صراط: در حادثه هفتم تیر سال 60 یکبار دیگر ددمنشان جهانخوار بر قامت استوار مردان خدا از پشت خنجر زدند و به گمان خود کوشیدند میدان را تهی کنند و قامت استوار ملتی را که چنین بپاخاسته است در هم شکنند.
خبرنگار کیهان حدود نیمساعت بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، مشاهدات خود را چنین نوشته است: صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کرده بودند و آمبولانسها بیامان در رفت و آمد بودند. سقف بتونی دفتر مرکزی حزب بر اثر انفجار بمب بکلی فرو ریخته بود و دهها نفر در زیر آوار مدفون شده بودند.
یکی از شاهدان عینی انفجار گفت: آقایان دکتر باهنر، نبوی، محمد هاشمی، میرسلیم و طاهری نماینده کازرون در مجلس شورای اسلامی چند لحظه قبل از انفجار بمب سالن را ترک کردند. حزب جمهوری اسلامی جلسات هفتگی خود را روزهای یکشنبه برگزار میکرد و این سؤال برای مردم نگران مطرح بود که آیا رجایی هم در جلسه دیروز شرکت داشته است یا نه؟ ولی در جریان عملیات امداد و نجات اعلام شد، آقایان رجایی فخرالدین حجازی، آیتالله مهدوی کنی، عسگراولادی، آیتالله قدوسی، موسوی خوئینیها و هاشمی رفسنجانی در جلسه یکشنبه شرکت نکرده بودند.
عدهای از مردم مقابل بیمارستانها برای اهدا خون اجتماع کرده بودند و حدود یکصد نفر از مجروحین توسط اورژانس تهران به بیمارستانهای سینا، انقلاب، طرفه و فیروزگر، جرجانی، بازرگانان شفا یحیائیان، امیرعلم و سوانح شماره 5 انتقال دادند.
هر لحظه که میگذرد اوج فاجعه بیشتر محسوس میگردد. دهها تن از مأموران کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، پلیس، ارتش، دژبان به همراه گروهی از مردم در تلاشی عظیم با بیل و کلنگ و حتی با دست به کنار زدن خروارها خاک و آسفالت سخت هستند که اجساد شهدا را بیرون بیاورند.
محوطه شمالی حزب جمهوری، محل یک دنیا تقلا و تلاش است. از اولین لحظات وقوع این حادثه دهها تن مجروح و تعداد زیادی از قربانیان از زیر آوار بیرون کشیده شدند و هنوز هم ادامه دارد.
چندین شعله نورافکن از این سو و آنسو بر ویرانههای سالن کنفرانس حزب که حال هر نقطهاش با خون یکی از بازوان انقلاب ممزوج گشته است نورافشانی میکند. دهها لنگهکفش و کیف، عمامههای سفید و سیاه، حتی عینک لابهلای ویرانهها و صندلیهای درهم شکسته قرار دارد.
اغلب شهیدان و مجروحین را که از زیر خاک بیرون میآورند یا دست و پایشان شکسته و یا آویزان شده بود و یا از هم جدا گردیده بود. ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگانهای مختلف بودند سعی میکردند آیتالله دکتر محمد بهشتی را پیدا کنند.برخی دیگر از مجروحان که از شدت درد و رنج در تب و تاب بودند شروع به شعار دادن میکردند.
عمق فاجعه به قدری وسیع و فجیع بود که در آن شرایط هیچ کس حال و هوای درستی نداشت، اغلب نگران بودند، در بین انبوه جمعیت یکی از برادران عضو حزب را شناسایی کردند. او خود را دزفولی عضو حزب جمهوری خوزستان معرفی کرد و با صدای لرزان گفت: در این لحظات اینجا بودم، به اتفاق گروهی از برادران حزب و تنی چند از شخصیتها نماز مغرب و عشاء را خواندیم، پس از پایان نماز در حالی که دکتر بهشتی به طرف سالن کنفرانس حرکت کردند ما هم حرکت کردیم، جلوی در سالن آیتالله بهشتی رو به آقای محمد منتظری که مشغول سیگار کشیدن بودند کردند و با خنده گفتند چقدر سیگار میکشی و سپس حجتالاسلام شهید منتظری را به سوی خود دعوت کردند و با او صحبت کردند.
