دارد.
"وَ لَينْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ"[11] ؛ -ترجمه: خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛-
"يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ينْصُرْكُمْ وَيثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ"[12] -ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گام هایتان را استوار میدارد.-
حتی فراتر از امکان، خداوند در آیه ای دیگر می فرمایند ، نصرت مومنان حق و فرضی است بر گردن من.
"وَكَانَ حَقًّا عَلَينَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ"[13] -ترجمه: یاری مؤمنان، همواره حقّی است بر عهده ما-
البته دلائل بیشتری هم برای رد سخن ایشان وجود دارد که در صورت لزوم ارائه می گردد.
*ثالثاً ...؛
درباره این ادعا که نصرت الهی فقط مخصوص صدر اسلام و زمان رسول الله(ص) باشد، یک سوال مطرح می شود. چرا در شعب ابی طالب که مسلمانان 3 سال در اوج سختی و حصر اقتصادی و سیاسی به سر می بردند نصرت الهی جاری نشد؟! آیا غزوه اُحد در صدر اسلام شکل نگرفت؟! پس چرا طبق نظر شما نصرت الهی در احد جریان پیدا نکرد تا منجر به شکست مسلمانان و شهادت بسیاری از آنان نشود؟!
اما این که چرا در غزوه اُحد و جنگ صفین نصرت الهی جاری نشد را اینگونه می توان پاسخ داد.
الف: شروط تحقق نصرت الهی در احد و صفین جاری نشد، لذا سنت نصرت الهی هم سریان نیافت. تحقق وعده ها و نصرت های الهی شروطی دارد نظیر: ولایت پذیری، عدم عصیان، عدم نزاع بین نیروهای خودی، عدم دنیا طلبی مسلمانان. که متاسفانه در آن برهه تاریخی این شروط محقق نشد. این مطلب با مراجعه به منابع تفسیری و تاریخی خصوصاً کتب مغازی بهتر روشن خواهد شد. آیه زیر علت عدم نصرت الهی را در غزوه احد بیان می فرماید:
"وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتىَّ إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فىِ الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَئكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الاَْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنهُْمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِين"[14]
-ترجمه: خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پيروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشيد در آن هنگام (كه در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مىرسانديد (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد و (بر سر رهاكردن سنگرها،) در كار خود به نزاع پرداختيد و بعد از آن كه آنچه را دوست مىداشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى كرديد. بعضى از شما، خواهان دنيا بودند و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت (و پيروزى شما به شكست انجاميد) تا شما را آزمايش كند. و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.-
ب: اما این ادعا که «در کربلا هم نصرت الهی شکل نگرفت»، سخن بی پایه و ضعیفی است و از کسی که خود را یک استراتژسیت شیعی می داند بسیار بعید است. گاهی نظامی زدگی تحلیل های انسان را به بیراهه می کشاند. مصداق نصرت حق در برابر باطل تنها در پیروزی نظامی ظاهری خلاصه نمی شود. بسیاری از حوادث تاريخي با اسباب و عوامل مادي قابل توجيه نيستند؛ به عنوان نمونه پيروزي پيامبراني مانند حضرت نوح، ابراهيم، موسي، محمد صلوات الله عليهم اجمعين؛ بر حاکمان قدرتمند زمان شان، قابل تحليل مادي نيست؛ يعني اگر کسي به امدادهاي غيبي و نصرت الهی اعتقاد نداشته باشد و یا محدوده سریان آن را در عصر خاصی معتقد باشد، هرگز اين حوادث را نميتواند به طور صحیح تحليل کند. و حتی بسیاری از رخدادهای عصر حاضر هم با دید نظامی و مادی قابل فهم نیست. نمونه کوچکش انقلاب و دفاع مقدس کشور عزیزمان ایران است.
