سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۳۰ تير ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۸
30 تیر 1331؛ پيوند عميق مردم و روحانيت با چاشني تحقير دربار و زوال دولت مستعجل؛

30 تیر باید روز کاشانی نامگذاری می‌شد

قیام 30 تیر 1331 در تاریخ معاصر ایران یکی از فرازهای به یاد ماندنی است. در این قیام مردم به رهبری روحانیت توانستند دربار و حامیان داخلی و خارجی آن را به عقب برانند . قیام سی تیر تنها نمونه‌ای است که طي آن، محمد رضا پهلوی همواره خاضع در برابر غرب در مقابل ملت خود و قانون اساسی سر تسلیم فرود آورد.
کد خبر : ۱۲۴۳۱۶
صراط سي تير 1331 در تاريخ اين مرز و بوم يادآور مجاهدت‌ها و جانفشاني‌هاي ملتي است كه خواستار از بين بردن غبار خودكامگي و اشرافيت درباري از رخسار وطن بود و با اتكا به روحانيت و مرجعيت شيعه، نغمه آزادي و آزادگي بسرايد.

30 تير 1392 بهانه‌اي بود براي مرور دوباره تاريخ لذا گزارش پيش رو با بررسي پيوند ميان روحانيت و مردم تحقير دوباره دربار را نشان داده است:

استعفاي مصدق، جرقه قيام

پس از افتتاح هفدهمين دوره مجلس شوراي ملي، دكتر مصدق در هفدهم تير ماه 1331 بنابر سنت پارلماني از سمت خود استعفا كرد.

اين در حالي بود كه او به تازگي از مسافرت خود جهت شركت در دادگاه بين‌المللي لاهه به وطن بازگشته بود. در اين مسافرت كه بيش از يك ماه به طول انجاميد، دكتر مصدق با شركت در جلسات دادگاه ضمن دفاع حقوقي از منافع ايران و رد صلاحيت ديوان لاهه براي رسيدگي به شكايت انگلستان و با استفاده از تريبون آزاد آن ديوان به افشاي سياستهاي استعماري انگلستان پرداخت.




در چنين اوضاعي، رأي اعتماد مجلس از نظر مصالح ملي با توجه به تأثيري كه مي‌توانست در رأي ديوان لاهه داشته باشد حائز اهميت بود، چرا كه رأي عدم اعتماد مجلس به دولت مفهوم بي اعتمادي مجلس از كاركرد دولت مصدق در ديوان لاهه را به همراه داشت و در رأي صادره ديوان مي‌توانست تأثيري منفي براي ايران داشته باشد.

 مجلس شوراي ملي در پي تظاهرات گسترده و اعتصابات مردم در حمايت از دولت در پانزدهم تير، تحت تأثير فشار افكار عمومي مجدداً به دكتر مصدق رأي داد، اما مجلس سنا رأي خود را به بعد از اظهارنظر شاه موكول كرد و به اين ترتيب نارضايتي خود را برملا ساخت.

اين موضعگيري با مخالفت دكتر مصدق مبني بر اينكه تا پيش از ابراز تمايل مجلس مسئوليت نخست‌وزيري را نخواهد پذيرفت مواجه شد و نهايتاً مجلس سنا مجبور شد به دكتر مصدق رأي اعتماد بدهد. در نتيجه روز نوزده تير ماه شاه فرمان مجدد نخست‌وزيري دكتر مصدق را صادر كرد.

اين بار دكتر مصدق ضمن اعلام برنامه‌هاي خود، تقاضاي تصويب لايحه اختيارات را به مدت شش ماه از مجلس كرد. مخالفان او اعم از وابستگان دربار و حزب توده با به راه انداختن تبليغات وسيع، گرفتن اختيارات را به معني هموار كردن ديكتاتوري قلمداد كردند. در اين شرايط دكتر مصدق روز 25 تير 1331 براي مشورت و تبادل نظر در مورد وزيران جديد به ديدن شاه رفت.

