صراط: سمنان؛ استانی در کناره پایتخت که حالا دارد رقیب تهران میشود. نه از این
نظر که مکانی پیشنهادی برای پایتخت جدید است، بلکه از این نظر که دو
رئیسجمهور ششم و هفتم ایران از این منطقه برخاستهاند.
محمود احمدی نژاد آرادانی یا در مقیاس بزرگ تر، گرمساری بوده و حسن روحانی اهل سرخه که در قدیم دهی بوده از توابع سمنان و حالا برای خود شهری شده است. اما زادگاه یک رئیس جمهور تا چه اندازه می تواند مهم باشد؟ آیا مردم شهرستان های مختلف به اهالی خود بیشتر توجه می کنند تا دیگر نامزدها و آیا فردای انتخابات یکی از دغدغه های مهم هر رئیس جمهوری، آبادانی منطقه خود است؟
کجایی هستی؟ این سوالی است که ایرانیان و در مقیاسی بزرگ تر همه مردم جهان هنگام اولین آشنایی از یکدیگر می پرسند. دلیل چنین پرسشی این است که می خواهند هویت یکدیگر را درک کنند. مکان تولد و زندگی بخشی از هویت ماست و مردم با استفاده از این بخش هویتی می توانند فرضیاتی در مورد ما بسازند و آن گونه با ما رفتار کنند. مثلا اگر کسی به شما بگوید اهل عربستان سعودی است سعی خواهید کرد کمی محتاط تر در مورد حقوق زنان با او صحبت کنید، یا این که اگر بدانید فردی اسکاتلندی است نمی توانید روی این حساب باز کنید که او خرج رستوران شما را خواهد داد. در همین ایران خودمان اگر در مناطق جنوبی باشید و یک شب بدون سرپناه بمانید امید زیادی دارید خانواده خونگرمی شما را به خانه خود دعوت کنند و اگر در مازندران باشید و بخواهید از ورزش صحبت کنید بهتر است در مورد والیبال و کشتی صحبت کنید که مورد علاقه مردم است. این موضوع در انتخاب افراد در انتخابات مختلف هم تاثیرگذار است و از این روست که کاندیداهای مختلف را به زادگاه و ریشه خود ارجاع می دهند.
در عین حال مکان، یکی از عوامل ایجاد حب و بغض میان مردمان است. مردمانی که مکان زندگی خود را از گذشته تا امروز با مرز مشخص کردند، سعی دارند از حریم مادی و معنوی این مکان محافظت کنند و همین موضوع چه جنگ هایی را که برانگیخته و باعث چه اتحادهایی میان مردمان شده است. همین موضوع هم در نوع خود باعث تغییراتی در آرایش انتخاباتی شده است. همان طور که ذکر آن خواهد رفت در انتخابات های گوناگون ایران دیده شده این حب و بغض ها در نتیجه انتخابات موثر بوده یا حداقل نشانه روشنی به ناظران سیاسی داده است. در ارتباط با انتخابات مجلس شورای اسلامی، میان شهرستان ها برای این قصه نمونه های جذابی وجود دارد که شاید ذکرش در این مقال نگنجد، یا درخصوص انتخابات ریاست جمهوری، مثلا در انتخابات سال 1380 ریاست جمهوری، با وجود رای بالای کلیت مردم استان یزد به سید محمد خاتمی، مردم میبد و صدوق رای بالایی به او ندادند، چرا که شهرهای میبد، صدوق و اردکان به طور کلی اختلافاتی با یکدیگر دارند.
صدالبته که موضوع محل زندگی گاهی در قالب نژاد و قومیت مطرح و در انتخابات تاثیرگذار می شود. در بیشتر انتخابات های ایران، هر فرد در محل تولد خود (چه شهرستان و چه استان) رای بالاتری آورده است. البته این یک قاعده بدون مثال نقض نیست، اما استحکام آن از این مثال بخوبی روشن می شود. در انتخابات سال 1384 ریاست جمهوری کمتر کسی برای محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی شانسی قائل بود. او نسبت به سایر حاضران بیشتر چهره اجرایی داشت و نه سیاسی و مقامات اجرایی او هم در سطوح عالی نبود. با این حال مردم سه استان آذری نشین کشور یعنی اردبیل، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی بالاترین رای خود را به او دادند، چرا که او یک ترک است و این موضوع فقط مخصوص به ایران نیست، چرا که در ایالات متحده هم معمولا رای ایالت محل تولد فرد به حساب او ریخته می شود.
اما اگر از مرحله انتخابات گذر کنیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که پیروزی یک فرد، چه تاثیری بر وضع محل زندگی یا تولد او خواهد داشت. صد البته که قاعده کلی می گوید هر مسئول، چه در قامت نماینده مجلس یا در قامت یک رئیس جمهور نباید به محل تولد یا زندگی خود توجه بیشتری داشته باشد. طبق قانون اساسی هر نماینده، نماینده همه مردم ایران (و نه حتی نماینده حوزه انتخابیه خود) و هر رئیس جمهور، رئیس جمهور همه ملت ایران است. در عین حال یکی از اصول مدیریت مطلوب هم رعایت عدالت است و در عین حال این موضوع باعث توسعه پایدار و متناسب کشور می شود. با وجود این عللی چند باعث می شود این قاعده کلی به هم بخورد.
