صراط: رسانه بزرگ به ستاره ساختن عادت ندارد. بیشتر ستاره هایش را نابود می
کند تا بسازد. فقط نگاه کنید که در این چند سال چند ستاره است. ببینید چطور
ستاره ها را تنها برای مناسبت های دور و دیرش می خواهد. چطور به ستاره های
فوتبال و سینما و موسیقی بی توجه است و جز از روی اجبار خبر یا تصویری از
آنها نمی دهد.
خاصیت رسانه اما این است که در آن
دیده شوی. اگر دوربین دوستت داشته باشد، اگر مخاطب دوستت داشته باشد، شهرت
ناگزیر است. ستاره شدن. و در یکی دو سال گذشته هیچکس مسیر تند شهرت و
محبوبیت در این رسانه را به سرعت علی ضیا نیامده است. با همه تبعاتش. با
هواداران میلیونی و منتقدان پرشمار. آنها که بی رقیب می دانند و آنها که
برایش تیغ را از رو بسته اند. بسیاری می گویند که این همه اعتبار و محبوبیت
بی دلیل نیست. که او نان استعداد و دلش را می خورد. نان راحتی و صداقتش
مقابل دوربین را می خورد. و در عوض منتقدانش همه چیز را ساختگی می دانند.
او را لایق این همه توجه نمی بینند و فکر می کنند زاییده سیستم کج و معوج
رادیو و تلویزیون است.
حضور
او در «ماه عسل» پارسال و رقابت ناگزیرش با احسان علیخانی، و بعد حضور
پررنگش در ماه های اخیر سر صبحانه ایرانی ها «با ویتامین 3»، علی ضیا را در
متن مجادله ای طولانی قرار داده که خوراک هر ستاره ای است. دیده شدن باز
هم بیشتر.
با او قرار گذاشتیم تا از خودش و شهرت و
همه این چیزها بپرسیم. گفت و گویی که به سیاست های تلویزیون و فضای
مجریگری و این چیزها کشید. حرف ها به درازا کشید و از همه چیز گفتیم. کار
از یک جلسه هم فراتر رفت و به جلسه دوم کشید. گپی که می توانست همینطور
ادامه پیدا کند و تمام نشود. آنچه از او دیدیم راحتی بیش از حدش در مقابل
ریکوردر بود. همان راحتی که در مقابل دوربین هم می بینید. او می گوید دروغ
نمی گویم اما این به معنای این نبود که همه چیز را بگوید. چند بار ضبط صدا
را متوقف کردیم و دوباره ادامه دادیم. حرف هایی بود که دوست نداشت چاپ
شود.
حرف هایی بود که برای انتشارش زود بود. همه
اش در این فکر بودیم که این مصاحبه فقط بخشی از یک رابطه است. میان او و
روزنامه. میان او و مخاطبانش. او انگار تازه اول راه است با بلندپروازی ها و
ایده هایش. با ولعی که نسبت به کارش دارد. از او بعدها بیشتر خواهیم شنید.
بیشتر خواهیمش دید. او می تواندبه یکی از مجری های افسانه ای تلویزیون
تبدیل شود. رسانه اگر بگذارد.
متولد 64، مهندس مکانیک، اهل کاشان و از سال 83 کار در رادیو جوان! پارتی ات کی بود؟
-
من مثل همه گوینده ها از فیلترهای مختلف عبور کردم و تست های مختلفی دادم.
تا اینکه در مرحله آخر خدمت آقای خجسته (مدیر رادیو) رسیدم که به یکسری از
سوالات ایشان پاسخ بگویم. یادم هست که آنجا هم از من پرسیده شد که چه کسی
معرفی ات کرده و من در جواب گفتم پارتی ما بچه سیدها، جدمان است. غیر از
این هم نیست و من شک ندارم که اجداد ظاهرینم کارت مرا بین مردم پخش می
کنند.
اما همین دیدن آقای خجسته هم به نظر کار عادی نمی آید...
