صراط: حجتالاسلام
و المسلمین محمد مهدی ماندگاری متولد سال 1343 در مشهد است. او در سال
1362 وارد حوزه علمیه قم شده و درس را تا سطح خارج فقه ادامه داده است.
ماندگاری همچنین در سال 1379 تحصیل خود در رشته علوم سیاسی - اندیشه سیاسی
را در دانشگاه باقرالعلوم آغاز کرد و پس از چندسال موفق شد مدرک کارشناسی
ارشد خود را از این دانشگاه اخذ کند. "خط و مشی های سیاسی نهج البلاغه"
موضوع پایان نامه حجت الاسلام ماندگاری بوده است. ماندگاری چند سالی هست که
با حضور در برنامه پرمخاطب "سمت خدا"
مورد توجه بسیاری از خانوادهها قرار گرفته است. مشکلاتی که شاید بسیاری
از ما در زندگی خود داریم ناشی از سبک زندگی کردن ما و مواجهه ما با محیط
پیرامونی است. از حجت الاسلام ماندگاری خواستیم تا در این خصوص با ما به
گفتگو بنشیند که ماحصل آن مقابل دیدگان شماست.
*در مقوله سبک زندگی، اگر ما معتقدیم دارای سبک زندگی ای هستیم، که بر سبک زندگی ملل دیگر، به خصوص سبک زندگی غربیان برتری دارد، چرا از نظر پیشرفت های ظاهری از آنها عقبتر هستیم؟
*در مقوله سبک زندگی، اگر ما معتقدیم دارای سبک زندگی ای هستیم، که بر سبک زندگی ملل دیگر، به خصوص سبک زندگی غربیان برتری دارد، چرا از نظر پیشرفت های ظاهری از آنها عقبتر هستیم؟
حکایت ما حکایت آن آیه قرآن است که می فرماید: «نومن ببعض و نکفر ببعض».
و به قول حکایت های فارسی، از اینجا رانده و از آنجا ماندهایم. نه رومی
روم بودیم و نه زنگی زنگ. علت پیدایش این مشکل این است که ترکیبی و مخلوطی
شدیم از سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی. نمازهای مان اسلامی است، مسجد
می رویم، خمس می دهیم و زکات می دهیم، اما عروسی های مان اسلامی نیست،
بازار و اقتصادمان اسلامی نیست. در نتیجه نه بهره سبک زندگی غربی را می
بریم، چرا که مسلمانیم، و نه بهره سبک زندگی اسلامی را؛ چرا که مقلدِ غرب
هستیم. ما باید خودمان باشیم. حتی اعتقاد دارم با سبک زندگی اسلامی،
انشاءالله می توانیم در صورت عملکرد صحیح، بهترین الگوی سبک زندگی برای
اروپائیان و آمریکا و غرب باشیم. آنهایی که اهل دقت و فهم هستند می گویند
این زندگی زندگی زیباتری هست، چرا که سبک زندگی اسلامی ضمن اینکه به آسایش
فکر می کند، (تاکید می کنم که سبک زندگی اسلامی به آسایش هم نظر دارد) ولی
آرامش از آسایش برایش مهم تر است. برای سبک زندگی غربی، آسایش از آرامش مهم
تر است. لذا بحران اصلی آنها بحران آرامش است و بحران معنویت. الحمدالله
رب العالمین آرامش ما خیلی بهتر از آنهاست.
*ضرورت مقید بودن به سبک زندگی اسلامی در چیست؟
ببینید، هر کسی که می خواهد از دنیای خود به خوبی استفاده کند، و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده است دنیا را هم خلق کرده است. پس او از آنجایی که بهترین شناخت را نسبت به دین و دنیا دارد، سبک زندگی ای به عنوان بهترین آموزه و برنامه استفاده از دنیا برای آخرت قرار داده است. "ان الدین عندالله الاسلام"
*در سبک زندگی اسلامی استفاده از تکنوژی های روز، فناوری های پیشرفته چه جایگاهی دارد؟
وقتی صحبت از سبک زندگی می شود، برخی قالب زندگی را در نظر می گیرند و طبیعتا زمانی که قالب زندگی را در نظر می گیرند، با خود می گویند محیط زندگی ما با محیط زندگی اهل بیت (ع) هم فاصله مکانی دارد، هم فاصله زمانی دارد و هم فاصله جغرافیایی دارد، لذا ما نمی توانیم از سبک زندگی اهل بیت (ع) پیروی کنیم. و از این طرف ادامه اشتباه در نظر و نگاه این است که میان برخی از مردم این دیدگاه وجود دارد که سبک زندگی غربیان، سبک زندگی ای است که می تواند الگو باشد، در صورتی که نگاه آنها به قالب زندگی است.
