"صراط" - طی دهه گذشته شوراها بعنوان سمبلی از مردم سالاری دینی در کشور جایگاه ویژه ای را در میان توده های مردم کسب کرده است. شاید یکی از علت های موفقیت این نهاد در انجام وظایف تعریف شده اش این است که از سیاست بازان فاصله گرفته و اولویت کاری خود را بر پیگیری و تحقق خواسته های رفاهی شهروندان قرار داده است.
تجربه تلخ سیاسی شدن شوراها در دور اول نشان داد که سیاسی کردن شوراها چیزی جز تلف کردن وقت و سرمایه کشور نخواهد بود و سیاسی شدن شوراها ضرورت وجودی این نهاد مردمی را بی اثر و آن را به عنصری سیاسی مبدل می کند که اولویت اول آن تامین منافع جریانهای سیاسی خواهد بود نه خواسته مردم. البته این به این مفهوم نیست که حضور سیاست مداران باتجربه در شوراها الزاما این نهاد را سیاسی می کند بلکه منظور این است که سیاسی کردن شوراها این نماد مردم سالاری دینی را تخریب و از مسیر اصلی و قانونی خود منحرف می کند و آن را به محلی برای تسویه حساب گروههای سیاسی مبدل می کند که بزرگترین آفت برای شورا ها و تضییع حقوق شهروندان خواهد بود. البته این حرف بنده با اصل یکصدم قانون اساسی و قانون شوراها نیز تطابق دارد زیرا در قانون مربوط به شوراها نیز ذکر شده است که نهاد مردمی شوراها باید تشکلی غیر سیاسی و محلی برای حل مشکلات شهر از جمله بهداشت، آموزش، حمل و نقل و امور رفاهی مردم باشد. همچنین تجربه دیگر کشورها که دارای نهادهای مردمی مشابه شوراهای ایران هستند دلالت بر این موضوع دارد که اساسا شوراها جای پیگیری مشکلات شهر و شهروندان است نه یک کلوپ سیاسی.
در عین حال نباید از نظر دور داشت که شورای شهر نیازمند حضور مدیرانی باتجربه و خدمتگزار است که بتوانند توانایی نظارت و کنترل بر نهادی ثروتمند و قدرتمند همچون شهرداریها را داشته و در مقابل هجمه های سیاست بازان و سودجویان سر تعظیم و تکریم فرود نیاورند. پس رسالت جدی بر دوش شهروندان است تا با انتخابی درست مسیر شورای آینده را ریلگذاری کرده و این نهاد مردمی را از انحراف و لغزش از اصول تعریف شده در قانون اساسی باز دارند.
نکته دیگری که بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که شهروندان نباید تنها به ظاهر چهرهای معروف بسنده کرده و آنان را انتخاب نمایند بلکه میزان کارآمدی و توانایی آنان در دفاع از حقوق شهروندی و نگاه آنان به مدیریت شهری را نیز مد نظر قرار داده و سکان کلان شهری بزرگ همچون تهران را به آنان بسپارند.
تجربه تلخ سیاسی شدن شوراها در دور اول نشان داد که سیاسی کردن شوراها چیزی جز تلف کردن وقت و سرمایه کشور نخواهد بود و سیاسی شدن شوراها ضرورت وجودی این نهاد مردمی را بی اثر و آن را به عنصری سیاسی مبدل می کند که اولویت اول آن تامین منافع جریانهای سیاسی خواهد بود نه خواسته مردم. البته این به این مفهوم نیست که حضور سیاست مداران باتجربه در شوراها الزاما این نهاد را سیاسی می کند بلکه منظور این است که سیاسی کردن شوراها این نماد مردم سالاری دینی را تخریب و از مسیر اصلی و قانونی خود منحرف می کند و آن را به محلی برای تسویه حساب گروههای سیاسی مبدل می کند که بزرگترین آفت برای شورا ها و تضییع حقوق شهروندان خواهد بود. البته این حرف بنده با اصل یکصدم قانون اساسی و قانون شوراها نیز تطابق دارد زیرا در قانون مربوط به شوراها نیز ذکر شده است که نهاد مردمی شوراها باید تشکلی غیر سیاسی و محلی برای حل مشکلات شهر از جمله بهداشت، آموزش، حمل و نقل و امور رفاهی مردم باشد. همچنین تجربه دیگر کشورها که دارای نهادهای مردمی مشابه شوراهای ایران هستند دلالت بر این موضوع دارد که اساسا شوراها جای پیگیری مشکلات شهر و شهروندان است نه یک کلوپ سیاسی.
در عین حال نباید از نظر دور داشت که شورای شهر نیازمند حضور مدیرانی باتجربه و خدمتگزار است که بتوانند توانایی نظارت و کنترل بر نهادی ثروتمند و قدرتمند همچون شهرداریها را داشته و در مقابل هجمه های سیاست بازان و سودجویان سر تعظیم و تکریم فرود نیاورند. پس رسالت جدی بر دوش شهروندان است تا با انتخابی درست مسیر شورای آینده را ریلگذاری کرده و این نهاد مردمی را از انحراف و لغزش از اصول تعریف شده در قانون اساسی باز دارند.
نکته دیگری که بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که شهروندان نباید تنها به ظاهر چهرهای معروف بسنده کرده و آنان را انتخاب نمایند بلکه میزان کارآمدی و توانایی آنان در دفاع از حقوق شهروندی و نگاه آنان به مدیریت شهری را نیز مد نظر قرار داده و سکان کلان شهری بزرگ همچون تهران را به آنان بسپارند.