صراط: جرس در تحلیلی اذعان کرد شبکههایی مانند بیبیسی با حقد و کینه تمام درباره اسلامگرایی و بیداری اسلامی گزارش میدهند.
نویسنده خاطرنشان میکند: سالهاست که شبکههای فارسی زبان خارج از کشور را پیگیری و مقالههای زیادی را در این سایتهای متعدد مطالعه کردهام، آما آنچه را بسیار نایاب دیدم انصاف آنان نسبت به اسلامگرایان و بیداری اسلامی است. این صرفا به بیبیسی و صدای آمریکا و به اصطلاح اپوزیسیون نظام محدود نمیشود بلکه حتی در سایتهای وابسته به جنبش اصلاحات نیز دیده میشود.
وی میافزاید: من، هم بیبیسی عربی و هم فارسی را مشاهده کردهام که در اصل منابع خبری آنها یکی است. اما بیبیسی فارسی بسیار یکجانبه و از سر حقد قضایا را بررسی میکند. حسیب عمار وقتی گزارش میدهد نمیتواند جلو بیننده حقد خود را مخفی کند. و به یک حزب چند میلیونی فرقه اخوانالمسلمین میگوید، من نمیدانم در کدام قاموس فارسی به چند میلیون، فرقه میگویند.
بسیاری از تحلیلگران روزنامههای معتبر دنیا مثل گاردین، نیویورک تایمز و... این رخداد اخیر مصر را کودتای نظامی مینامند نه انقلاب و بسیار منصفانه درباره آن قضاوت میکنند. اما رسانههای فارسیزبان حتی نمیتوانند نظرات تحلیلگران منصف را مانند یک دیدگاه و وجه نظر بازگو کنند.
این نوشته خاطرنشان میکند: کسانی که در تاریخ، کودتای 28 مرداد را بررسی کردهاند و نحوه شکلگیری آن و کشاندن مردم به خیابان را ملاحظه کرده باشند در مییابند که شباهت بسیار نزدیکی بین کودتای 28 مرداد و آنچه که در مصر رخ داده وجود دارد. اما چرا آن را کودتا مینامند و این را انقلاب؟ در 28 مرداد مردم نیز خانه دکتر مصدق را گرفتند و به رادیو و ساختمانهای دولتی حملهور شدند و ارتش در زیر پوشش مردم کودتا نمود و حقیقت امر بعدا آشکار گردید.
جرس مینویسد آیا تظاهرات در خیابان به کودتا مشروعیت داد؟ کدام عاقل آن را انقلاب مردمی مینامد؟ آیا آمریکا پشت قضیه نبود و خود مسئولین آمریکا بعدا اذعان نکردند؟ یا آمریکای آن روز غیر از آمریکای امروز است و امروز سردمدار دمکراسی جهان است و حق آن چیزی است که او میگوید و حق میداند یا امروز پشتیبان فکر خاصی است و برای رعایت بعضی خاطرها نمیتوانیم او را متهم کنیم؟
اگر استراق سمع میکند و مکالمات را نه فقط در کشور خود بلکه در دهها کشور دیگر کنترل میکند، ایرادی ندارد چون مبارزه با تروریسم است و کاری صحیح میباشد. ولی همان کار در کشورهای دیگر محدود کردن آزادیهای شخصی بوده و مغایر با دمکراسی است.
نویسنده خاطرنشان میکند: سالهاست که شبکههای فارسی زبان خارج از کشور را پیگیری و مقالههای زیادی را در این سایتهای متعدد مطالعه کردهام، آما آنچه را بسیار نایاب دیدم انصاف آنان نسبت به اسلامگرایان و بیداری اسلامی است. این صرفا به بیبیسی و صدای آمریکا و به اصطلاح اپوزیسیون نظام محدود نمیشود بلکه حتی در سایتهای وابسته به جنبش اصلاحات نیز دیده میشود.
وی میافزاید: من، هم بیبیسی عربی و هم فارسی را مشاهده کردهام که در اصل منابع خبری آنها یکی است. اما بیبیسی فارسی بسیار یکجانبه و از سر حقد قضایا را بررسی میکند. حسیب عمار وقتی گزارش میدهد نمیتواند جلو بیننده حقد خود را مخفی کند. و به یک حزب چند میلیونی فرقه اخوانالمسلمین میگوید، من نمیدانم در کدام قاموس فارسی به چند میلیون، فرقه میگویند.
بسیاری از تحلیلگران روزنامههای معتبر دنیا مثل گاردین، نیویورک تایمز و... این رخداد اخیر مصر را کودتای نظامی مینامند نه انقلاب و بسیار منصفانه درباره آن قضاوت میکنند. اما رسانههای فارسیزبان حتی نمیتوانند نظرات تحلیلگران منصف را مانند یک دیدگاه و وجه نظر بازگو کنند.
این نوشته خاطرنشان میکند: کسانی که در تاریخ، کودتای 28 مرداد را بررسی کردهاند و نحوه شکلگیری آن و کشاندن مردم به خیابان را ملاحظه کرده باشند در مییابند که شباهت بسیار نزدیکی بین کودتای 28 مرداد و آنچه که در مصر رخ داده وجود دارد. اما چرا آن را کودتا مینامند و این را انقلاب؟ در 28 مرداد مردم نیز خانه دکتر مصدق را گرفتند و به رادیو و ساختمانهای دولتی حملهور شدند و ارتش در زیر پوشش مردم کودتا نمود و حقیقت امر بعدا آشکار گردید.
جرس مینویسد آیا تظاهرات در خیابان به کودتا مشروعیت داد؟ کدام عاقل آن را انقلاب مردمی مینامد؟ آیا آمریکا پشت قضیه نبود و خود مسئولین آمریکا بعدا اذعان نکردند؟ یا آمریکای آن روز غیر از آمریکای امروز است و امروز سردمدار دمکراسی جهان است و حق آن چیزی است که او میگوید و حق میداند یا امروز پشتیبان فکر خاصی است و برای رعایت بعضی خاطرها نمیتوانیم او را متهم کنیم؟
اگر استراق سمع میکند و مکالمات را نه فقط در کشور خود بلکه در دهها کشور دیگر کنترل میکند، ایرادی ندارد چون مبارزه با تروریسم است و کاری صحیح میباشد. ولی همان کار در کشورهای دیگر محدود کردن آزادیهای شخصی بوده و مغایر با دمکراسی است.