صراط:جملات بالا بخشی از خاطرات آزاده، «ابوطالب پورصدیق» است که در دوران جنگ تحمیلی سمتهایی از قبیل «رابط لشکر 25 کربلا با ارتش» و مسئولیت دیدهبانی و آموزش دیدهبانی رزمندگان را برعهده داشته است.
این آزاده که شش سال در اردوگاه «موصل 2» عراق اسیر بوده است، د، میگوید: با تمام سختگیریهای رژیم بعثی عراق مبنی بر این که اسرا نباید از اخبار آگاهی یابند اما ما از طریق رادیو، روزنامه و تلویزیون رسمی عراق از اخبار مطلع میشدیم.
یادم میآید بچهها تواسته بودند با زیرکی، رادیویی را از یکی از اتاقها تک بزنند. بعد از چند وقت که از آن استفاده کردیم باتریاش تمام شد. به همین دلیل برای آنکه عراقیها متوجه نشوند ما باتری میخواهیم،نبود ساعت را آسایشگاه بهانه کردیم تا بتوانیم با باتری آن رادیو را بار دیگر روشن کنیم.
در ابتدا، مسئولان اردوگاه براساس «قوانین ژنو» اجازه وجود ساعت را در آسایشگاه نمیدادند و این دلیل را میآوردند که اسرا با تماشای ساعت دچار بیماری روحی میشوند.اما توانستیم با بیان دلایلی از جمله اینکه اسرا در این آسایشگاهها کتاب و درس میخوانند و برای تنظیم وقت مطالعه نیاز به ساعت دارند،آنها را متقاعد کنیم.
بعد از آن با استفاده از باتری، ساعت رادیو را روشن میکردیم و از تمام اخبار داخل ایران و مخصوصا جبههها باخبر میشدیم.
****
یکی دیگر از مهمترین بخشهای این شنود رادیویی مربوط به انتخابات میشد. یادم میآید که با رهبری حاجآقا ابوترابی ارشدهای هر آسایشگاه جمع میشدند و به ردو بدل اطلاعات و اخبار میپرداختند. البته جلسات پنهانی برگزار میشد چون در میان اسرا، تعدادی منافق، قاچاقچی، دزد و واداده سیاسی حضور داشتند.
عراقیهای بعثی که گاهی به رفتارهای اسرا شک میکردند به دنبال آن بودند که با دوز و کلک بیتفاوتها،میانهروها، دزدها، قاچاقچیها یا منافقان را به عنوان ارشد و مسئول هر آسایشگاه انتخاب کنند تا خواستههای اسرا نادیده گرفته شود.
به همین دلیل یک انتخابات سوری را که هر کسی میتوانست در آن به عنوان مسئول آسایشگاه نامزد شود، طراحی کردند اما به کمک جاسوسهای دوجانبه و برخی سربازان عراقی که دل خوشی از مسئولان خود نداشتند متوجه شدیم عراقیها نام چند نفر را بیش از انتخابات در صندوق انداختهاند. به همین دلیل به کمک سربازان عراقی نقشه عراقیها را خنثی کردیم.
دلیل این کار ما این بود که اگر افراد مورد نظر عراقیها انتخاب میشدند نسبت به اسرا بسیار سختگیری میشد. به عنوان مثال یک بار ارشد آسایشگاهی که مورد رضایت اسرا نبود و به آنها تحمیل شده بود تقاضا کرده بود که یک سکوی «دیسکو» در اردوگاه ساخته شود. چند روز اسرا را برای ساخت آن به کار گرفتند. اما هنگامی که خبر اتمام ساخت آن به اسرا داده شد،همه با آن مخالفت کردند و برای آنکه عراقیها رقاصهای به آن جا نیاورند حدود 14 میلیون صلوات نذر کردیم چون این تنها کاری بود که میتوانستیم انجام دهند و در نهایت با مخالفتهای بسیار آن سکوی دیگر سه روز خراب شد.