نخست این که هر مسئول چه در قامت نماینده مجلس و چه در قامت رئیس جمهور از منطقه خود و مشکلات و ظرفیت های آن شناخت دارد که دیگران ندارند. ممکن است بخشی از توسعه شهر محل تولد یا زندگی آن مسئول از این بخش باشد. در عین حال هر مسئول با شناخت کامل نیروهای بومی می تواند استاندار یا فرمانداران خوبی برای منطقه خود برگزیند و اگر رئیس جمهور باشد در تعیین نماینده مجلس هم تاثیرگذار باشد. همین موضوع ثبات مدیریتی به همراه دارد که در توسعه منطقه تاثیرگذار است. در عین حال توجه مسئولان کشوری و لشکری هم به این منطقه جلب می شود. جلب توجه آنان در فرض مطلوب به دلیل توسعه همه کشور و البته در فرض نامطلوب نوعی نشان دادن توانایی به مدیر مورد نظر است. موضوع دیگر هم سرمایه گذاری است که خود فرد در شهرش انجام می دهد. مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی موزه و مرکز فرهنگی در رفسنجان تاسیس کرده که در وضع گردشگری و اشتغال این شهر موثر است. اما باید توجه داشت نسبت پیشرفت منطقه محل تولد یا زندگی یک مسئول، نسبتی مستقیم با ویژگی های شخصی او و اراده اش برای آبادانی آن بخش از کشور دارد. این موضوع بخوبی در پایان نامه «بررسی تطبیقی رابطه بین دسترسی به فرصت های سیاسی و توسعه مکانی، نمونه موردی یزد و کرمان، دوره زمانی 1365ـ1380» نوشته ماشاءالله یوسفی سال 1383 مشخص است. در چکیده این پایان نامه آمده است: «در این تحقیق با ارزیابی و مقایسه شاخص های متعدد اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی در استان های یزد و کرمان که زادگاه دو رئیس جمهور در سال های اخیر بوده است، درپی پاسخ به این سوال بوده ایم که آیا دسترسی به فرصت سیاسی مانند ریاست جمهوری باعث استفاده از امکانات ملی در جهت توسعه موطن و زادگاه رئیس جمهور شده است یا خیر؟
به این منظور اطلاعات و آمار شاخص های مختلف اقتصادی استان های فوق در دوره های ریاست جمهوری مربوط به افراد جمع آوری و پردازش شد. نتایج تحقیق نشان داد دسترسی به فرصت ریاست جمهوری در افزایش رشد شاخص های استان کرمان نسبت به دوره قبل از آن تاثیر زیاد و در مقایسه با متوسط کشوری تاثیرکمتری داشته است. در استان یزد دسترسی به این فرصت بر عکس استان کرمان بوده به طوری که تاثیر ضعیفی روی ضریب رشد شاخص های توسعه استان نسبت به دوره قبل از آن داشته است، ولی دسترسی به فرصت ریاست جمهوری تاثیر زیادی روی رشد شاخص های توسعه استان در مقایسه آن با شاخص های کشور داشته است.» معنای این حرف این است که شاخص های استان کرمان که یکی از مناطق محروم بوده است به نسبت خود استان در دوران قبل از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی افزایش پیدا کرده است، هرچند به دلیل ضعیف بودن بنیه این استان، وضع در نهایت پیشرفت قابل توجهی نسبت به کل کشور نداشته است. اما در یزد شاخص های کشوری بهتر شده که طبیعتاً در جهت رشد کلی کشور است، اما شاخص های این استان در مقایسه با خودش، نسبت به قبل از دوران ریاست جمهوری خاتمی تغییر چندانی نکرده است. این را شاید بتوان اراده قوی تر هاشمی نسبت به خاتمی برای توسعه و آبادانی موطن تفسیر کرد.
به این ترتیب مردم هر استان یا شهرستان می توانند امیدوار باشند با راهیابی هر رئیس جمهور به ساختمان پاستور یا هر نماینده مجلس به ساختمان بهارستان علاوه بر این که می توانند نامش را بر سر زبان ها ببرند و به او افتخار کنند یا در دروازه ورودی شهر با افتخار، مقدم مهمانان را به زادگاهش گرامی بدارند، خواهند توانست رشد و توسعه شهر خود را در دوران ریاست و مدیریت آن فرد ببینند و شاید این مورد آخری دلیل شادی های مردم قزوین، مشهد، رفسنجان، اردکان، مشهد، آرادان و سرخه است.؛ استانی در کناره پایتخت که حالا دارد رقیب تهران میشود. نه از این نظر که مکانی پیشنهادی برای پایتخت جدید است، بلکه از این نظر که دو رئیسجمهور ششم و هفتم ایران از این منطقه برخاستهاند.