-
قانون آقای خجسته این بود که با گویندگان جدید و جوان دیدار می کردند و
فکر نمی کنم کار غیرعادی اتفاق افتاده باشد. من همه فیلترها را رد کردم و
در نهایت با تائیدیه های مختلفی که کم کم به دست آوردم تبدیل به گوینده
رادیو شدم. در واقع من مثل همه گوینده ها سه مرحله تست دادم و در نهایت به
دیدار آقای خجسته رفتم و به سوالات ایشان پاسخ گفتم. اگر همه این مراحل
گذرانده شود شما از در وارد رادیو می شوید اما بعضی ها هم هستند که در همین
رادیو فعالیت می کنند اما از پنجره وارد شده اند. آقای خجسته همیشه می گفت
علی ضیاء جزو نمونه هایی است که از در وارد رادیو شده. این در حالی بود که
در همان روزها خیلی ها از پنجره وارد شدند و زود هم رفتند.
فکر می کنم شنونده حرفه ای رادیو هم بودی، درسته؟
-
بله، آن زمان من هیچ وقت کلاس ساعت 8 صبح نمی گرفتم تا بتوانم برنامه های
صبحگاهی آقای خسروی را بشنوم. ایشان در رادیو بی نظیر هستند و از شنیدن
برنامه هایشان واقعا لذت می بردم. این را باید بگویم که از همین جا به
ایشان ادای احترام می کنم چون معتقدم آقای خسروی نسبت به همه ما سمت استادی
دارند.
و چی شد که وارد تلویزیون شدی؟
-
ما در رادیو یک برنامه داشتیم به نام «آخرشه» که آقای علی زاهدی این
برنامه را شنیده بودند و از من دعوت کردند. نریشن های برنامه «گزینه جوان»
را بخوانم. یکی از روزهای ماه رمضان به دفتر ایشان رفتم که ایشان من را
برای اولین بار همانجا و در حال نریشن خواندن دیدند. درست یادم است که آن
روز خیلی بی حال بودم و محاسن هم داشتم.
یعنی همان تیپی که تلویزیون دوست دارد ...
-
نه، اتفاقا سلیقه آقای زاهدی امروزی تر است. به هر حال آقای زاهدی آن روز
به من گفتند تئاتر کار کرده ای؟ گفتم بله. گفتند می توانی یک تئاتر را
کارگردانی کنی؟ من در پاسخ گفتم تا به حال این کار را انجام نداده ام اما
سرم درد می کند برای کارهایی که تا به حال تجربه شان نکردهام.
یک
هفته بعد با من تماس گرفتند و گفتندب رنامه ای هست که قرار است در مورد
اعتیاد تولید شود بیا و برای اجرای آن تست بده. من هم رفتم و تست دادم که
در نهایت گفتند بیا و برنامه «گزینه جوان» را اجرا کن. 21 اسفند 88 بود که
اولین اجرایم را در «گزینه جوان» انجام دادم. سال 89 رادیو با توجه به
قانونی که وجود دارد و نمی توان هم در رادیو و هم در تلویزیون اجرا کرد، به
من اجازه اجرا در رادیو را نداد. به همین دلیل مثل یک آدم آماتور رفتم و
تست بازیگری رادیو دادم و بعد از 10 ماه توانستم حکم بازیگری واحد نمایش
رادیو را دریافت کنم و از آ« به بعد بود که توانستم در رادیو هم فعالیت
داشته باشم.
یادت هست برای اولین بار مردم چه زمانی در خیابان شناختنت؟
-
بله، من و خانواده ام سه شنبه هر هفته به سینما می رویم. یکی از این سه
شنبه ها بود که به اریکه ایرانیان رفته بودیم که آمده بودند و از خواهرم
پرسیده بودند این همان پسری است که گزینه جوان را اجرا می کند؟
هنوز هم سه شنبه ها به سینما می روی؟
- بله، چون نیم بهاست. (خنده)
هیچ وقت علاقه نداشتی که وارد سینما شوی؟
-
در این حوزه آدم رهایی ام. البته من همیشه خودم را مدیون شبکه سه و رادیو
جوان می دانم و امیدوارم هیچ وقت این موضوع را فراموش نکنم. بعضی از دوستان
هستند که همه شهرتشان را مدیون تلویزیون هستند اما به مرور زمان مدل
رفتارشان نسبت به تلویزیون عوض می شود. این صحیح نیست.
