سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۵

امانت هاي خداومردم دردست مسئولان

اخلاق مهم‌ترين هدف بعثت پيامبران و ارتقاي آن در حد محاسن و سپس اتمام مکارم اخلاقي، فلسفه بعثت پيامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) است؛ چرا که انسانيت انسان در تخلق او به اخلاق الهي است که برآيند طبيعي تعليم و تزکيه عقل و وحي و نيز خدايي شدن انسان است.
کد خبر : ۱۱۷۲۶۱
صراط:اگر بخواهيم کف اخلاق و بنياد آن را تعيين کنيم، همان عدالت است که به معناي قراردادن هر چيزي در جاي مناسب و اعطاي حق هر صاحب حقي است.

صداقت، وفاي به عقد و عهد وامانت کف همان عدالت اخلاقي است که عقل عملي و حکمت عملي بدان حکم مي‌کند و به عنوان بايدهاي اخلاقي قطري آن را مشخص مي‌کند. اگر انساني امانت‌‌دار نباشد هيچ بهره‌اي از کف انسانيت و اخلاق عقلي نبرده است؛ چه رسد که خود را مسلمان و مومن بداند. نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه‌هاي وحياني اسلام درباره مسئوليت‌هاي دولتمردان در برابر امانت‌هاي خدا و مردم سخن گفته است.

***

مراتب سه‌گانه اخلاق

اخلاق به معناي تخلق به صفات و فضيلت‌هاي نيک و پسنديده، نشانه انسانيت است؛ چرا که انسان، حيواني متاله است و مي‌بايست دارنده همه صفات و اسماي حسناي الهي باشد که خداوند در هر انساني قرار داده و فطرت و سرشت او را بدان آميخته است. (بقره، آيه ۳۱)

اما چرا انسان به دور از اين سرشت و فطرت خود حرکت مي‌کند و به جاي اخلاقي بودن از خلق عظيم دور مي‌شود و گرفتار رذالت‌هاي اخلاقي مي‌شود؟ در پاسخ به اين سؤال بايد به دو عامل هواهاي نفساني و وسوسه‌هاي شيطاني اشاره کرد. اين دو عامل موجب مي‌شود که انسان برخلاف مسير فطرت و سرشت خود حرکت کند و سرمايه وجودي خود را از دست دهد و گرفتار خسران شود.

تعاليم وحياني که از طريق پيامبران در اختيار بشر قرار گرفته به دنبال آن است تا انسان را نسبت به اين دو مانع ظهور و بروز صفات الهي در انسان آگاه سازد و راه برون‌رفت از چالش‌هاي برخاسته از آن دو مانع را بيان کند. از اين رو در آيات قرآني در بيان فلسفه و علت بعثت پيامبران و انزال کتب آسماني به تعليم حکمت و کتاب و تزکيه اشاره شده است (آل عمران، آيه ۱۶۴؛ جمعه، آيه ۱۰) تا انسان دريابد که چه موانعي در پيش‌روي اوست و چگونه مي‌تواند آن را بردارد و خود را در مسير کمالي قرار دهد که فطرت به طور طبيعي آن را مي‌شناسد و بدان گرايش دارد. (شمس، آيات ۷ تا ۱۰ و آيات ديگر)

عقل و فطرت انساني بطور طبيعي نسبت به حقايق آگاهي دارد و کليات آن را در مي‌يابد و مي‌تواند مشخص کند که چگونه مي‌توان حرکت کرد تا در مسير درست حقايق قرار گرفت و از باطل دوري گزيد. بنابراين عقل در مقام نظر، شناخت خوبي نسبت به حقايق دارد و در مقام عمل نيز مي‌تواند آن را به عنوان حق و باطل شناسايي کرده و در قالب ارزشي به دو دسته خوب و بد قرار دهد.

به سخن ديگر، عقل در مقام شناخت، عدالت را درباره هر چيزي مي‌شناسد و در مقام عمل نيز بدان در قالب بايدها حکم مي‌کند. لذا فطرت انساني به طور طبيعي خوب و بد را مي‌شناسد و با چنين داوري و ارزيابي حکم به بايد و نبايد مي‌کند.

البته برخي از امور، پيچيده‌تر از آن است که عقل به ويژه عقول عادي بشر به سادگي به حقانيت آن پي برد و احکامي را صادر کند، در اينجاست که وحي به مدد انسان آمده است.