محمود احمدی نژاد آرادانی یا در مقیاس بزرگ تر، گرمساری بوده و حسن روحانی اهل سرخه که در قدیم دهی بوده از توابع سمنان و حالا برای خود شهری شده است. اما زادگاه یک رئیس جمهور تا چه اندازه می تواند مهم باشد؟ آیا مردم شهرستان های مختلف به اهالی خود بیشتر توجه می کنند تا دیگر نامزدها و آیا فردای انتخابات یکی از دغدغه های مهم هر رئیس جمهوری، آبادانی منطقه خود است؟
کجایی هستی؟ این سوالی است که ایرانیان و در مقیاسی بزرگ تر همه مردم جهان هنگام اولین آشنایی از یکدیگر می پرسند. دلیل چنین پرسشی این است که می خواهند هویت یکدیگر را درک کنند. مکان تولد و زندگی بخشی از هویت ماست و مردم با استفاده از این بخش هویتی می توانند فرضیاتی در مورد ما بسازند و آن گونه با ما رفتار کنند. مثلا اگر کسی به شما بگوید اهل عربستان سعودی است سعی خواهید کرد کمی محتاط تر در مورد حقوق زنان با او صحبت کنید، یا این که اگر بدانید فردی اسکاتلندی است نمی توانید روی این حساب باز کنید که او خرج رستوران شما را خواهد داد. در همین ایران خودمان اگر در مناطق جنوبی باشید و یک شب بدون سرپناه بمانید امید زیادی دارید خانواده خونگرمی شما را به خانه خود دعوت کنند و اگر در مازندران باشید و بخواهید از ورزش صحبت کنید بهتر است در مورد والیبال و کشتی صحبت کنید که مورد علاقه مردم است. این موضوع در انتخاب افراد در انتخابات مختلف هم تاثیرگذار است و از این روست که کاندیداهای مختلف را به زادگاه و ریشه خود ارجاع می دهند.
در عین حال مکان، یکی از عوامل ایجاد حب و بغض میان مردمان است. مردمانی که مکان زندگی خود را از گذشته تا امروز با مرز مشخص کردند، سعی دارند از حریم مادی و معنوی این مکان محافظت کنند و همین موضوع چه جنگ هایی را که برانگیخته و باعث چه اتحادهایی میان مردمان شده است. همین موضوع هم در نوع خود باعث تغییراتی در آرایش انتخاباتی شده است. همان طور که ذکر آن خواهد رفت در انتخابات های گوناگون ایران دیده شده این حب و بغض ها در نتیجه انتخابات موثر بوده یا حداقل نشانه روشنی به ناظران سیاسی داده است. در ارتباط با انتخابات مجلس شورای اسلامی، میان شهرستان ها برای این قصه نمونه های جذابی وجود دارد که شاید ذکرش در این مقال نگنجد، یا درخصوص انتخابات ریاست جمهوری، مثلا در انتخابات سال 1380 ریاست جمهوری، با وجود رای بالای کلیت مردم استان یزد به سید محمد خاتمی، مردم میبد و صدوق رای بالایی به او ندادند، چرا که شهرهای میبد، صدوق و اردکان به طور کلی اختلافاتی با یکدیگر دارند.
صدالبته که موضوع محل زندگی گاهی در قالب نژاد و قومیت مطرح و در انتخابات تاثیرگذار می شود. در بیشتر انتخابات های ایران، هر فرد در محل تولد خود (چه شهرستان و چه استان) رای بالاتری آورده است. البته این یک قاعده بدون مثال نقض نیست، اما استحکام آن از این مثال بخوبی روشن می شود. در انتخابات سال 1384 ریاست جمهوری کمتر کسی برای محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی شانسی قائل بود. او نسبت به سایر حاضران بیشتر چهره اجرایی داشت و نه سیاسی و مقامات اجرایی او هم در سطوح عالی نبود. با این حال مردم سه استان آذری نشین کشور یعنی اردبیل، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی بالاترین رای خود را به او دادند، چرا که او یک ترک است و این موضوع فقط مخصوص به ایران نیست، چرا که در ایالات متحده هم معمولا رای ایالت محل تولد فرد به حساب او ریخته می شود.
اما اگر از مرحله انتخابات گذر کنیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که پیروزی یک فرد، چه تاثیری بر وضع محل زندگی یا تولد او خواهد داشت. صد البته که قاعده کلی می گوید هر مسئول، چه در قامت نماینده مجلس یا در قامت یک رئیس جمهور نباید به محل تولد یا زندگی خود توجه بیشتری داشته باشد. طبق قانون اساسی هر نماینده، نماینده همه مردم ایران (و نه حتی نماینده حوزه انتخابیه خود) و هر رئیس جمهور، رئیس جمهور همه ملت ایران است. در عین حال یکی از اصول مدیریت مطلوب هم رعایت عدالت است و در عین حال این موضوع باعث توسعه پایدار و متناسب کشور می شود. با وجود این عللی چند باعث می شود این قاعده کلی به هم بخورد.
