دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۲:۰۸

كمين های ميليونی زن شيک پوش

زن شيشه اي شيك مي پوشيد و در حاشيه خيابان هاي تهران به كمين خودروهاي مدل بالامي نشست. وقتي رانندگان سن بالاآبميوه هاي مسموم را مي خوردند در گوشه اي تاريك پارك مي كردند و به كما فرو مي رفتند تا اين كه چراغ روشن يك گل فروشي كار دست زن تبهكار داد.
کد خبر : ۱۱۰۳۴۲
صراط:عقربه ها ساعت 22 و 30 دقيقه شب يكشنبه 25 فروردين ماه سال جاري را نشان مي داد، مگان سفيدرنگي آهسته در كنار خيابان سازمان آب شمالي در بلوار فردوس روبه روي مغازه گل فروشي توقف كرد. چراغ جلوي مغازه گل فروشي باعث شده بود تا داخل خودروي سفيدرنگ به راحتي ديده شود.
    
مرد 47 ساله اي پشت فرمان با چشمان بسته سرش را روي صندلي گذاشته بود و بيهوش به نظر مي رسيد. زني با ظاهري فريبنده در كنار راننده نشسته بود و سراسيمه در حال بررسي داخل خودرو و جيب هاي مرد بيهوش بود. رهگذران به رفتارهاي زن جوان مشكوك شده بودند و احتمال مي دادند كه مرد راننده ديگر زنده نيست به سمت مگان سفيدرنگ رفته و زن جوان را داخل خودرو اسير كردند و هر چه مرد را صدا زدند جوابي نشنيدند. با مخابره اين ماجراي مرموز به پليس 110 تيمي از ماموران كلانتري 118 ستارخان براي بررسي موضوع سر صحنه حاضر شدند.
    
پليس در گام نخست كه به رفتارهاي زن مشکوک بود وي را بازداشت كرد و هر چه سعي كردند مرد راننده كه بيهوش بود را هوشيار كنند به نتيجه اي نرسيدند و از ماموران اورژانس خواستند تا در محل حاضر شوند. زن جوان كه سوار بر بنز پليس بود خونسردانه ادعا كرد راننده را با قرص هاي خواب آور بيهوش كرده و قصد سرقت پول و مداركش را داشته است. ماموران در اين مرحله زن جوان را براي پيگيري هاي قضايي پيش روي بازپرس دادسراي صادقيه قرار دادند و همزمان مرد 47 ساله در بيمارستان بستري شد.
    
«سميه» 31 ساله در ادعاهايش به بازپرس پرونده گفت: در كنار خيابان ايستاده بودم كه اين مرد با خودروي مدل بالاجلوي پايم ترمز كرد من نيز كه از قبل نقشه سرقت را طراحي كرده بودم و لباس هاي مرتب و شيكي به تن داشتم سوار شدم. چند دقيقه اي نگذشته بود كه ابراز تشنگي كردم و خواستم آن مرد آبميوه اي بخرد وي توقف كرد و دو ليوان آبميوه خريد وقتي آن را به من داد باخنده گفتم كاش يك كيك هم مي خريدي كه وي با تبسمي به سمت مغازه رفت و در همان لحظه آبميوه اش را با پودر قرص هاي خواب آوري كه هميشه همراهم بود مسموم كردم.
    
زن شيك پوش در ادامه گفت: بعد از خوردن آبميوه ها پشت فرمان چشمانش به آرامي بسته مي شد كه خواستم جلوي مغازه گل فروشي توقف كند تا گلي بخرم همان لحظه بود كه وي كاملاً خوابيد و من به تكاپو افتادم تا پول ها و اشياي قيمتي داخل خودرو را بدزدم اصلاً متوجه نگاه هاي رهگذران نبودم تا اين كه ديدم كاملاً محاصره شده ام، خواستم بهانه اي بياورم كه ديدم كسي باور نمي كند، همه مي دانند دزد هستم و پليس را خبر كرده اند.
    
با ادعاهاي زن شيك پوش كه سميه 31 ساله نام دارد بازپرس شعبه دوم دادسرا وي را روانه زندان كرد ولي پس از 4 روز مرد 47 ساله از كما بيرون آمد و بعد از هوشياري كامل از سرقت 128 ميليوني پول هاي داخل خودرويش خبر داد.
    
وقتي مشخص شد كه زن شيك پوش با اين شگرد به دزدي هاي مشابهي دست زده است تيمي از پايگاه دوم پليس آگاهي تهران وي را تحت بازجويي تخصصي قرار داد.
 