اما بازگردیم به کربلا، برای این که دریابیم آیا نصرت الهی در کربلا سریان داشت یا خیر ابتدا باید به یک سوال پاسخ دهیم. این که پیروز واقعی میدان کربلا کدام جبهه بود؟ این که کدام جبهه به اهداف مورد نظر خود رسید؟ قطعاً جناب عباسی هم معتقد هستند که جبهه حق پیروز گردید چرا که به اهدافش رسید، بر خلاف جبهه باطل.
برای بهتر روشن شدن مطلب باید ببینیم اهداف جبهه ها چه بوده است. از جمله اهداف جبهه اموی می توان به بیعت گرفتن از سیدالشهدا و مشروعیت بخشیدن به حکومت اموی، سرکوبی مخالفان، ایجاد پایه های مستحکم برای سلطنت اموی اشاره داشت. همچنین از دیگر اهداف امویان –همان گونه که از اشعار یزید و مکالمه معاویه و مغیره برداشت می شود- محو اسلام واقعی و نام رسول خدا بود. (لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحي نزل)[15]
حال نگاه کنیم که آیا به اهداف خود رسیدند؟! آیا توانست از امام حسین(ع) بیعت بگیرد؟! آیا توانست فضائی ایجاد کند که کسی توان مخالفت با او را نداشته باشد؟! تاریخ می گوید که پس از قیام سید الشهد(ع) قیام توابین، قیام حرّه و دعوی خلافت عبدالله بن زبیر در دوران سلطنت یزید شکل گرفت. آیا بعد از کربلا پایه های حکومت اموی استوارتر شد!؟ یا پس از مدتی سلطنت سفیانی از بین نرفت؟! آیا توانستند اسلام و نام رسول الله را محو کنند؟! یا این که با ورود اسراء به کوفه یِ استحاله شده و شامی که اسلامش را از ابتدا از امویان گرفته بود-مردمی که هر لحظه از اسلام و معارف واقعی اسلام دور می شدند- با خطبه ها و سخنرانی های روشنگر امام زین العابدین، حضرت زینب و جناب سکینه صلوات الله علیهم بیدار شدند، آیا همین روشنگری ها مقبولیت امویان را از بین نبرد؟!
این نظامی زدگی و مادی نگری مانع از تحلیل صحیح و درست وقایع مهم تاریخی می شود و در ادامه ما را از اتخاذ یک استراتژِی و تصمیم جامع و واقع بینانه باز می دارد.
ج: خداوند قادر متعال گونه های مختلفی را برای نصرت مومنان در قرآن بر می شمارند. از قبیل ارسال ملائک، القاء ترس در دل دشمنان و آرام کردن دل هاي مومنان در سختی ها. یکی از گونه های امداد غيبي الهي به صورت طوفان به نفع مؤمنان، جلوه می نماید، چنان که در سوره أحزاب، خداوند به مؤمنان ميفرمايد:
"يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِمْ رِيحًا وَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ..."[16]
-ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایی (عظیم) به سراغ شما آمدند؛ ولی ما باد و طوفان سختی بر آنان فرستادیم و لشکریانی که آنها را نمیدیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)؛ و خداوند همیشه به آنچه انجام میدهید بینا بوده است.-
با این حال آیا ما حق داریم چیزی را که درک نمی کنیم و از دیدن آن عاجزیم را منکر شویم. آیا می توان به صرف خواندن چند خاطره و گزارش و استفاده از تحلیل های دشمنی که هیچ اعتقادی به غیب ندارد، خود را مطلع بخوانیم و امام راحل(ره) و رهبری انقلاب را بی اطلاع معرفی کنیم؟! جالب این که تناقضی آشکار در کلام جناب عباسی مشهود است. این که ایشان در ابتدای کلام شان امام(ره) را انسانی عارف و حکیم می نامند و با این بیان در صدد اثبات شخصیت ایشان هستند لکن در هنگام معارضه یکی از نظرات ایشان با نظرات دشمنان –درباره علت واقعه طبس- استناد به کلام دشمنان می نمایند. در مباحث فقهی مطرح است که در هنگام تعارض قول دو راوی چند چیز را برای رجحان یکی از طرفین باید مد نظر قرار داد. یکی بررسی شخصیتی قائلین از حیث وثاقت و... است و دیگری مطابقت قول ایشان با منابع معتبر. حال سوال بنده از جناب عباسی این است که در ترجیحی که شما داده اید کدام یک از این شروط رعایت شده است؟ آیا دشمنان قسم خورده این نظام –آمریکایی ها- از امام(ره) نزد شما مطمئن ترند؟ یا این که محتوای ادعای شان با کتاب و سنت سازگارتر است از فرمایش امام راحل(ره).
