نویسنده «ماهبندان» در این کتاب قریب 190 صفحهای تلاش کرده تا با توجه به حاشیههایی که ممکن است چندان به چشم نیایند، روایتی جذاب و البته تاثیرگذار ارائه کند. او در کنار روایت صحنههای جالب توجهی که در پیش چشمانش رقم خورده، به گفتوگو با قشرهای مختلفی که در طول این سفر با آنها برخورد داشته، پرداخته است.
در خلال همین گفتوگوهای بعضا کوتاه است که خواننده میتواند با انگیزههای آنها از حضور در مراسم استقبال یا سایر دیدارهای رهبری آشنا شود. جملات کوتاهی که بین راوی و این افراد رد و بدل میشود، مجموعاً منظومه کاملی را میسازد که میتوان از خلال آن به پاسخ سوالی رسید که نویسنده در ابتدای کتاب آن را مطرح میکند و رسیدن به همان پاسخ را هم انگیزه خود از حضور در این سفر ذکر میکند.
پیرزنی که بساط واکسی دارد، طلبههای سنی مذهب، پیرمرد سفیدگر، دانشآموز تیزهوشانی، دختر بچه دبستانی، جوان موبایل فروش و... برخی از افرادی هستند که در این کتاب حضور دارند.
اگرچه در نگارش این کتاب مانند برخی از سفرنامههای قبلی از شیوه حاشیه نویسی استفاده شده است، اما آنچه «ماهبندان» را از نمونههای مشابه متمایز میکند، توجه بیشتر نویسنده به رویدادها و موضوعاتی است که دورتر از مرکز کانونی سفر قرار دارند. برای مثال میتوان به حضور راوی در گلزار شهدا و برخوردش با مردمی اشاره کرد که هر روز ساعتها به آنجا آمدهاند تا شاید رهبر را ببینند؛ یا ماجرای دختربچهای که در همان روز استقبال نامهای به رهبر مینویسد و هنوز سفر تمام نشده پاسخ خود را دریافت میکند هم از این دست است.
برای نمونهای در خصوص توجه راوی به موضوعات حاشیهی سفر که کمتر به آن پرداخته شده است، میتوان به ماجرایی اشاره کرد که او را از میانه دیدار دانشجویان با رهبری بیرون میآورد و به خیابانهای اطراف مصلی میکشاند و نهایتاً موجب میشود تا محافظها به او مشکوک شوند و...:
«از بالای سکو که نگاه ميكنم تقریبا همه در قسمت خانمها چادر به سر دارند. البته چند نفری چادر را روی دوش انداختهاند که معلوم است خیلی هم چادری نیستند. واضح است که فضای دانشگاههای ما این نیست. آيا دختران دانشجو و دانشآموز گزینشی دعوت شده اند؟ نکند فقط به چادری ها کارت داده اند؟ شاید به دخترها گفته اند که حتما باید برای ورود به مصلی چادر داشته باشند؟ اصلا ممکن است دم در چادر توزیع کرده باشند! ذهنم بدجور درگیر این سوالات است. دوست دارم بزنم بیرون و از چند و چون ماجرا سر در بیاورم اما صحبتهای آقا چیزی نیست که بشود از دستش داد...»
یکی دیگر از امتیازات این کتاب استفاده از تصویر است. در انتهای کتاب تصاویر منتخبی از سفر که البته مابه ازای متنی دارند، آورده شدهاند و کنار هر یک هم یکی دو جمله از متن که با تصویر مربوط به آن است درج شده است.
کتاب «ماهبندان» را محمدرضا شهبازی نوشته و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است.
مراسم رونمایی از این کتاب به زودی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با حضور تعدادی از مسئولان، نویسندگان و فعالان حوزه نشر برگزار خواهد شد.
در خلال همین گفتوگوهای بعضا کوتاه است که خواننده میتواند با انگیزههای آنها از حضور در مراسم استقبال یا سایر دیدارهای رهبری آشنا شود. جملات کوتاهی که بین راوی و این افراد رد و بدل میشود، مجموعاً منظومه کاملی را میسازد که میتوان از خلال آن به پاسخ سوالی رسید که نویسنده در ابتدای کتاب آن را مطرح میکند و رسیدن به همان پاسخ را هم انگیزه خود از حضور در این سفر ذکر میکند.
پیرزنی که بساط واکسی دارد، طلبههای سنی مذهب، پیرمرد سفیدگر، دانشآموز تیزهوشانی، دختر بچه دبستانی، جوان موبایل فروش و... برخی از افرادی هستند که در این کتاب حضور دارند.
اگرچه در نگارش این کتاب مانند برخی از سفرنامههای قبلی از شیوه حاشیه نویسی استفاده شده است، اما آنچه «ماهبندان» را از نمونههای مشابه متمایز میکند، توجه بیشتر نویسنده به رویدادها و موضوعاتی است که دورتر از مرکز کانونی سفر قرار دارند. برای مثال میتوان به حضور راوی در گلزار شهدا و برخوردش با مردمی اشاره کرد که هر روز ساعتها به آنجا آمدهاند تا شاید رهبر را ببینند؛ یا ماجرای دختربچهای که در همان روز استقبال نامهای به رهبر مینویسد و هنوز سفر تمام نشده پاسخ خود را دریافت میکند هم از این دست است.
برای نمونهای در خصوص توجه راوی به موضوعات حاشیهی سفر که کمتر به آن پرداخته شده است، میتوان به ماجرایی اشاره کرد که او را از میانه دیدار دانشجویان با رهبری بیرون میآورد و به خیابانهای اطراف مصلی میکشاند و نهایتاً موجب میشود تا محافظها به او مشکوک شوند و...:
«از بالای سکو که نگاه ميكنم تقریبا همه در قسمت خانمها چادر به سر دارند. البته چند نفری چادر را روی دوش انداختهاند که معلوم است خیلی هم چادری نیستند. واضح است که فضای دانشگاههای ما این نیست. آيا دختران دانشجو و دانشآموز گزینشی دعوت شده اند؟ نکند فقط به چادری ها کارت داده اند؟ شاید به دخترها گفته اند که حتما باید برای ورود به مصلی چادر داشته باشند؟ اصلا ممکن است دم در چادر توزیع کرده باشند! ذهنم بدجور درگیر این سوالات است. دوست دارم بزنم بیرون و از چند و چون ماجرا سر در بیاورم اما صحبتهای آقا چیزی نیست که بشود از دستش داد...»
یکی دیگر از امتیازات این کتاب استفاده از تصویر است. در انتهای کتاب تصاویر منتخبی از سفر که البته مابه ازای متنی دارند، آورده شدهاند و کنار هر یک هم یکی دو جمله از متن که با تصویر مربوط به آن است درج شده است.
کتاب «ماهبندان» را محمدرضا شهبازی نوشته و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است.
مراسم رونمایی از این کتاب به زودی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با حضور تعدادی از مسئولان، نویسندگان و فعالان حوزه نشر برگزار خواهد شد.