نخست این که هر مسئول چه در قامت نماینده مجلس و چه در قامت رئیس جمهور از منطقه خود و مشکلات و ظرفیت های آن شناخت دارد که دیگران ندارند. ممکن است بخشی از توسعه شهر محل تولد یا زندگی آن مسئول از این بخش باشد. در عین حال هر مسئول با شناخت کامل نیروهای بومی می تواند استاندار یا فرمانداران خوبی برای منطقه خود برگزیند و اگر رئیس جمهور باشد در تعیین نماینده مجلس هم تاثیرگذار باشد. همین موضوع ثبات مدیریتی به همراه دارد که در توسعه منطقه تاثیرگذار است. در عین حال توجه مسئولان کشوری و لشکری هم به این منطقه جلب می شود. جلب توجه آنان در فرض مطلوب به دلیل توسعه همه کشور و البته در فرض نامطلوب نوعی نشان دادن توانایی به مدیر مورد نظر است. موضوع دیگر هم سرمایه گذاری است که خود فرد در شهرش انجام می دهد. مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی موزه و مرکز فرهنگی در رفسنجان تاسیس کرده که در وضع گردشگری و اشتغال این شهر موثر است. اما باید توجه داشت نسبت پیشرفت منطقه محل تولد یا زندگی یک مسئول، نسبتی مستقیم با ویژگی های شخصی او و اراده اش برای آبادانی آن بخش از کشور دارد. این موضوع بخوبی در پایان نامه «بررسی تطبیقی رابطه بین دسترسی به فرصت های سیاسی و توسعه مکانی، نمونه موردی یزد و کرمان، دوره زمانی 1365ـ1380» نوشته ماشاءالله یوسفی سال 1383 مشخص است. در چکیده این پایان نامه آمده است: «در این تحقیق با ارزیابی و مقایسه شاخص های متعدد اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی در استان های یزد و کرمان که زادگاه دو رئیس جمهور در سال های اخیر بوده است، درپی پاسخ به این سوال بوده ایم که آیا دسترسی به فرصت سیاسی مانند ریاست جمهوری باعث استفاده از امکانات ملی در جهت توسعه موطن و زادگاه رئیس جمهور شده است یا خیر؟
به این منظور اطلاعات و آمار شاخص های مختلف اقتصادی استان های فوق در دوره های ریاست جمهوری مربوط به افراد جمع آوری و پردازش شد. نتایج تحقیق نشان داد دسترسی به فرصت ریاست جمهوری در افزایش رشد شاخص های استان کرمان نسبت به دوره قبل از آن تاثیر زیاد و در مقایسه با متوسط کشوری تاثیرکمتری داشته است. در استان یزد دسترسی به این فرصت بر عکس استان کرمان بوده به طوری که تاثیر ضعیفی روی ضریب رشد شاخص های توسعه استان نسبت به دوره قبل از آن داشته است، ولی دسترسی به فرصت ریاست جمهوری تاثیر زیادی روی رشد شاخص های توسعه استان در مقایسه آن با شاخص های کشور داشته است.» معنای این حرف این است که شاخص های استان کرمان که یکی از مناطق محروم بوده است به نسبت خود استان در دوران قبل از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی افزایش پیدا کرده است، هرچند به دلیل ضعیف بودن بنیه این استان، وضع در نهایت پیشرفت قابل توجهی نسبت به کل کشور نداشته است. اما در یزد شاخص های کشوری بهتر شده که طبیعتاً در جهت رشد کلی کشور است، اما شاخص های این استان در مقایسه با خودش، نسبت به قبل از دوران ریاست جمهوری خاتمی تغییر چندانی نکرده است. این را شاید بتوان اراده قوی تر هاشمی نسبت به خاتمی برای توسعه و آبادانی موطن تفسیر کرد.
به این ترتیب مردم هر استان یا شهرستان می توانند امیدوار باشند با راهیابی هر رئیس جمهور به ساختمان پاستور یا هر نماینده مجلس به ساختمان بهارستان علاوه بر این که می توانند نامش را بر سر زبان ها ببرند و به او افتخار کنند یا در دروازه ورودی شهر با افتخار، مقدم مهمانان را به زادگاهش گرامی بدارند، خواهند توانست رشد و توسعه شهر خود را در دوران ریاست و مدیریت آن فرد ببینند و شاید این مورد آخری دلیل شادی های مردم قزوین، مشهد، رفسنجان، اردکان، مشهد، آرادان و سرخه است.سمنان؛ استانی در کناره پایتخت که حالا دارد رقیب تهران میشود. نه از این نظر که مکانی پیشنهادی برای پایتخت جدید است، بلکه از این نظر که دو رئیسجمهور ششم و هفتم ایران از این منطقه برخاستهاند.