شكايت هاي عجيب
   
روز 27 مهرماه سال گذشته بود كه مرد شيك پوشي به دادسراي صادقيه رفت و از ماجراي سرقت ميليوني و از گرفتاري در دام زن جواني خبر داد. مرد شيك پوش كه 50 سال دارد به بازپرس پرونده گفت: دو روز پيش ساعت 10 شب بود كه در غرب تهران زن شيك پوشي را كه كنار خيابان ايستاده بود و چند جوان با ماشين در انتظارش بودند ديدم، نمي دانم چه شد كه من نيز براي سوار شدن وي ايستادم زماني كه زن شيك پوش با مانتوي آبي سوار خودرويم شد شوكه شده بودم چون چند راننده جوان را بي خيال شد و به سراغ من پيرمرد آمد.
    
وي در ادامه گفت: بعد از لحظاتي وي از من خواست كه برايش آبميوه بخرم، جلوي يك سوپرماركت ايستادم و پس از خريد آبميوه وقتي به سمت ماشين آمدم با چرب زباني خواست كه برايش آدامس نيز بخرم.
    
بعد از خريدن آدامس سوار خودرو در حال صحبت بوديم كه آبميوه را خوردم و پس از لحظاتي احساس كردم پلك هايم سنگين شده و خوابم گرفته است اما به مسيرم ادامه دادم و ديگر همه چيز را چند تا مي ديدم كه زن چرب زبان خواست جلوي بانك بايستم و گفت كه دستگاه كارت عابر بانكش را خورده و برادرش به پول نياز دارد.
    
من نيز كه پس از خوردن آبميوه در حالت عادي نبودم كارت و رمز آن را به زن جوان دادم و زماني كه چشمانم را باز كردم ديدم كه صبح شده و داخل خودروام خوابيدم.
    
مرد پولدار كه فكر نمي كرد در دام زن شيك پوش گرفتار شده باشد افزود: روز گذشته وقتي به سراغ حساب بانكي ام رفتم متوجه شدم كه همه 68 ميليون تومان پول آن برداشت شده است.
    
ادعاهاي اين مرد كافي بود تا مشخص شود زن شيك پوش همان «سميه» بوده است و اين بار كارت عابر بانك را با رمزش دزديده است.
    
كارآگاهان در گام نخست حساب بانكي مرد ثروتمند را بررسي كردند و پي بردند كه سميه آخرين بار از مغازه طلافروشي براي خريد از كارت سرقتي استفاده كرده است. جالب اين كه در مغازه طلافروشي دوربين هاي مدار بسته عكس «سميه» را شكار كرده بودند.
    
صاحب مغازه كه هنوز سميه را به خاطر داشت به كارآگاهان گفت: وقتي كه زن جوان به مغازه آمد بازار طلادر اوج گرانقيمتي بود و ارزش هر سكه طلايك ميليون و 480 هزار تومان شده بود و خواست كه تعدادي سكه بخرد. وقتي شنيدم با 68 ميليون تومان پول مي خواهد سكه بخرد خيلي زود در آن دوره كه كارمان كساد بود تعداد زيادي سكه تهيه كردم و كار زن جوان را راه انداختم.
    
كارآگاهان كه ديدند «سميه» در همه صحنه ها تنها است دريافتند كه اين زن از 6 ماه پيش كه به خريد اين سكه ها دست زده تاكنون مي توانسته دزدي هاي زيادي انجام داده باشد. در آخرين دزدي سميه 128 ميليون تومان به جيب زده بود و باور نمي كرد راز دزدي طلايي اش نيز فاش شود. «سميه» چاره اي جز اعتراف نداشت. وي در بازجويي ها پذيرفت با همين روش از 12 مرد سرقت كرده است.

گفت وگو با زن فريبكار
   
«سميه» خود را در كارهايش زرنگ تلقي مي كرد. خيلي خونسرد درباره سرگذشت زندگي شيشه اي اش مي گويد. بستگانم بايد رضايت بگيرند و من را از اعتياد نجات دهند.
    
درس خوانده اي؟
   
ليسانس حسابداري دارم!
   
درس خوانده اي و اين سرنوشت تو است؟
  
از 6 سال پيش كه شيشه اي شدم به اين روز افتادم.
   
زندان هم افتاده اي؟
   
اگر زنداني شده بودم كه پليس 9 ماه تعقيبم نمي كرد. فوري دستگير مي شدم. اين نخستين بار است كه دستگير شدم.
    
به چه اتهامي دستگير شدي؟
   
مي گن زورگيري.
   
شيوه و شگردت چه بود؟
   
بيهوش كردن مردان راننده كه پا به سن گذاشته اند آبميوه ها را مسموم مي كردم و بعد از آن دست به دزدي مي زدم.
    
