صراط: گوزنهای
زرد دریاچه ارومیه را هم خشکسالی از جزیره «اشک» فراری داد تا مرگ تدریجی
دومین دریاچه شور در چهار سال وعده و وعید مسئولان برای نجات دریاچه ارومیه
همچنان ادامه داشته باشد، بدون آنکه افقی روشن برای احیای آن دیده شود.
همانطور که «سید قریشی» کارشناس زیستگاههای آبی اداره کل محیطزیست
آذربایجان غربی گفته مهمترین دلیل این مرگ تدریجی سوءمدیریت در منابع آبی
حوضه آبخیز است.
سوءمدیریتی که هشدارهای چهارسال گذشته هم نتوانسته کمی از آنها بکاهد. در سالهایی که آژیر قرمز دریاچه ارومیه بلند شد، نه جهاد کشاورزی وارد ماجرا شد تا کشاورزی از سنتی به مکانیزه تغییر یابد نه وزارت نیرو حاضر شد سهم واقعی دریاچه ارومیه را به آن بدهد. در نهایت آنطور که «حسن عباسنژاد» مدیرکل محیطزیست آذربایجانغربی میگوید محیط بانان برای نجات گونههای حیوانی دریاچه ارومیه مجبور به انتقال ۱۰۰ هزار لیتر آب شیرین به جزایر این دریاچه شدهاند. انتقالی که خبر آن خیلی دیر به رسانه میرسد، چون گزارشها نشان میدهد که انتقال آب شیرین به جزایر بیش از دو سال است که شروع شده است. مسئله دیگری هم وجود دارد. درحالی که «هوشنگ ضیایی» کارشناس ارشد محیطزیست از فرار گوزنهای زرد جزیره اشک به روستاهای جنوب دریاچه خبر میدهد اما «حسین محمدی» مدیرکل دفتر حیات وحش و تنوع زیستی سازمان حفاظت از محیطزیست خیال همه را بابت گوزنهای زرد دریاچه ارومیه راحت میکند و از سرشماری ۲۱۳ گوزن زرد و ۵۰ راس قوچ و میش در جزیره اشک خبر میدهد. این درحالی است که پیش از عباسزاده، مدیراداره کل استان از احتمال فرار گونههای حیوانی جزیره خبر داده بود. هرچند بین حرفهایی که در تهران شنیده میشود وحرفهایی که از ارومیه به گوش میرسد تفاوت و تناقض زیادی وجود دارد اما آنچه مسلم است دریاچه ارومیه خشک شده و دیو خشکسالی در حال بلعیدن آخرین نقطههای بازمانده از آن یعنی جزایر است و این پایان ماجراست.
سیب و چغندر؛ شیره جان دریاچه را مکیدند
وزارت کشاورزی و وزارت نیرو دو وزارتخانهای هستند که همواره با آب، رودخانه، دریا ودریاچههای کشور سروکار داشته و دارند. عملکرد آنها در برداشت از منابع آبی کشور محدود میشود اما این دو وزارتخانه هرگز از خود نپرسیدند اگر روزی منابع آبی کشور تمام شود، حوزه تحت مدیریت آنها چطور میچرخد؟ بیتوجهی به همین یک سوال باعث شده است که در این سالها نهتنها این دو وزارتخانه تلاشی برای نگهداری از منابع آبی نداشته باشند که خودیکی از عاملان تخریب و کاهش آن بودند. در چهارسال گذشته که بسیاری از کارشناسان هماهنگ با سازمان حفاظت از محیطزیست خواستار سهمخواهی دریاچه ارومیه از منابع تغذیهکننده آن بودند بارها وزارت جهادکشاورزی اعلام کرد که وظیفه این وزارتخانه تامین آب برای کشاورزی است و نه دریاچه ارومیه. هیچکس هم در آن وزارتخانه عریض وطویل که مجبور به فروش ساختمانهای بسیار زیاد خود شد، به معاون وزیر یادآوری نکرد که خشک شدن دریاچه ارومیه به خانه خراب شدن ۸ هزار کشاورز و باغدار اطراف دریاچه ارومیه منجر خواهد شد. هرچند خشک شدن زمینهای کشاورزی امروز هم باعث نشده تا این وزارتخانه تکانی به خود بدهد وظایف قانونیاش را در مقابل ۸ هزار کشاورز و باغبان این منطقه انجام دهد. صدای معترضان بیرون از ساختمان وزارت کشاورزی هم هرگز به وزیر و معاونانش نرسید تا کشاورزی همچنان به روش سنتی در اطراف دریاچه انجام شود. روشی که هم شیره جان دریاچه را کشید و هم زمینهای کشاورزی را به شورهزار تبدیل کرد. «وزارت نیرو» هم عملکردی بهتر از وزارت کشاورزی ندارد. این وزارتخانه هم وظیفهاش تامین برق است و هرگز مسائل محیطزیستی و خشک شدن دریاچهها ذهن مدیران آن را به خود مشغول نداشته است. وزارت هم شیوه بهتر از آن نداشته است.