*توصیه ای برادرانه:
در انتها توصیه ای برادرانه به شما دارم. در مجلس مذکور، شما به برخی چهره های مومن و خیرخواه جامعه اسلامی نسبت های شرم آوری دادید ولی جناب عباسی، توهین، تهمت، تحقیرِ مخالف خود به جرم نپذیرفتن نظرات شما به هیچ عنوان منطق حسنه ای که مورد تائید عقلا باشد نیست. این که ابتدا مخالف مسلمان غائب خود را ملحد معرفی کنید و سپس به مادر و خواهر و ناموس او بی احترامی کنید؟! و او را ناپاک بدانید؟! و یا این که صرف زن بودن مخالف خود را سبب بی سوادی و بی لیاقتی وی در مناظره با خود قلمداد کنید؟! این ها استراتژی مناسبی برای اثبات خود و یا نظرتان نیست. بر عکس بیانگر ضعف منطق و شخصیت شماست.
جناب حسن عباسی، من سابقاً به شما ارادت داشتم و لذا پنجشنبه گذشته برای استفاده از جلسه آمده بودم اما متاسفانه در سخنرانی شما تناقضات بسیاری را مشاهده کردم و از آن بدتر واژه ها و ادبیاتی که شاید در "چاله میدانها" فقط می توان شنید را در جلسه شما شنیدم! و باز از آن بدتر این که فرمودین "من همین گونه هستم". برای مثل منی که در محضر حکیم فقیه فیلسوف علامه جوادی آملی که مودب به آداب الهی اند، تلمذ می کنم بسیار شرم آور بود دیدن این که شخصی خود را انقلابی و متشرع و متعهد می داند و دیگران را خر مقدس، و خر متدین و خر فهم بداند. -با عذر خواهی از محضر همه خوانندگان محترم به خاطر استفاده از عین الفاظ ایشان-
برادر بزرگوار، شما که به حمد خدا قدرت بیان قوی و جذابی دارین ضرورتی ندارد برای اقناع و به کرسی نشاندن نظرات خود به این اقدامات نامناسب و دور از شان دست بزنید. آیا شما حکیم و انسان متخلقی را سراغ دارین که این گونه که شما عمل کردید، با مخالف نظر خود برخورد کرده باشد؟!
در انتها یادآوری می کنم که شما نسبت به مطالبی که برای قشر جوان و دانشجو بیان می کنید و به آنها القاء می کنید مسئول هستید. امیدوارم عذر موجه ای را برای روز حساب داشته باشید.
"وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً"[17]
-ترجمه: دنبال چيزى را كه بدان علم ندارى مگير كه گوش و چشم و دل درباره همه اين ها روزى مورد بازخواست قرار خواهى گرفت.-
***
پی نوشت ها:
[1] . امام راحل(ره): آنها تاييدات غيبي الهي را منكر هستند، نمي توانند بفهمند، اينها نمي توانند چشمشان را باز كنند و ببينند كه در هر گوشه از ايران يك امور خارق العاده واقع مي شود كه با دست عادي بشر نمي تواند واقع بشود. آن ها در طبس آمدند و گمان كردند كه مي توانند نيرو پياده كنند و مي توانند بيايند و به بهانه خارج كردن گروگان ها ايران را قبضه كنند و خداي تبارك و تعالي شن ها و بادها را فرستاد وآن ها را شكست داد. اين ها نمي توانند بفهمند و نخواهند توانست فهميد.