اشکالش چیست که تو از تلویزیون کارت را آغاز کنی اما به جایی برسی که منتقد تلویزیون باشی؟
-
هر آدمی ممکن است به یکسری رفتارها و روش های موجود در تلویزیون نقد داشته
باشد. وقتی رسانه ملی می شود و همه آدم ها می توانند آن را ببینند. این حق
همه است که در مورد آن اظهار نظر کنند اما من با این موضوع که عده ای از
تلویزیون می روند و آن را از ریشه زیر سوال می برند مشکل دارم. البته
معتقدم من علی ضیاء اگر فضا و بستر را برای انتقاد فراهم نکنم هیچ پیشرفتی
نمی کنم. من باید انتقادها را بشنوم و بدانم راه درازی در اجرای پیش رو
دارم تا بتوانم در کارم رشد کنم. اما اگر باورم شود که خیلی خوبم، به هیچ
نمی رسم. این موضوع قابل تعمیم در سیستم های مختلف هم هست. شما اگر برنامه
های ما را ببینید متوجه می شوید که ما گاهی حتی به خودمان هم انتقاد می
کنیم. مثلا یک روز آیتم تکراری پخش می شود و من می گویم ببخشید، این آیتم
تکراری بود! ما داریم آب می بندیم به برنامه! یا مثلا یک آیتم دیگر پخش می
شود که مناسب صبح نیست و من همان موقع می گویم این آیتم مناسب صبح نیست چون
وقتی می بینیم خوابمان می برد، من از مردم ایران بابت این آیتم عذرخواهی
می کنم. در واقع اگر کار اشتباهی انجام دهیم، در لحظه از خودمان انتقاد می
کنیم. به هر حال آنتن زنده در اختیار ماست و من به خودمان این اجازه را می
دهم که بابت اشتباهمان از مردم عذرخواهی کنیم. این را هم باید بگویم که اگر
اشتباهی در برنامه رخ دهد «ما» اشتباه کرده ایم و همه در کنار هم هستیم.
در مقابل اگر من حرف اشتباهی می زنم، تهیه کننده برنامه هم از من به طور
کامل حمایت می کند.
صحبت
در مورد انتقاد تو از برنامه خودت نیست، من می گویم گاهی حمایت از همه
کارهای سازمان کار درستی نیست و می توان آن را به چالش کشید...
-
ما در یک جامعه نسبی زندگی می کنیم. تفاوت این است که ما خودمان را در
معرض دید قرار می دهیم و در نتیجه انتقادهای بیشتری به سمت ما سرازیر می
شودو عده ای کمتر دیده می شوند و انتقادهای کمتری را هم تحمل می کنند. در
واقع این بهایی است که ما در مقابل دیده شدن باید بپردازیم.
به نظرم اکثر مجری های تلویزیون مجبورند جلوی دوربین چیزی را نشان دهند که خودشان نیستند. قبول داری؟
- نه، در این مورد با شما هم عقیده نیستم. همکارانم اینطوری نیستند.
در مورد خودت چی؟ چیزی که جلوی دوربین از تو می بینیم چقدر با شخصیت اصلی علی ضیاء فاصله دارد؟
- من تمام تلاشم را می کنم که هیچ وقت به مخاطب دروغ نگویم و حرفی نزنم که برخلاف اعتقاداتم باشد.
این
که ببینی یک نفر که از تو مستعدتر است یا نیست، به موفقیتی برسد که شایسته
آن است یا نیست! با این تفاسیر اینکه می گویی نسبت به همکارانت نظر منفی
نداری، مطلق است؟
- شک نکنید که مطلق است.
آدم ها نان دلشان را می خورند و آدم هایی در این روزگار جلو می روند که دل
های خوبی دارند. من از پیشرفت دیگران نه تنها ناراحت نمی شوم بلکه از آن
لذت می برم. من باید در جهت پیشرفت خودم تلاش کنم، اینکه به فکر پایین
کشیدن دیگران باشم کار درستی نیست.
