صراط: ماجرای این روزهای محمد مرسی، رئیس جمهور برکنار شده مصر و وضعیت بحرانی
این کشور، سبب می شود تا چندین قدم به عقب برگردیم و باری دیگر، آنچه را
مقام معظم رهبری در اجلاس علما و بیداری اسلامی، درباره جایگاه بیداری
اسلامی در دنیای امروز، آینده و آفات احتمالی آن گفته می شد، مورد بازخوانی
قرار دهیم.
عدم توجه به هر یک از این امور از جانب مرسی و حکومت وی، شرایط کنونی مصر را به گونه ای رقم زده است که جریانی که با نام اسلامگرایی به روی کار آمد، امروز به اتهام ناکارآمدی و سر سپردگی به آمریکا محکوم به شکست گردیده است. در ادامه به بازخوانی این نکات که از جانب رهبر معظم انقلاب در تاریخ 92/2/9 یعنی حدود 2 ماه قبل از بحران مصر به آن پرداختند اما مغفول واقع شد می پردازیم:
غفلت از جایگاه پدیده شگرف بیداری اسلامی
با وقوع تحرکات متعدد در منطقه شمال آفریقا و برخی کشورهای حوزه جنوب غرب آسیا، تمام توجهات به سمت اسلام سیاسی رفت. چرا که با توجهی دقیق به این تحرکات، بسیار روشن بود که موج اعتراضات مردمی به سبب اسلام خواهی آنان است. این اتفاقی که در برابر چشم ما رقم خورد و امکان کتمان آن وجود نداشت، به متن آمدن اسلام و ایفای نقش در معادلات سیاسی و اجتماعی بود که به اسلام و مسلمانان، جایگاه و اهمیت ویژه ای می داد.
با این اوصاف، به نظر می رسد این نگاه عمیق و دقیق در رابطه با نقش اسلام در این اتفاقات نهادینه نگردید و در مناطقی از جمله مصر، اسلام گرایان نتوانستند بنا بر آنچه خواست مردم یعنی در پیش گرفتن رویکرد اسلامی در حکومت را جامعه عمل بپوشانند به گونه ای که حتی خلاف آن نیز حرکت کردند که نمونه آن در نوع رابطه مرسی با آمریکا، مواضع وی در خصوص اسرائیل، رابطه با کشورهای اسلامی و ... وجود دارد.
البته اینکه دولت مرسی نتوانست در ابتدای کار خود رای بالایی از مردم کسب کند خود باعث ترس این دولت از حرکت به سمت اسلام گرایی شد و این نکته را در اذهان دولتمردان جدید مصر حک نمود که حرکت به سمت اسلام خواست اکثریت مطلق مردم نیست در حالی که بعد از گذشت حدود 1 سال از آن انتخابات امروزه یکی از مهم ترین درخواست های مخالفین مرسی فاصله گرفتن وی از اسلام و دولت های مسلمان منطقه است، امری که معارضین مرسی آن را به اشتباه در مخالفین مرسی دنبال می کنند. به عبارت دیگر همانگونه که مخالفین دولت قانونی مصر با اتکا به شعار های اسلامی توانستند نظر مردم را جلب کنند دولت مرسی می توانست با قدم نهادن واقعی در این مسیر جایگاه خود را در میان مردمش روز به روز بالاتر برد اما ترس و واهمه مرسی از قدرت های خارجی مانع این امر شد.
عدم پرهیز از نشستن بر سر سفره رنگین متاع دنیا
یکی از عواملی که در حرکات این چنینی، ممکن است دامنگیر جنبش های بیداری اسلامی شود و جدایی از مردم و از دست دادن اعتماد و صمیمیت آنها را به دنبال داشته باشد، آلوده شدن به صله و احسان صاحبان زر و زور و نمک گیر شدن در برابر طاغوتهای شهوت و قدرت است. چنانکه آیه قرآن می فرماید«تلك الدّار الأخرة نجعلها للّذين لايريدون علوّا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقين»، چنین منشی که به جای حذف طاغوتهای شهوت و قدرت، به دنبال مدارا و تعامل با اینگونه افراد است، راه به جایی نخواهد برد.
