صراط:جمهوری اسلامی، مشروعیت خویش را به تداوم «حضور مردم» در حمایت از نظام
پیوند زده است و چنان چه می دانیم یکی از بروزهای این حمایت مردمی، میزان
حضور در انتخابات، خصوصاً انتخابات ریاست جمهوری است. کشورهای دیگر این کار
را نکرده اند و مثلاً اگر سی درصد هم در انتخابات آمریکا شرکت کنند سخن از
عدم مقبولیت نظام مطرح نمی شود! از همین رو است که «حضور حداکثری مردم در
انتخابات» همواره مهمترین مسئله رهبر انقلاب در انتخابات بوده و هست.
ناراضی سازی مردم و ضربه به نظام
از همین رو، دشمن با فهم این نکته و با درس گرفتن از وقایع تلخ پس از انتخابات ۸۸ به این نتیجه رسیده که تنها راه ضربه زدن به این کشور، زدن بال «جمهوریت» نظام از طریق ایجاد نارضایتی داخلی است که این مهم را با وضع تحریم های شکننده و سخت مورد توجه قرار داده است. متأسفانه شاهدیم که این اقدامات به دلیل نقایص مدیریتی و ضعف های ساختاری در اقتصادمان، تا حدی اثربخش هم بود!
شرایط کنونی و پیچ مهم تاریخی
البته یادمان نرود که این مسئله، همواره مدنظر دشمنان بوده و با ابزارهای مختلف تبلیغی و تحریم های جزئی تر و... به آن پرداخته بودند ولی سوال اینجاست که چرا این حجم از فشارها را در شرایط فعلی وارد نمودند؟ مگر چه عناصر داخلی، منطقه ای یا جهانی تغییر کرده که این چنین حاضرند در ازای ایجاد تغییر در ایران هزینه کنند؟
پاسخ به این سوال را باید در «بیداری اسلامی» که در منطقه رخ نموده جست وجو کرد. چیزی که رهبر انقلاب از آن به «پیچ تاریخی» تعبیر نمودند. اول از همه باید بدانیم که چرا این حوادث مهم است و به یک تحول تاریخی منجر خواهد شد.
یک قرن چپاول کشورهای اسلامی
چنانچه می دانیم مسلمانان، خصوصاً پس از فروپاشی عثمانی در ۱۹۱۸ که با دخالت مستقیم فرانسه و انگلیس صورت گرفت، تحت سیطره مستقیم و غیرمستقیم استعمار غربی قرار گرفتند. کشورهای شان به قطعات کوچک تجزیه شد و گماردگانی وابسته بر آن ها حاکم شدند. منابع شان به غارت رفت و با زور سرنیزه حجاب و مظاهر دینی نیز از جوامع برچیده شد! قراردادهای ننگین بر آن ها تحمیل شد و صدها اقدام ننگ بار دیگر که پدران ما شاهد آن بوده اند.
اشغال فلسطین و شوری جدید
کار به جایی رسید که یک کشور مسلمان آن هم در قلب تمدن ها و ادیان، مستقیماً اشغال شد. از آن پس «فلسطین» شوری در میان مسلمانان ایجاد کرد و جریانات مختلف با محوریت آن رشد و افول کردند. جریانات چپ عربی یا ملی گرا با جنگ ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر و غلبه بر فرانسه، انگلیس و اسرائیل رشد کرده، تمام منطقه را گرفتند و با شکست در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ به افول گراییدند..
ناراضی سازی مردم و ضربه به نظام
از همین رو، دشمن با فهم این نکته و با درس گرفتن از وقایع تلخ پس از انتخابات ۸۸ به این نتیجه رسیده که تنها راه ضربه زدن به این کشور، زدن بال «جمهوریت» نظام از طریق ایجاد نارضایتی داخلی است که این مهم را با وضع تحریم های شکننده و سخت مورد توجه قرار داده است. متأسفانه شاهدیم که این اقدامات به دلیل نقایص مدیریتی و ضعف های ساختاری در اقتصادمان، تا حدی اثربخش هم بود!
شرایط کنونی و پیچ مهم تاریخی
البته یادمان نرود که این مسئله، همواره مدنظر دشمنان بوده و با ابزارهای مختلف تبلیغی و تحریم های جزئی تر و... به آن پرداخته بودند ولی سوال اینجاست که چرا این حجم از فشارها را در شرایط فعلی وارد نمودند؟ مگر چه عناصر داخلی، منطقه ای یا جهانی تغییر کرده که این چنین حاضرند در ازای ایجاد تغییر در ایران هزینه کنند؟
پاسخ به این سوال را باید در «بیداری اسلامی» که در منطقه رخ نموده جست وجو کرد. چیزی که رهبر انقلاب از آن به «پیچ تاریخی» تعبیر نمودند. اول از همه باید بدانیم که چرا این حوادث مهم است و به یک تحول تاریخی منجر خواهد شد.
یک قرن چپاول کشورهای اسلامی
چنانچه می دانیم مسلمانان، خصوصاً پس از فروپاشی عثمانی در ۱۹۱۸ که با دخالت مستقیم فرانسه و انگلیس صورت گرفت، تحت سیطره مستقیم و غیرمستقیم استعمار غربی قرار گرفتند. کشورهای شان به قطعات کوچک تجزیه شد و گماردگانی وابسته بر آن ها حاکم شدند. منابع شان به غارت رفت و با زور سرنیزه حجاب و مظاهر دینی نیز از جوامع برچیده شد! قراردادهای ننگین بر آن ها تحمیل شد و صدها اقدام ننگ بار دیگر که پدران ما شاهد آن بوده اند.
اشغال فلسطین و شوری جدید
کار به جایی رسید که یک کشور مسلمان آن هم در قلب تمدن ها و ادیان، مستقیماً اشغال شد. از آن پس «فلسطین» شوری در میان مسلمانان ایجاد کرد و جریانات مختلف با محوریت آن رشد و افول کردند. جریانات چپ عربی یا ملی گرا با جنگ ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر و غلبه بر فرانسه، انگلیس و اسرائیل رشد کرده، تمام منطقه را گرفتند و با شکست در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ به افول گراییدند..