یعنی اینکه امسال احسان علیخانی «ماه عسل» را اجرا می کند برایت جای سوال و تاسف ندارد؟
-
این سوال و به قول شما تاسف وقتی به وجود می آید که من طرحی ارائه داده
باشم که نسبت به طرح دوستانم قوی تر باشد اما در نهایت طرح ضعیف تر پذیرفته
و تصویب شود اما مسئله این است که امسال من هیچ طرحی برای برنامه ماه عسل
به شبکه ارائه نکردم. من الان دارم برنامه خودم یعنی «ویتامین 3» را اجرا
می کنم. تایم این برنامه از نظر رسانه ای مهمترین ساعت رسانه محسوب می شود.
سال ها بود که در شبکه 3 چنین برنامه صبحگاهی ساخته نشده بود و فکر می کنم
این هنر ما و مدیریت شبکه آقای زین العابدین را می رساند که توانستیم در
ساعتی که سال ها در شبکه ساعت مرده به حساب می آمده، برنامه ای بسازیم که
مردم ساعت کوک کنند تا از خواب بیدار شوند و برنامه را ببینند. یعنی ما
کاری کردیم که مردم یک ساعتی تلویزیون خودشان را روشن کنند که پیش از این
در آن ساعت تلویزیون نگاه نمی کردند. خب ما چه کار مهمتری از این می توانیم
انجام دهیم. ساخت برنامه پربیننده در خندق رسانه ای به نظرم کار مهمی است.
در برنامه «نیمروز» هم من افتخار کردم که در کنار علی زاهدی بودم و کار
یاد گرفتم و هنوز هم از ایشان دارم کار یاد می گیرم. در مورد «ویتامین 3»
فکر می کردم آدم اجرای برنامه صبح نیستم و به همین دلیل از آقای زاهدی
خواستم در کنارشان کار یاد بگیریم و شخص دیگری اجرای برنامه را برعهده
بگیرد. ایشان گفتند ما یک بار زنده کردن ساعت مرده شبکه را در «نیمروز»
تجربه کرده ایم، پس می توانیم ساعت 7 صبح را هم تبدیل به یک برند کنیم. این
انگیزه برای من اهمیت پیدا کرد و باعث شد «ویتامین 3» را اجرا کنم.
پس خودت دوست نداشتی امسال «ماه عسل» را اجرا کنی؟
- من هیچ شهوتی نسبت به اجرای هیچ برنامه ای ندارم.
یعنی پارسال که برنامه را اجرا کردی، طرح داده بودی؟
-
پارسال شبکه از ما خواست که این برنامه را اجرا کنیم. من هم به دوستانم
گفتم اگر امسال من علی ضیاء «ماه عسل» را اجرا می کنم به دلیل یکسری مشکلات
و اتفاقاتی است که ایجاد شده!
«ماه عسل 91» برایت تجربه خوبی بود؟
-
چیزی که می خواستیم اتفاق بیفتد به طور کامل انجام نشد. البته این موضوع
دلایل مختلفی داشت. در میانه های راه علی زاهدی به دلیل مشکلی که برایش پیش
آمد نتوانست تهیه کننده باشد. در نهایت ما تا 20 روز مانده به برنامه تهیه
کننده نداشتیم. 20 روز مانده به برنامه آدم هایی تهیه کننده «ماه عسل»
شدند که تا به حال تجربه کار در شبکه سه را نداشتند. این درحالی بود که ما
تا آن زمان یک نقشه راه دیگر را پیموده بودیم و آیتم های متناسب با آن را
تهیه کرده بودیم اما تهیه کننده برنامه این ذهنیت را قبول نداشت و هیچ کدام
از آیتم های ما را نخواست و تصمیم گرفت راه دیگری را برای برنامه انتخاب
کند. با این تفاسیر شما فکر می کنید برنامه ای که 20 روز مانده به آنتن،
تهیه کننده پیدا می کند و من قبل از آن با فشارهای مختلفی اعم از ناسزا تا
تهدید مواجه بودم، چه اتفاق خاصی باید برایش بیفتد؟ آدم هایی که فکر می
کردم آدم های خوبی هستندو کار کردن با آنها درست است، به یکباره نا پدید می
شوند و فقط خودم و یکی از دوستانم باقی می مانیم! همه این فشارها را
بگذارید در کنار این ماجرا که ما در فاصله 20 روز باید سلایق یکدیگر را به
هم نزدیک می کردیم.