بی شک، از مهم ترین عوامل قیام عمومی مصر در سال های اخیر، اعتراض همگانی علیه حسنی مبارک، طاغوت شهوت و قدرت بود که مردم را به خیابان ها ریخت و آنها را برای حذف مبارک مصمم کرد. اما با انتقال موقت قدرت به ارتش و پس از آن ریاست جمهوری مرسی، مردم طعم تلخ حضور مبارک یا وابسته های او در مناصب دولتی را به فراموشی نسپردند.
آنها با اعتراضات فراگیر و حتی تحصن در میدان التحریر، در ابتدا بر لزوم کناره گیری شورای نظامی تأکید داشتند و پس از آن، به خلع وابستگان مبارک از مناصب دولتی و همچنین محاکمه آنان اصرار می ورزیدند در حالیکه خواسته های آنان به صورت کامل محقق نشد و مرسی نتوانست از افرادی که بر سر سفره رنگین متاع دنیا نشسته اند، دوری گزیند.
مجموع این کم کاری ها در حق اهداف قیام مردمی، سبب شد تا آتش خشم مردم که از سال 2011 زبانه کشیده بود، هنوز هم فروکش نکند.
عدم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى
با روی کار آمدن مرسی و در واقع، دخالت اسلام سیاسی در معادلات سیاسی و اجتماعی جامعه، بسیار ضروری بود تا این حرکت ادامه پیدا کند و هدفی بلند مدت برای اسلام سیاسی ترسیم گردد که اگر از آن غفلت میشد، بیداری اسلامی در مصر، محکوم به شکست و به اصطلاح چرخیدن دور خود بود.
این هدف نهایی نمی توانست چیزی کمتر از ایجاد تمدن درخشان اسلامی باشد. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبهنوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژهخوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصههاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانههاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بينالملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدنسازى است.
هرچند تحقق این اهداف زمانی طولانی نیاز دارد، اما باید اعتراف کرد که مصر پس از انقلاب، به جای ترسیم افق های بلند مدت خود، همواره آبستن درگیری های حاشیه ای بوده است و حتی حرکتی کوچک برای نشان دادن هدف بلندمدت و با ارزش خود نکرده است. بر پایی تمدن اسلامی و رسیدن به هدف بلند مدت بیداری اسلامی زمانی طولانی می برد و نمی توان آن را از دولت کوتاهی مرسی متوقع بود اما آنچه مورد توقع آنانی که برای اسلامی قیام کرده بودند بود، دیدن شروع حرکت به این هدف بلند مدت است.
در ماه های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ایران مردم توقع تاسیس یک جامعه کاملا اسلامی را نداشتند اما هنگامی که اهتمام نظام اسلامی را به برقراری ظواهر و شعار اسلامی در جامعه مشاهده می نمودند دلگرم شده و تلاش خود را بی ثمر نمی دانستند به عنوان مثال امام خمینی (ره) به عدم استفاده از آرم های طاغوتی در نامه ها و هم چنین لزوم استفاده از پسوند اسلامی برای انقلاب ایران تاکید می کردند که این عزم دولتمردان جدید را برای حرکت به سمت آرمان اسلامی را به مردم نشان می داد اما در مصر مردم همین اماره های حرکت را نیز مشاهده نکردند و نغییری را در مسیر جامعه برای اجرای قوانین اسلام مشاهده نمی کردند.
عدم استقلال و تبعیت تلخ از غرب در سیاست و ...
تجربه تلخ تبعیت از غرب در سیاست و اخلاق و رفتار و سبک زندگی، نکته ای است که در قیام مصر، باید به صورت جدی از آن پرهیز می گردید. چرا که انتقاد مردم نسبت به حکومت حسنی مبارک، بخش عمده اش به سرسپردگی او و حکومتش به آمریکا و دیگر قدرتهای زورگو بازمی گشت. حکومت مبارک كه در طول ساليان متمادی به وعدههاى آمريكا دل خوش كرده و تکیه بر ظالم را مبناى مشى و سياست خود ساخته بود، نتوانست گرهى از كار ملت خود بگشايد، يا ستمى را از خود يا ديگران برطرف كند.