با نگاهي به آموزه‌هاي قرآني مي‌توان دريافت که رفتار اخلاقي انسان داراي سه درجه و مرتبه است:

۱- مرتبه عدالت که عقل نيز مي‌تواند آن را کشف کند. در اين مرتبه احکامي چون صداقت، امانت، مقابله به مثل و مانند آن از سوي عقل صادر و در قالب بايدهاي اخلاقي بيان مي‌شود،

۲-مرتبه احسان و محاسن اخلاقي که عقل جز در مقام رشد نمي‌تواند آن را درک کند. اينکه انساني در برابر بدي به جاي مقابله به مثل، عفو و گذشت کند و از بدي و خطاي ديگران درگذرد، اين گونه نيکوکاري در مراتب رشدي عقل انسان و بلوغ کامل به دست مي‌آيد که براي بسياري از مردم در سن چهل سالگي به دست مي‌آيد چنان که خداوند در قرآن بلوغ کامل عقلي را در اين سن دانسته است،

۳-مرتبه مکارم اخلاقي که عقل انساني آن را درک نمي‌کند مگر آن که به تماميت بلوغ کمالي خود رسيده باشد و به نظر مي‌رسد که حتي نوابغ نيز کمتر به اين درجه مي‌رسند. در اينجا انسان نه تنها از خطاي ديگري مي‌گذرد و عفو و گذشت مي‌کند، بلکه بدي را به خوبي و نيکي پاداش مي‌دهد. اين مرتبه که در تماميت کمال عقل به دست مي‌آيد، تنها اختصاص به شمار اندک از پيامبران دارد که خداوند آنان را بر پيامبران ديگر فضيلت داده است. در اين ميان تنها کسي که در اوج قرار دارد پيامبر اکرم(ص) است که خداوند او را به خلق عظيم ستوده است، چرا که ايشان در مقام تماميت مکارم اخلاقي است.

مسئولان جامعه اسلامي و امانت‌هاي الهي

جامعه اسلامي مي‌بايست در مرتبه سوم قرار گيرد؛ زيرا خداوند پيامبر(ص) را اسوه و سرمشق اين امت قرار داده و از امت خواسته تا چون ايشان شوند. (احزاب، آيه ۲۱) در اين ميان مسئولان جامعه اسلامي وظيفه‌اي دشوارتر دارند؛ چرا که اگر توده‌هاي مردم زندگي خود را به عنوان يک مسلمان در مدار عدالت قرار مي‌دهند و به دليل عقلانيت ابتدايي خواهان عدالت حتي در شکل مقابله به مثل هستند يا مومنان جامعه اسلامي در مدار احسان گام بر مي‌دارند و نسبت به بدي ديگران گذشت مي‌کنند، مسئولان که نخبگان جامعه ايماني هستند مي‌بايست در مدار مکارم اخلاقي حرکت کنند و بدي ديگران را به نيکي و خوبي پاسخ دهند.

از اين رو اميرمومنان علي(ع) در زندگي خود به گونه‌اي رفتار مي‌کرد که بيانگر مکارم اخلاقي بود و کمتر از حد متوسط مردم از معيشت دنيوي استفاده مي‌کرد و به نان جويي قناعت مي‌کرد تا فقيرترين افراد جامعه به ايشان تاسي کنند و از وضعيت خود نوميد و سرخورده نشوند. پس نه تنها از بيت‌المال براي حال خود استفاده نکرد بلکه حتي از درآمدهاي خود که حق طبيعي‌اش بود استفاده نمي‌کرد و آن را ميان بينوايان و فقيران تقسيم مي‌نمود. ايشان اين رويه را پيش از خلافت ظاهري نيز داشت و نخلستان‌هايي که آباد کرده بود وقف فقيران کرد و پس از خلافت ظاهري، خود را در شرايط سخت‌تري قرار داد.

علت اينکه ايشان چنين سير و سلوکي را درپيش گرفت، آن است که رهبران و مسئولان جامعه اسلامي، سرمشق مردم هستند و مي‌بايست به گونه‌اي عمل کنند که تجلي مکارم اخلاقي باشد از سوي ديگر آنان مسئوليتي در برابر خداوند و خلق دارند و بايد خود را امين خدا و مردم بدانند؛ چرا که ولايت بر مردم امانتي از سوي خداوند در دست اين افراد است؛ (احزاب، آيه ۷۲)

در روايات آمده که امانت عرضه شده بر آسمان‌ها و زمين، همان مقام امامت و ولايت است. (نورالثقلين، ذيل آيه)

