صراط:پرونده مردي که در قهوه خانه يک جوان را کشته بود در اختيار شعبه 113 دادگاه کيفري استان تهران قرار گرفت.
بنا بر کيفر خواست: در اين پرونده مرد 26 ساله متهم است که در سال 89 در منطقه يافتآباد در قهوهخانه خود مسبب قتل يک جوان شده است.
پس از برگزاري دادگاه قاضي همتيار از متهم خواست تا براي دفاعيات خود به جايگاه حضور پيدا کند.
متهم با قبول اتهامش اظهار داشت: من آبروی خانواده ام را برده ام و به خاطر این جنایت نمی توانم در صورت مادرم و اولیای دم نگاه کنم. اگر مقتول یک بار جان سپرد من روزی صد بار می میرم و زنده می شوم. درگیری ما به طور ناخواسته رخ داد و من هیچ وقت نمی خواستم مقتول را بکشم. با کلی دردسر یک قهوه خانه در شهرک ولیعصر راه اندازی کرده بودم. روز حادثه یکی از دوستان مقتول به قهوه خانه آمد و فحاشی کرد من هم او را بیرون انداختم. حوالی غروب مقتول و دوستش دوباره به قهوه خانه بازگشتند و بر سر این موضوع با یکدیگر درگیر شدیم.
وی ادامه داد: در جریان درگیری من برای دفاع از خود چاقویی برداشتم که ناگهان مقتول خود را به طرف من پرت کرد و ناخواسته چاقو در سینه اش فرو رفت. بعد هم علی را به بیمارستان بردم که متوجه شدم به خاطر شدت خونریزی جان سپرده است. اگر دوست مقتول به خاطر نامناسب بودن ذغال قلیان فحاشی نمی کرد هیچ وقت این جنایت رخ نمی داد.
پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه برای صدورحکم وارد شور شده و متهم را به قصاص محکوم کردند. با صدور حکم قصاص تلاش برای جلب رضایت اولیای دم آغاز و متهم سرانجام با رضایت اولیای دم از مجازات مرگ نجات یافت.
با رضایت اولیای دم ، حمیدرضا از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه قرار گرفت.
او با قبول اتهامش گفت: من نمی خواستم مرتکب قتل شوم و از دادگاه نیز می خواهم مرا ببخشند.
پس از آخرین دفاعیات متهم قضات دادگاه وارد شور شده و حمیدرضا را به زندان محکوم کردند.
بنا بر کيفر خواست: در اين پرونده مرد 26 ساله متهم است که در سال 89 در منطقه يافتآباد در قهوهخانه خود مسبب قتل يک جوان شده است.
پس از برگزاري دادگاه قاضي همتيار از متهم خواست تا براي دفاعيات خود به جايگاه حضور پيدا کند.
متهم با قبول اتهامش اظهار داشت: من آبروی خانواده ام را برده ام و به خاطر این جنایت نمی توانم در صورت مادرم و اولیای دم نگاه کنم. اگر مقتول یک بار جان سپرد من روزی صد بار می میرم و زنده می شوم. درگیری ما به طور ناخواسته رخ داد و من هیچ وقت نمی خواستم مقتول را بکشم. با کلی دردسر یک قهوه خانه در شهرک ولیعصر راه اندازی کرده بودم. روز حادثه یکی از دوستان مقتول به قهوه خانه آمد و فحاشی کرد من هم او را بیرون انداختم. حوالی غروب مقتول و دوستش دوباره به قهوه خانه بازگشتند و بر سر این موضوع با یکدیگر درگیر شدیم.
وی ادامه داد: در جریان درگیری من برای دفاع از خود چاقویی برداشتم که ناگهان مقتول خود را به طرف من پرت کرد و ناخواسته چاقو در سینه اش فرو رفت. بعد هم علی را به بیمارستان بردم که متوجه شدم به خاطر شدت خونریزی جان سپرده است. اگر دوست مقتول به خاطر نامناسب بودن ذغال قلیان فحاشی نمی کرد هیچ وقت این جنایت رخ نمی داد.
پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه برای صدورحکم وارد شور شده و متهم را به قصاص محکوم کردند. با صدور حکم قصاص تلاش برای جلب رضایت اولیای دم آغاز و متهم سرانجام با رضایت اولیای دم از مجازات مرگ نجات یافت.
با رضایت اولیای دم ، حمیدرضا از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه قرار گرفت.
او با قبول اتهامش گفت: من نمی خواستم مرتکب قتل شوم و از دادگاه نیز می خواهم مرا ببخشند.
پس از آخرین دفاعیات متهم قضات دادگاه وارد شور شده و حمیدرضا را به زندان محکوم کردند.