وي تفصيل اين ملاقات را در خاطرات خود آورده است. مصدق تصميم گرفته بود اختيار تعيين وزير جنگ را از شاه بگيرد «تا دخالت دربار در آن كم شود و كارها در جهت صلاح كشور پيشرفت كند....» واكنش شاه در برابر اين پيشنهاد چنين بود: «پس بگوييد من چمدان خود را ببندم و از اين مملكت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت كه در اين صورت استعفا خواهد داد.

نخست وزیری قوام

"احمد قوام" ملقب به "قوام السلطنه" که در دوره قاجار چندین نوبت عهده دار سمت رئیس الوزرایی بود بار دیگر حکم نخست وزیری خود را این بار از دست محمدرضا پهلوی دریافت کرد . قوام که جانشین یک نخست وزیر محبوب و مردمی شده بود پس از آن که اوضاع را ملتهب و بحرانی دید اعلامیه شدید اللحنی را به منظور ارعاب مردم صادر کرد.



"آیت الله كاشانی" به مخالفت شدید با قوام برخاست و با صدور اعلامیه‌‌ای ، مردم را به مبارزه تشویق كرد.

در اعلامیه ایشان آمده بود." احمد قوام، عنصری كه در دامان دیكتاتوری و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را پس داده و دادگاه ملی، حكم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر كرده است، برای چندمین بار بر مسند خدمتكاران واقعی گماشته اند.

احمد قوام باید بداند در سرزمینی كه مردم رنجدیده آن پس از سال‌ها رنج و تعب، شانه از زیر بار دیكتاتوری كشیده اند، نباید رسماً اختناق افكار و عقاید را اعلام ، و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. برعموم برادران مسلمان من لازم است كه در این راه جهاد اكبر، كمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت كنند كه تلاش آنها دربه دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است. "

در حالی كه دكتر مصدق به احمد آباد ، محل اقامت خود رفته و سكوت اختیار كرده بود، آیت الله كاشانی با صدور این اعلامیه ، مردم را به حركت در آورد.





هراس دربار از موضع قدرتمندانه آیت الله کاشانی

شاه و قوام از سخنان کاشانی به هراس افتادند و روش تهدید آیت‌الله کاشانی را در پیش گرفتند. روز 28 تیر، «حسین علاء» از طرف دربار به خانه‌ی کاشانی رفت و به تهدید او مبنی بر دستگیریش پرداخت.

کاشانی در پاسخ به علاء می‌گوید: «شما و اربابان شما بارها مرا زندانی و تبعید کرده‌اید. پس شما نمی‌توانید مرا بترسانید. بروید به اعلی حضرت بگویید که اگر بی‌درنگ دکتر مصدق به سرکار برنگردد، شخصاً به خیابان خواهم رفت و مبارزه‌ مردم را متوجه‌ دربار خواهم کرد».

حسین علاء ناامیدانه بازمی‌گردد. این بار، شاه و دربار طریق تطمیع کاشانی را در پیش می‌گیرند و بدین منظور «حسن ارسنجانی» را نزد کاشانی می‌فرستند. ارسنجانی به کاشانی قول می‌دهد که اگر دست از مبارزه بردارد، انتخاب شش وزیر از وزرای کابینه را بر عهده‌ی او خواهد نهاد.

آیت‌الله کاشانی با لحن تندی پاسخ می‌دهد: «شما شرم نمی‌کنید؟ شما می‌خواهید به من حق‌السکوت بدهید! بروید و به شاه بگویید که اگر دکتر مصدق تا فردا بازنگردد، آنگاه من پیشاپیش مردم قیام خواهم کرد.

کاشانی در پاسخ به یک خبرنگار خارجی، قوام را خیانت‌کار به ملت نامیده و ریختن خون او را تکلیف شرعی هر مسلمان اعلام می‌کند. پس از این مردم، به تأسی از آیت‌الله کاشانی دست به اعتصاب می‌زنند و آیت‌الله کاشانی خبرنگاران داخلی و خارجی را در منزل خود جمع کرده و اعلام می‌نماید: «به خدا سوگند یاد می‌کنم اگر قوام نرود، اعلام جهاد خواهم کرد و خود نیز کفن می‌پوشم و مردم را همراهی می‌کنم». از پی این ماجراها مصدق نیز از احمدآباد برمی‌گردد و با کاشانی تلفنی گفتگو می‌کند.





