صراط: در روز 11 تیر 1361 آیتالله شیخ محمد صدوقی، امام جمعه و نماینده امام خمینی در یزد هنگامی که از محراب نماز در مسجد ملااسماعیل یزد برخاسته بود، توسط جوانی 25 ساله که بعدها معلوم شد وابسته به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بوده است، به شهادت رسید. فردی که این عملیات تروریستی را انجام داد پس از نزدیک شدن به آیتالله و به آغوش کشیدن وی نارنجکی که در دست داشت را منفجر کرد و وی را به شهادت رساند.
شهید صدوقی در مبارزه با رژیم شاه یکی از محورهای اصلی مبارزه در استان یزد محسوب میشد. او اعلامیههایی در محکوم کردن جنایات رژیم از جمله در فاجعه سینما رکس آبادان صادر کرد و در جریان مبارزات پیامهای امام خمینی را علاوه بر یزد به اطلاع علمای مشهد، تبریز، شیراز و دیگر شهرها میرساند. ا
مام در بخشی از پیام خود به مناسبت شهادت شهید صدوقی گفت: «چه کسی اولی به شهادت است در زمانی که کفر بنیامیه، اسلام را تهدید میکرد از فرزند معصوم پیامبر اسلام (ص) و فرزندان و اصحاب او و چه کسی اولی به شهادت است در عصری که استکبار جهانی و فرزندان خلف آن در داخل و خارج اسلام عزیز را تهدید میکنند، از امثال شهید بزرگوار ما و فقیه متعهد و فداکار اسلام شهید صدوقی عزیز – رضوانالله علیه – شهید بزرگی که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود.»
آشنایی با امام و شبنشینیهای رمضان
بنده در سال 1349 قمری که وارد قم شدم دو سه روز پس از ورود، با امام خمینی آشنا شدم و کم کم آشنایی ما بالا گرفت و به رفاقت کشید و گاه در تمام مدت شبانهروز با ایشان بودم. در این مدت طولانی که در قم بودیم، انس ما عمده با ایشان بود و نمیشد هفتهای بگذرد و دو سه جلسه در خدمتشان نباشیم و یادم نمیرود که یک ماه مبارک رمضان، حدیث که از کتاب «عبقات» آورده شد دوره این کتاب را در شبنشینیهایی که با ایشان و چند تن دیگر از دوستان داشتیم از اول به آخر مفصلا خوانده شد و از جمله کسانی که برای آمدن من به یزد سفارش زیاد کرد، آقای خمینی بود.
در سال 1330 شمسی که برای انجام کاری به یزد آمدم، مرحوم حاج آقا وزیری از روحانیون سرشناس یزد پیشنهاد ماندن ما را داد و در این باره خیلی سعی و کوشش کرد و تلگرافاتی هم به قم شد. آقایان قم با اینکه در پاسخ تلگراف نوشته بودند که بودن من در قم ضرورتش بیشتر است، معالوصف پذیرفتند و ما برای همیشه وارد یزد شدیم.
در اینجا که ماندنی شدیم در کنار درس و بحث، بعضی از کارها را شروع کردیم از جمله: تعمیر مدارس، مدرسه «خان» خیلی خراب بود و مدرسه عبدالرحیم خان هم مرکز زباله بازار شده بود و مسجد روضه محمدیه را هم تعمیر کردیم و خلاصه اینکه کارهایی را که مربوط به روحانیت نمیشود، شروع کردیم.