طعمه هايت را چطور شناسايي مي كردي؟
   
مردهاي سن بالاي شيك پوش را كه با خودروهاي گرانقيمت جلوي پايم مي ايستادند بهترين سوژه براي اجراي نقشه ام بودند چون راحت تر حرف هايم را گوش مي كردند و در دام چرب زباني هايم گرفتار مي شدند اما جوان ها از من زرنگ تر بودند و گول حرف هايم را نمي خوردند.
    
چطور آن ها را بيهوش مي كردي؟
   
بعد از چرب زباني هايم از آن ها مي خواستم كه آبميوه بخرند و بعد از آن دوباره به بهانه خريد كيك يا هر خوراكي اي مي خواستم كه پياده شوند كه در همان لحظه آبميوه آنان را با قرص هاي خواب آور كه از قبل به صورت پودر آماده كرده بودم مسموم مي كردم.
    
بعد از بيهوشي چه كار مي كردي؟
   
جيب هاي طعمه و داخل خودرويش را مي گشتم و همه پول ها و مداركش را مي دزديدم.
   
رمز عابر بانك را از كجا به دست مي آوردي؟
   
وقتي با چرب زباني هايم به من اعتماد مي كردند بعد از خوردن آبميوه كه منگ مي شدند به بهانه اينكه كارتم را دستگاه عابربانك خورده و برادرم منتظر پول است از آن ها رمز كارت را مي پرسيدم.
    
با سكه هاي طلاچه كردي؟
   
همه را براي اعتيادم خرج كردم.
   
چند وقت است كه دزدي مي كردي؟
   
فكر كنم 10 ماهي مي شود. در اين مدت خيلي زرنگ بودم و اصلاً فكر نمي كردم دستگير شوم.
    
اما الان كه دستگير شدي؟
   
اگر در آخرين دزدي ام جلوي مغازه گل فروشي كه چراغش روشن بود نمي ايستادم هنوز دستم رو نشده بود.
    
از چند مرد دزدي كردي؟
   
فقط 12 مرد را به ياد دارم شايد بيشتر از اين ها باشد.
   
شنيدم 128 ميليون از مگان سفيدرنگ دزديدي؟
   
اين مرد دروغ مي گويد. من همان لحظه دستگير شدم و هيچ پولي همراهم نبود، پليس هم لباس ها و كيفم را جست وجو كرد اگر پول ها را دزديده بودم پس الان كجا هستند؟!
    
بچه داري؟
  
يك دختر 8 ساله از همسر اولم.
   
چرا جدا شدي؟
   
چون اعتياد داشت.
   
خودت هم كه اعتياد داري؟
   
بله. شيشه مي كشم اما همسرم ديگر پولي براي خريد مواد نداشت و اذيت مي كرد.
   
نخستين بار كي شيشه كشيدي؟

6 سال پيش بود كه همسرم از شركت به خانه آمد و گفت كه يكي از كارمندان شركت شيشه كشيده است و من براي اينكه به خاطر شيشه از من دور نشود خواستم با هم شيشه بكشيم و از همان زمان شيشه اي شدم.
    
خانواده ات مي دانند شيشه اي هستي؟
   
مادرم مي داند و 2 بار براي ترك مرا به كمپ برد اما نتيجه اي نداشت اما خواستگارم كه مردي با شخصيت است از اعتيادم خبر ندارد وگرنه حتماً بي خيال من مي شد.
    
هر روز چقدر شيشه مي كشي؟
   
روزي يك گرم، يعني هر وقت بتوانم و بيكار باشم.
   
چرا ترك نكردي؟
   
دوستش دارم، چون به من آرامش مي دهد و اين را بگويم كه هر كسي از فازهاي مختلف شيشه مي گويد دروغ است من فقط آرام مي شوم.
    
پول هاي اين مردان را چطور برمي گرداني؟
   
خواستگارم خانه اي دارد اگر دوستم دارد بايد آن را بفروشد و پول طلبكارها را بدهد وگرنه...
    
راستي نگفتي نقشه دزدي هايت چطور به مغزت رسيد؟
   
از چند فيلم خارجي ياد گرفتم كه موضوعش دزدي نبود اما براي كار خودم استفاده كردم و زماني كه شيشه مي كشيدم مغزم باز مي شد و راحت طراحي مي كردم.
    
آزاد شوي دوباره اين كار را مي كني؟
   
نه! چون سابقه دار شدم و هركاري كنم پليس خيلي زود به سراغم مي آيد.
   
پشيماني؟
   
خيلي پشيمان هستم و اميدوارم مرا ببخشند تا زودتر دخترم را در آغوش بگيرم.
منبع: اعتماد