در مورد مهمان های برنامه چه نظری داری؟ فکر می کنی در حد این برنامه بودند؟
- شاید در کل برنامه فقط 3-2 مهمانی که من دوست داشتم، در برنامه حضور پیدا کردند.
یعنی تو برنامه ای را اجرا می کردی که ایده آل خودت نبود...
-
بله اما نظرسنجی های سازمان و چیزی که آقای پورمحمدی بارها به ما اعلام
کرد نشان می داد که سطح بیننده و رضایت مخاطب از «ماه عسل» پنج درصد نسبت
به برنامه سال قبلش افزایش پیدا کرد. در واقع ما یکسری مخاطب دیگر را در
نظر گرفته بودیم. من در این برنامه پای یکسری مخاطب که در سال های قبل در
جمع ماه رمضونی ها نبودند را به «ماه عسل» باز کردم. شاید هیچ وقت ما سعید
حدادیان را روی صندلی ماه عسل ندیده بودیم اما من در «ماه عسل» سال گذشته
این کار را انجام دادم.
بالاخره این برنامه مطبوع تو بود یا نه؟
-
همانطور که گفتم 3-2 برنامه از ماه عسل چیزی بود که مطبوع نظر من بود. مثل
برنامه ای که با سعید حدادیان به گفتگو نشستیم. یا برنامه ای که سید علی
موسوی مهمانمان بود. علی از گردن به پایین فلج بود که با کمک آقای شریعت
پناهی او را پیدا کردیم. علی بعد از حضور در «ماه عسل 91» شاهد اتفاقات
خوبی بود و کمک های زیادی به او رسید یا در ایام عملیات مرصاد به آقای زین
العابدین (قائم مقام وقت 3) گفتم که اگر بتوانیم توابین گروهک منافقین را
به برنامه بیاوریم اتفاق خوبی است. ایشان با رایزنی های خوبی که انجام
دادند این امکان را فراهم کردند و این افراد برای اولین بار در یک برنامه
زنده شرکت کردند. البته در کنار اینکه حضور توابین اتفاق خوبی برای برنامه
محسوب می شد، انتقادات زیادی را هم در پی داشت و خانواده هایی که جوانانشان
را به خاطر شرارت اعضای این گروهک از دست داده بودند، نسبت به حضور این
افراد انتقاد کردند که حق هم داشتند. در هر صورت فکر می کنم جمعی دست به
دست هم دادند که «ماه عسل 91» موفق نشود اما به کمک حضرت ابوالفضل (ع) این
اتفاق نیفتاد و برنامه با موفقیت همراه بود.
من معتقدم این درست نیست که اسم یک برنامه تلویزیونی را نگه دارند اما مجری آن را عوض کنند، قبول داری؟
-
من فکر می کنم باید به نظر مدیران سازمان احترام گذاشت البته ما می
خواستیم نام برنامه را تغییر دهیم اما در نهایت مدیران سازمان ترجیح دادند
برنامه با همان نام ماه عسل روی آنتن برود.
کلا قبل از برنامه هایت استرس داری؟
- بله، تا قبل از برنامه استرس زیادی دارم. شاید به همین دلیل هم هست که شب قبل از برنامه های «ویتامین 3» نتوانسته ام درست بخوابم.
به این استرس عادت نکرده ای؟
-
اصلا. من تمام تلاشم را می کنم که این استرس، پیش برنده باشد نه
بازدارنده. به همین دلیل هم همیشه روی آنتن رها اجرا می کنم. البته این
رهایی با یک فکر همراه است.
ممکن است که این استرس در آینده برطرف شود؟
-
برای یک نفر مهمتر از اینکه یک ساعت و نیم آنتن زنده تلویزیون را در
اختیار داشته باشد، چه چیزی می تواند باشد؟ وقتی مسئولیت شما بالا باشد،
طبیعتا استرس بیشتری را هم تحمل خواهید کرد.
ارتباطت با رسانه های اینترنتی و همچنین نشریه ها چطور است؟
-
منبا اکثر رسانه ها رابطه خوبی دارم. البته امسال تصمیم داشتم که مصاحبه
ای انجام ندهم و این مصاحبه تنها گفتگوی من در سال 92 است. صمیمی ترین دوست
من خبرنگار است. فکر می کنم همین موضوع نشان می دهد که من ارتباط خوبی با
اهالی رسانه دارم و آنها را انسان های شریف و دوست داشتنی می دانم.
