صراط: بيان كليات و ارائه راهحلهايي كه يا در كتاب ها معرفي يا آنكه در ديگر
نقاط جهان تجربه شدهاند، بدون درك آنكه آيا قابل بوميسازي هستند يا
بسترهاي اجرايي آن در ميان ما فراهم است، گاهي اوقات نه تنها راهگشا نيست
كه در پارهاي مواقع راهزن هم هست و ما را به بيراهه ميكشاند.
به عنوان مثال، وقتي سخن از فوتبال حرفهاي و فوايد آن به ميان ميآوريم، اگر در ابتدا به اين نكته نپردازيم كه آيا شرايط فوتبال ما مهياي اين كار است يا نه؛ نتیجه اي به بار ميآورد كه شاهد آن هستيم. وقتي بستر مناسبي و درك صحيحي از اين موضوع فراهم نيست، حال چه خود تصميم بگيريم و چه از سر اجبار بيرونيان مرتب بر اين طبل بكوبيم كه تنها راه نجات فوتبال ما همين است و بس، قدم به راهي پر غبار خواهيم گذاشت.
اينكه در ديگر كشورها دليل رشد فوتبال، حرفهاي شدن آن بوده، ميتواند نكته قابل تأملي باشد؛ اما بايد قبل از آن گفت كه در آن كشورها ابتدا بستر حرفهاي فراهم شد و آنگاه فوتبال، حرفهاي شد؛ نه مانند فوتبال ما كه ابتدا حرفهاي شده و حالا به دنبال آن هستيم كه بستر مناسبي براي آن پيدا كنيم.
در ميان هياهو و تكرار مرتب فوتبال حرفهاي هيچ يا حداقل بسيار اندك انديشيدهايم كه آيا در فضاي ورزش ما، بستر مناسبي براي پياده كردن اين امر وجود دارد يا نه؟ آيا نزد مسئولان و كساني كه قصد دارند به اين امر جامه عمل بپوشانند، درك درستي از حرفهايگري وجود دارد يا خير؟ آيا هيچ كس فكر كرده كه ريشه اين راه حل از كجا آمده و چه نياز و ضرورتي ديگر كشورها را به اين مسائل كشانده است؟ آيا آن ضرورتها امروز هم براي ما وجود دارد يا نه؟
به عنوان مثال، وقتي سخن از فوتبال حرفهاي و فوايد آن به ميان ميآوريم، اگر در ابتدا به اين نكته نپردازيم كه آيا شرايط فوتبال ما مهياي اين كار است يا نه؛ نتیجه اي به بار ميآورد كه شاهد آن هستيم. وقتي بستر مناسبي و درك صحيحي از اين موضوع فراهم نيست، حال چه خود تصميم بگيريم و چه از سر اجبار بيرونيان مرتب بر اين طبل بكوبيم كه تنها راه نجات فوتبال ما همين است و بس، قدم به راهي پر غبار خواهيم گذاشت.
اينكه در ديگر كشورها دليل رشد فوتبال، حرفهاي شدن آن بوده، ميتواند نكته قابل تأملي باشد؛ اما بايد قبل از آن گفت كه در آن كشورها ابتدا بستر حرفهاي فراهم شد و آنگاه فوتبال، حرفهاي شد؛ نه مانند فوتبال ما كه ابتدا حرفهاي شده و حالا به دنبال آن هستيم كه بستر مناسبي براي آن پيدا كنيم.
در ميان هياهو و تكرار مرتب فوتبال حرفهاي هيچ يا حداقل بسيار اندك انديشيدهايم كه آيا در فضاي ورزش ما، بستر مناسبي براي پياده كردن اين امر وجود دارد يا نه؟ آيا نزد مسئولان و كساني كه قصد دارند به اين امر جامه عمل بپوشانند، درك درستي از حرفهايگري وجود دارد يا خير؟ آيا هيچ كس فكر كرده كه ريشه اين راه حل از كجا آمده و چه نياز و ضرورتي ديگر كشورها را به اين مسائل كشانده است؟ آيا آن ضرورتها امروز هم براي ما وجود دارد يا نه؟
امروز اگر كسي بخواهد يك مغازه اغذيه فروشي باز
كند، بايد انواع و اقسام آزمايش ها را بدهد؛ اما همين فرد به صرف داشتن
سرمايه ميتواند مالك تيمي شود كه شايد يك استان هوادار آن است ...