جلد شانزدهم صحیفه نور - صفحه 105 - سخنراني در جمع كاركنان وزارت امور خارجه و پرسنل هوانيروز.
[2] . مقام معظم رهبری: كى از رئيس جمهورهاى امريكا، به داخل اين كشور هلىكوپتر فرستاد و سر و كارش با توفان طبس، يعنى جنودِ غيبىِ الهى افتاد. اين ها چه مىگويند؟! مىفهمند چه مىكنند؟ می فهمند چرا؟! با كى مواجهند؟! اين ياوههايى كه مىگويند عليه كيست؟ جوابش با كيست؟ ملت ايران ملت بزرگ و نيرومندى است. ملت ايران ملت متّحد و با فرهنگى است. ۱۳۷۴/۰۱/۰۳
در طبس بدون واسطه هیچ انسانی خداوند متعال مثل اصحاب فیل آنها را از بین برد. نخواست که هیچ انسانی در این مورد دخالت کند. طوفان شن خود را برانگیخت و هلیکوپترها و هواپیما های آنها را محترق و نابود کرد. جسد سوخته و ذغال شده آمریکائیها ماند در بیابان طبس. یک عده هم که زنده ماندند فرصت و زندگی را غنیمت شمردند و فرار کردند 1369/8/28
آدرس فایل صوتی http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=6330
[3]. سوره انعام آیه 59
[4]. سوره جن آیات 26 و 27 .
[5]. سوره یوسف آیه102
[6]. بحارالانوار، ج 26، ص 110:
بصائر الدرجات ابْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ عَلِيٌّ ع عَنْ عِلْمِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ عِلْمُ النَّبِيِّ عِلْمُ جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ عِلْمُ مَا كَانَ وَ عِلْمُ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى قِيَامِ السَّاعَةِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ عِلْمَ النَّبِيِّ ص وَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ قِيَامِ السَّاعَةِ
[7]. همان:
بصائر الدرجات أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى وَ عُبَيْدَةَ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ابْتِدَاءً مِنْهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِي النَّارِ وَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَالَ أَعْلَمُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَنْظُرُ إِلَيْهِ هَكَذَا ثُمَّ بَسَطَ كَفَّيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ
[8]. احزاب / 62
[9]. اسراء / 77
[10]. آل عمران آیه 13
[11] . حج / 40.
[12] . محمّد / 7.
[13] . روم / 47.
[14]. آل عمران 152
[15] .اللهوف، ترجمه فهری ص118
[16] . أحزاب / 9.
[17] . سوره اسراء آیه 36
ولی شما و فرقه منحرفه حجتیه نوین تان (انحرافی)
سعی در مخدوش کردن مهدویت وانحراف و سو، استفاده از واقعه شریف ظهور داشتید و دارید چه
یه سری به خودتون و لیدر محترمتون اقای م بزنید
شما حرف حساب درباره مدارک ایشون در باره اتفاق طبس پیدا نکردید و نگفتید که بلاخره این مدارک رو دیدید و حرف ایشون درباره شکست عملیات صحیح بود یا نه؟
و بعدش به مباحث دیگه شون پرداختید و آخرش به عنوان مدرک حرف امام و رهبر رو درباره طوفان شن آوردید!!!!
این قیاس و استدلال شما از لحاظ منطقی مردوده
شما ظاهرا فقط دنبال گرفتن ایراد بودید نه کشف حقیقت!!!
من هم طی چند ساعت صحبت شما قطعا می تونم ایراداتی رو وارد کنم که خودتون از تعجب شاخ دربیارین!!!!
گرای اشتباه نگیرید
اینا مواضع خودی است!