محمود احمدی نژاد آرادانی یا در مقیاس بزرگ تر، گرمساری بوده و حسن روحانی اهل سرخه که در قدیم دهی بوده از توابع سمنان و حالا برای خود شهری شده است. اما زادگاه یک رئیس جمهور تا چه اندازه می تواند مهم باشد؟ آیا مردم شهرستان های مختلف به اهالی خود بیشتر توجه می کنند تا دیگر نامزدها و آیا فردای انتخابات یکی از دغدغه های مهم هر رئیس جمهوری، آبادانی منطقه خود است؟
کجایی هستی؟ این سوالی است که ایرانیان و در مقیاسی بزرگ تر همه مردم جهان هنگام اولین آشنایی از یکدیگر می پرسند. دلیل چنین پرسشی این است که می خواهند هویت یکدیگر را درک کنند. مکان تولد و زندگی بخشی از هویت ماست و مردم با استفاده از این بخش هویتی می توانند فرضیاتی در مورد ما بسازند و آن گونه با ما رفتار کنند. مثلا اگر کسی به شما بگوید اهل عربستان سعودی است سعی خواهید کرد کمی محتاط تر در مورد حقوق زنان با او صحبت کنید، یا این که اگر بدانید فردی اسکاتلندی است نمی توانید روی این حساب باز کنید که او خرج رستوران شما را خواهد داد. در همین ایران خودمان اگر در مناطق جنوبی باشید و یک شب بدون سرپناه بمانید امید زیادی دارید خانواده خونگرمی شما را به خانه خود دعوت کنند و اگر در مازندران باشید و بخواهید از ورزش صحبت کنید بهتر است در مورد والیبال و کشتی صحبت کنید که مورد علاقه مردم است. این موضوع در انتخاب افراد در انتخابات مختلف هم تاثیرگذار است و از این روست که کاندیداهای مختلف را به زادگاه و ریشه خود ارجاع می دهند.
در عین حال مکان، یکی از عوامل ایجاد حب و بغض میان مردمان است. مردمانی که مکان زندگی خود را از گذشته تا امروز با مرز مشخص کردند، سعی دارند از حریم مادی و معنوی این مکان محافظت کنند و همین موضوع چه جنگ هایی را که برانگیخته و باعث چه اتحادهایی میان مردمان شده است. همین موضوع هم در نوع خود باعث تغییراتی در آرایش انتخاباتی شده است. همان طور که ذکر آن خواهد رفت در انتخابات های گوناگون ایران دیده شده این حب و بغض ها در نتیجه انتخابات موثر بوده یا حداقل نشانه روشنی به ناظران سیاسی داده است. در ارتباط با انتخابات مجلس شورای اسلامی، میان شهرستان ها برای این قصه نمونه های جذابی وجود دارد که شاید ذکرش در این مقال نگنجد، یا درخصوص انتخابات ریاست جمهوری، مثلا در انتخابات سال 1380 ریاست جمهوری، با وجود رای بالای کلیت مردم استان یزد به سید محمد خاتمی، مردم میبد و صدوق رای بالایی به او ندادند، چرا که شهرهای میبد، صدوق و اردکان به طور کلی اختلافاتی با یکدیگر دارند.
صدالبته که موضوع محل زندگی گاهی در قالب نژاد و قومیت مطرح و در انتخابات تاثیرگذار می شود. در بیشتر انتخابات های ایران، هر فرد در محل تولد خود (چه شهرستان و چه استان) رای بالاتری آورده است. البته این یک قاعده بدون مثال نقض نیست، اما استحکام آن از این مثال بخوبی روشن می شود. در انتخابات سال 1384 ریاست جمهوری کمتر کسی برای محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی شانسی قائل بود. او نسبت به سایر حاضران بیشتر چهره اجرایی داشت و نه سیاسی و مقامات اجرایی او هم در سطوح عالی نبود. با این حال مردم سه استان آذری نشین کشور یعنی اردبیل، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی بالاترین رای خود را به او دادند، چرا که او یک ترک است و این موضوع فقط مخصوص به ایران نیست، چرا که در ایالات متحده هم معمولا رای ایالت محل تولد فرد به حساب او ریخته می شود.
اما اگر از مرحله انتخابات گذر کنیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که پیروزی یک فرد، چه تاثیری بر وضع محل زندگی یا تولد او خواهد داشت. صد البته که قاعده کلی می گوید هر مسئول، چه در قامت نماینده مجلس یا در قامت یک رئیس جمهور نباید به محل تولد یا زندگی خود توجه بیشتری داشته باشد. طبق قانون اساسی هر نماینده، نماینده همه مردم ایران (و نه حتی نماینده حوزه انتخابیه خود) و هر رئیس جمهور، رئیس جمهور همه ملت ایران است. در عین حال یکی از اصول مدیریت مطلوب هم رعایت عدالت است و در عین حال این موضوع باعث توسعه پایدار و متناسب کشور می شود. با وجود این عللی چند باعث می شود این قاعده کلی به هم بخورد.