ميتوان انبوهي از اين سئوالات مهم اما بي پاسخ را مطرح كرد كه هيچگاه نه تنها نزد اهالي فوتبال، حتي نزد مسئولان آن نيز مطرح نشده است.
آخر اين با كجاي فوتبال حرفهاي ميخواند كه سرمربي يك باشگاه هر چند موفق، بدون حضور مديرعامل باشگاه نزد وزير ورزش برود؟ اين يعني آنكه نه وزير ورزش و نه رئيس هيئت مديره باشگاه و نه حتي سرمربي پر ادعاي باشگاه هم نميدانند حرفهايگري چيست و يك سرمربي حرفهاي بايد چه رفتاري داشته باشد.
اين تنها نمونه از اين دست نيست و قبلاً نيز شاهد بودهايم كه چگونه مديران بالاي ورزش ما به هنگام ديدن يك مربي سرشناس خارجي چنان اختيار از كف داده اند كه يا براي ديدار او به ورزشگاه آزادي رفتهاند (آن هم در شرايطي كه هنوز با او قراردادي بسته نشده است) يا آنكه از سرمربي خارجي دعوت كردند تا قرارداد او نزد بالاترين مقام ورزشي ثبت شود. اينها هيچ نيست الا عدم آشنايي ما با ورزش حرفهاي.
× ورزش و حضور بخش خصوصی
از جمله نكاتي كه مرتب ورد زبان ما شده و هيچ بحث جدي درباره آن نكردهايم، حضور بخش خصوصي در ورزش است. به راستي چه تلقي از حضور سرمايهداران در ورزش داريم؟ آيا نحوه حضور آنها را تبيين كردهايم؟ آيا ميزان دخالت آنها مشخص شده است؟ آيا شرايط و ويژگي هايي را مشخص كردهايم كه هر سرمايهداري فقط به صرف داشتن سرمايه بالا به ورزش نيايد و آن را پايگاهي براي تبليغ خود نكند؟ بطور قطع خير.
وقتي براي كسب برخي مناصب ملاك فقط و فقط آوردن پول است، طبيعي است كه در فوتبال نيز چنين شود.
امروز اگر كسي بخواهد يك مغازه اغذيه فروشي باز كند، بايد انواع و اقسام آزمايش ها را بدهد؛ اما همين فرد به صرف داشتن سرمايه ميتواند مالك تيمي شود كه شايد يك استان هوادار آن است.
حتي در عرصه هنر هم هر سرمايهداري نميتواند در همان ابتداي كار عنوان تهيهكننده را به خود اختصاص دهد بلكه باید ابتدا سرمايهگذاري كند و بعد از كسب مهارت ميتواند عنوان تهيهكننده را به خود اختصاص دهد. ولي در فوتبال ما بدون هيچ پشتوانهاي و فقط به صرف آوردن پول، ميتوان يك شبه هم مالك باشگاه شد و هم مديرعامل. و چنين ميشود كه به دليل عدم شناخت از فضاي ورزش، هر سرمايهداري كه وارد آن ميشود، پس از مدتي هزينه كردن عطاي كار را به لقايش ميبخشد و فوتبال ما را ميگذارد با خیل مشكلاتي كه به دليل اين حضور بي حساب و كتاب بوجود آمده است.
هدايتي كدام كمك را به فوتبال اين كشور كرد؟ كدام سازندگي را انجام داد و كدام كار ريشهاي را بنيان گذاشت؟ آيا غير
از آن بود كه همواره نام ايشان نه با آرامش كه با جنجال در فوتبال ما
همراه شد؟ نگاه كنید به وضعيت دو تيم گهر درود و ملوان و سخناني كه رد و
بدل شد تا پي ببريد چه ميگويم؟
× آیا هدایتی به فوتبال کمک کرد؟
چندي پيش جلسهاي داشتم با آقاي عباسي وزير ورزش و جوانان، ايشان در آن جلسه به حق سئوال ميكردند: چند سرمايهدار سراغ داريد كه به ورزش آمده و خدمتي كرده باشد يا از خود يادگاري بجا گذاشته باشد؟ متاسفانه در پاسخ بايد گفت از آنجا كه حضور اين آقايان بدون برنامهريزي و حساب و كتاب مشخصي بوده است، عليرغم هزينهاي كه كردند خواسته يا ناخواسته نه تنها خدمتي نكردهاند؛ بلكه گاهي اوقات زيانهاي اخلاقي هم به ورزش زدهاند. بگذريم از پارهي از اين افراد كه اندكي هزينه كردند و بيشتر از آن استفاده بردند.