می گویند غربیان از امکانات دنیوی، بهترین استفاده را می برند و بهترین لذت ها و آسایش ها را هم دارند، و از آنجایی که از لحاظ شرایط زمان و مکان به ما نزدیک تر هستند،(اینکه می گوئیم از نظر مکان نزدیک هستند، با توجه به این است که با وجود پیشرفتها در عرصه ارتباطات فاصله ها نزدیکتر شده است) می توانیم سبک زندگی آنها را ببینیم، پس می رویم سراغ سبک زندگی غربی و اروپایی. این نقطه اساسی، اشتباهی است که در تعریف و توضیح سبک زندگی وجود دارد. لذا مردم ما به یک بحران مبتلا می شوند که به اعتقاد بنده بزرگترین بحران زندگی ما این است. در این بحران مردم ضمن اینکه دین، معصومین(ع)، قرآن و اهلبیت(ع) را دوست دارند، حس میکنند نمیتوانند و نمیشود به سبک زندگی آنها زندگی کرد. از آن طرف این احتمال را میدهند که به سبک زندگی غربی زندگی کردن آنها را از اهلبیت(ع) دور میکند. این اصل اول است.
*برای برون رفت از این مشکل که مردم در انتخاب سبک زندگی شان دچار بحران نشوند باید چه کرد؟
می بایست معنای سبک زندگی را درست تبیین کرد. سبک زندگی فقط قالب زندگی نیست. سبک زندگی قالب و محتواست. روح و جسم زندگی است. ظاهر و باطن زندگی است. سبک زندگی عبارت است از: اولا نگاه به زندگی و عالم هستی(یعنی افکار و عقاید) ثانیا احساس نسبت به زندگی که همان حب و بغض ماست نسبت به افراد نسبت به افعال و نسبت به اشیاء. ثالثا سبک زندگی یعنی برنامه ها و روش ها و رفتارهای ما. مجموعه اینها را می گوئیم سبک زندگی. نگاه، ناشی از افکار و باورهاست، و حب و بغض ها، ناشی از احساسات و علاقه هاست، و برنامه ها و روشها و رفتارهای زندگی.
اگر این را به عنوان تعریف سبک زندگی در نظر بگیریم، در این صورت امام زمان (عج) بهروز ترین بشر میباشند. عمر مبارک شان حدود 1200 سال است، یعنی از زمان معصومین بوده اند تا به امروز، همه تحولات را دیده اند، همه پیشرفت ها را دیده اند، ولی همین شخصیت والا مقام که بهروز ترین و عالم ترین افراد بشر است، حرف روزشان این است که "وَ لِی فی رسولالله اسوة حسنة" الگوی من (امام زمان عج) که هم بهروزترین انسان هستم، و هم منجی عالم بشریت هستم که قرار است دنیا را به اذن الهی نجات بدهم، رسول الله(ص) است. الگوی من مادرم فاطمه زهرا(س) است. از آن طرف در آیات قرآن است که "لکم فی رسول الله اسوة حسنة".
خدایی که خالق دیروز و امروز و فرداست، و یعنی هنوز پیشرفتهایی را که نیامده است خبر دارد، با این حال می فرماید الگوی سبک زندگی شما باید پیغمبران و به ویژه پیغمبر خاتم باشد. خدا می فرماید باید الگوی زندگی شما قرآن و عترت باشد. معلوم می شود خدای تبارک تعالی، نیز معنایی که از سبک زندگی در نظر گرفته است، معنای پروردگار عالمیان از تعریف سبک زندگی، معنای قالبی سبک زندگی نیست، چرا که اهل بیت در بحث قالب زندگی، ما را مامور کردهاند که فرزند زمان خود باشیم، نگرانی در میان مردم است با این تذکر اهلبیت که فرزند زمان خود باشید بر طرف می شود.
