افشاينسلكشيبزرگدرآمريكا
به گزارش خبرگزاري فارس، بررسي تاريخ آمريكا و ماهيت بنيانگذاران آن نشان ميدهد كه پدران ايالات متحده براي برپايي كشور جديد، نسل سرخ پوستان كه صاحبان اصلي اين سرزمين بودند را از بين بردند و هيچگاه تا به امروز حقي ولو اندك براي زندگي آنان قايل نبوده اند.
قسمت دهم اين مطلب از نظر خوانندگان گذشت و هم اينك قسمت يازدهم آن تقديم مي گردد:
*حادثه هولناك محاصره منطقه وانسين توسط سرگرد جرج راجرز كلارك
انگليسيها با استناد به اين مقوله كه خلق برگزيده خدا هستند، براي پوست كني و بريدن سر سرخپوستان جشنهاي مخصوص بزم و شهوت راني بر پا ميكردند و سران استعمارگر به آن دعوت ميشدند تا با تماشاي اين صحنههاي هيجان انگيز دسته جمعي شادي كنند. زماني كه سرگرد جرج راجرز كلارك منطقه وانسين را به محاصره درآورد و براي پوست كني 16 اسير سرخ پوست جشن برپا كرد از دژخيمان، خواست در نمايش خود شتاب نكنند و عمليات پوست كني را آرام و لحظه به لحظه شرح دهند تا سربازان و ميهمان حاضر با مشاهد اين صحنه لذت ببرند. سرگرد هنري هاملتون كه در اين جشن شركت داشت در خاطراتش نوشت كه صحنه پوست كني و بوي خون و غرور پيروزي آنان را مست و هيجان زده كرد بود. جرج كلارك تا امروز به عنوان قهرمان تاريخي و نماد ملي آمريكا و الهام بخش واحدهاي ويژه ارتش آمريكا ناميده ميشود.
*مطبوعات با اخبار سر بريدن سرخ پوستان چگونه برخورد ميكردند؟
در ايالت كولورادو شركتهاي بخش خصوصي براي انجام ماموريت بريدن سر و پوست كني و در نهايت پايان دادن به حضور سرخ پوستان با دولت آمريكا قرارداد همكاري امضا كردند. در ايالت كاليفورنيا جشنهاي پوست كني مدتي با تاخير آغاز شد. اما به تدريج مانند ساير ايالات شتاب بيشتري به خود گرفت. در جنايتي كه در ماه مه سال 1852 به فرماندهي يك اشراف زاده به نام ويورويل روي داد 148 چوپان و گاوچران سرخ پوست مورد حمله قرار گرفتند و در عرض چند ساعت اثري از آنان باقي نماند. مطبوعات سفيد پوستان با اخبار و گزارشهاي حوادث سر بريدن سرخ پوستان عادي برخورد ميكردند و هيچ مانعي براي توجيه اهداف اين كشتارها نداشتند. در همين حال قاتلاني كه مرتكب اين اقدامات شجاعانه! شده بودند پس از نشان دادن پوست سر قربانيان از دولت پاداش دريافت ميكردند.
*ماجراي سربازي كه 75 سال بعد تكه پوست سر تيكومسه را به عكاس روزنامه آمريكايي نشان داد
با تاسيس ارتش آمريكا، پوست كني و مثله كردن پيكر سرخ پوستان به طور رسمي ابعاد سازمان يافته به خود گرفت. پس از پيروزي نهايي ارتش آمريكا بر سرخپوستان در سال 1811 و بر پايي رژه در برابر ويليام هاريسون رئيس جمهور وقت، پيكر تعدادي از سرخ پوستان در اين رژه مثله شد. هنگامي كه نوبت مثله كردن پيكر «تيكومسه tecumseh» رهبر يكي از اقوام سرخ پوست رسيد، سربازان شكارچي هركدام براي دستيابي به تكهاي از پوست سر و يا بدن اين رهبر تاريخي از يكديگر پيشي ميگرفتند.