این وزارتخانه هم وظیفه خود را ساخت راهها میداند. فرقی هم ندارد که این جاده از دل پارکی مثل پارک ملی گلستان بگذرد و بهجای ۱۱ متر عرض، ۵۰ متر از بهترین جنگلهای کشور را نابود کند یا با خاکریزی در دل بزرگترین دریاچه شور جهان بگذرد و بحران ریزگردهای سفید را برای منطقه به ارمغان بیاورد. این وزارتخانه کارش ساختن جاده میانگذر برای ارومیهایها بوده تا به جای ۲۰ دقیقه در عرض دو دقیقه به مقصد برسند. این وسط قربانی شدن دریاچهای مثل ارومیه هرگز مسئولیتی را متوجه وزارتخانه نمیکند.آنطور که «اسماعیل کهرم» کارشناس ارشد محیطزیست به تهرانامروز میگوید: «تغییر الگوی کشت از انگور به سیب باعث شد تا زمینهای کشاورزی بیش از توان منطقه آبهای زیرزمینی را مصرف کنند و این مسئله نه تنها گونههای مختلف پرندگان را از منطقه فراری داد که زخمی کاری هم به دریاچه ارومیه زد.»
کشاورزی از حالت سنتی خارج شود
کارشناسان هنوز امیدوارند که بتوانند در آخرین لحظه دومین دریاچه شور جهان را از مرگ حتمی نجات دهند. سیدقریشی کارشناس اداره کل محیطزیست آذربایجان غربی هم میگوید: «همیشه در ابتدا این سوال مطرح میشود که چه راهکارهایی برای انتقال آب به دریاچه ارائه شده است در صورتی که در شرایط فعلی حتی اگر آب دریاچه به میزان سابق بازگردد اگر فکری برای استفاده بیش از حد از حقآبه دریاچه و وضعیت کشاورزی منطقه صورت نگیرد باز هم با مشکل خشک شدن مواجه خواهیم شد بنابراین برای حل این مسئله باید بهدنبال اجرای راهکارهای مناسب باشیم.»
خشکسالی ۳۰ ساله در ایران شروع شد
هرچند عملکرد چهارساله دولتمردان در قضیه دریاچه ارومیه نشان داد که توان لازم برای نجات دریاچه را ندارند اما خبر بدتری که مطالعات بینالمللی نشان میدهد این است که خشکسالی ۳۰ ساله در ایران آغاز شده و به زودی وسعت بیشتری بر بیابانهای ایران افزوده خواهد شد. بسیاری پایان دولت نهم و دهم که بیشترین صدمات به محیطزیست وارد شده را به فال نیک میگیرند. بنابراین باید امیدوار بود که در دولت جدید برنامهای برای کنترل سالهای سخت بیآبی علاوه بر نجات دریاچه ارومیه اندیشیده شود.
سوءمدیریتی که هشدارهای چهارسال گذشته هم نتوانسته کمی از آنها بکاهد. در سالهایی که آژیر قرمز دریاچه ارومیه بلند شد، نه جهاد کشاورزی وارد ماجرا شد تا کشاورزی از سنتی به مکانیزه تغییر یابد نه وزارت نیرو حاضر شد سهم واقعی دریاچه ارومیه را به آن بدهد. در نهایت آنطور که «حسن عباسنژاد» مدیرکل محیطزیست آذربایجانغربی میگوید محیط بانان برای نجات گونههای حیوانی دریاچه ارومیه مجبور به انتقال ۱۰۰ هزار لیتر آب شیرین به جزایر این دریاچه شدهاند. انتقالی که خبر آن خیلی دیر به رسانه میرسد، چون گزارشها نشان میدهد که انتقال آب شیرین به جزایر بیش از دو سال است که شروع شده است. مسئله دیگری هم وجود دارد. درحالی که «هوشنگ ضیایی» کارشناس ارشد محیطزیست از فرار گوزنهای زرد جزیره اشک به روستاهای جنوب دریاچه خبر میدهد اما «حسین محمدی» مدیرکل دفتر حیات وحش و تنوع زیستی سازمان حفاظت از محیطزیست خیال همه را بابت گوزنهای زرد دریاچه ارومیه راحت میکند و از سرشماری ۲۱۳ گوزن زرد و ۵۰ راس قوچ و میش در جزیره اشک خبر میدهد. این درحالی است که پیش از عباسزاده، مدیراداره کل استان از احتمال فرار گونههای حیوانی جزیره خبر داده بود. هرچند بین حرفهایی که در تهران شنیده میشود وحرفهایی که از ارومیه به گوش میرسد تفاوت و تناقض زیادی وجود دارد اما آنچه مسلم است دریاچه ارومیه خشک شده و دیو خشکسالی در حال بلعیدن آخرین نقطههای بازمانده از آن یعنی جزایر است و این پایان ماجراست.