من به اتفاق دو تن از دوستانم تصمیم گرفتیم بیرون برویم و شام بخوریم .هنوز 10 دقیقه از بیرون رفتن ما نگذشته بود که صدای انفجار مهیبی شنیدیم. قدرت انفجار محل اجتماع به قدری عجیب و حیرتاور بود که با هیچ معیاری نمیتوان آن را سنجید، چرا که تمام سقف ویران شده و روی سر حاضرین سقوط کرد. براساس اعلام چند تن از مقامات سپاه نمیتوانسته یک بمب یا فیتله باشد، آنها گفتند عوامل ضدانقلاب برای به ثمر رساندن نیات پلید خود از نوعی مواد منفجره که قدرت عظیمی داشته است استفاده کردهاند.
* فرمانده سپاه تهران چه گفت؟
برادر جبروتی فرمانده سپاه تهران با سر و رویی خاکآلود گفت: دقایقی پس از حادثه گروهی از برادران سپاه به محل اعزام شدند و من خود را به این محل رساندم.
وی افزود: وقتی یک مجروح را از زیر آوار بیرون میآوردیم، از دکتر بهشتی میپرسید، و این واقعاً حیرتآور بود. مقداری که پیشروی کردیم از زیر آوار یک دست را خارج کردیم ولی بقیه بدن او را پیدا نکردیم.
* هجوم مردم با بیل و کنلگ
حسین سعادتیار یک استاد بنا که تمام سرو رویش غرق در خاک و گل بود، در حالی که برای یک لحظه استراحت به اتومبیل تکیه داده بود گفت: ساعت 8 و 40 دقیقه بعدازظهر بود من در خانهام در صادقیه آب منگل پای تلویزیون نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار مهیبی شنیدم و موتورسیلکت خود را بیرون آورده و خود را به بهارستان رساندم. دیدم یکی فریاد میکشد که بیل و کلنگ بیاورید که حزب جمهوری منفجر شده است. در این لحظه هر کس که وارد میشد یک بیل و چند کلنگ همراه داشت و همراه سربازان و درجهداران ارتش و آتشنشانی شروع به پس زدن خاک و سنگ و بیرون آوردن مجروحین میکرد.
* کشف 92 جسد و مجروح از زیر آوار
یکی از مأموران پلیس درباره تعداد شهدا و همچنین مشخصات آنها گفت: ما در قید مشخصات نیستیم و فقط میخواهیم وضع مجروحین و شهدا را بدانیم و در مورد آمار مجروحین و شهدا گفت: تا این ساعت یعنی یک و نیم بامداد 92 شهید و مجروح از زیر آوار بیرون آورده شده است که به بیمارستانهای مختلف و پزشکی قانونی انتقال داده شده است.
* مواد منفجره از داخل کار گذاشته شده بود
سرهنگ وحید دستگردی ریاست شهربانی جمهوری اسلامی ایران که خود را به محل رسانده و به کار شهربانی نظارت مستقیم میکرد، درباره این حادثه گفت: بنده ساعت 9 و نیم عصر خود را به محل حادثه رساندم و تا 12 شب بیش از 90 نفر از زیر آوار بیرون آورده شده است.
وی در مورد انفجار گفت: همانطور که میبینید ساختمان به طرف شرق ریزش کرده و طرف غرب آن که یک مدرسه است سالم است و این نشان میدهد مواد منفجره از داخل کار گذاشته شده است.
رئیس شهربانی درباره عدم حفاظت شخصیتها و اماکن و نهادهای انقلابی گفت: حفاظت از شخصیتها و نهادهای انقلابی و حزب به عهده شهربانی گذاشته نشده است.
*اظهارات رئیس پلیس تهران
سرهنگ مصحفی رئیس پلیس تهران نیز مانند صدها نفر که خود را موظف به حضور در انجام کمکهای لازم می دانستند گفت: در ساعت 9 به وسیله بیسیم اطلاع داده شد که انفجار مهیبی در اطراف سرچشمه شنیده شده است و بلافاصله به همراه گروهی از مأموران در محل حاضر شدیم. با کمک برادران کمیته و سپاه یک کامیون را که پر از میز و صندلی بود و وسط حیاط متوقف بود کنار کشیدیم و سپس اتومبیلها را از صحنه خارج کردیم.
حدود یک ساعت پس از حادثه دلخراش انفجار، جانشین ریاست ستاد مشترک ارتش با بیسیم تماس گرفتند و ضمن آمادهباش به نیروهای مسلح گفتند بیمارستانهای ارتش برای پذیرش مصدومین آماده هستند.
منبع:کیهان دوشنبه 8تیرماه 1360