«جان سوگدن» در كتابي كه درباره «تيكومسه» نوشته است چگونگي هجوم سربازان آمريكا براي تكه تكه كردن پوست بدن تيكومسه از كمر تا ران را شرح داده است. در اين كتاب آمده است كه يكي از سفيد پوستان تكهاي از پوست بدن اين رهبر سرخ پوست را به شكل نوار درآورد و به دسته تيغ ريش تراش خود پيچيده و ديگران هم پوست سر او را تكه تكه كردند تا آن را براي خود يادگاري داشته باشند. سهم برخي از شركت كنندگان اين مراسم شادي از پوست تيكومسه بزرگتر از يك قطعه سكه فلزي به ارزش يك سنت نبود. يكي از سربازان شركت كننده در اين مراسم كه تا حدود 75 سال بعد زنده مانده بود در گفت و گو با يك روزنامه آمريكايي تكه پوست كله تيكومسه را به عكاس روزنامه نشان داد و از شركت در قتل رهبر سرخ پوستان با افتخار ياد كرد و صحنه مثله كردن پيكر او را با يك مراسم تاريخي توصيف نمود.
*علاقه رييس جمهور آمريكا به بريدن گوش و بيني سرخ پوستان به نقل از تاريخ نگاران آمريكايي
در اين بحث فراموش نميكنم اندور جاكسون يكي از رئيسان جمهوري پيشين آمريكا كه اسكناس 20 دلاري با عكس او مزين شده است به مثله كردن پيكر سرخ پوستان و بريدن سر آنان عشق ميورزيد. جاكسون براي شمارش تعداد كشته شدگان سرخ پوست دستور داده بود بيني و گوش بريده آنان را بشمارند. او به گونهاي به كشتار سرخ پوستان اظهار علاقه ميكرد كه روزي به دستور او مراسم جشن مثله كردن پيكر 800 سرخ پوست را بر پا كردند. دايويد ستانارد يكي ديگر از تاريخ نگاران آمريكا در اين باره چنين نوشته است كه اندرو جاكسون به مناسبت پيروزي بر قوم سرخ پوست ساندكريك روز 27 مارس سال 1814 مراسم جشن و شادي برگزار كرد و سربازان او ماموريت بريدن بيني و گوش كودكان و زنان و مردان سرخ پوست را به عهده گرفتند. سربازان سفيد پوست تا آنجا كه ميتوانستند پوست بدن سرخ پوستان را نيز كنده تا آن را پس از دباغي براي اسبها ريسمان ببافند.
*شعر يكي از قهرمانان تاريخ آمريكا درباره سرخ پوستان
پس از قتل عام 800 سرخ پوست بي دفاع در منطقه ساندكريك، كنگره آمريكا براي رسيدگي به اقدامات جنايت كارانه سربازان و فرماندهشان جان چونگتون به ناچار كميته حقيقت ياب تشكيل داد. اما امروزه مردم آمريكا چونگتون را يكي از قهرمانان مشهور تاريخ خود مينامند. و به منظور قدرداني و پاسداري از خدمات و زحمات او تعدادي از شهرها و خيابانها و اماكن تاريخي آمريكا را به او نامگذاري كردهاند.
چونگتون در زمان حيات اين شعار را براي خود برگزيده بود:
«سرخ پوستان را بكشيد و پوستشان را دباغي كنيد، يك سرخ پوست كوچك و بزرگ را آزاد نگذاريد. چرا كه شپش تنها از تخم شپش متولد ميشود.»
شايد اين عبارت سالها بعد الهام بخش هملر نخست وزير آلمان شده بود. او نيز آنچه كه در اردوگاههاي نازيها روي داد پاكسازي شپش ناميد. دولت آمريكا از قبل سرگرد چونگتون را آگاه كرده بود كه با سرخپوستان منطقه ساندكريك قرارداد صلح امضاء شده و آنان تسليم شدهاند و بيشتر مردان شان براي شكار گاوميش از خانه خود بيرون رفتهاند سرگرد چونگتون در پاسخ به اين پيام گفت: «بسيار خب ... من مشتاق خونريزي هستم.»
*نگران نباشيد؛ آنها با ما قرار داد صلح دارند
سحرگاه 29 نوامبر سال 1864 سربازان چونگتون به طرف روستاهاي منطقه ساند كريك پيش روي كردند و دو مرد سفيد پوست را كه ميكوشيدند مانع ورود سربازان آمريكايي بشوند با تيراندازي از پاي در آوردند. بلاك كتل رهبر سرخ پوستان اين منطقه كه باورش نشده بود سفيد پوستان قرارداد صلح را نقض كردهاند بالاي سقف شيرواني يكي از خانههاي روستا رفت و پرچم سفيدي را كنار پرچم آمريكا برافراشت. او كه فريب وعدههاي پوچ و قرار دادهاي دروغين صلح سفيد پوستان را خورده بود كوشيد روستائيان را آرام كند و به آنان گفت: نگران نباشيد ما با سفيد پوستان در حال صلح هستيم. اما سربازان كه به هيچ تعهدي پايبند نبودند، روستا را از چهار طرف به محاصره در آوردند و به سوي سرخ پوستان وحشت زده و سراسيمه كه به هر طرف پناه ميبردند آتش گشودند.