سیب و چغندر؛ شیره جان دریاچه را مکیدند
وزارت کشاورزی و وزارت نیرو دو وزارتخانهای هستند که همواره با آب، رودخانه، دریا ودریاچههای کشور سروکار داشته و دارند. عملکرد آنها در برداشت از منابع آبی کشور محدود میشود اما این دو وزارتخانه هرگز از خود نپرسیدند اگر روزی منابع آبی کشور تمام شود، حوزه تحت مدیریت آنها چطور میچرخد؟ بیتوجهی به همین یک سوال باعث شده است که در این سالها نهتنها این دو وزارتخانه تلاشی برای نگهداری از منابع آبی نداشته باشند که خودیکی از عاملان تخریب و کاهش آن بودند. در چهارسال گذشته که بسیاری از کارشناسان هماهنگ با سازمان حفاظت از محیطزیست خواستار سهمخواهی دریاچه ارومیه از منابع تغذیهکننده آن بودند بارها وزارت جهادکشاورزی اعلام کرد که وظیفه این وزارتخانه تامین آب برای کشاورزی است و نه دریاچه ارومیه. هیچکس هم در آن وزارتخانه عریض وطویل که مجبور به فروش ساختمانهای بسیار زیاد خود شد، به معاون وزیر یادآوری نکرد که خشک شدن دریاچه ارومیه به خانه خراب شدن ۸ هزار کشاورز و باغدار اطراف دریاچه ارومیه منجر خواهد شد. هرچند خشک شدن زمینهای کشاورزی امروز هم باعث نشده تا این وزارتخانه تکانی به خود بدهد وظایف قانونیاش را در مقابل ۸ هزار کشاورز و باغبان این منطقه انجام دهد. صدای معترضان بیرون از ساختمان وزارت کشاورزی هم هرگز به وزیر و معاونانش نرسید تا کشاورزی همچنان به روش سنتی در اطراف دریاچه انجام شود. روشی که هم شیره جان دریاچه را کشید و هم زمینهای کشاورزی را به شورهزار تبدیل کرد. «وزارت نیرو» هم عملکردی بهتر از وزارت کشاورزی ندارد. این وزارتخانه هم وظیفهاش تامین برق است و هرگز مسائل محیطزیستی و خشک شدن دریاچهها ذهن مدیران آن را به خود مشغول نداشته است. وزارت هم شیوه بهتر از آن نداشته است.
این وزارتخانه هم وظیفه خود را ساخت راهها میداند. فرقی هم ندارد که این جاده از دل پارکی مثل پارک ملی گلستان بگذرد و بهجای ۱۱ متر عرض، ۵۰ متر از بهترین جنگلهای کشور را نابود کند یا با خاکریزی در دل بزرگترین دریاچه شور جهان بگذرد و بحران ریزگردهای سفید را برای منطقه به ارمغان بیاورد. این وزارتخانه کارش ساختن جاده میانگذر برای ارومیهایها بوده تا به جای ۲۰ دقیقه در عرض دو دقیقه به مقصد برسند. این وسط قربانی شدن دریاچهای مثل ارومیه هرگز مسئولیتی را متوجه وزارتخانه نمیکند.آنطور که «اسماعیل کهرم» کارشناس ارشد محیطزیست به تهرانامروز میگوید: «تغییر الگوی کشت از انگور به سیب باعث شد تا زمینهای کشاورزی بیش از توان منطقه آبهای زیرزمینی را مصرف کنند و این مسئله نه تنها گونههای مختلف پرندگان را از منطقه فراری داد که زخمی کاری هم به دریاچه ارومیه زد.»
کشاورزی از حالت سنتی خارج شود
کارشناسان هنوز امیدوارند که بتوانند در آخرین لحظه دومین دریاچه شور جهان را از مرگ حتمی نجات دهند. سیدقریشی کارشناس اداره کل محیطزیست آذربایجان غربی هم میگوید: «همیشه در ابتدا این سوال مطرح میشود که چه راهکارهایی برای انتقال آب به دریاچه ارائه شده است در صورتی که در شرایط فعلی حتی اگر آب دریاچه به میزان سابق بازگردد اگر فکری برای استفاده بیش از حد از حقآبه دریاچه و وضعیت کشاورزی منطقه صورت نگیرد باز هم با مشکل خشک شدن مواجه خواهیم شد بنابراین برای حل این مسئله باید بهدنبال اجرای راهکارهای مناسب باشیم.»
خشکسالی ۳۰ ساله در ایران شروع شد
هرچند عملکرد چهارساله دولتمردان در قضیه دریاچه ارومیه نشان داد که توان لازم برای نجات دریاچه را ندارند اما خبر بدتری که مطالعات بینالمللی نشان میدهد این است که خشکسالی ۳۰ ساله در ایران آغاز شده و به زودی وسعت بیشتری بر بیابانهای ایران افزوده خواهد شد. بسیاری پایان دولت نهم و دهم که بیشترین صدمات به محیطزیست وارد شده را به فال نیک میگیرند. بنابراین باید امیدوار بود که در دولت جدید برنامهای برای کنترل سالهای سخت بیآبی علاوه بر نجات دریاچه ارومیه اندیشیده شود.