صراط: استدلال شما در تاکید بر اینکه برنامههای خوبی برای آموزش
مهارت زندگی به بچهها و حتی والدینشان وجود دارد و اسامی این برنامههای
خوب چیست؟
من قصد ندارم بگویم برنامههای بیمحتوا که حتی
گاهی تکیه کلامهای نادرست یا رفتارهای ناشایست را به کودکان و نوجوانان
میآموزند، وجود ندارد اما معتقدم نباید با عینک بدبینی نگاه کرد و برخی
واقعیتها را نادیده گرفت. کافی است کمی نکته سنج باشیم و از خود بپرسیم
چرا یک برنامه کودک این همه سال ماندگار میشود و با همان اندازه طرفدار که
داشته، پیش میرود؟ منظورم از چند سال، یکی، دو سال و 10 سال نیست، برنامه
کلاه قرمزی و پسرخاله بیش از 25 سال عمر دارد. کودکی پسرهای من با این
برنامه گذشت. پسرم که 2 ماه دیگر پدر میشود، وقتی کودک بود با اشتیاق این
عروسک شیطان را دنبال و درخواست میکرد میکرد آن را برایش بخرم. به نظر من
نه فقط کلاهقرمزی و پسرخاله، بلکه رفتار آقای مجری یا همان آقای طهماسب
هم در این برنامه واقعاً به عنوان یک بزرگتر دانا از نگاه روانشناسی قابل
تقدیر است و میتواند الگو باشد
به نظر شما دلیل ماندگاری این برنامه پرمخاطب، نگاه ویژه نویسندگان آن است؟
بله،
امیدوارم تا چند وقت دیگر CD کلاهقرمزی را برای نوهام بخرم. نویسندهها
آقای «ایرج طهماسب» و «حمید جبلی» بسیار هوشمندانه و درست مطابق زندگی
واقعی قشر متوسط جامعه ما با کنار هم قرار دادن 2 شخصیت متفاوت از کودکان،
با هدف مشخصی داستانی را تعریف میکنند که در آخر آن معلوم میشود نقشههای
بچههای بازیگوشی مانند کلاهقرمزی که مدام دلشان میخواهد از راههای
میانبر و بدون زحمت به خواسته خود برسند، عملی نمیشود. مثلا کلاهقرمزی
با شگرد کودکانه و زبان بازی همیشه سعی دارد در دل بزرگترها نفوذ کند و
قوانین را بشکند اما به این نتیجه میرسد که آن قاعده و قانونها در نهایت
به نفع خودش بوده است؛ اگر تکالیف مدرسهاش را خودش انجام میداد و از کس
دیگری نمیخواست آنها را بنویسد، حالا موقع امتحان که مهارت فردی او را
میسنجند، سردرگم نمیماند. در کنار این موضوع مهم که نگاه ویژه و
هوشمندانه نویسنده چطور، کی و کجا باید به بچه فرصت بچگی کردن بدهند، کجا
جلوی او بایستند و چطور او را به سوی هدف سوق دهند. درست به همین دلیل است
که این برنامه مخاطب کودکان و بزرگسال را یکجا دارد.
شاید ساعت پخش آن در نوروز هم علت این استقبال باشد چون ساعت 8 شب اغلب خواندهها پای تلویزیون مینشینند.
به
نکته مهمی اشاره کردید و یادم آوردید تاکید کنم خانوادهها نباید همه به
اتفاق جلوی تلویزیون بنشینند و بدون آنکه مطلع باشند چه برنامهای قرار است
پخش شود و مناسب کودک یا نوجوان هست یا نه، بچهها را در معرض برنامههایی
که مناسب سنشان نیست، قرار دهند. حتی دیدن اخبار که امکان دارد صحنههای
مجرم یا پرخاشگری و جنگ را نشان دهد یا برخی سریالها مناسب بچهها نیست و
آنها را از برنامههای تربیتی که برایشان داریم، دور میکند.