*روايت سرباز آمريكايي؛كودكان زيادي را ديدم كه در آغوش مادران سر بريدهشان قرار داشتند
در اين هنگام جان چونگتون به سربازان دستور شليك آتش توپخانه و تعقيب فراريان را صادر كرد. رابرت بنت يكي از دستياران چونگتون در شهادت خود در برابر اعضاء كنگره امريكا چگونگي حمله به اين روستا را چنين شرح داد:
پس از گلوله باران توپخانهاي اين روستا، مردان كوشيدند زنان و كودكان را در جاي امن پنهان كنند. پنج زن سرخ پوست را ديدم كه زير تخت بزرگ پنهان شده بودند. هنگامي كه سربازان آنان را يافتند خواهش كردند كه با آنان كاري نداشته باشند. اما سربازان همه آنها را كشتند. حدود 30 تا 40 زن را ديدم را كه در گودالي روي هم انباشته شده بودند. انها دخترك شش ساله را با پرچم سفيد به طرف ما فرستادند. اين دخترك چند قدم جلو نيامده بود كه به سوي او تير اندازي كرديم و كشتيم و سپس همه زنان را بدون مقاومت به قتل رسانديم. پس از چند ساعت با چشم خود ديدم كه پوست از سر زنان كندهاند. ميان آن زني ديده ميشد كه شكمش را دريدهاند و جنين او را بيرون كشيدهاند. سروان شائول نيز كه در اين حمله شركت داشت به من گفت آنچه كه من ديدهام او نيز ديده است. كودكان زيادي را ديدم كه در آغوش مادران سر بريدهشان قرار داشتند.
*روايت سه سرباز آمريكايي از سه جنايت هولناك
سرباز ديگري به نام آشبري بيرد كه در اين جنايت شركت داشت در برابر كنگره چنين گواهي داده است:
«تعداد قربانيان اين حادثه حدود 400 تا 500 نفر بود. پوست از سر همه كشته شدگان كنده شده بود. زن سرخ پوستي را ديدم كه به او تجاوز كرده بودند، پيكرها را تكه پاره كردند و جمجمهها را شكافتند. من با اطمينان ميگويم سربازان پس از اينكه سرخپوستان را كشتند با تير اندازي جمجه آنان را نيز خرد كردند.»
سروان لوسيان پالمر نيز كه شاهد قتل عام سرخ پوستان بوده چنين گواهي ميدهد:
«پوست از سر همه زنان و مردان سرخ پوست مقتول كندند. سربازان به منظور دزديدن انگشتر زنان انگشتان آنان را بريده بودند. من با چشم خود پيكرهايي را ديدم كه اعضاي تناسليشان هم قطع شده بود.»
در گواهي عاموس ميلكش چنين آمده است:
«ميان پيكرهاي انباشته شده در يك گودال كودك نيمه جاني را يافتم كه يك سرباز به مغز او شليك كرد. پيكرهاي زناني را با چشم خود ديدم كه انگشتان و گوش آنها را بريده بودند تا زيور آلات شان را بدزدند. سربازان قبر سرخ پوستان را ميكندند تا پيكرها را كه شبانه خاك كردهايم بيرون بياورند. پوست از سر اين پيكرها توسط سربازان كنده ميشد، زن سرخ پوستي را ديدم كه سرش را خرد كرده بودند. بامداد روز بعد سربازان، پيكرهاي خشك شده زنان را به شكل زننده از زير خاك بيرون كشيدند.»
دايويد لودرباك فرمانده اسب سواران ارتش آمريكا كه در آفرينش اين جنايت شركت داشت چنين گواهي داده است:
«با شيوه وحشتناكي پيكرهاي زنان و كودكان را مثله كرده بودند. من فقط هشت پيكر را ديدم. جرات ديدن پيكرهاي بيشتر را نداشتم چرا كه بيشتر اين پيكرها تكه تكه و پوست از سر قربانيان كنده شده بود. واقعا صحنه دلخراشي بود. سرگشت وايت انتلوپ -آهو سفيد- يكي از رهبران سرخ پوست بهتر از ديگران نبود؛ سربازان، بيني، گوش و اعضاي تناسلي او را قطع كرده بودند.»