"گروه سیاسی صراط" - نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نهایی شد و حسن روحانی در همین مرحله اول، آرای لازم برای نشستن بر جایگاه ریاست جمهوری را به دست آورد.
به گزارش گروه سیاسی صراط، آرای اصولگرایان در این انتخابات میان چهار نامزد این جریان سیاسی (قالی باف، جلیلی، رضایی و ولایتی) تقسیم شده است. با در نظر گرفتن مجموع آرای این چهار نفر، آرای کلی اصولگرایان به رقم قابل توجهی (دست کم بیش از 45 درصد کل آرا) می رسد.
بی تردید این آرا می توانست با اندکی تدبیر، به ویژه از سوی بزرگان اصولگرا و اجماع روی یکی از نامزدها تنها به سبد یکی از کاندیداها ریخته شود. در این صورت اعتماد مردم به اصولگرایان بیشتر می شد و آنان ضمن نجات از سردرگمی و پراکندگی آرا، بیشتر به کاندیدای نهایی اصولگرایان و رای دادن به او ترغیب می شدند؛ اتفاقی که با تحلیل های اشتباه گروه ها و شخصیت های اصولگرا هرگز رخ نداد و در نهایت به شکست آنان انجامید.
وسوسه
باید قبول کرد برخی از گروه های اصولگرا به قدری در اندیشه پیروزی کاندیدای خود (و نه کاندیدای مشترک اصولگرایان) بودند که درباره درخواست های انجام شده برای اجماع هرگز نرمشی از خود نشان ندادند.
برخی از این گروه ها با تحلیل های اشتباه از وضعیت مقبولیت کاندیدای خود، حتی تا جایی پیش رفتند که صحبت از پیروزی نهایی نامزد مورد نظر خود در همان مرحله اول انتخابات می کردند فارغ از اینکه رقیب اصولگرایان دست کم به دلیل عملکرد چندساله دولت در برخی از حوزه ها – که خواه ناخواه در میان دسته ای از مردم به پای اصولگرایان نوشته شده بود – بیش از گذشته نیرومند شده بود؛ خاصه اینکه رقبا با دوراندیشی، اجماع میان دو طیف اصلی خود (اصلاح طلبان و اعتدال گرایان) را پذیرفته بودند و به این ترتیب نه تنها از پراکندگی آرای خود جلوگیری کرده بودند بلکه اعتماد مردم به خود را بیش از پیش جلب کرده بودند.
در این میان تلاش کسی چون حداد عادل نیز که برای خود هیچ نخواسته و صرفا به نفع اتحاد اصولگرایان کنار رفته بود بر زمین ماند و حرف و پیام اصلی کنار کشیدن او شنیده نشد. حتی حداد عادل هوشمندانه نه به نفع یکی از اصولگرایان بلکه به نفع اتحاد اصولگرایان کنار رفت اما باز هم پیامش شنیده نشد و حرفش بر زمین ماند.
«عارف» نداشتند
بی تردید یکی از مهم ترین دلایل رای بالای حسن روحانی را باید به کناره گیری عارف نسبت داد. اصلاح طلبان و اعتدال گرایان به درستی تشخیص داده بودند که زمان ائتلاف آنها فرارسیده است. کناره گیری عارف تقریبا تمامی آرای او را به سبد روحانی فرستاد در حالی که کناره گیری روحانی احتمالا تنها بخشی از آرای او را به سبد عارف روانه می کرد. همین تحلیل ها باعث شد تا با کناره گیری عارف، در نهایت آرای این دو به طور کامل تجمیع شود.
اصولگرایان اما «عارف»ی نداشتند تا با رصد اوضاع و شرایط انتخابات و نیز تجربه گرفتن از دوره های گذشته و نوع برخورد مردم با گروه های سیاسی، بهترین تصمیم را بگیرد. «عارف»ی که به همان حرفی که از ابتدای ورود به انتخابات گفته بود پایبند باشد و در صورت اجماع، کنار بکشد. «عارف»ی که حرف بزرگان جریان سیاسی خود را بخواند تا اگر ادامه حضور نامزدی در صحنه انتخابات را به «مصلحت» ندانستند، آن را بپذیرد. «عارف»ی که بیش از خود به منافع کشور و جریان سیاسی خود فکر کند. اما...