اوقات فراغتت را چطور می گذرانی؟
-
اگر قرار است تفریحی داشته باشم، ترجیح می دهم در کنار خانواده ام باشم
سینما رفتن، فیلم دیدن و حتی کتاب خواندن مثلا تایمی را مشخص می کنیم و
همراه با مادرم یک کتاب را مطالعه و نقد می کنیم.اگر قرار است به تئاتر یا
کنسرت موسیقفی بروم هم حتما همراه با مادرم این کار را انجام خواهم داد.
چقدر برای فیلم دیدن وقت می گذاری؟
-
هفته ای یک روز به سینما می روم و هفته ای دو روز هم در خانه فیلم می
بینم. همه نوع فیلم هم تماشا می کنم. از فیلم های کلاسیک بگیرید تا فیلم
های انیمیشن. الان جذابترین اتفاق برایم این است که بنشینم و کارتون ببینم.
در مورد سینما مطالعه هم داری؟
- سینما دغدغه اصلی من نیست و به همین دلیل مطالعه زیادی روی آن ندارم. اما راجع به موسیقی مطالعه می کنم.
پشیمانی بزرگ زندگی علی ضیاء چیست؟
- نمی توانم بگویم.
حسرت بزرگی هم نداری؟
- حسرت بزرگ که نمی شود اسمش را گذاشت اما دوست دارم مثلا 2 میلیارد تومان پول داشته باشم که بروم سراغ کشاورزی.
آرزوی بزرگی هم داری؟
- بله، اما این را هم نمی توانم بگویم.
حرف آخری مانده که برایمان بگویی؟
-
ما همیشه در برنامه هایمان چه در نیمروز، چه در ماه عسل، چه ویتامین 3 و
برنامه عید تلاش کرده ایم که حرف مردم را بیان کنیم و دغدغه های روز مردم
را داشته باشیم. من از علی زاهدی تشکر می کنم که او بیشتر از من دغدغه مردم
را دارد. همچنین باید از محسن یگانه و خانم نیوشا ضیغمی که هر دو جزو
ستاره های آسمان هنر ایران هستند و برنامه ما را دنبال کرده اند و از
نقدهای اجتماعی ما استقبال کرده اند و بابت این موضوع در رسانه ها من را
مورد لطف خود قرار داده اند، تشکر کنم.
موسیقی روز کشور را دنبال می کنی؟
- تقریبا هر آلبومی که وارد بازار می شود را تهیه و گوش می کنم.
در ماشینت بیشتر چه آهنگ هایی را گوش می کنی؟
-
علیرضا خواننده ای است که هم سبک و هم صدایش را خیلی دوست دارم و آهنگ
هایش را در ماشین گوش می کنم. محسن یگانه هم یکی از دوستان خوبم است که سی
دی اش همیشه در ماشینم هست و آهنگ هایش را دنبال می کنم. رضا یزدانی عزیز
هم یکی دیگر از خواننده هایی است که مورد علاقه ام است و آهنگ هایش را گوش
می کنم.
موسیقی سنتی هم جزو علاقمندی هایت هست؟
-
بله، موسیقی سنتی را هم دوست دارم و صدای علیرضا قربانی برایم خیلی دلپذیر
و شنیدنی است. چیزی که می توانم در این حوزه مدام گوش کنم، صدای استاد
شهرام ناظری است، مخصوصا آلبوم «لولیان» که با تک تک قطعاتش خاطره دارم.
ترانه سرایی چقدر برایت جدی است؟
-
زیاد جدی نیست. زمانی که حس ترانه نویسی به سراغم می آید، ترانه می نویسم.
هیچ وقت اینطور نبوده که بنشینم و برای ترانه نویسی وقت بگذارم. در برنامه
هایی که خودم حضور دارم هم از دوستان ترانه سرایم خواهش می کنم ترانه
تیتراژ را بگویند تا فقط نگاه من در برنامه حاکم نباشد.
ترانه ای هم داری که در اختیار خواننده ها قرار داده باشی؟
- بله، قرار است کارهایی به بنیامین و همینطور به فریدون بدهم.