دوما این حرف آقای عباسی تعارضی با گفتار امام ندارد بلکه ایشان علت را بیان کردند و از حرف امام استنباط می شود که آن خدا فکر اون نظامی امریکایی را طوری پیچانده که این وضع پیش بیاد
مکر خداوند از همه مکاران بالاتر هست
این بحث مختومه است
البته اگر اصل مطلب هم در معرض مطالعه قرار می گرفت خیلی اثرگذار تر بود.
هی میخواین عباسی رو زیر سوال ببرین بعد یه طومار بلند از استدلال زیر عراجیفتون مینویسن و باز روز از نو.
برای شما یه فحش بهتر از هزار استدلال هستش.
نمی دونم کی پشت صراطه و از کجا خط میگره. شاید از اکبر
اگر اینگونه هست که دکتر عباسی با اکثر بزرگان نظام حتی امام هم دشمن هستند. عصبیت جاهلانه ای دارید. امیر خان
مطالب زنجیروار درباره یک شخصیت علمی کشور که دغدغه تحول علوم و اطاعت از حرف رهبر رو داره نقد هست یا تخریب؟
آقای علی شما که جاهلانه فکر نمی کنین فرق نقد غرض شخصی رو باید بدونید!!
خسته نشدین؟ خسته شدین؟ خسته؟ نه خسته! :)
آنها تاييدات غيبي الهي را منكر هستند، نمي توانند بفهمند، اينها نمي توانند چشمشان را باز كنند و ببينند كه در هر گوشه از ايران يك امور خارق العاده واقع مي شود كه با دست عادي بشر نمي تواند واقع بشود. آن ها در طبس آمدند و گمان كردند كه مي توانند نيرو پياده كنند و مي توانند بيايند و به بهانه خارج كردن گروگان ها ايران را قبضه كنند و خداي تبارك و تعالي شن ها و بادها را فرستاد وآن ها را شكست داد. اين ها نمي توانند بفهمند و نخواهند توانست فهميد.
مطلب خوبی بود.
اما در مورد صراط: آقایان نمی دانم چرا اسم سایتتان را «صراط» گذاشتید. مدعی «صراط مستقیم» که نیستید؟!! این هم یک حیله رسانهای است که برای عدم موضعگیری صریح بگردید ببینید کی در وبلاگ خود مطلبی در نقد استاد عباسی مطرح کرده و آن را در حاشیه سایت خود منتشر کنید. خوب این هم یک نوع عملیات روانی است. به آقای --- هم سلام برسونید.
1. اینکه فرمودید فضای قشنگی ایجاد نشده کاملا موافق هستم. متاسفانه انتظار بیشتری را از دوستان داشتم که ظاهرا علاقه ایشان به جناب عباسی مانع از درک صحی مطلب شده است و باب توهین و تحقیر را روی بنده باز کرده اند.
2. همانطور که در مطلب بیان کردم و شما هم فرمودید ایشان در تنقیح و تایید فرضیه خود مطالبی را بیان کردند. که به نظر بنده نا خواسته دست به تقطیع مبانی وحیانی و روائی زدند. اگر ایشان می فرمودند که این فرضیه (فرسوده بودن وسایل هلیبرن) هم وجود دارد که بنده قائل به آن هستم و مویداتی نظیر همان گزارشات و فرمانده عملیات و سازمان نظامی امریکا بیان کرده و به آن استشهاد می کردند مشکلی نبود.
اما وقتی اصرار دارند برای اثبات فرضیه خود و رد نظریات دیگران به مباحثی نظیر عدم علم غیب غیر خداوند را و یا انحصار سریان نصرت الهی را صدر اسلام ورود داشته باشند اینجا مشکل ایجاد می شود . چرا که برای اثبات فرضیه خود از مویداتی با آدرس اشتباه جلو می آیند. بله ما هم می پذیریم که ممکن است فرسوده بودن و غیر تخصصی بودن هلیکوپترها در این عملیات هم مویدی برای شکست در طبس بوده است. اما صحیح نمی دانیم که برای اثبات و انحصار فرضیه خود دست به تحریف البته ناخواسته بزنند. و بفرمایند که علم غیب مخصوص خداوند است. و یا نصرت الهی فقط در صدر اسلام سریان داشته است.