به عنوان نمونه آخر ميتوان به حضور آقاي حسين هدايتي در فوتبال اشاره كرد. چنانكه ميدانيد هفته گذشته، بعد از هزينههاي بسيار اعلام كردند ديگر ميخواهند از فوتبال خداحافظي كنند و اظهار داشتند كه شرايط را براي حضور خود مناسب نميبينند.
حالا بيائيد بر سر پاسخ به اين سئوال كه هدايتي چرا آمد، چه كرد و چرا رفت؟ ميتوان گفت كه به نيت خدمت آمد و چند سالي تيمداري كرد و چون به خواسته خود نرسيد، رفت. اينگونه اظهارات براي تعارف و شعار دادن خوب است؛ اما آيا واقعاً چنين است؟ آقاي هدايتي كدام كمك را به فوتبال اين كشور كرد؟ كدام سازندگي را انجام داد و كدام كار ريشهاي را بنيان گذاشت؟
آيا غير از آن بود كه با جمع كردن نامها ناگهان اسمي از خود در كرد؟ آيا غير از آن بود كه با پول بسيار، ستارههاي ساير تيمها را جمع كرد؟ آيا غير از آن بود كه همواره نام ايشان نه با آرامش كه با جنجال در فوتبال ما همراه شد؟ نگاه كنید به وضعيت دو تيم گهر درود و ملوان و سخناني كه رد و بدل شد تا پي ببريد چه ميگويم؟ راجع به تيم خود ايشان يعني استيل آذين هم كه بعد از يك دوره ايرانگردي حالا ديگر هيچ خبري نيست. نگاهي به مصاحبه رهبريفر و حرف و حديثهايي كه در خصوص صعود استيل آْذين به ليگ برتر وجود داشت، ما را با حادثه غم انگيزتري مواجه ميكند.
حالا با توجه به اين مسائل يك بار ديگر به دنبال پاسخ دادن به اين سئوال باشيد كه هدايتي چرا آمد، چه كرد و چرا رفت. اگر بخواهيم با حسن نيت نظر كنيم، بايد بگوئيم كه ايشان بدون شناخت قدم در وادي درشتناكي گذاشتند و ما هم به دليل آنكه هيچ برنامهاي براي چگونگي حضور سرمايهداران نداشتيم، كار به آنجا كشيده شد كه آمدند و هزينه كردند و بدون هيچ بهرهاي رفتند.
اما از پيآمدهاي اخلاقي گفتم بگذاريد با ذكر يك مثال از اين نوع دامن سخن را برچينم. سرمربي تيم استقلال پس از قهرماني در ليگ برتر و پيوستن به 8 تيم آسيايي در بيانيهاي از افراد مختلف تشكر كردند و نكته اين جاست كه در اين تشكرنامه يك بند را با نام به فلان سرمايهدار اختصاص دادهاند اما وقتي پاي مديرعاملي به ميان آمده كه با هزار مشقت تلاش كردند تا هزاران مشكل باشگاه راحل كنند نه تنها اسمي نبردهاند و فقط از عنوان مديرعامل استفاده كردهاند بلكه نام ايشان را در كنار هيئت مديره و... ذكر كردهاند.
آري اين است اخلاقي كه سرمايهداران براي اهل ورزش به ارمغان آوردهاند و اين است مرام و معرفت پرمدعاهايي كه وقتي سخن از مردانگي است صدايشان گوش فلك را كر ميكند. نكته را سربسته گفتم كه اگر بخواهم موضوع را كاملاً بشكافم، نه از تاكنشان ماند و نه از تاكنشان ...