دیکتاتور به ارتش متوسل می شود

پس از مقاومت آیت الله کاشانی و عدم واکنش مناسب از طرف حکومت و پافشاری قوام در مواضع خود، آیت الله کاشانی طی اعلامیه‌ای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را تعطیل عمومی اعلام کرد.

در این اعلامیه آمده بود: «امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور می باشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش شرکت نمایند.»

روز دوشنبه ۳۰ تیرمردم ایران یکپارچه به پاخاستند.

عده ای از مردم کفن پوشیدند و به خیابان ها رفتند. در تهران محله پامنار که منزل آیت الله کاشانی در آنجا قرار داشت توسط قوای دولتی محاصره شد.



قوام و شاه که از این قيام حیرت‌زده شده بودند لاجرم مجبور شدند از نیروهای ارتش استفاده کنند. در اغلب نقاط و شهرهای ایران وضعیت فوق العاده و غیرمنتظره ای رخ داده بود. به خصوص حضور ارتش به این وضعیت دامن زد. در آبادان یک زن باردار کفن پوش خود را به زیر تانک انداخت. در کرمانشاه نیز مردم به پاخاستند و نیروهای مسلح بر روی آن ها آتش گشودند. ارتش در آن روز عملاً در مقابل مردم ایستاد و ده ها نفر جان خود را از دست دادند افسران جوانی که از این کشتار دچار نفرت شده بودند به فکر شورش افتادند.

شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابان‌ها، صحنه تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد .





عقب نشینی دیکتاتور با استعفای قوام

آیت الله کاشانی پس از سقوط قوام در نخستین اقدام اعلامیه ای صادر کرد و خواستار حفظ احترام ارتش و نیروی انتظامی از مردم شد، زیرا بسیاری از نیروهای نظامی نشان داده بودند تمایل به کشتن مردم ندارند. به این ترتیب فضای متشنجی که بین مردم و ارتش به وجود آمده بود از بین رفت و آرامش نسبی شهر را فراگرفت.

در روز  ۳۱تیرماه بار دیگر آیت الله کاشانی اطلاعیه ای صادر کرد و اعلام نمود اسامی تعداد شهداي سي تیر توسط مامورین دولتی مخفی شده است، لذا خانواده‌هایی که نزدیکانشان مفقود شده اند مراتب را به نمایندگان مردم اعلام نمایند. به این ترتیب متعاقب فاجعه سي تیر، آیت الله کاشانی با رهبری جمع تظاهرکنندگان عملا به یاری مردم شتافتند و به هدایت مردم همت گماشتند.

در آن روز بسیاری از محافل خبری اعلام کردند که تعداد کشته شدگان از یکصد نفر تجاوز کرده است. مامورین حکومت نیز به صورت مخفیانه شهدا را در اراضی اطراف مهرآباد و کرج دفن کردند. بسیاری از محافل مردمی و مذهبی روز ۳۰ تیر را عزای ملی اعلام کردند و یاد شهدای خود را پاس داشتند. اما موضوع جالب توجه در ۳۰ تیر آن بود که شب آن روز پس از آن که مامورین شهربانی از خیابان‌ها رفتند و خود مردم حفظ امنیت شهر را بر عهده داشتند هیچ سرقت و یا نزاعی در شهر رخ نداد.





بازتاب قیام 30 تیر در نشریات خارجی


واقعه 30 تير بازتاب وسيعي در سراسر خاورميانه داشت. اگرچه در داخل ايران بهره‌برداري مطلوبي از آن نشد، اما در خارج واکنش فوري آن کودتاي افسران آزاد در مصر و خلع ملک فاروق بود که در کمتر از يک هفته پس از آن رخ داد. 26 قيام مزبور در مطبوعات جهان به خصوص در اروپا و آمريکا به عنوان پيروزي بزرگ ملت ايران و دکتر مصدق مورد بحث و بررسي قرار گرفت، چرا که بازگشت دکتر مصدق لطمه جدي به منافع بريتانيا وارد ساخته بود. قوام ظاهراً فراري و پنهان شده بود هر چند که بيشتر مردم تهران از محل اقامت وي مطلع بودند.

