صراط: سرمربی در جمع خبرنگاران نشست. حرف هایش را با تشکر از همه آغاز کرد. از اتحاد گفت. گفت آمده درباره تیم ملی حرف بزند. درباره آینده حساس پیش رو . قرار این بود که بگوید چه در چنته تیم است برای رسیدن به جام جهانی. اما همه حاضرین در نشست فقط آمده بودند از آنهایی بپرسند که نیستند. از بزرگانی که توانایی شان غیر قابل کتمان است اما خودشان خواستند که نباشند. آنها که در روز های بودنشان هم تیم فقط 7 امتیاز گرفته . تیمی که با اندوخته های روزگار بودن رفتگان هم در شیش و بش رفتن یا نرفتن به جام جهانی است. مربی ،مربی سختگیری است. اصولی دارد. پای شان ایستاده. می گوید با آنهایی کار می کند که از منیت شان می گذرند و می خواهند در قالب تیم باشند. مربی کسی است که تا همین دو سال پیش اگر یکی از همین«بزرگواران» منتقدش اگر در «long shot » هم عکسش را داشتند ، با افتخار تا سال ها از آن سندی می ساختند برای علم گرایی شان اما حالا ..
او همین جاست میان ما و درست یا غلط تیمش خیلی نتیجه نگرفته. البته نه فقط او که کل فوتبال مان در این منجلاب بی ثباتی و ناپاکی هیچ موفقیتی نداشته ولی از همه این جمع فقط او ست که «اخ» شده.
وقت موعظه این ها را کنار هم ردیف می کنیم: بازیکن سالاری ریشه فوتبال مان را پوسانده . پول بی حساب و کتاب زده زیر فوتبالیست های مان و استعدادهای شان را کشته. باید کسی را بیاوریم که افسار این فوتبال لجام گسیخته را بکشد. کسی که باج ندهدو ... » وقتی کسی می خواهد بایستد خودمان پوست موز اول را زیر پایش می اندازیم.
خوب یا بد اما او سرمربی است. او که یکتنه ایستاده و کوتاه نمی آید از اصولش. «ما به ازای کاری »که کروش امروز برای مان می کند همانی است که روزگاری دهداری با جمعی از همین حضرات منتقد کرده بود. «دهداری» که همین ها امروز «معلم اخلاق» می خوانندش . هم او که به روزش چون گفت پیراهن تیم ملی ارزش دارد ، هدف « گلوله برفی» هدفش قرار دادیم. تکفیرش کردیم و نامسلمانش خواندیم و سنگ بنای بازیکن سالاری را بر مزارش خشت کردیم.
رحمتی ، کریمی و عقیلی ؛ هر سه از بزرگان فوتبال ایران هستند. هر سه با اخلاقند و زحمت شان غیر قابل کتمان برای همه فوتبال مان. اما وقتی به اختیارتصمیم گرفتند در تیم ملی نباشند باید این خواست به جای سرمربی تیم را هم بپذیرند که آمدن شان به شکلی باشد که او تعیین می کند.
تیم ملی نیاز به آرامش دارد ، نیاز به نظم. نیاز به همدلی. پیراهنش مقدس است. پیراهنی که هویتش را از یک ملت می گیرد، آنها که برای تیم فوتبال شان نگرانند . همان قدر نگران که برای انتخاب رئیس جمهور کشورشان حساسیت دارند . 4 سال قبل در همین روزها بود که تیم ملی جام جهانی را از دست داد و 4 سال درجا زدیم . این ته مانده فوتبال مان است. فوتبالی که هیچ محصولی قابل عرضه ای در این سال ها نداشته . این یک تلاش است ، تلاش برای بازگشت به جایگاهی که روزگاری شایسته اش بودیم و هنوز در رویاهای مان خوابش را می بینیم. پس قبل از اینکه مهری بخورد بر اثبات دسته دویی بودن مان بیاییم در کنار هم باشیم. بیایید پای اخلاقیات بایستیم. باورمان این باشد که قدر« پیراهن ملی» را بدانیم.
