در رابطه با سالگرد ناصر حجازی عزیز فقط میتوانم بگویم که واقعاً حیف شد. حجازی یک ورزشکار استثنایی بود اما مهمترین ویژگیای که داشت، رکگویی و صراحت لهجه بود، خصوصیتی که تا آخرین روز زندگی آن را حفظ کرد. ناصرخان اهل دروغگویی و ریاکاری نبود و هرگز حاضر نشد برای اینکه موقعیت بهتری پیدا کند، اصولش را زیر پا بگذارد. چه بسا اگر میخواست تن به این کارها بدهد، شرایط بهتری به لحاظ مالی پیدا میکرد اما هرگز حاضر نشد تن به چنین کارهایی بدهد و اتفاقاً همین مسئله در محبوبیت او نقش بهسزایی داشت. دل او برای مملکت، ایران و ایرانی میسوخت و به همین خاطر حرفهایش را رک بر زبان میآورد. ناصرخان با مردم بود و دلش برای آنها و فوتبال ایران میسوخت البته بعضی از بزرگان ورزش از حرفهای حجازی خوششان نمیآمد اما ناصرخان همیشه رک بود و آنقدر مردانگی داشت که صراحتاً حرفهایش را بزند. دلسوز بودن حجازی و حرفهایی که میزد، همواره موجب آن میشد که عدهای از او خوششان نیاید اما ناصرخان آنقدر معرفت داشت که هر وقت احساس میکرد چیزی به ضرر فوتبال ایران است، خیلی شفاف آن را بر زبان بیاورد. در مورد حجازی همواره این شعر نیما یوشیج در ذهنم تداعی میشود که:
ای فسانه ...
خسانند آنان که فرو بسته ره را به گلزار
خس به صد سال توفان ننالد، گل به یک تندباد از بیمار
تو مپوشان سخنها که داری
یادش گرامی و خاطراتش همواره باقی.
ای فسانه ...
خسانند آنان که فرو بسته ره را به گلزار
خس به صد سال توفان ننالد، گل به یک تندباد از بیمار
تو مپوشان سخنها که داری
یادش گرامی و خاطراتش همواره باقی.