ادب چیست؟
این صفت که سرمایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایههایی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی؟ رمز اینکه انسان از افراد مؤدب، خوشش میآید چیست؟
وقتی سخن از«ادب» به میان میآید، نوعی رفتار خاص و سنجیده با افراد پیرامون (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر میآید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت میگیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و ... مربوط میشود.
ادب، هنری آموختنی است. میتوان گفت «ادب، تربیت شایسته است»، خواه از پدر و مادر یا از استاد و مربی.
امام صادق (ع) فرمود:
پدرم مرا به سه نکته ادب کرد... فرمود "هر کس با رفیق بد همنشینی کند، سالم نمیماند و هر کس که مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان میگردد و هر کس به جاهای بد، رفت و آمد کند، متهم میشود. (1)
به فرموده حضرت علی (ع):
"در ادب کردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس که آنچه را از دیگری ناپسند میبینی از آن پرهیز کنی."(2)
امام علی (ع) فرمود:
"برترین ادب، آن است که انسان بر سر حد و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود." (3)
ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین، هم برای فرزندان، هم برای اولیاء که تربیت کننده آنانند.
حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگی و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرایشی سطحی بر چهرهای زشت است. این سخن حضرت علی(ع) است که:
با بی ادبی؛ هیچ شرافتی نیست.
کسی که بی اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت مییابد. ادب حتی نسب و تبار نامناسب را هم میپوشاند.
«استاد اخلاق» ما در درون خودمان نهفته است. این روش، شیوه آموخته از امیرمؤمنان (ع) است که فرمود:
"هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد"
عیسای مسیح هم همین روش را داشت. از ایشان پرسیدند:
"چه کسی تو را ادب آموخت؟"
فرمود:
"کسی مرا ادب نکرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز کردم." (8)
از ادب پیامبر (ص)
رسول اکرم (ص) که اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب شده پرودگار دانسته و میفرماید: پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد(9)
رسول خدا با هر کس رو به رو میشد، سلام میداد، هم به کوچک، هم بزرگ.(10)
هیچ گاه پای خود را پیش کسی دراز نمیکرد. هنگام نگاه، به صورت کسی خیره نمیشد، با چشم و ابرو به کسی اشاره نمیکرد، هنگام نشستن، تکیه نمیداد.(11)
وقتی با مردم دست میداد و مصافحه میکرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمیکشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد.(12) هیچ خوراکی را مذمت (ایراد بیجا) نمیکرد. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمیگفت و سخن ناراحت کنندهای بر زبان نمیآورد و بدی را با بدی پاسخ نمیگفت. (13).
پی نوشتها:
(1) بحارالانوار، ج 75، ص261.
(2) میزان الحکمه، ج 1، ص 72.
(3) غررالحکم.
(5) ما ادبنی احد رأیت قبح الجهل فجانبته(بحار الانوار، ج 14، ص 326).
(6) میزان الحکمه، ج 1، ص 78.
(7) سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 41، 43و75.
(8) همان، ص 45، 46، 47، 73 و61.
(9) همان، ص 41 و47.
(10) همان.
جواد محدثی اخلاق معاشرت ص 29
منبع:
www.andisheqom.com