پس همان گونه که هر شخص امين مي‌بايست امانت الهي را خوب نگه دارد و به صاحب امانت بازگرداند، اينان نيز مي‌بايست مسئوليت ولايت و امامت و رهبري امت را به خوبي پاس دارند و به خداوند بازگردانند. لذا آنان در برابر امانت‌هاي الهي مسئول و پاسخگو هستند. خداوند در آيه ۵۸ سوره نساء به مسئله امانت‌داري توجه داده که مهم‌ترين امانت در هستي همين ولايت و امامتي است که در اختيار بشر قرار گرفته است. در روايات آمده است که «الأمانات» در اين آيه همان مقام امامت است. (نورالثقلين، ذيل آيه)

پس کسي که عهده‌دار مسئوليت رهبري امت و ديگر مراتب آن را به عهده مي‌گيرد مي‌بايست امانت‌دار خوبي باشد و در آن خيانت نکند وگرنه چون منافقان عذاب خواهد شد. (احزاب، آيات ۷۲ و ۷۳)

در آيات قرآني اموري چون رسالت الهي (اعراف، آيه ۶۸؛ شعراء، آيات ۱۰۷ و ۱۲۵ و ۱۴۳ و ۱۶۲ و ۱۷۸)، قرآن (شعراء، آيه ۱۹۳؛ تکوير، آيات ۱۹ و ۲۱)، فرائض و احکام الهي (انفال، آيه ۲۷) به عنوان امانت‌هاي الهي معرفي شده است. پس مسئولان و رهبران جامعه اسلامي در قبال اين امور داراي مسئوليت هستند و بايد پاسخگو باشند.

مسئولان نه تنها در برابر خداوند بايد پاسخگو باشند که با امانت‌هاي الهي چگونه رفتار کردند، بايد نسبت به مردم نيز پاسخگو باشند، چرا که خداوند در آياتي از قرآن مي‌فرمايد که مومنان در برابر خداوند و يکديگر مسئول هستند و هر يک از مؤمنان نسبت به ديگري ولايت دارد. پس مومنان به سبب همين ولايت مي‌بايست از مسئولان بپرسند که با امانت‌هاي الهي از جمله قرآن، احکام و قوانين اسلامي، بيت‌المال، اصل ولايت و مانند آن چگونه رفتار و برخورد کرده‌اند؟ آيا حق امانت را ادا کرده‌اند يا آنکه در آن خيانت کرده‌اند؟

خداوند در آياتي از جمله آيه ‍۱۶۱ سوره آل‌عمران مي‌فرمايد که حتي پيامبر(ص) درباره امانت‌هاي الهي مسئول است و نمي‌تواند خيانت کند و از چنين چيزي به حکم عصمت مبرا و پاک است و هرگز خيانت نخواهد کرد؛ اما مؤمنان بايد مواظب باشند که خيانت نکنند؛ چون داراي چنين عصمتي نيستند. پس اگر خيانت کنند در برابر خدا و پيامبر(ص) و مردم مسئول هستند و بايد پاسخ بگويند و همين خيانت موجب مي‌شود که به عنوان مرتکب گناه کبيره در دنيا و آخرت عذاب الهي را بچشند.

از نظر قرآن اگر بخواهيم شخصي را ارزيابي کنيم مي‌بايست به رفتارهايش نگاه کنيم. بي‌گمان مهمترين رفتارهايي که براساس آن مي‌توان شخص را ارزيابي کرد، رفتارهاي مبتني بر اصول اخلاقي از جمله عدالت، صداقت و امانت است. از اين رو خداوند در بيان نشانه‌شناسي و رفتارشناسي شخصيت‌ها به امانت‌داري توجه مي‌دهد و آن را ملاکي براي ارزيابي افراد معرفي مي‌کند. (آل‌عمران، آيات ۷۵ و ۷۶)

در آيات قرآني در بيان اينکه پيامبران شايستگي رهبري جامعه را دارند، به امانت‌‌داري آنان اشاره مي‌کند و مي‌فرمايد که اين پيامبران ساليان سال در ميان شما زيسته‌اند و شما آنان را به امانت‌داري مي‌شناسيد. پس با توجه به اين سابقه در امانت‌داري بدانيد که اينان رسولان امين الهي هم هستند و مي‌توانند شما را به سرمقصد کمالات برسانند و محاسن و مکارم اخلاقي را به شما آموخته‌ و شما را بدان تربيت و تزکيه کنند. (اعراف، آيه ۶۸؛ شعراء، آيات ۱۰۷ و ۱۲۵ و ۱۴۳ و ۱۶۲ و ۱۷۸ و آيات ديگر)