با این حال، پس از به قدرت رسیدن اسلام گرایان در مصر، تفاوت چندانی در مشی سیاسی آنان در قبال قدرتهای زورگو مشاهده نشد.
اوج همراهی حکومت مرسی با سیاستهای غربی را می توان در مماشات با رژیم اشغالگر قدس و همراهی با غرب در موضوع سوریه یادآور شد. در صورتی که مردم با تصرف سفارت آمریکا و بستن سفارت رژیم اشغالگر قدس در مصر، مطالبات خود را به حکومت گوشزد کرده بودند که نمی خواهند همراه و همگام سیاستهای استعماری زورگویان دنیا باشند.
عدم پرهیز از اختلافات فرقه ای، مذهبی، قومی و ملی
اسلام گرایان در مصر، پس از به قدرت رسیدن، به جای سعی در بهبود وضعیت معیشتی مردم و ساختن هویت واحد مصری، سعی در پررنگ کردن رویکردهای سلفی خود کردند و علاوه بر آن، در قبال اختلافات مذهبی و قومی موجود در مصر، یا موضع بی طرف نگرفتند و یا اینکه به سکوت اکتفا نمودند.
اوج این سیاست غلط حکومت مصر را می توان در به شهادت رسیدن چندین شیعه در ایام نیمه شعبان به دست سلفی های تندرو و وهابی مشاهده نمود که باعث شد قلب بسیاری از شیعیان، به خصوص شیعیان مصر، از این کار جریحه دار گردد، حال آنکه حکومت مصر کار چندانی انجام نداد و با سکوت خود، این حرکت را یاری نمود.
عدم موضع صحیح در قبال مسأله فلسطین
از حدود 60سال پیش تاکنون، داغ بزرگی بر دل امت اسلامی نهاده شده است و آن داغ، عبارتست از غصب کشور فلسطین. فاجعهى فلسطين از روز اوّل تاكنون، مجموعه ای از كشتارها و ترورها و ويرانگرى ها و غصب و تعرض ها به مقدسات اسلامى را به دنبال داشته است. با این اوصاف، درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله، بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئلهى فلسطين جستجو كرد. در تحرکات اخیر منطقه که موسوم به بیداری اسلامی است، هر جريانى كه اين وظيفهى دينى و ملى را بر اثر خواست آمريكا و دیگران يا به بهانهى توجيههاى غيرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نبايد انتظار داشته باشد كه به چشم وفادارى به اسلام يا صداقت در ادعاى ميهندوستى به او نگريسته شود.
این مسأله، از دیگر نقطه ضعف های حکومت اسلام گرای مصر بود. جرا که این کار نه با خوی ظلم ستیزی اسلام هماهنگ بود و نه مردم آن را می پذیرفتند. مردم با اشغال سفارت اسرائیل و انفجار متعدد لوله های گازی که به اسرائیل می رفت، بارها مواضع ضد اسرائیلی خود را در معرض نمایش قرار داده بودند اما مرسی به جای همراهی با اعتراض مردم و حمایت از آنان، سفیری به اسرائیل فرستاد و با کمال احترام استوار نامه ای به آنان تقدیم کرد. همچنین، گاز مصر هنوز هم در قبال منفعتی ناچیز به اسرائیل صادر می شود.
نتیجه گیری
نکات بیان شده در یادداشت فوق که مجموعه ای از رهنمودهای ولی امر مسلمین جهان، در اردیبهشت ماه سال جاری در اجلاس علما و بیداری اسلامی بود، مسائلی اساسی به نظر می رسد که حکومت اسلام گرای مصر از آن غفلت ورزید و همین امر سبب بحران امروز در مصر گردیده است.
البته باید توجه داشت، با تمام ایرادات وارده به عملکرد اسلام گرایان در مصر و در صدر آنان، محمد مرسی، حذف آنان از قدرت به منزله حذف اسلام سیاسی از قدرت و به قدرت رسیدن سکولارهاست. بنابراین موضع ما در قبال مصر، باید متناسب با دو روی سکه باشد.
از یک سو مرسی نتوانسته است انتظارات را برآورده سازد و از دیگر سو، حذف یکباره و دفعی این جریان، موجب به حاشیه رانده شدن اسلام سیاسی از معادلات اجتماعی خواهد بود و نکته دوم، امریست که از دید حتی اسلامگرایان مخالف مرسی مغفول واقع شده است. چرا که این کار در نهایت پازل دشمن را تکمیل خواهد کرد و اسلام سیاسی را منزوی خواهد نمود.