دکتر مصدق نير علي‌رغم درخواستهاي مکرر مردم تهران و شهرستانها، حاضر نشد قوام را به مجازات برساند و از عاملين فاجعه 30 تير انتقام بگيرد، چون از جانشيني قوام به جاي خود ناراضي نبود.

پس از واقعه ۳۰ تیر بسیاری از نشریات خارج از کشور اوضاع داخلی ایران را تحلیل کردند و ۳۰ تیر را به عنوان جلوه پیروزی مردم بر سلطنت معرفی کردند.

روزنامه «المنار» چاپ دمشق در ۳۱ تیر ۱۳۳۱-  نوشت: «ملت ایران، ملت برادر ما، ملتی است خارج از اندازه مسالمت جو ولیکن شدت فشار استعمار آن را وادار به منفجر شدن نمود ... قوام السلطنه آمد که با استعمارگر کنار بیاید ملت بر آشفته شد و قیام نمود.»

روزنامه «نیواستیمن»  ضمن اشاره به قیام سی تیر نوشت: حوادثی که اخیراً در ایران روی داده است مراجعت شرکت نفت انگلیس را به ایران غیرممکن می سازد. همچنین در مقاله ای در یکی از روزنامه های لندن در ۵ مرداد ۱۳۳۱ چنین آمد: «اتفاقات فوق در ایران تاج و تخت را تحقیر و دستگاه سیاسی را تضعیف نمود.»

قیام سی تیر تجلی تبعیت مردم از روحانیت

در روز 27 تیر یعنی زمانی که تنها 48 ساعت از نخست وزیری قوام می گذشت وی طی اطلاعیه ای در انتقاد از مصدق اعلام کرد مصدق برای حمله به افراطیون سرخ به ارتجای سیاه متوسل شده است، در واقع هدف اصلی قوام از صدور این اطلاعیه نه انتقاد از مصدق بلکه توهین به شخص آیت الله کاشانی و تضعیف روحانیت و همچنین القای لزوم جدایی دین از سیاست  بود . 

گویی قوام با آن همه تجربه در سیاست از شناخت نظرات و تمایلات توده‌های  مردم بی بهره بود چرا که در جریان قیام سی تیر مردم به فرمان روحانیت لبیک گفته و کفن پوش به میدان آمدند و این امر بار ديگر در 26 سال بعد در جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) محقق شد و این بار نه دولت  پنج روزه قوام که نظام 2500 ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد .





سی تیر باید روز کاشانی نامگذاری می‌شد

رهبر معظم انقلاب که تسلط بسیار بالایی بر جریانات مختلف تاریخی دارند، طی سخناني در خطبه‌های نماز جمعه 29 تیر 1363  راجع به قیام 30 تیر با اشاره به این که سی تیر می‌بایست روز گرامیداشت آیت الله کاشانی نامگذاری می‌شد، خاطر نشان کرد:  مرحوم آیت الله کاشانی با علاقه و احساساتی که مردم نسبت به او داشتند، ارادتی که داشتند، سوابق مبارزاتی که از او می‌شناختند، محبت شدیدی که در اعماق خانه‌هاو خانواده‌ها و دل‌ها از این مرد وجود داشت، توانست حکومتی را که از طرف شاه بود (حکومت رزم آرا) متزلزل کند، برای تشکیل یک حکومت ملی و مردمی زمینه‌سازی کند و مصدق را بر سر کار بیاورد یعنی اگر مرحوم کاشانی نبود مصدق یک گوشه‌ای نشسته بود و در صحنه سیاست هم نبود و کاری هم به سیاست نداشت و سال‌های متمادی بود که دکتر مصدق یک گوشه ای نشسته بود و کار به کار سیاست نداشت.

مرحوم آیت الله کاشانی زمینه سازی کرد و دودستی حکومت و دولت را به دکتر مصدق و ملی گراها داد.