نخست این که هر مسئول چه در قامت نماینده مجلس و چه در قامت رئیس جمهور از منطقه خود و مشکلات و ظرفیت های آن شناخت دارد که دیگران ندارند. ممکن است بخشی از توسعه شهر محل تولد یا زندگی آن مسئول از این بخش باشد. در عین حال هر مسئول با شناخت کامل نیروهای بومی می تواند استاندار یا فرمانداران خوبی برای منطقه خود برگزیند و اگر رئیس جمهور باشد در تعیین نماینده مجلس هم تاثیرگذار باشد. همین موضوع ثبات مدیریتی به همراه دارد که در توسعه منطقه تاثیرگذار است. در عین حال توجه مسئولان کشوری و لشکری هم به این منطقه جلب می شود. جلب توجه آنان در فرض مطلوب به دلیل توسعه همه کشور و البته در فرض نامطلوب نوعی نشان دادن توانایی به مدیر مورد نظر است. موضوع دیگر هم سرمایه گذاری است که خود فرد در شهرش انجام می دهد. مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی موزه و مرکز فرهنگی در رفسنجان تاسیس کرده که در وضع گردشگری و اشتغال این شهر موثر است. اما باید توجه داشت نسبت پیشرفت منطقه محل تولد یا زندگی یک مسئول، نسبتی مستقیم با ویژگی های شخصی او و اراده اش برای آبادانی آن بخش از کشور دارد. این موضوع بخوبی در پایان نامه «بررسی تطبیقی رابطه بین دسترسی به فرصت های سیاسی و توسعه مکانی، نمونه موردی یزد و کرمان، دوره زمانی 1365ـ1380» نوشته ماشاءالله یوسفی سال 1383 مشخص است. در چکیده این پایان نامه آمده است: «در این تحقیق با ارزیابی و مقایسه شاخص های متعدد اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی در استان های یزد و کرمان که زادگاه دو رئیس جمهور در سال های اخیر بوده است، درپی پاسخ به این سوال بوده ایم که آیا دسترسی به فرصت سیاسی مانند ریاست جمهوری باعث استفاده از امکانات ملی در جهت توسعه موطن و زادگاه رئیس جمهور شده است یا خیر؟
به این منظور اطلاعات و آمار شاخص های مختلف اقتصادی استان های فوق در دوره های ریاست جمهوری مربوط به افراد جمع آوری و پردازش شد. نتایج تحقیق نشان داد دسترسی به فرصت ریاست جمهوری در افزایش رشد شاخص های استان کرمان نسبت به دوره قبل از آن تاثیر زیاد و در مقایسه با متوسط کشوری تاثیرکمتری داشته است. در استان یزد دسترسی به این فرصت بر عکس استان کرمان بوده به طوری که تاثیر ضعیفی روی ضریب رشد شاخص های توسعه استان نسبت به دوره قبل از آن داشته است، ولی دسترسی به فرصت ریاست جمهوری تاثیر زیادی روی رشد شاخص های توسعه استان در مقایسه آن با شاخص های کشور داشته است.» معنای این حرف این است که شاخص های استان کرمان که یکی از مناطق محروم بوده است به نسبت خود استان در دوران قبل از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی افزایش پیدا کرده است، هرچند به دلیل ضعیف بودن بنیه این استان، وضع در نهایت پیشرفت قابل توجهی نسبت به کل کشور نداشته است. اما در یزد شاخص های کشوری بهتر شده که طبیعتاً در جهت رشد کلی کشور است، اما شاخص های این استان در مقایسه با خودش، نسبت به قبل از دوران ریاست جمهوری خاتمی تغییر چندانی نکرده است. این را شاید بتوان اراده قوی تر هاشمی نسبت به خاتمی برای توسعه و آبادانی موطن تفسیر کرد.
به این ترتیب مردم هر استان یا شهرستان می توانند امیدوار باشند با راهیابی هر رئیس جمهور به ساختمان پاستور یا هر نماینده مجلس به ساختمان بهارستان علاوه بر این که می توانند نامش را بر سر زبان ها ببرند و به او افتخار کنند یا در دروازه ورودی شهر با افتخار، مقدم مهمانان را به زادگاهش گرامی بدارند، خواهند توانست رشد و توسعه شهر خود را در دوران ریاست و مدیریت آن فرد ببینند و شاید این مورد آخری دلیل شادی های مردم قزوین، مشهد، رفسنجان، اردکان، مشهد، آرادان و سرخه است.؛ استانی در کناره پایتخت که حالا دارد رقیب تهران میشود. نه از این نظر که مکانی پیشنهادی برای پایتخت جدید است، بلکه از این نظر که دو رئیسجمهور ششم و هفتم ایران از این منطقه برخاستهاند.