پس در انتخاب مسئولان لازم است به مسئله سابقه امانت‌داري آنان توجه کرد، چنان که در انتخاب همسر، کارگر، کارگزار و خزانه‌دار و مانند آن به اين مسئله اهتمام مي‌شود و آن را به عنوان مهم ترين معيار در انتخاب قرار مي‌دهند. (مومنون، آيات ۱ تا ۸؛ يوسف، آيه ۵۵؛ قصص، آيه ۲۶؛ معارج، آيه ۳۲)

عوامل خيانت به خدا و خلق

اما چرا برخي از مردم و مسئولان خيانت مي‌کنند که اين مسئله را بايد در شخصيت آنان جست؛ زيرا هر کسي براساس شخصيت و شاکله خود رفتار مي‌کند. (اسراء، آيه ۸۴)

ريشه بسياري از رفتارهاي خلاف اخلاق در اموري چون جهل (احزاب، آيه ۷۲)، روحيه ظلم و بي‌عدالتي(همان)، بي‌تقوايي (آل‌عمران، آيات ۷۵ و ۷۶)، خودبرتربيني و انحصارطلبي(آل‌عمران، آيه ۷۵)، دنيا دوستي، مال دوستي و فرزند دوستي (انفال، آيات ۲۷ و ۲۸) و مانند آن نهفته است.

انساني که آخرت را قبول ندارد، به هيچ اصول اخلاقي پايبند نيست و اگر آخرتي را قبول داشته باشد، ولي سست ايمان باشد، هواهاي نفساني و وسوسه‌هاي شيطاني، او رابه سوي دنياپرستي سوق مي‌دهد و همين مسأله موجب مي‌شود که در امانت‌هاي الهي و امانت‌هاي مردم خيانت ورزد و بي‌تقوايي پيشه کند.

جان فداي امانت

انسان مؤمن نه‌تنها اين‌گونه نيست و به کف اخلاق يعني اداي امانت پايبند است بلکه تمام تلاش خود را مي‌کند که به شکل بهتر امانت را نگه داشته و به صاحب آن بازگرداند حتي اگر شرايط بگونه‌اي باشد که حفظ و نگه داشت امانت سخت باشد و مي‌بايست جانش را در راه حفظ امانت بگذارد.

امامان و پيشوايان صالح اسلام اين‌گونه بودند و جان خويش را در راه حفظ امانت و پاسداري از آن دادند. شهادت امامان(ع) از اين‌رو اتفاق افتاد که آنان خواستند امانت الهي يعني ولايت و قرآن و فرائض اسلامي رابه عنوان امانات الهي نگه‌داري کنند و از همين روست که به امربه‌معروف و نهي‌ازمنکر اقدام کرده و جان در اين راه گذاشتند. امام حسين(ع) به صراحت از چنين گذشتي سخن به ميان آورده است.

مسئولان نظام اسلامي مي‌بايست نه‌تنها در چارچوب اخلاق عقلي و مدار عدالت حرکت کنند که امانت و صداقت پايه‌هاي آن را شکل مي‌دهد، بلکه بايد فراتر در مدار محاسن و مکارم اخلاقي حرکت کنند که در اين صورت مسئوليت آنان در برابر خدا و خلق بيشتر خواهد بود آموزه‌هاي قرآني بر اين نکته تأکيد مي‌کند که محتوا و شکل يعني جمهوري اسلامي مي‌بايست بر مکارم اخلاقي استوار باشد. اسلام به جمهوريت بها مي‌دهد؛ از اين‌رو پيامبران از جمله حضرت صالح به مردم مي‌گويد که من در ميان شما سالها مانده‌ام و شما سابقه امانت‌داري مرا مي‌دانيد و حتي شما اميد داشتيد که مسئوليت‌هاي جامعه را به عهده بگيرم، اکنون که به همان سابقه، شما را به رسالت خود از سوي خدا دعوت مي‌کنم، مرا نمي‌پذيريد و مجنون به جنون سحر شديد مي‌دانيد؟

به هرحال، در آيات قرآني بر اين نکته تأکيد شده که مسئولان نظام اسلامي لازم است پاسخگوي خدا و خلق باشند و در راه اداي وظيفه و صيانت از امانت‌هاي خلق و خدا، جان را نيز فدا کنند. بنابراين، پيمان‌شکني، خيانت در امانت (که همان مناصب و پستها و مسئوليتهاي محوله است) هرگز سزاوار هيچ انساني نيست چه رسد که از مسلمان و مؤمني چنين عملي سرزند که گناه و جرم است.
منبع: کیهان