-صراط: وضعیت
دستمزدها در ساخته های تلویزیونی آشفته است. اگر عوامل فنی
(تصویربردار،صدابردار،تدوینگر و...)درچند سطح مختلف، قیمت های تقریبا تعریف
شده و مشخصی دارند وبا این حال آن چه روی کاغذ نوشته می شود وبه عنوان
برآورد مالی ارایه میشود،کوچک ترین شباهتی با پرداخت ها ندارد. این
نابسامانی در مورد دستمزد بازیگران به اوج خود می رسد.
2- چه دلایلی سبب می شود یک دانش آموخته رشته تولید ،چهار سال در دانشکده صدا و سیما درس بخواند ولی امکانی برای تولید یا تهیه کنندگی نداشته باشد( وبیشتر به شهرستان ها اعزام شود)؛و به جای آن ، در تهران هر جوان تازه از راه رسیده ای باچند بامزگی در یکی دو جُنگ به ناگاه مجموعه ای می سازد که بازیگری ؛تهیه کنندگی،کارگردانی آن را خود برعهده می گیرد؛همیشه هم طلبکار است؛تمام قصه را هم بر اساس حضور خود می چیند وهمیشه هم با شروع پخش، برنامه بعدی اش در حال تولید است؟
3- همین که کسی از راه می رسد ویکی دو سریال بازی می کند و«چهره» می شود و از دیگران عبرت گرفته که «تب تند زود فرو می نشیند»،می کوشد در مقطع کوتاه شهرت،آینده ای نزدیک را که به فراموشی سپرده می شود جبران کند.این می شود که «دخترکی»، پدر خود را وا می دارد به تهیه کننده یا کارگردان حق وحساب میلیونی بدهد تا او بازی کند وبعد اگر کارش گرفت ،دستمزد های ویژه طلب کند.
4- سالانه صدها نفر در رشته های بازیگری تئاتر وسینما دانش آموخته می شوند و جز اندکی ،راهی هر جایی می شوند جز تلویزیون. هیچ سازوکاری برای تست بازیگری در سیما وجود ندارد.فهرستی از بازیگران اصلی ده سریال در حال پخش تلویزیون راتهیه کنید. حالا اسامی تکراری را خط بزنید.جمعا به تعداد معدودی «نام» خواهید رسید.این نام ها از این سریال به آن سریال در حال رفت وآمدند. بی جهت نیست که سریال ها می آیند و می روند و همه «مثل هم» به نظر می رسند.
5- بازیگر، گاه همه کاره است. زمان فیلمبرداری را مشخص می کند، شرط می گذارد که نام ها در عنوان بندی چگونه بیاید و... . پشت صحنه فیلمبرداری یک سریال شاهد بودم که کارگردان با موبایل از بازیگر صاحب«نام» التماس می کرد که برای فیلمبرداری خود را برساند وقول هم می داد که زیاد وقتش را نگیرد وبا یک برداشت آن سکانس را«جمع کند». سرانجام بازیگر که قاعدتا باید« استند بای» باشد نیامد وکارگردان هم با کنار گذاشتن منطق داستانی ( به فرض که چنین چیزی از آغاز در فیلمنامه وجود می داشت!) آن صحنه را بدون آن بازیگر گرفت وهیچ اتفاقی هم نیفتاد!
2- چه دلایلی سبب می شود یک دانش آموخته رشته تولید ،چهار سال در دانشکده صدا و سیما درس بخواند ولی امکانی برای تولید یا تهیه کنندگی نداشته باشد( وبیشتر به شهرستان ها اعزام شود)؛و به جای آن ، در تهران هر جوان تازه از راه رسیده ای باچند بامزگی در یکی دو جُنگ به ناگاه مجموعه ای می سازد که بازیگری ؛تهیه کنندگی،کارگردانی آن را خود برعهده می گیرد؛همیشه هم طلبکار است؛تمام قصه را هم بر اساس حضور خود می چیند وهمیشه هم با شروع پخش، برنامه بعدی اش در حال تولید است؟
3- همین که کسی از راه می رسد ویکی دو سریال بازی می کند و«چهره» می شود و از دیگران عبرت گرفته که «تب تند زود فرو می نشیند»،می کوشد در مقطع کوتاه شهرت،آینده ای نزدیک را که به فراموشی سپرده می شود جبران کند.این می شود که «دخترکی»، پدر خود را وا می دارد به تهیه کننده یا کارگردان حق وحساب میلیونی بدهد تا او بازی کند وبعد اگر کارش گرفت ،دستمزد های ویژه طلب کند.
4- سالانه صدها نفر در رشته های بازیگری تئاتر وسینما دانش آموخته می شوند و جز اندکی ،راهی هر جایی می شوند جز تلویزیون. هیچ سازوکاری برای تست بازیگری در سیما وجود ندارد.فهرستی از بازیگران اصلی ده سریال در حال پخش تلویزیون راتهیه کنید. حالا اسامی تکراری را خط بزنید.جمعا به تعداد معدودی «نام» خواهید رسید.این نام ها از این سریال به آن سریال در حال رفت وآمدند. بی جهت نیست که سریال ها می آیند و می روند و همه «مثل هم» به نظر می رسند.
5- بازیگر، گاه همه کاره است. زمان فیلمبرداری را مشخص می کند، شرط می گذارد که نام ها در عنوان بندی چگونه بیاید و... . پشت صحنه فیلمبرداری یک سریال شاهد بودم که کارگردان با موبایل از بازیگر صاحب«نام» التماس می کرد که برای فیلمبرداری خود را برساند وقول هم می داد که زیاد وقتش را نگیرد وبا یک برداشت آن سکانس را«جمع کند». سرانجام بازیگر که قاعدتا باید« استند بای» باشد نیامد وکارگردان هم با کنار گذاشتن منطق داستانی ( به فرض که چنین چیزی از آغاز در فیلمنامه وجود می داشت!) آن صحنه را بدون آن بازیگر گرفت وهیچ اتفاقی هم نیفتاد!