آخرین کتاب هایی که خواندی را برایمان بگو.
-
کافکا در کرانه موراکامی یکی از آخرین کتاب هایی است که خوانده ام. الان
هم مشغول مطالعه کتاب «معنای زندگی» هستم که محتوایی فلسفی دارد. ان
شاءالله به زودی مطالعه رمان جدید ابوتراب خسروی را هم شروع می کنم.
چقدر تئاتر می بینی؟
-
تئاتر را خیلی دوست دارم و سعی می کنم تماشای تئاترهای خوب را از دست
ندهم. «ترن» نیما دهقان را خیلی دوست داشتم و سه بار به تماشای آن نشستم.
من کلا به قصه آدم هایی که برای این کشور جنگیدند علاقمندم.
در سینما کار کدام کارگردانان را می پسندی؟
-
خب همه ما اصغر فرهادی را دوست داریم. از فرهادی بگذریم باید بگویم به
شخصه طرفدار آقای کیمیایی هستم و خیلی دوستشان دارم و به نظر هنوز هم بی
نظیر است. کارهای خانم میلانی و درخشنده را هم دنبال می کنم و معتقدم «هیس
دخترها فریاد نمی زنند» خانم درخشنده واقعا درخشان بود. سبک کار عبدالرضا
کاهانی را هم دوست دارم.
علاقمندی خاصی داری؟ مثلا بعضی ها هستند ماشین بازند، برخی مارک باز و ...
- من به خرید لباس علاقه زیادی دارم. به گل و گیاه هم علاقمندم و در بالکن خانه انواع گیاه ها را پرورش می دهم.
اهل گوشی بازی هم نیستی؟
- نه، زیاد گوشی عوض نمی کنم اما سعی می کنم گوشی به روز داشته باشم.
اهل گشت و گذار اینترنتی چطور؟
- خیلی کم اما دوستانی دارم که اطلاعات اینترنتی را در اختیارم قرار می دهند. البته هر شب ایمیل ام را چک می کنم.
از نقد استقبال می کنم
انتقاد اذیتت می کند؟
- نه، اتفاقات چون خودم از همه انتقاد می کنم، از شنیدن انتقادات دیگران ناراحت نمی شوم.
انتقادی شنیده ای که عصبانیت کند؟
-
نه، اما هفته قبل سعی کردم اکثر انتقاداتی که به ما در برنامه می شد را
عنوان کنم. مثلا جامعه پزشکی انتقاد کرده بودند که چرا ضیاء گفته کار پیوند
ریه آسان است. این در حالی بود که من از نگاه آدمی که به سختی پیوند ریه
آگاهی نداشتم، این موضوع را مطرح کردم و می خواستم از این طریق سختی کار
پزشکان را از زبان خودشان بشنویم. یا مثلا یک روز ما در برنامه ببر آوردیم
که بعد از برجسته شدن این برنامه، عده ای پیدا شدند و گفتند چرا به حقوق
حیوانات توهین کرده اید! چهارشنبه هفته بعد از آن برنامه یک دامپزشک را به
برنامه آوردیم که او به این موضوع اشاره کرد که حیوانات در حال انقراض را
باید در قفس نگه داشت تا زود از بین نروند. چون حیوانی مثل ببر در طبیعت
عمری نزدیک به 18 سال دارد اما در سیرک یا باغ وحش و ... عمری تا 27 سال
خواهدداشت. در هر صورت این برای ما مهم بود که نقدهایشان را مطرح کردند و
ما به نقد این دوستان احترام گذاشتیم.
برنامه سال تحویل 92 شبکه سه یکی دیگر از برنامه هایی بود که اجرا می کردی، در مورد این برنامه چه نظری داری؟
-
طبق آمارهایی که آقای زین العابدین و آقای شریعت پناهی می گویند، برنامه
شبکه سه، پربیننده ترین برنامه سال تحویل سازمان بوده است. با تمام مشکلاتی
که وجود داشت دوستانم خیلی بهم کمک کردند تا برنامه با موفقیت برگزار شود.
فکر می کنم یکسری اصول طبیعی در برنامه سازی وجود دارد که باید بلد باشیم.