*اهل بیت فرموده اند فرزند زمان خود باشیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.
ببینید، اگر در زمان پیغمبر اکرم(ص)، اهلبیت(ع) برای مسافرت کردن، سوار بر اسب و شتر می شدند که قالب مسافرتها در آن زمان اینگونه بود، امروز دیگر توصیه نمی شود که برای مسافرت از اسب و شتر استفاده کنید؛ چرا که مسافرت قالبی دارد، که در آن روز اسب و شتر بود و بعد تبدیل شد به ماشین و امروز هم هواپیماست. می گویند فرزند زمان خودتان باشید، یعنی از پیشرفت های زمان خود، تکنولوژی، صنعتی علمی حتما استفاده کنید اما روح زندگی تان روح فاطمی باشد.
*پس نتیجه اینکه، در عرصه قالبهای زندگی (صنعتی، علمی، تکنولوژی های روز و ...) فرزند زمان خود باشیم، ولی روح زندگیمان همان روح فاطمی(س) و اهلبیتی(ع) باید باشد، تعریفی که از روح زندگی می توان داشت چیست؟
نگاه، جهان بینی، دیدگاه ما و فکرمان به عالم هستی و به موضوعات زندگی مان است که باید فکر فاطمی باشد، فکر توحیدی باشد. فکر توحیدی باشد یعنی چه؟ یعنی نه مادی باشیم نه التقاطی. نگاه امروز سبک زندگی غربی نگاه اومانیستی است. آنها به زندگی نگاه الحادی دارند، نگاه بی خدایی و خداگریزی دارند.
سبک زندگی فاطمی داشته باشیم بدین معناست که شما بیایید در همه مقوله های زندگی تان نگاه تان را توحیدی کنید. اقتصاد بی خدا می شود یا اقتصادی کمونیستی، یا اقتصاد سرمایه داری، که هر دو اینها رفت و به زبالهدان تاریخ پیوست. سیاست بی خدا می شود سیاست پدر سوخته بازی و دو دوزه بازی. این سیاست، یا استبداد است، یا لیبرالیسم و پلورایسم و اباحی گری که همه اینها دارند به بن بست می خورند. نگاه تان به اقتصاد می بایست نگاه الهی باشد. لذا از همه ابزاری که دارید استفاده کنید. نگاه تان در سیاست باید نگاه الهی باشد، حکومت الهی و اقتصاد توحیدی باشد. نگاه تان در فرهنگ اباحی گری نباشد. فرهنگ توحیدی و دینی داشته باشید. نگاه تان در معماری، نگاه در مدیریت، در اشتغال، در تحصیل و در تمام امور روزمره، فکر، باور و نگاه تان توحیدی باشد. این یعنی سبک زندگی فاطمی. اگر خدا و قیامت را از نگاه و فکرمان حذف کردیم، لذا "إتقوا الله"هایی که قرآن می گوید را هم عمل نکردیم، که اولین "إتقوا" های قرآن راجع به افکارمان هست، که می فرماید اتقوا الله، بدین معنا که در افکار مواظب خداوند هم باش و افکارت را الهی کن. خدا دیده نمی شود ولی تو باید در افکار خودت مراقب باشی. یا می فرماید "اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس و لا تجزی شی عن شی" با چشم قیامت دیده نمیشود ولی باید در باورمان قیامت را ببینیم.
*اقتصادهای کمونیسمی و سرمایهداری به زبالهدان تاریخ پیوستند، سؤال این است اقتصاد الهی در سبک زندگی انسانها چه ویژگی دارد که از اقتصادهای سرمایه داری و کمونیسمی برتری دارد؟
کارگری هم که سرکار می رود، نگاه توحیدی داشته باشد. نگاه توحیدی یعنی از تو حرکت از خدا برکت. خدا را در کارکردن ببین. ما الان در سیستم رزق و روزی مان خدا را گم کرده ایم، سبک زندگی دینی یعنی مواظب باش خدا را در افکارت گم نکنی، مکر و حیله شیطان را هم فراموش نکنی. این اولین پایه سبک زندگی است. در زندگی پیامبران و امامان و اولیاء الهی اگر بخواهیم بگوئیم زندگی شان چگونه بود می گوئیم "خدا بود و خدا بود و خدا بود." قیامت بود و قیامت بود و قیامت بود." شیطان گریزی بود و شیطان گریزی بود و رمی به شیطان بود."