محمود احمدی نژاد آرادانی یا در مقیاس بزرگ تر، گرمساری بوده و حسن روحانی اهل سرخه که در قدیم دهی بوده از توابع سمنان و حالا برای خود شهری شده است. اما زادگاه یک رئیس جمهور تا چه اندازه می تواند مهم باشد؟ آیا مردم شهرستان های مختلف به اهالی خود بیشتر توجه می کنند تا دیگر نامزدها و آیا فردای انتخابات یکی از دغدغه های مهم هر رئیس جمهوری، آبادانی منطقه خود است؟
کجایی هستی؟ این سوالی است که ایرانیان و در مقیاسی بزرگ تر همه مردم جهان هنگام اولین آشنایی از یکدیگر می پرسند. دلیل چنین پرسشی این است که می خواهند هویت یکدیگر را درک کنند. مکان تولد و زندگی بخشی از هویت ماست و مردم با استفاده از این بخش هویتی می توانند فرضیاتی در مورد ما بسازند و آن گونه با ما رفتار کنند. مثلا اگر کسی به شما بگوید اهل عربستان سعودی است سعی خواهید کرد کمی محتاط تر در مورد حقوق زنان با او صحبت کنید، یا این که اگر بدانید فردی اسکاتلندی است نمی توانید روی این حساب باز کنید که او خرج رستوران شما را خواهد داد. در همین ایران خودمان اگر در مناطق جنوبی باشید و یک شب بدون سرپناه بمانید امید زیادی دارید خانواده خونگرمی شما را به خانه خود دعوت کنند و اگر در مازندران باشید و بخواهید از ورزش صحبت کنید بهتر است در مورد والیبال و کشتی صحبت کنید که مورد علاقه مردم است. این موضوع در انتخاب افراد در انتخابات مختلف هم تاثیرگذار است و از این روست که کاندیداهای مختلف را به زادگاه و ریشه خود ارجاع می دهند.
در عین حال مکان، یکی از عوامل ایجاد حب و بغض میان مردمان است. مردمانی که مکان زندگی خود را از گذشته تا امروز با مرز مشخص کردند، سعی دارند از حریم مادی و معنوی این مکان محافظت کنند و همین موضوع چه جنگ هایی را که برانگیخته و باعث چه اتحادهایی میان مردمان شده است. همین موضوع هم در نوع خود باعث تغییراتی در آرایش انتخاباتی شده است. همان طور که ذکر آن خواهد رفت در انتخابات های گوناگون ایران دیده شده این حب و بغض ها در نتیجه انتخابات موثر بوده یا حداقل نشانه روشنی به ناظران سیاسی داده است. در ارتباط با انتخابات مجلس شورای اسلامی، میان شهرستان ها برای این قصه نمونه های جذابی وجود دارد که شاید ذکرش در این مقال نگنجد، یا درخصوص انتخابات ریاست جمهوری، مثلا در انتخابات سال 1380 ریاست جمهوری، با وجود رای بالای کلیت مردم استان یزد به سید محمد خاتمی، مردم میبد و صدوق رای بالایی به او ندادند، چرا که شهرهای میبد، صدوق و اردکان به طور کلی اختلافاتی با یکدیگر دارند.
صدالبته که موضوع محل زندگی گاهی در قالب نژاد و قومیت مطرح و در انتخابات تاثیرگذار می شود. در بیشتر انتخابات های ایران، هر فرد در محل تولد خود (چه شهرستان و چه استان) رای بالاتری آورده است. البته این یک قاعده بدون مثال نقض نیست، اما استحکام آن از این مثال بخوبی روشن می شود. در انتخابات سال 1384 ریاست جمهوری کمتر کسی برای محسن مهرعلیزاده، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی شانسی قائل بود. او نسبت به سایر حاضران بیشتر چهره اجرایی داشت و نه سیاسی و مقامات اجرایی او هم در سطوح عالی نبود. با این حال مردم سه استان آذری نشین کشور یعنی اردبیل، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی بالاترین رای خود را به او دادند، چرا که او یک ترک است و این موضوع فقط مخصوص به ایران نیست، چرا که در ایالات متحده هم معمولا رای ایالت محل تولد فرد به حساب او ریخته می شود.
اما اگر از مرحله انتخابات گذر کنیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که پیروزی یک فرد، چه تاثیری بر وضع محل زندگی یا تولد او خواهد داشت. صد البته که قاعده کلی می گوید هر مسئول، چه در قامت نماینده مجلس یا در قامت یک رئیس جمهور نباید به محل تولد یا زندگی خود توجه بیشتری داشته باشد. طبق قانون اساسی هر نماینده، نماینده همه مردم ایران (و نه حتی نماینده حوزه انتخابیه خود) و هر رئیس جمهور، رئیس جمهور همه ملت ایران است. در عین حال یکی از اصول مدیریت مطلوب هم رعایت عدالت است و در عین حال این موضوع باعث توسعه پایدار و متناسب کشور می شود. با وجود این عللی چند باعث می شود این قاعده کلی به هم بخورد.