3. بنده در اینکه ایشان انسانی متعهد و ولائی است شک ندارم همانگونه که در نقد قید کرده ام و مطمئن هستم نیت خیرخواهانه ای هم داشته اند اما اینکه برای رسیدن به هدف خود و اثبات فرضیه خود از هر راه و شیوه ای استفاده کنند، این را جایز نمی دانم.
در پایان از حضورتون متشکرم همچنین درج نظرتون. در ضمن بنده نه به شما که منطقی نظر گذاشتید حتی با برخی دوستان بی منطق و هتاک هم سعی می کنم در چارچوب ادب و منطق و اخلاق مباحثه ای را داشته باشم.
در ضمن یاد جمله ای از حضرت آقا افتادم که فرمودند: بیشترین لطمه و ضربه را به مرحوم شریعتی طرفدارانشان به ایشان زدند.
این دام بر اقای م بنهید
در طبس بدون واسطه هیچ انسانی خداوند متعال مثل اصحاب فیل آنها را از بین برد. نخواست که هیچ انسانی در این مورد دخالت کند. طوفان شن خود را برانگیخت و هلیکوپترها و هواپیما های آنها را محترق و نابود کرد. جسد سوخته و ذغال شده آمریکائیها ماند در بیابان طبس. یک عده هم که زنده ماندند فرصت و زندگی را غنیمت شمردند و فرار کردند 1369/8/28
آدرس فایل صوتی http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=6330
خیلی جالب بود حتما گوش کنید.
برای شنیدن واقعیت لطفا جلسه 425 کلبه کرامت با عنوان "هنر یک استراتژیست" رو ببینید
این سبیل کفار و مشرکین است
"من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطة سالوسي و اسلام نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نمودهام، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلي او است. "
بنابراين اصلا بعيد نيست امام (ره) به علت دريافت اطلاعات نادرست از واقعه در بيان مصداق تأييد و نصرت الهي، به جاي مثلا حماقت امريكايي ها و بي تدبيريشان براي تخصيص تجهيزات سالم و كمتر آسيب پذير، اشتباها طوفان شن را عامل نصرت الهي ذكر كرده باشند. در هر صورت نصرت الهي و عدم دخالت نيروهاي خودي در شكست امريكا ثابت است.
درحد من وشما نیست به عالمی چون ایشون ایراد بگیریم
درضمن شفیعی وصراط و... درحدو اندازه ای نیستند که درمورددکترعباسی نظربدند.
بخشید آقای شفیعی خوب شما که این همه بلدید تحلیل کنید ما که مشکلی نداریم لطفا تو همین سایت یک روز را برای مناظره با دکتر عباسی تعیین کنید و شما اگه راست میگید در حضور خود استاد این فرمایشات را بفرمایید شک دارم جرات داشته باشی مناظره کنی
مام نیمچه استراتژیستیم (-:
امیدوارم اینطور نباشه
کار محمد م یا یکی دیگه از خودشونه
حسن عباسي
این ره که تو می روی بعید می دونم حتی به ترکستان باشه!!!!
ولی ظاهرا قانون همنشینی اثر کرده در شاگردان استاد.
واقعا معناي بي ادبي و فحش و ناسزا و استراتژي برخورد با مخالف ديدم. اينكه دستت توي جيبت بكني الفاظي كه امثال شعبون بي مخ ها مي دادند را به ديگران كه حضور ندارند نسبت بدي.
چرا همه چیو با هم قاطی میکنین؟!!