عدم توجه به هر یک از این امور از جانب مرسی و حکومت وی، شرایط کنونی مصر را به گونه ای رقم زده است که جریانی که با نام اسلامگرایی به روی کار آمد، امروز به اتهام ناکارآمدی و سر سپردگی به آمریکا محکوم به شکست گردیده است. در ادامه به بازخوانی این نکات که از جانب رهبر معظم انقلاب در تاریخ 92/2/9 یعنی حدود 2 ماه قبل از بحران مصر به آن پرداختند اما مغفول واقع شد می پردازیم:
غفلت از جایگاه پدیده شگرف بیداری اسلامی
با وقوع تحرکات متعدد در منطقه شمال آفریقا و برخی کشورهای حوزه جنوب غرب آسیا، تمام توجهات به سمت اسلام سیاسی رفت. چرا که با توجهی دقیق به این تحرکات، بسیار روشن بود که موج اعتراضات مردمی به سبب اسلام خواهی آنان است. این اتفاقی که در برابر چشم ما رقم خورد و امکان کتمان آن وجود نداشت، به متن آمدن اسلام و ایفای نقش در معادلات سیاسی و اجتماعی بود که به اسلام و مسلمانان، جایگاه و اهمیت ویژه ای می داد.
با این اوصاف، به نظر می رسد این نگاه عمیق و دقیق در رابطه با نقش اسلام در این اتفاقات نهادینه نگردید و در مناطقی از جمله مصر، اسلام گرایان نتوانستند بنا بر آنچه خواست مردم یعنی در پیش گرفتن رویکرد اسلامی در حکومت را جامعه عمل بپوشانند به گونه ای که حتی خلاف آن نیز حرکت کردند که نمونه آن در نوع رابطه مرسی با آمریکا، مواضع وی در خصوص اسرائیل، رابطه با کشورهای اسلامی و ... وجود دارد.
البته اینکه دولت مرسی نتوانست در ابتدای کار خود رای بالایی از مردم کسب کند خود باعث ترس این دولت از حرکت به سمت اسلام گرایی شد و این نکته را در اذهان دولتمردان جدید مصر حک نمود که حرکت به سمت اسلام خواست اکثریت مطلق مردم نیست در حالی که بعد از گذشت حدود 1 سال از آن انتخابات امروزه یکی از مهم ترین درخواست های مخالفین مرسی فاصله گرفتن وی از اسلام و دولت های مسلمان منطقه است، امری که معارضین مرسی آن را به اشتباه در مخالفین مرسی دنبال می کنند. به عبارت دیگر همانگونه که مخالفین دولت قانونی مصر با اتکا به شعار های اسلامی توانستند نظر مردم را جلب کنند دولت مرسی می توانست با قدم نهادن واقعی در این مسیر جایگاه خود را در میان مردمش روز به روز بالاتر برد اما ترس و واهمه مرسی از قدرت های خارجی مانع این امر شد.
عدم پرهیز از نشستن بر سر سفره رنگین متاع دنیا
یکی از عواملی که در حرکات این چنینی، ممکن است دامنگیر جنبش های بیداری اسلامی شود و جدایی از مردم و از دست دادن اعتماد و صمیمیت آنها را به دنبال داشته باشد، آلوده شدن به صله و احسان صاحبان زر و زور و نمک گیر شدن در برابر طاغوتهای شهوت و قدرت است. چنانکه آیه قرآن می فرماید«تلك الدّار الأخرة نجعلها للّذين لايريدون علوّا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقين»، چنین منشی که به جای حذف طاغوتهای شهوت و قدرت، به دنبال مدارا و تعامل با اینگونه افراد است، راه به جایی نخواهد برد.
بی شک، از مهم ترین عوامل قیام عمومی مصر در سال های اخیر، اعتراض همگانی علیه حسنی مبارک، طاغوت شهوت و قدرت بود که مردم را به خیابان ها ریخت و آنها را برای حذف مبارک مصمم کرد. اما با انتقال موقت قدرت به ارتش و پس از آن ریاست جمهوری مرسی، مردم طعم تلخ حضور مبارک یا وابسته های او در مناصب دولتی را به فراموشی نسپردند.