نخست این که هر مسئول چه در قامت نماینده مجلس و چه در قامت رئیس جمهور از منطقه خود و مشکلات و ظرفیت های آن شناخت دارد که دیگران ندارند. ممکن است بخشی از توسعه شهر محل تولد یا زندگی آن مسئول از این بخش باشد. در عین حال هر مسئول با شناخت کامل نیروهای بومی می تواند استاندار یا فرمانداران خوبی برای منطقه خود برگزیند و اگر رئیس جمهور باشد در تعیین نماینده مجلس هم تاثیرگذار باشد. همین موضوع ثبات مدیریتی به همراه دارد که در توسعه منطقه تاثیرگذار است. در عین حال توجه مسئولان کشوری و لشکری هم به این منطقه جلب می شود. جلب توجه آنان در فرض مطلوب به دلیل توسعه همه کشور و البته در فرض نامطلوب نوعی نشان دادن توانایی به مدیر مورد نظر است. موضوع دیگر هم سرمایه گذاری است که خود فرد در شهرش انجام می دهد. مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی موزه و مرکز فرهنگی در رفسنجان تاسیس کرده که در وضع گردشگری و اشتغال این شهر موثر است. اما باید توجه داشت نسبت پیشرفت منطقه محل تولد یا زندگی یک مسئول، نسبتی مستقیم با ویژگی های شخصی او و اراده اش برای آبادانی آن بخش از کشور دارد. این موضوع بخوبی در پایان نامه «بررسی تطبیقی رابطه بین دسترسی به فرصت های سیاسی و توسعه مکانی، نمونه موردی یزد و کرمان، دوره زمانی 1365ـ1380» نوشته ماشاءالله یوسفی سال 1383 مشخص است. در چکیده این پایان نامه آمده است: «در این تحقیق با ارزیابی و مقایسه شاخص های متعدد اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی در استان های یزد و کرمان که زادگاه دو رئیس جمهور در سال های اخیر بوده است، درپی پاسخ به این سوال بوده ایم که آیا دسترسی به فرصت سیاسی مانند ریاست جمهوری باعث استفاده از امکانات ملی در جهت توسعه موطن و زادگاه رئیس جمهور شده است یا خیر؟
به این منظور اطلاعات و آمار شاخص های مختلف اقتصادی استان های فوق در دوره های ریاست جمهوری مربوط به افراد جمع آوری و پردازش شد. نتایج تحقیق نشان داد دسترسی به فرصت ریاست جمهوری در افزایش رشد شاخص های استان کرمان نسبت به دوره قبل از آن تاثیر زیاد و در مقایسه با متوسط کشوری تاثیرکمتری داشته است. در استان یزد دسترسی به این فرصت بر عکس استان کرمان بوده به طوری که تاثیر ضعیفی روی ضریب رشد شاخص های توسعه استان نسبت به دوره قبل از آن داشته است، ولی دسترسی به فرصت ریاست جمهوری تاثیر زیادی روی رشد شاخص های توسعه استان در مقایسه آن با شاخص های کشور داشته است.» معنای این حرف این است که شاخص های استان کرمان که یکی از مناطق محروم بوده است به نسبت خود استان در دوران قبل از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی افزایش پیدا کرده است، هرچند به دلیل ضعیف بودن بنیه این استان، وضع در نهایت پیشرفت قابل توجهی نسبت به کل کشور نداشته است. اما در یزد شاخص های کشوری بهتر شده که طبیعتاً در جهت رشد کلی کشور است، اما شاخص های این استان در مقایسه با خودش، نسبت به قبل از دوران ریاست جمهوری خاتمی تغییر چندانی نکرده است. این را شاید بتوان اراده قوی تر هاشمی نسبت به خاتمی برای توسعه و آبادانی موطن تفسیر کرد.
به این ترتیب مردم هر استان یا شهرستان می توانند امیدوار باشند با راهیابی هر رئیس جمهور به ساختمان پاستور یا هر نماینده مجلس به ساختمان بهارستان علاوه بر این که می توانند نامش را بر سر زبان ها ببرند و به او افتخار کنند یا در دروازه ورودی شهر با افتخار، مقدم مهمانان را به زادگاهش گرامی بدارند، خواهند توانست رشد و توسعه شهر خود را در دوران ریاست و مدیریت آن فرد ببینند و شاید این مورد آخری دلیل شادی های مردم قزوین، مشهد، رفسنجان، اردکان، مشهد، آرادان و سرخه است.سمنان؛ استانی در کناره پایتخت که حالا دارد رقیب تهران میشود. نه از این نظر که مکانی پیشنهادی برای پایتخت جدید است، بلکه از این نظر که دو رئیسجمهور ششم و هفتم ایران از این منطقه برخاستهاند.