الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن كس كه تو خواهی.
یا ربّ دل پاك و جانِ آگاهم ده آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول زخودم بیخود كن بیخود چو شدم زخود به خود راهم ده
در راه خود اول زخودم بیخود كن بیخود چو شدم زخود به خود راهم ده
الهی!
از نزدیك نشانت میدهند و برتر از آنی، و دورت پندارند و نزدیكتر از جانی،
تو آنی كه خود گفتی، و چنان كه خود گفتی، آنی، موجود نفسهای جوانمردانی،
حاضر دلهای ذاكرانی.
الهی! جز از شناخت تو، شادی نیست، و جز از یافت تو، زندگانی نه، زنده بیتو، چون مرده زندانی است، و زنده به تو، زنده جاویدانی است.
الهی! فضل تو را كران نیست، و شكر تو را، زبان.
الهی! جز از شناخت تو، شادی نیست، و جز از یافت تو، زندگانی نه، زنده بیتو، چون مرده زندانی است، و زنده به تو، زنده جاویدانی است.
الهی! فضل تو را كران نیست، و شكر تو را، زبان.
من بیتو دمی قرار نتوانم كرد احسان تو را شمار نتوانم كرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی یك شكر تو از هزار نتوانم كرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی یك شكر تو از هزار نتوانم كرد
الهی!
گرفتار آن دردم، كه تو داروی آنی، بنده آن ثنایم كه تو سزاوار آنی، من در
تو، چه دانم؟ تو دانی. تو آنی كه مصطفی گفت، من ثنای تو را نتوانم شمرد آن
گونه كه تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی.