صراط: محمود ملکی ـ اصولگرایان پس از انتخابات ریاست جمهوری بین دو راه مخیر
شدهاند: آنان هم میتوانند مانند بسیاری از اصولگرایان بگویند که پیروز 24
خرداد اصولگرایان بوده اند و حسن روحانی از باب اصولگرایی برنده انتخابات
شده و خیال خود را راحت کنند و بروند دنبال رایزنی کابینه و... یا اینکه
بپذیرند شکست خورده اند و به دنبال آسیب شناسی برای آینده باشند.
به گزارش «تابناک»، در مورد فرض نخست سخنیبافی نمیماند، اما اگر اصولگرایان بپذیرند که شکست خورده اند، باید از همین اکنون به دنبال احیای خود برای رقابت بعدی باشند. در این تلاش شاید مهمترین کاری که آنان باید بکنند، این است که بیاموزند بدون رانتهای حکومتی باید با رقبای خود توان مقابله داشته باشند.
سالهاست که اصولگرایان به استفاده از رانتهای گوناگون حکومتی عادت کرده اند؛ رسانههای مکتوب و مجازی، دیداری و شنیداری بدون هیچ هزینه و ترسی از عقوبت رفتار و گفتارشان، در اختیار آنان است. فراگیرترین رسانه کشور یعنی صدا و سیما به اصطلاح مناظراتی را برگزار میکنند که دو طرف مناظره اصولگرایانی هستند که درباره اصلاحطلبان سخن میگویند! به منابعی دسترسی دارند که دیگران یا رقبا به آن دسترسی ندارند و برای پیشبرد کارهایشان از مراجع و مقامات هزینه میکنند. نقل قول درست و نادرست میآورند تا رقیب را منکوب کنند و سازمانهایی هم هستند که بودجه خود را که از بیتالمال است در اختیار آنان میگذارند. حکایت سازمان تبلیغات اسلامی در انتخابات اخیر نزدیکترین گواه این واقعیت است.
تریبونهای گوناگون عمومی به نفع اصولگرایان سخن میگویند و نهادهای دیگر هم به گونه گون در اختیار این جناح هستند. اصولگرایان باید اکنون از خود بپرسند که وقتی با در اختیار داشتن این همه امکانات از رقیب خود شکست میخورند، بدون وجود این امکانات به کجا میخواهند برسند؟ اصولگرایان باید از خود بپرسند که به عنوان یک حزب یا یک نیرویی که ادعای اسلامگرایی دارند، میتوانند در آینده با یک رقیب جدی بدون وجود کمک و رانت رقابت کنند؟ آیا ایدههایی ناب برای اداره سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد دارند که مردم در قیاس با رقیب، آنان را برگزینند، یا نه آنان همچنان چشمانتظار شورای نگهبان و دیگر نهادهای نظارتی خواهند بود تا از شر رقیب نجات پیدا کنند؟ یا همچنان دنبال شبکه برای فلان سازمان و ... باشند؟
اصولگرایان اگر دنبال آینده ای هستند، باید بیاموزند فکر و ایدههای آنان مردم را قانع کند که به سمت آنان روی بیاورند، وگرنه در بازی بی رقیب، پیروزی هنر نیست!
اصولگرایان باید واقع نگر باشند. شکست را بپذیرند و جرزنی سیاسی نکنند. توهم پیروزی در انتخابات 24 خرداد، مخدری است که موقتا اصولگرایان را تسکین میدهد؛ اما با واقع گرایی و پذیرش شکست و اینکه در هشت سال گذشته در مجلس و دولت اسباب نارضایتی مردم را فراهم و مردم را متقاعد به حرکت به سوی تغییر کردهاند. اگر تمایلی به پذیرش این واقعیت نباشد، دو سال و چهار سال دیگر و... بر همین سیاق باید پذیرای شکستهای بعدی باشند.
اصولگرایان باید بدانند در دورههایی که مشارکت حداکثری در انتخابات هست، آنان عموما بازنده انتخابات هستند و تنها در قهر و گوشه نشینی برخی از مردم است که آنان با پای کار آوردن همه نیروهایشان توان پیروزی دارند! مشارکت کم همیشه مورد استقبال اصولگرایان بوده است! چه اینکه در انتخابات 84 و 88 هم اصولگرایان شکست خوردند. در 84 که کاندیداهای آنان شکست خورد و در 88 هم مجبور به حمایت از کاندیدایی شدند که چهار سال پیش از آن فریاد زده بود که اصولگرا نیست! آنان باید از خود بپرسند چرا در مشارکت حداکثری آنان عموما بازنده هستند؟
به گزارش «تابناک»، در مورد فرض نخست سخنیبافی نمیماند، اما اگر اصولگرایان بپذیرند که شکست خورده اند، باید از همین اکنون به دنبال احیای خود برای رقابت بعدی باشند. در این تلاش شاید مهمترین کاری که آنان باید بکنند، این است که بیاموزند بدون رانتهای حکومتی باید با رقبای خود توان مقابله داشته باشند.
سالهاست که اصولگرایان به استفاده از رانتهای گوناگون حکومتی عادت کرده اند؛ رسانههای مکتوب و مجازی، دیداری و شنیداری بدون هیچ هزینه و ترسی از عقوبت رفتار و گفتارشان، در اختیار آنان است. فراگیرترین رسانه کشور یعنی صدا و سیما به اصطلاح مناظراتی را برگزار میکنند که دو طرف مناظره اصولگرایانی هستند که درباره اصلاحطلبان سخن میگویند! به منابعی دسترسی دارند که دیگران یا رقبا به آن دسترسی ندارند و برای پیشبرد کارهایشان از مراجع و مقامات هزینه میکنند. نقل قول درست و نادرست میآورند تا رقیب را منکوب کنند و سازمانهایی هم هستند که بودجه خود را که از بیتالمال است در اختیار آنان میگذارند. حکایت سازمان تبلیغات اسلامی در انتخابات اخیر نزدیکترین گواه این واقعیت است.
تریبونهای گوناگون عمومی به نفع اصولگرایان سخن میگویند و نهادهای دیگر هم به گونه گون در اختیار این جناح هستند. اصولگرایان باید اکنون از خود بپرسند که وقتی با در اختیار داشتن این همه امکانات از رقیب خود شکست میخورند، بدون وجود این امکانات به کجا میخواهند برسند؟ اصولگرایان باید از خود بپرسند که به عنوان یک حزب یا یک نیرویی که ادعای اسلامگرایی دارند، میتوانند در آینده با یک رقیب جدی بدون وجود کمک و رانت رقابت کنند؟ آیا ایدههایی ناب برای اداره سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد دارند که مردم در قیاس با رقیب، آنان را برگزینند، یا نه آنان همچنان چشمانتظار شورای نگهبان و دیگر نهادهای نظارتی خواهند بود تا از شر رقیب نجات پیدا کنند؟ یا همچنان دنبال شبکه برای فلان سازمان و ... باشند؟
اصولگرایان اگر دنبال آینده ای هستند، باید بیاموزند فکر و ایدههای آنان مردم را قانع کند که به سمت آنان روی بیاورند، وگرنه در بازی بی رقیب، پیروزی هنر نیست!
اصولگرایان باید واقع نگر باشند. شکست را بپذیرند و جرزنی سیاسی نکنند. توهم پیروزی در انتخابات 24 خرداد، مخدری است که موقتا اصولگرایان را تسکین میدهد؛ اما با واقع گرایی و پذیرش شکست و اینکه در هشت سال گذشته در مجلس و دولت اسباب نارضایتی مردم را فراهم و مردم را متقاعد به حرکت به سوی تغییر کردهاند. اگر تمایلی به پذیرش این واقعیت نباشد، دو سال و چهار سال دیگر و... بر همین سیاق باید پذیرای شکستهای بعدی باشند.
اصولگرایان باید بدانند در دورههایی که مشارکت حداکثری در انتخابات هست، آنان عموما بازنده انتخابات هستند و تنها در قهر و گوشه نشینی برخی از مردم است که آنان با پای کار آوردن همه نیروهایشان توان پیروزی دارند! مشارکت کم همیشه مورد استقبال اصولگرایان بوده است! چه اینکه در انتخابات 84 و 88 هم اصولگرایان شکست خوردند. در 84 که کاندیداهای آنان شکست خورد و در 88 هم مجبور به حمایت از کاندیدایی شدند که چهار سال پیش از آن فریاد زده بود که اصولگرا نیست! آنان باید از خود بپرسند چرا در مشارکت حداکثری آنان عموما بازنده هستند؟