آنها با اعتراضات فراگیر و حتی تحصن در میدان التحریر، در ابتدا بر لزوم کناره گیری شورای نظامی تأکید داشتند و پس از آن، به خلع وابستگان مبارک از مناصب دولتی و همچنین محاکمه آنان اصرار می ورزیدند در حالیکه خواسته های آنان به صورت کامل محقق نشد و مرسی نتوانست از افرادی که بر سر سفره رنگین متاع دنیا نشسته اند، دوری گزیند.
مجموع این کم کاری ها در حق اهداف قیام مردمی، سبب شد تا آتش خشم مردم که از سال 2011 زبانه کشیده بود، هنوز هم فروکش نکند.
عدم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى
با روی کار آمدن مرسی و در واقع، دخالت اسلام سیاسی در معادلات سیاسی و اجتماعی جامعه، بسیار ضروری بود تا این حرکت ادامه پیدا کند و هدفی بلند مدت برای اسلام سیاسی ترسیم گردد که اگر از آن غفلت میشد، بیداری اسلامی در مصر، محکوم به شکست و به اصطلاح چرخیدن دور خود بود.
این هدف نهایی نمی توانست چیزی کمتر از ایجاد تمدن درخشان اسلامی باشد. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبهنوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژهخوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصههاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانههاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بينالملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدنسازى است.
هرچند تحقق این اهداف زمانی طولانی نیاز دارد، اما باید اعتراف کرد که مصر پس از انقلاب، به جای ترسیم افق های بلند مدت خود، همواره آبستن درگیری های حاشیه ای بوده است و حتی حرکتی کوچک برای نشان دادن هدف بلندمدت و با ارزش خود نکرده است. بر پایی تمدن اسلامی و رسیدن به هدف بلند مدت بیداری اسلامی زمانی طولانی می برد و نمی توان آن را از دولت کوتاهی مرسی متوقع بود اما آنچه مورد توقع آنانی که برای اسلامی قیام کرده بودند بود، دیدن شروع حرکت به این هدف بلند مدت است.
در ماه های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی ایران مردم توقع تاسیس یک جامعه کاملا اسلامی را نداشتند اما هنگامی که اهتمام نظام اسلامی را به برقراری ظواهر و شعار اسلامی در جامعه مشاهده می نمودند دلگرم شده و تلاش خود را بی ثمر نمی دانستند به عنوان مثال امام خمینی (ره) به عدم استفاده از آرم های طاغوتی در نامه ها و هم چنین لزوم استفاده از پسوند اسلامی برای انقلاب ایران تاکید می کردند که این عزم دولتمردان جدید را برای حرکت به سمت آرمان اسلامی را به مردم نشان می داد اما در مصر مردم همین اماره های حرکت را نیز مشاهده نکردند و نغییری را در مسیر جامعه برای اجرای قوانین اسلام مشاهده نمی کردند.
عدم استقلال و تبعیت تلخ از غرب در سیاست و ...
تجربه تلخ تبعیت از غرب در سیاست و اخلاق و رفتار و سبک زندگی، نکته ای است که در قیام مصر، باید به صورت جدی از آن پرهیز می گردید. چرا که انتقاد مردم نسبت به حکومت حسنی مبارک، بخش عمده اش به سرسپردگی او و حکومتش به آمریکا و دیگر قدرتهای زورگو بازمی گشت. حکومت مبارک كه در طول ساليان متمادی به وعدههاى آمريكا دل خوش كرده و تکیه بر ظالم را مبناى مشى و سياست خود ساخته بود، نتوانست گرهى از كار ملت خود بگشايد، يا ستمى را از خود يا ديگران برطرف كند.
با این حال، پس از به قدرت رسیدن اسلام گرایان در مصر، تفاوت چندانی در مشی سیاسی آنان در قبال قدرتهای زورگو مشاهده نشد.