گفتن « ببخشید» به عشق جمعیتی بیش از 75 میلیون نفری نباید برای هیچ یک از آنهایی که عشق شان موفقیت تیم ملی است سخت باشد. اگر قرار نیست این اتفاق بیفتد پس چه بهتر که بی آنها ببازیم . ما که همین حالا هم با داشتن همه ستارگان مان فقط 7 امتیاز گرفتیم اگر قرار است قدر پیراهن ملی مان را باز تقلیل بدهیم چه بهتر است که قید جهانی شدن را بزنیم.
او همین جاست میان ما و درست یا غلط تیمش خیلی نتیجه نگرفته. البته نه فقط او که کل فوتبال مان در این منجلاب بی ثباتی و ناپاکی هیچ موفقیتی نداشته ولی از همه این جمع فقط او ست که «اخ» شده.
وقت موعظه این ها را کنار هم ردیف می کنیم: بازیکن سالاری ریشه فوتبال مان را پوسانده . پول بی حساب و کتاب زده زیر فوتبالیست های مان و استعدادهای شان را کشته. باید کسی را بیاوریم که افسار این فوتبال لجام گسیخته را بکشد. کسی که باج ندهدو ... » وقتی کسی می خواهد بایستد خودمان پوست موز اول را زیر پایش می اندازیم.
خوب یا بد اما او سرمربی است. او که یکتنه ایستاده و کوتاه نمی آید از اصولش. «ما به ازای کاری »که کروش امروز برای مان می کند همانی است که روزگاری دهداری با جمعی از همین حضرات منتقد کرده بود. «دهداری» که همین ها امروز «معلم اخلاق» می خوانندش . هم او که به روزش چون گفت پیراهن تیم ملی ارزش دارد ، هدف « گلوله برفی» هدفش قرار دادیم. تکفیرش کردیم و نامسلمانش خواندیم و سنگ بنای بازیکن سالاری را بر مزارش خشت کردیم.
رحمتی ، کریمی و عقیلی ؛ هر سه از بزرگان فوتبال ایران هستند. هر سه با اخلاقند و زحمت شان غیر قابل کتمان برای همه فوتبال مان. اما وقتی به اختیارتصمیم گرفتند در تیم ملی نباشند باید این خواست به جای سرمربی تیم را هم بپذیرند که آمدن شان به شکلی باشد که او تعیین می کند.
تیم ملی نیاز به آرامش دارد ، نیاز به نظم. نیاز به همدلی. پیراهنش مقدس است. پیراهنی که هویتش را از یک ملت می گیرد، آنها که برای تیم فوتبال شان نگرانند . همان قدر نگران که برای انتخاب رئیس جمهور کشورشان حساسیت دارند . 4 سال قبل در همین روزها بود که تیم ملی جام جهانی را از دست داد و 4 سال درجا زدیم . این ته مانده فوتبال مان است. فوتبالی که هیچ محصولی قابل عرضه ای در این سال ها نداشته . این یک تلاش است ، تلاش برای بازگشت به جایگاهی که روزگاری شایسته اش بودیم و هنوز در رویاهای مان خوابش را می بینیم. پس قبل از اینکه مهری بخورد بر اثبات دسته دویی بودن مان بیاییم در کنار هم باشیم. بیایید پای اخلاقیات بایستیم. باورمان این باشد که قدر« پیراهن ملی» را بدانیم.
گفتن « ببخشید» به عشق جمعیتی بیش از 75 میلیون نفری نباید برای هیچ یک از آنهایی که عشق شان موفقیت تیم ملی است سخت باشد. اگر قرار نیست این اتفاق بیفتد پس چه بهتر که بی آنها ببازیم . ما که همین حالا هم با داشتن همه ستارگان مان فقط 7 امتیاز گرفتیم اگر قرار است قدر پیراهن ملی مان را باز تقلیل بدهیم چه بهتر است که قید جهانی شدن را بزنیم.