مثلا من تهیه کننده باید بدانم که برای برنامه نیاز به میکروفن یقه ای
دارم. در هر صورت باید از همه دوستانی که در این مسیر به من کمک کردند تشکر
کنم. خیلی از دوستان هنرمند مثل خانم شیلا خداداد، مصطفی زمانی، خانم
هنگامه قاضیانی، فرامرز قریبیان، مهدی رحمتی، رضا یزدانی، خانم گلاب آدینه،
شهرام حقیقت دوست، خانم مریلا زارعی، محسن یگانه عزیز هم بدون هیچ
چشمداشتی در این برنامه حضور پیدا کردند.
یعنی هیچ پولی به مهمان ها پرداخت نشد؟
-
این چیزی است که تهیه کننده برنامه باید در مورد آن اظهارنظر کند، اما
کسانی که در حوزه دوستان هنرمند من قرار می گرفتند واقعا بدون هیچ چشمداشت
مالی در برنامه شرکت کردند. مثلا خانم مریلا زارعی و خانم شریفی نیا ظهر به
روستای شین آباد رفتند و نیمه های شب به تهران بازگشتند و با تمام مشکلاتی
که وجود داشت خیلی با محبت و صمیمانه رفتار کردند اما مشکلات در این
برنامه خیلی زیاد بود.
با این تفاسیر چطور توانستی با آرامش اجرا کنی؟
-
شب قبل از برنامه التهاب عجیب و غریبی داشتم. جمعی از دوستانم آمدند و با
من حرف زدند و گفتند هنر تو در صداقتی است که داری! این صداقت تو را نسبت
به دیگران متمایز می کند، در نتیجه فردا صادقانه ترین اجرایت را انجام بده.
آن شب حس کردم وقتی قرار است صادقانه اجرا کنم، دلیلی برای رقابت با کسی
نیست. تو می خواهی تمام تلاشت را برای مردمت انجام دهی و در این مسیر نباید
با کسی رقابت کرد. من در مورد «ماه عسل» هم می گفتم که اگر واقعا دغدغه
مردم هستند، مهم نیست چه کسی روی صندلی این برنامه می شناسد. به همین دلیل
است که وقتی به من زنگ می زنند و به رسم ادب بابت حضور جلوی دوربین ماه عسل
92 اجازه می گیرند، به دوستان سفارش می کنم که حتما این کار را انجام
دهند. چون اگر کاری انجام دهیم که به بهتر شدن یک برنامه منجر شود، در
نهایت باعث رضایت مردم خواهد شد و من می توانم بگویم برخلاف بلاهایی که بر
سرم آمده، کاری انجام داده ام که حرفم را در ورطه عمل به اثبات برسانم.
چه برنامه تلویزیونی را دنبال می کنی؟
-
برنامه های ترکیبی و مجری محور را سعی می کنم ببینم اما سریال های
تلویزیونی را دنبال نمی کنم. البته وقتی می دانم هفته آینده با بازیگری که
سریال دارد مصاحبه دارم، 4-3 قسمت از سریال را می بینم.
برنامه ورزشی هم می بینی؟
-
قبلا 90 را تماشا می کردم اما از وقتی که «ویتامین 3» آغاز شده، به دلیل
اینکه باید شب ها زود بخوابم نمی توانم این برنامه را پیگیری کنم.
فوتبال ها را پیگیری می کنی؟
-
زمانی که افشین قطبی سرمربی پرسپولیس بود همه بازی ها را تماشا می کردم.
یادم است که برای بازی پرسپولیس – سپاهان آنقدر استرس داشتم که دوستانم
اجازه ندادند. بازی را ببینم و من را به شب شعر بردند (خنده). الان خیلی
کمتر از گذشته فوتبال نگاه می کنم اما اگر خانه باشم بازی ها را تماشا می
کنم.
استادیوم هم می روی؟
- حضور در استادیوم برایم جذاب است و گاهی به استادیوم هم می روم.
خودت اهل ورزش هستی؟
-
بله، والیبال و پیاده روی ورزش هایی است که انجام می دهم. یکشنبه ها و
دوشنبه ها والیبال بازی می کنم و شنبه، دوشنبه و چهارشنبه هم به جاده
تندرستی باشگاه انقلاب می روم.