دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۹

پایان ریخت‌وپاش‌ها و افسانه پورشه‌‌سوران

پرسپولیس این فصل را هم با ناکامی به پایان رساند تا ثابت شود فقط با «پول» و «پورشه» نمی توان قهرمانی به دست آورد.
کد خبر : ۱۱۰۵۱۳
صراط:  غروب 15 اردیبهشت سال 92 پایان یک فصل کابوس‌وار برای پرسپولیس بود؛ پایان یک فصل پرهزینه؛ پایان ریخت‌وپاش‌های آنچنانی؛ پایان افسانه پورشه‌سواران؛ پایان تئوری اینکه « من پول دارم، پس موفق می‌شوم.»

پرسپولیس در این فصل هیچ چیز نداشت و هر آنچه را هم که داشت از دست داد؛ مهدوی‌کیا و کریمی را داشت که آنها را هم از دست داد. حالا از این تیم چه مانده جز سرافکندگی هوادارانش و جز بر باد رفتن اعتبارش که البته این دو، مدت‌هاست که با پرسپولیس عجین شده است.

محمد رویانیان وقتی که مدیرعامل پرسپولیس شد مخالفانش گفتند رئیس اداره راهنمایی و رانندگی و ستاد حمل سوخت را چه به فوتبال و موافقانش گفتند در همین 2 جا ثابت کرده مدیریت بلد است و می‌تواند از عهده کار برآید.

او با پورشه‌هایش آمد و جای فتح‌الله‌زاده را در ترکاندن بمب گرفت اگر چه خیلی‌ها اعتقاد داشتند و دارند که خریدهایش فقط سروصدا کرد و بدون اصول انجام شد. نظریه‌ای که چندان پربیراه هم نیست چه آنکه رویانیان زمانی مهره‌های فصل آینده‌اش را می‌خرید که هنوز تیمش سرمربی نداشت. او همچنان چشم انتظار بازگشت دنیزلی بود؛ همان فردی که در پایان فصل گذشته پرسپولیس را دوازدهم تحویل داد و رفت اما سردار که چشمش، «برادر» دنیزلی را گرفته بود، منتظر این مربی ماند.

دنیزلی نیامد تا مانوئل ژوزه با انتخاب اعضای کمیته فنی - که رویانیان آنها را منصوب کرده بود - به پرسپولیس بیاید و قول بدهد پرسپولیس را دوازدهم تحویل نمی‌دهد. مرد بدقول پرتغالی اما پرسپولیس را دوازدهم تحویل داد و چون، هم صداقت ندیده و هم پولش را نگرفته بود راه فیفا را در پیش گرفت تا رویانیان با همان ادبیات پلیسی‌اش - که همیشه وجود دارد - ژوزه را تهدید و بگوید او نمی‌تواند کاری کند.

پازل هم، پازل خوبی بود، یحیی گل‌محمدی که سرمربیگری صبا را رها کرده و حاضر شده بود دستیار ژوزه در پرسپولیس شود، یک صندلی جلوتر آمد و مرد اول نیمکت پرسپولیس شد. سردار حالا، دیگر همشهری‌‌اش را هم به پرسپولیس آورده بود آن هم به عنوان سرمربی و در انتظار روزهای خوبی بود، روزهایی که با برد 6 گله در اولین تجربه سرمربیگری گل محمدی آغاز شد. پرسپولیس در لیگ بی‌انگیزه بود اما در جام حذفی پیش می‌رفت تا اینکه به فینال رسید و در یکقدمی رسیدن به آرزوهایش.

فینال اما پایان همه آرزوها بود، پرسپولیس در ضربات پنالتی به سپاهان باخت تا مهدوی‌کیا خداحافظی تلخی داشته باشد و کریمی هم بگوید که می‌رود. این، پایان یک فصل تلخ بود؛ پایان تیمی که مدیران، آن را بسته بودند، تیمی که البته می‌توانست قهرمان شود اما حتی اگر قهرمان هم می‌شد این مشکلات وجود داشت و چه بسا در این صورت تحت الشعاع قرار می‌گرفت و کسی توجهی به آنها نمی‌کرد.

پرسپولیس اگر روز گذشته قهرمان می‌شد شاید خیلی مسائل پنهان می‌ماند چرا که کسی نمی‌تواند به تیم برنده ایراد بگیرد اما سوال اینجاست که پرسپولیس با داشتن این بازیکنان نمی‌توانست عملکردی بهتر از ششمی لیگ برتر و نایب قهرمانی جام حذفی داشته باشد؟ آیا تصمیات لحظه‌ای مدیران پرسپولیس تاثیری در این اتفاقات نداشت؟ آیا وقتی در یک روز 3 حرف مختلف زده می‌شود می‌توان به ثبات تصمیماتی که گرفته می‌شود اعتماد کرد؟ وقتی همه چیز در پول خلاصه می‌شود و وقتی «پورشه» جلوی چشم بازیکنان رژه می‌رود می‌توان از آنها انتظار داشت؟

این در شرایطی است که استقلال با مشکلات مشابه و شاید هم بیشتر قهرمان لیگ شده اما پرسپولیسی‌ها نه تنها ناکام مانده‌اند بلکه حتی نتوانستند مراسمی در خور شأن کاپیتان‌شان بگیرند تا مهدوی‌کیا غریبانه برود. این پرسپولیس نیاز به خانه تکانی اساسی دارد؛ حرفی تکراری در سال‌های اخیر و البته به همان اندازه بی‌توجهی تکراری. ظاهرا این موارد اهمیت ندارد تا زمانی که ایده‌ها در حد استفاده از همشهری‌ها و جمع کردن آنها و بازیکنان تاریخ‌ مصرف گذشته باشد؛ این موارد اهمیت ندارد تا زمانی که «شیرینی» استفاده از دوستان در پست‌های حساس بر شایسته‌سالاری مقدم باشد.

منبع: تسنیم