صراط"مرتضی کاظمیان" فعال ملی-مذهبی، با انتشار یادداشتی تحلیلی در وب سایت ضدانقلاب روزآنلاین (roozonline) گفتمان آقای "حسن روحانی" نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را به نقد کشیده و پیش بینی کرده است که وی نمی تواند در راه رسیدن به پاستور توفیقی کسب کند.
بخش هایی منتخب از تحلیل یادشده را در پایین می خوانید:
««این نوشتار، بر ویژگیها و مزیتهای حسن روحانی نسبت به سعید جلیلی یا غلامعلی حدادعادل چشم نمیپوشد. یادداشت میکوشد توضیح دهد که گفتمان کنونی روحانی نمیتواند موجب پیروزی وی در انتخابات آتی شود.
هم آن گروه از اصلاحطلبانی که امیدوارند بتوان روحانی را جایگزین هاشمی رفسنجانی کرد، و موج اقبال به رئیس رد صلاحیت شده مجمع تشخیص مصلحت نظام را بهسوی وی سوق داد، و هم شخص روحانی، ناگزیرند که اگر سودای تصاحب قوه مجریه دارند، گفتمانی را که وی در تبلیغات انتخاباتیاش بهکار گرفته، نقد و ترمیم کنند و ارتقا بخشند و اصلاح کنند.
گو اینکه ترمیم نوع نگاه سیاسی و چگونگی سیاستورزی روحانی، کار چندان آسانی به نظر نمیرسد.
حسن روحانی رأی کدام گروههای اجتماعی را میخواهد؟ آیا او میتواند رأی لایههای افراطی راست را به خود متمایل سازد؟ یا رأی بخش سنتی و میانه راست را؟ پاسخ به این هر دو پرسش، منفی است. جلیلی و ولایتی و حدادعادل، گزینههای بهمراتب مناسبتری برای طیفهای مزبور محسوب میشوند.
جبهه پایداری و یاران مصباح یزدی، و جبهه پیروان خط امام و رهبری و همراهان شیوخی چون محمد یزدی و محمدرضا مهدوی کنی، روحانی را جایگزین جلیلی و ولایتی و حداد نخواهند کرد.
این دست تأکیدهای روحانی که "در دو دوره نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری بودم و هماینک نیز نماینده استان تهران در خبرگان رهبری هستم" ، برای وی واجد رأی معنادار و در نهایت پیروزی نخواهد بود.
او... بهعنوان عضو مجلس خبرگان رهبری، چه نقدی به مرکز ثقل قدرت و سیاستهای مسلط دارد؟ این پرسشی زیادهخواهانه و رادیکال و انتزاعی نیست، اما روحانی برای جلب نظر لایههای اجتماعی ناراضی از وضع موجود و مردد به شرکت و معترض به انتخابات ۸۸ و نیز جلب توجه طبقه متوسط مدرن، ناگزیر است که دستکم ادعا کند و گزارش، که بهعنوان عضوی از مجلس خبرگان رهبری خواهد کوشید وظیفه خویش را ادا و تعقیب کند.
این دست تأکیدهای روحانی که "در طول رهبری رهبر معظم انقلاب، همیشه نماینده ایشان بودم و هم اینک نیز نماینده ایشان در مهمترین نهاد سری کشور یعنی شورای عالی امنیت ملی هستم" نیز دردی از پیروزی روحانی درمان نخواهد کرد. او باید بگوید که بهعنوان عضو شورای عالی امنیت ملی، در قبال سرکوب خشونتبار اعتراض شهروندان به نتایج رسمی انتخابات۸۸ [!] چه موضعی اتخاذ کرده است؟ در خصوص حبس خانگی موسوی و کروبی و تغییر وضع آنان و دیگر زندانیان سیاسی سبز، چه برنامهای دارد و کدام سیاست را درپیش خواهد گرفت؟
جالب اینجاست که در نقطهای متفاوت، روحانی از "اردوکشی خیابانی" میگوید؛ یعنی همان توصیف و ارزیابی رهبر جمهوری اسلامی...