شما
که به عنوان یک مادر در مورد برنامه یا محصول فرهنگی مناسب بچهها نظر
میدهید، خودتان هم کنار پسرتان به تماشای برنامهها مینشستید؟
بله،
به خصوص اگر برایش یک فیلم یا کارتون جدید میگرفتم، حتماً قبل از او خودم
آن را تماشا میکردم و به نظرم این نکته مهمی است که همه والدین باید به
آن توجه کنند. بچهها به دلیلی قدرت خیالپردازی فوقالعادهای که دارند،
با شخصیتهای کارتونی همذاتپنداری میکنند واز آن الگو میگیرند پس ما
باید بدانیم قرار است چه ببینید.
میخواستم دقیقا به
همین جا برسید تا بگویم بچهها از شخصیت کلاهقرمزی که نماینده بچههای به
قول شما بازیگوش و زبانباز است، الگو میگیرند آن هم بدون توجه به پایان
ماجرا؛ چون گاهی نقش منفی برایشان محبوب است.
بله، اما به
شرطی این اتفاق میافتد که مادر یا پدر کنار آنها نباشند. اگر والدین با
کودکان داستان را تحلیل کنند و در موردش حرف بزنند، چنین نخواهد شد. پدر و
مادرها باید بدانند وقتی کودکان پای تلویزیون نشسته، لحظه رها شدن آنها از
مسئولیت تربیت نیست. هرگز این مسئولیت سلب نمیشود و اگر باهوش و جزو
والدین آگاه باشند، از ساعت بازی با کودکان یا تماشای فیلم به دلیلی خصوصیت
ویژهای که دارند، بیشتر بهره میگیرند تا دنیای فرزندشان را بشناسند و
به او نزدیک شوند.
مگر لحظههای بازی با کودک چه مشخصه ویژهای دارد؟
بچهها
همواره در زندگی خود در هر دوره رشدی با ترس مواجهاند. آنها از ما
بزرگترها که منبع قدر تیم واهمه دارند و برخی احساسات و عواطف خود را
سرکوب میکنند اما حین بازی و در مواجهه با عروسک و اسباببازی (ماشین،
هواپیما، حیوان و...) برونریزی میکنند و این احساس امنیت و رهایی وقت
خوبی است که به دنیای آنها سرک بکشیم و آسیبهای احتمالی که بر آنها وارد
شده، بشناسیم. روانشناسان در تکنیک بازی درمانی از همین نکته استفاده
میکنند. بچهها با عروسک بابا، مامان، بچه، خاله و... بازی میکنند و
درست با همان صحبتها و واکنشهایی که در طول زندگی واقعی با آنها
مواجهاند، به جای عروسک بابا و مامان و حرف میزنند. اگر کمی به خاله بازی
بچهها دقت کنید، میبینید گفتههای شما و همسرتان، آنچه در صحبتهای
تلفنی میگویید و... را بازگویی میکنند. اگر به آنها پرخاش میکنید یا
قربان صدقه میروید، همان را بازی میکنند.
استفاده از ترانه و موسیقی هم در مجموعه کلاهقرمزی و پسرخاله شاید نکته مثبت دیگری باشد. موافقید؟
اگر
بگویم باز هم این نگاه کارشناسانه نویسندهها را میرساند، تعجب میکنید.
بچهها از کلام پسرخاله و کلاهقرمزی تاثیر میگیرند اما به دلیل ریتمی که
در ترانه وجود دارد و همراهی آن با موسیقی، تاثیری که از آن خواهند گرفت
چند برابر کلام است. شاید برایتان جالب باشد که بچهها چطور ترانهها را
حفظ میشوند و زمزمه میکنند با اینکه طولانی و پرکلمهاند میشود برای
بچههای پرخاشگری کارتونهایی خرید که نقش اول محبوب در آن به جای خشونت در
رسیدن به هدف از شیوه مناسب استفاده کند. میتوانید بدون قضاوت، درست
همانند کسی که همسن او است به تماشا بنشیید و بدون نصیحت کردن و طعنه زدن
به دنیای او سرک بکشید و مشکلش را دریابید. کارتونهایی که موسیقی نتهای
آرامش دهنده دارند برای آدمهای عصبی و پرخاشگر مناسبتر است.