اوج همراهی حکومت مرسی با سیاستهای غربی را می توان در مماشات با رژیم اشغالگر قدس و همراهی با غرب در موضوع سوریه یادآور شد. در صورتی که مردم با تصرف سفارت آمریکا و بستن سفارت رژیم اشغالگر قدس در مصر، مطالبات خود را به حکومت گوشزد کرده بودند که نمی خواهند همراه و همگام سیاستهای استعماری زورگویان دنیا باشند.
عدم پرهیز از اختلافات فرقه ای، مذهبی، قومی و ملی
اسلام گرایان در مصر، پس از به قدرت رسیدن، به جای سعی در بهبود وضعیت معیشتی مردم و ساختن هویت واحد مصری، سعی در پررنگ کردن رویکردهای سلفی خود کردند و علاوه بر آن، در قبال اختلافات مذهبی و قومی موجود در مصر، یا موضع بی طرف نگرفتند و یا اینکه به سکوت اکتفا نمودند.
اوج این سیاست غلط حکومت مصر را می توان در به شهادت رسیدن چندین شیعه در ایام نیمه شعبان به دست سلفی های تندرو و وهابی مشاهده نمود که باعث شد قلب بسیاری از شیعیان، به خصوص شیعیان مصر، از این کار جریحه دار گردد، حال آنکه حکومت مصر کار چندانی انجام نداد و با سکوت خود، این حرکت را یاری نمود.
عدم موضع صحیح در قبال مسأله فلسطین
از حدود 60سال پیش تاکنون، داغ بزرگی بر دل امت اسلامی نهاده شده است و آن داغ، عبارتست از غصب کشور فلسطین. فاجعهى فلسطين از روز اوّل تاكنون، مجموعه ای از كشتارها و ترورها و ويرانگرى ها و غصب و تعرض ها به مقدسات اسلامى را به دنبال داشته است. با این اوصاف، درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله، بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئلهى فلسطين جستجو كرد. در تحرکات اخیر منطقه که موسوم به بیداری اسلامی است، هر جريانى كه اين وظيفهى دينى و ملى را بر اثر خواست آمريكا و دیگران يا به بهانهى توجيههاى غيرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نبايد انتظار داشته باشد كه به چشم وفادارى به اسلام يا صداقت در ادعاى ميهندوستى به او نگريسته شود.
این مسأله، از دیگر نقطه ضعف های حکومت اسلام گرای مصر بود. جرا که این کار نه با خوی ظلم ستیزی اسلام هماهنگ بود و نه مردم آن را می پذیرفتند. مردم با اشغال سفارت اسرائیل و انفجار متعدد لوله های گازی که به اسرائیل می رفت، بارها مواضع ضد اسرائیلی خود را در معرض نمایش قرار داده بودند اما مرسی به جای همراهی با اعتراض مردم و حمایت از آنان، سفیری به اسرائیل فرستاد و با کمال احترام استوار نامه ای به آنان تقدیم کرد. همچنین، گاز مصر هنوز هم در قبال منفعتی ناچیز به اسرائیل صادر می شود.
نتیجه گیری
نکات بیان شده در یادداشت فوق که مجموعه ای از رهنمودهای ولی امر مسلمین جهان، در اردیبهشت ماه سال جاری در اجلاس علما و بیداری اسلامی بود، مسائلی اساسی به نظر می رسد که حکومت اسلام گرای مصر از آن غفلت ورزید و همین امر سبب بحران امروز در مصر گردیده است.
البته باید توجه داشت، با تمام ایرادات وارده به عملکرد اسلام گرایان در مصر و در صدر آنان، محمد مرسی، حذف آنان از قدرت به منزله حذف اسلام سیاسی از قدرت و به قدرت رسیدن سکولارهاست. بنابراین موضع ما در قبال مصر، باید متناسب با دو روی سکه باشد.
از یک سو مرسی نتوانسته است انتظارات را برآورده سازد و از دیگر سو، حذف یکباره و دفعی این جریان، موجب به حاشیه رانده شدن اسلام سیاسی از معادلات اجتماعی خواهد بود و نکته دوم، امریست که از دید حتی اسلامگرایان مخالف مرسی مغفول واقع شده است. چرا که این کار در نهایت پازل دشمن را تکمیل خواهد کرد و اسلام سیاسی را منزوی خواهد نمود.