منظور شما "صراط مستقیم" قرآن هست یا "صراط های مستقیم" سروش؟!!!!
با تشکر من دیگه سوالی ندارم!!
به دور از شما ها اما خشک مذهبی ها فقط این بر خورد رو میتونن داشته باشن .
تکلیف صرا ط هم که مشخصه مثل آینده تخته میشه بزودی..
الیس بصبح ....
ظاهرا فقط استادتون می فهمه که همه عالم را مشکل دار می دونه و ----- ------ می ده
شما فقط و فقط هنرتون در نقد اینه که احادیث و روایات رو رونویسی کنید؟
بالاخره منظورتون این بود که امام خمینی به عالم غیب متصلن؟؟؟ توی این روایات که من چیزی از اتصال غیر معصوم به منبع وحی و عالم غیب ندیدم
شرط می بندم خودشون هم دوست دارن مطالعه بیشتر کنن منتها واقعا وقت ندارن
شما بیرون گود واستادی خواهر من....
حالا حالاها عباسی رو نمیشه شناخت
--------
ولی دکتر عباسی باید توضیح بیشتر می داد، شایدم داده من خبر ندارم.
کلا بی خیلا هر دوتون راس میگین انقدر گیر ندین...
اصلاصراط استاد اینه که نصف خبرو بگه!!!
جلسه "هنریک استراتژیست" ایشون رو ببینین
فقط میتونم بگم متاسفم
به اقای شفیعی هم سلام و عرض ادب دارم و مطمئنم اقای شفیعی با حسن نیت و احساس تکلیف نسبت به اسلام و امام واین امت این نقد رو نوشته.
ولی شاید با افکار و عقاید اقای عباسی درست اشنا نباشن لذا نکاتی رو عرض میکنم
1- امروزه مهمترین چیزی که تو دنیا بر افکار عمومی تاثیر گذاره دیپلماسی عمومیه و یکی از ارکان دیپلماسی عمومی امریکا همین هالیووده که داره سبک زندگی امریکایی و قدرتمند و قلدر بودن نیروهای نظامی و خیلی از عقاید منحط خود رامنتشر میکنه قصه از برنامه دیروز امروز فردا شروع شد با بحث فیلم ارگو و از انجا که انها قضیه ای را با تحریف به شکل فیلم درست کردن و به خورد مردم دنیا دادن ما هم میتونیم قضیه رو تحریف کنیم و مثل فیلم خنده دار ارگو بگیم مثلا ما جاسوس داشتیم اونجا و موجب این حادثه طبس شده لذا به نظر بنده اقای عباسی ناظر به این موضوع این بحث رو انجام داده بارها از اقای عباسی در سخنرانیهاش به معجزه بودن واقعه طبس تصریح شده
2-شما مسائل بسیار پیش پا افتاده ای رو نقد کردین عقیده شیعه ان است که علم غیب و معجزه و سایر مسائل از این قبیل در احاطه خداوند متعال است و به هر که بخواهد میدهد و از هر که بخواهد میتواند بستاند صحبتهای عباسی به نظرم ناظر به این موضوع بوده وهمان طور که در قران کریم خداوند به مسیحیان که حضرت عیسی را خدا میدانند میفرماید به مسیحیان بگو که اگر خدا بخواهد مریم و عیسی بن مریم و هرچه روی زمین است را از بین خواهد برد .