رهبران جنبش سبز بیش از دو سال است در بازداشت خانگی هستند و حالا روحانی بی آنکه آنان امکان دفاع از خود داشته باشند، به صداوسیما انتقاد میکند که به همگان اجازه صحبت و دفاع دهد؛ ولی همزمان، خود از "اردوکشی خیابانی" میگوید.
حسن روحانی با ارجاع مکرر در سخنانش به "رهبر معظم انقلاب" میکوشد اطمینان رأس نظام سیاسی را به خود تداوم بخشد و همچنان معتمد و امین آیتالله خامنهای بماند. او حتی در گزارش از مدیریت موفق خود در گفتوگوهای هستهای، و در مصاحبه جنجالیاش با شبکه دوم سیما، پیوسته به "نظام" ارجاع میدهد و "ارشادات رهبری" و "رهبر معظم انقلاب".
او در تبیین این "ما" حاضر نمیشود حتی یکبار به وزن و جایگاه و شأن بینالمللی سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهور اصلاحطلب اشاره کند... روحانی همچنین در ارجاع به پیشرفتهای هستهای در سال ۸۳، اشارهای هم به دولت اصلاحات نمیکند.
گزارش روحانی البته واجد حقیقتی است: «نقش ویژه رهبر جمهوری اسلامی در حوزهی انرژی هستهای».
بسیارخوب؛ پس در اینصورت چه تفاوتی میان او و جلیلی خواهد بود؟ اگر تفاوتی بهوجود آید، ناشی از رأی مردم است؛ رأی غریبی که در سال ۱۳۷۶ خیزش دوم خرداد را ایجاد کرد و خاتمی را با ادبیات دموکراتیک و نگاه انسانی و رویکرد صلحطلبانهاش، چهرهای محبوب و جهانی ساخت.
روحانی اما از این وجه غفلت میکند. او میخواهد چنانکه خود میگوید در "میانه" بایستد. اما آیا در نقطهای که او میایستد، شانس پیروزی در انتخابات نیز وجود دارد؟
نگارنده مایل نیست به مواضع و رویکردها و رفتارهای سیاسی روحانی در گذشته نقب بزند و ارجاع دهد؛ اما نامزدی که میخواهد بر صدر قوه مجریه بنشیند، باید بداند که کدام گروهها و لایههای اجتماعی را هدف اصلی تبلیغ قرار داده و مخاطب خویش میداند.
این نیازمند اتخاذ کردن ادبیاتی الزاما "سبز" نیست؛ کافی است او در همان موقعیتی بایستد که هاشمی رفسنجانی از ۲۲ خرداد ۸۸ ایستاده است. روحانی اما در تبلیغات انتخاباتیاش چنین چیزی را نشان نداده است. او اگر میخواهد بنبست گشا باشد و عاملی برای مصالحه جامعه مدنی و دولت، باید اعتماد جامعه مدنی را جلب کند.
به نظر میرسد بر خلاف برخی خوشبینیها نسبت به امکان توفیق وی، زمان به زیان روحانی و اصلاحطلبانی که به وی دل بستهاند سپری میشود.
روحانی برای پیروزی در انتخابات، بهقدر لازم دچار محدودیت و مشکل است. او نه چون خاتمی و نیز رفسنجانی (هاشمی پس از ۸۸ و اینک ردصلاحیت شده) مشهور است و محبوب و مقبول؛ نه نسبت به نامزدی چون قالیباف، جذابیت تصویری ویژهای برای طبقه متوسط شهری و شهروندان ناراضی دارد.
نه وعدههای اقتصادی وی برای ناراضیان اقتصادی واجد تمایز معناداری با اغلب نامزدهاست؛ نه مواضعش در دوران اصلاحات و جنبش سبز، اکثریت معناداری از نخبگان و دموکراسیخواهان را مجذوب ساخته است؛ و نه ستاد انتخاباتیاش را با حضور اصلاحطلبان معنادار کرده است.
اینچنین، به گمان نگارنده بعید به نظر میرسد که حالا حسن روحانی حتی بدون تغییر گفتمان و ادبیات و نگاه سیاسیاش، بتواند بر صدر قوه مجریه تکیه زند؛ هرچند که هاشمی و خاتمی نیز او را نامزد مورد حمایت خود بخوانند...»»