چندي پيش جلسهاي داشتم با آقاي عباسي وزير ورزش و جوانان، ايشان در آن جلسه به حق سئوال ميكردند: چند سرمايهدار سراغ داريد كه به ورزش آمده و خدمتي كرده باشد يا از خود يادگاري بجا گذاشته باشد؟ متاسفانه در پاسخ بايد گفت از آنجا كه حضور اين آقايان بدون برنامهريزي و حساب و كتاب مشخصي بوده است، عليرغم هزينهاي كه كردند خواسته يا ناخواسته نه تنها خدمتي نكردهاند؛ بلكه گاهي اوقات زيانهاي اخلاقي هم به ورزش زدهاند. بگذريم از پارهي از اين افراد كه اندكي هزينه كردند و بيشتر از آن استفاده بردند.
به عنوان نمونه آخر ميتوان به حضور آقاي حسين هدايتي در فوتبال اشاره كرد. چنانكه ميدانيد هفته گذشته، بعد از هزينههاي بسيار اعلام كردند ديگر ميخواهند از فوتبال خداحافظي كنند و اظهار داشتند كه شرايط را براي حضور خود مناسب نميبينند.
حالا بيائيد بر سر پاسخ به اين سئوال كه هدايتي چرا آمد، چه كرد و چرا رفت؟ ميتوان گفت كه به نيت خدمت آمد و چند سالي تيمداري كرد و چون به خواسته خود نرسيد، رفت. اينگونه اظهارات براي تعارف و شعار دادن خوب است؛ اما آيا واقعاً چنين است؟ آقاي هدايتي كدام كمك را به فوتبال اين كشور كرد؟ كدام سازندگي را انجام داد و كدام كار ريشهاي را بنيان گذاشت؟
آيا غير از آن بود كه با جمع كردن نامها ناگهان اسمي از خود در كرد؟ آيا غير از آن بود كه با پول بسيار، ستارههاي ساير تيمها را جمع كرد؟ آيا غير از آن بود كه همواره نام ايشان نه با آرامش كه با جنجال در فوتبال ما همراه شد؟ نگاه كنید به وضعيت دو تيم گهر درود و ملوان و سخناني كه رد و بدل شد تا پي ببريد چه ميگويم؟ راجع به تيم خود ايشان يعني استيل آذين هم كه بعد از يك دوره ايرانگردي حالا ديگر هيچ خبري نيست. نگاهي به مصاحبه رهبريفر و حرف و حديثهايي كه در خصوص صعود استيل آْذين به ليگ برتر وجود داشت، ما را با حادثه غم انگيزتري مواجه ميكند.
حالا با توجه به اين مسائل يك بار ديگر به دنبال پاسخ دادن به اين سئوال باشيد كه هدايتي چرا آمد، چه كرد و چرا رفت. اگر بخواهيم با حسن نيت نظر كنيم، بايد بگوئيم كه ايشان بدون شناخت قدم در وادي درشتناكي گذاشتند و ما هم به دليل آنكه هيچ برنامهاي براي چگونگي حضور سرمايهداران نداشتيم، كار به آنجا كشيده شد كه آمدند و هزينه كردند و بدون هيچ بهرهاي رفتند.
اما از پيآمدهاي اخلاقي گفتم بگذاريد با ذكر يك مثال از اين نوع دامن سخن را برچينم. سرمربي تيم استقلال پس از قهرماني در ليگ برتر و پيوستن به 8 تيم آسيايي در بيانيهاي از افراد مختلف تشكر كردند و نكته اين جاست كه در اين تشكرنامه يك بند را با نام به فلان سرمايهدار اختصاص دادهاند اما وقتي پاي مديرعاملي به ميان آمده كه با هزار مشقت تلاش كردند تا هزاران مشكل باشگاه راحل كنند نه تنها اسمي نبردهاند و فقط از عنوان مديرعامل استفاده كردهاند بلكه نام ايشان را در كنار هيئت مديره و... ذكر كردهاند.
آري اين است اخلاقي كه سرمايهداران براي اهل ورزش به ارمغان آوردهاند و اين است مرام و معرفت پرمدعاهايي كه وقتي سخن از مردانگي است صدايشان گوش فلك را كر ميكند. نكته را سربسته گفتم كه اگر بخواهم موضوع را كاملاً بشكافم، نه از تاكنشان ماند و نه از تاكنشان ...