3- در مسئله جنگ احد و صفین و عاشورا بر خلاف نظرات شما اقای عباسی مسئله عدم ولایت مداری و عدم دشمن شناسی مردم رو مورد نقد قرار میدن
لذا بنده به حسن نیت شما واقفم ولی همیشه حسن نیت کافی نیست و بنده نیز به شما چند توصیه برادرانه عرض میکنم در این جنگ فرهنگی نباید اسلحه رو سمت خودی گرفت و کسی رو که سالها در حوضه فرهنگ و سیاست و سایر مسایل در شرایطی بسیار سخت شمشیر زده رو بدون اطلاعات و تحصیلات و تفکر و درک صحیح از مطالب و زمان و مکان سخنرانی نقد کرد اماگر ارشادی باشد از مقام معظم رهبری یاد گرفتم وقتی که اقای خاتمی میگفت جامعه مدنی حضرت اقا میفرمودند منظورشان مدینته النبی است یا حق
در ضمن سوالاتو میتونستی شخصی به دستشون برسونی نه اینکه از یک تریبون عمومی برای مقاصد شخصیت استفاده کنی،این کاراست که جایی بسی سوال داره
شنوندگان عزیز: صدایی که می شنوید صدای آژیر قرمز است .جهت مصون ماندن از پرتاب مهر و لنگه کفش به پناهگاه بروید...
افسانه سرایی نکن جناب، جو نده الکی
به نظر من مستندات دکتر در مورد جریان طبس کاملا قابل قبول بود!
در مورد کلماتی هم که از سر کلاس ایشان منتشر کردید باید بگویم که هرچه گفته،کم گفته بعضی ها مستحق بدتر از این ها هستند!
مقاله نقدی بر سخنان استاد بود، نه فحاشی؟؟ اما استدلال استاد بر مبنای سخنان فرماندهان آمریکایی اصلا صحیح نیست چونکه سیاستمداران امریکایی صدق گفتار ندارند و حتی اگر چنین فرض کنیم که دارند اعتقاد به امداد غیبی در بین آنها معنا بیرونی ندارد ولذا سعی در توجیه مادی وافعه دارند. میتونید صحبتاشونو درباره RQ150 بخونید که تا یک هفته تکذیب میکردن شکارشو. ممنون.
......--- اون عزیزیست که مثل خودشون فقط بلده به جای حرف حساب با جیغ وداد وعربده حرفش رو بزنه.
استاد-----
آخه چه قدر مغلطه....
الان متوجه میشم که چرا میگفتن حرف هایی که دکتر عباسی میزنه چرا همه ده سال بعد میفهمن (!)
اما....
_علم غيب اعطا شده هميشگي نيست حتي به رسولان الوالعزم!!!(مثلا داستان موسي و خضر رو كه حتما شنيدي صراط جان؟!!)
_امام خميني هم معصوميت دائمي نداشتن كه....(هرچند همه ي انسانها لحظاتي از زندگيشون معصوم هستن! حتي شما اقاي نويسنده! اما امامان به معصوميت دائمي ميرسن(مثلا حضرت ابراهيم ابتدا رسول بود اما بعد از امتحانات الهي به امامت هم رسيد)
_حرفاي حسن عباسي به هيچ عنوان ناقض وجود معجزه در واقعه طبس نبود بلكه مكمل اون بودن.....
_با همين استراتزي هاي دكتر عباسي هست كه فتنه 88 جمع شد....پيروزي لبنان و فلسطين در جنگ هايي 33 روزه و 22 روزه و 8 روزه محقق شد....(پس لطفا بي انصافي نكنيد)
_عباسي 50 سال بعد از خودش زندگي ميكنه(امام فعلي جامعه"ايت الله خامنه اي" به عنوان يكي از بزرگترين استراتزيست هاي دنيا هر استراتزي رو كه مطرح ميكنه قبل از اون حسن عباسي جاده رو براي ايشون صاف كرده......مثلا بحث افزايش جمعيت.....مثلا مقابله با اينكه غرب خودش رو مركز دنيا ميدونه و ما رو خاورميانه!!!(سخنراني اقا در اين مورد رو حتما گوش كنيد)......(مثلا در اينده از رهبر عزيز خواهيد شنيد:ايجاد يك پيمان از طرف مستضعفين دنيا در برابر پيمان ناتو....)
_جاي پاي تفكر!!!!اون فراهاني ابله و بي سواد در نوشته ي انتقادي بالا ديده ميشود!