به گزارش گروه سیاسی صراط، آرای اصولگرایان در این انتخابات میان چهار نامزد این جریان سیاسی (قالی باف، جلیلی، رضایی و ولایتی) تقسیم شده است. با در نظر گرفتن مجموع آرای این چهار نفر، آرای کلی اصولگرایان به رقم قابل توجهی (دست کم بیش از 45 درصد کل آرا) می رسد.
بی تردید این آرا می توانست با اندکی تدبیر، به ویژه از سوی بزرگان اصولگرا و اجماع روی یکی از نامزدها تنها به سبد یکی از کاندیداها ریخته شود. در این صورت اعتماد مردم به اصولگرایان بیشتر می شد و آنان ضمن نجات از سردرگمی و پراکندگی آرا، بیشتر به کاندیدای نهایی اصولگرایان و رای دادن به او ترغیب می شدند؛ اتفاقی که با تحلیل های اشتباه گروه ها و شخصیت های اصولگرا هرگز رخ نداد و در نهایت به شکست آنان انجامید.
وسوسه
باید قبول کرد برخی از گروه های اصولگرا به قدری در اندیشه پیروزی کاندیدای خود (و نه کاندیدای مشترک اصولگرایان) بودند که درباره درخواست های انجام شده برای اجماع هرگز نرمشی از خود نشان ندادند.
برخی از این گروه ها با تحلیل های اشتباه از وضعیت مقبولیت کاندیدای خود، حتی تا جایی پیش رفتند که صحبت از پیروزی نهایی نامزد مورد نظر خود در همان مرحله اول انتخابات می کردند فارغ از اینکه رقیب اصولگرایان دست کم به دلیل عملکرد چندساله دولت در برخی از حوزه ها – که خواه ناخواه در میان دسته ای از مردم به پای اصولگرایان نوشته شده بود – بیش از گذشته نیرومند شده بود؛ خاصه اینکه رقبا با دوراندیشی، اجماع میان دو طیف اصلی خود (اصلاح طلبان و اعتدال گرایان) را پذیرفته بودند و به این ترتیب نه تنها از پراکندگی آرای خود جلوگیری کرده بودند بلکه اعتماد مردم به خود را بیش از پیش جلب کرده بودند.
در این میان تلاش کسی چون حداد عادل نیز که برای خود هیچ نخواسته و صرفا به نفع اتحاد اصولگرایان کنار رفته بود بر زمین ماند و حرف و پیام اصلی کنار کشیدن او شنیده نشد. حتی حداد عادل هوشمندانه نه به نفع یکی از اصولگرایان بلکه به نفع اتحاد اصولگرایان کنار رفت اما باز هم پیامش شنیده نشد و حرفش بر زمین ماند.
«عارف» نداشتند
بی تردید یکی از مهم ترین دلایل رای بالای حسن روحانی را باید به کناره گیری عارف نسبت داد. اصلاح طلبان و اعتدال گرایان به درستی تشخیص داده بودند که زمان ائتلاف آنها فرارسیده است. کناره گیری عارف تقریبا تمامی آرای او را به سبد روحانی فرستاد در حالی که کناره گیری روحانی احتمالا تنها بخشی از آرای او را به سبد عارف روانه می کرد. همین تحلیل ها باعث شد تا با کناره گیری عارف، در نهایت آرای این دو به طور کامل تجمیع شود.
اصولگرایان اما «عارف»ی نداشتند تا با رصد اوضاع و شرایط انتخابات و نیز تجربه گرفتن از دوره های گذشته و نوع برخورد مردم با گروه های سیاسی، بهترین تصمیم را بگیرد. «عارف»ی که به همان حرفی که از ابتدای ورود به انتخابات گفته بود پایبند باشد و در صورت اجماع، کنار بکشد. «عارف»ی که حرف بزرگان جریان سیاسی خود را بخواند تا اگر ادامه حضور نامزدی در صحنه انتخابات را به «مصلحت» ندانستند، آن را بپذیرد. «عارف»ی که بیش از خود به منافع کشور و جریان سیاسی خود فکر کند. اما...