*این سه عنصر که در تعریف چگونگی جریان سبک زندگی دینی در زندگانی اولیاء و انبیا و ائمه وجود داشت را می توان در این نسل نیز مشاهده کرد؟
بله، همین زندگی در هشت ساله دفاع مقدس موجود است. این سه عنصر در باورهای بچه ها وجود داشت. خدا را مردم باور کردند و خدا خرمشهر را آزاد می کند. قیامت بود که بچه های جنگ پا در عرصه میدان میم گذاشتند. شیطان گریزی بود که توانست این حب و بغضهای دنیوی را به سمت جهتهای الهی سوق دهد. پس امروز هم می شود در قالب کار امروز و امکانات امروز در قالب های امروز زندگی کرد؛ اما با نگاه توحیدی. مثلا در هواپیما بشینید، ولی سفرتان توحیدی باشد. پای غذای لذیذ بنشینی ولی غذا خوردنت توحیدی باشد. یعنی خدا شیطان و قیامت یادت نرود.این نکته اول. نکته دوم سبک زندگی دینی، اسلامی و فاطمی، این است که حب و بغضهای ما حب و بغضهای دینی باشد. ما در زندگی مان سه پدیده داریم نسبت به محیط پیرامون خود، یا گرایش داریم، یا اقبال داریم و یا ادبار داریم نسبت به افعال، اشیاء و اشخاص. برخی از افراد را دوست داریم و برخی را دوست نداریم، برخی از افعال را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. برخی از اشیاء اجناس و جمادات را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. سبک زندگی دینی یعنی خط کش حب و بغض این باشد، که نه حب و بغض مردمی داشته باشی، و نه نفسانی، سلیقه ای هم نباشد و حزبی هم نباشد. حب و بغض باید الهی باشد.
*یعنی حتی این انگشتری را هم که در دست دارم، و تمایلی که نسبت به این دارم نباید از روی علاقه شخصی و سلیقه ای خودم باشد؟
احسنت، بله هیچ تفاوتی ندارد. چه در امور شخصی چه در امور خانوادگی و چه در امور اجتماعی، حب و بغض من نباید نفسانی و سلیقه حزبی، سلیقه مردمی و غیره باشد. دنبال پست و قدرت و اینها هم نباشم. خط کش من خدا باشد و اهل بیت. همان که می گوئیم تولی و تبری. دوست دار آن چیزی باشم که خدا گفته است دوست داشته باش و دشمن آنچه را که خدا گفته است دشمن بدار باشم. مبداء حب و بغض مان الهی باشد، و مقصد حب و بغض هم باید الهی باشد. یک مثال در زندگی روزمره بزنم، خدا می گوید رفیقت را دوست داشته باش، تا کی؟ تا زمانی که با خدا باشد. بعضی ها می گویند ما با این رفیقمان 20 سال است که رفیق هستیم، در مسجد هم با هم رفیق شدیم، پس حب و بغض هم الهی بوده است؛ لذا نمی توانیم حب و بغض مان را به هم بزنیم، حتی با این وجود که او ضد انقلاب شده است. نه خداوند گفته تا زمانی که در خط دین بود دوستش داشته باش ولی زمانی که از خط دین رفت کنار او را هم بگذار کنار.
رکن دوم سبک زندگی دینی این است که حب و بغض ما گرایش و عدم گرایش ما، چه با انسانها چه با کارها و چه با اشیاء، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، خط کشی که دارد نباید غیر از خط کش الهی باشد. المؤمن من کان حبه لله و بغضه لله. مومن کسی است که حب و بغضش برای خدا باشد. لذا ما در زندگی اهل بیت داریم که پیغمبر از عموی خود قطع رابطه کرد، چرا که عمویش خدایی نبود. امام زمان(عج) عموی خود، جعفر کذاب را کنار گذاشت، چرا که خدایی نبود. برادر را گذاشتند کنار، همسر را گذاشتند کنار و به حضرت نوح خداوند فرمود فرزند را بگذار کنار، چرا که خدایی نیستند. اما از آن طرف افراد غریبه ای که خدایی هستند را با آغوش گرم پذیرفتند، چرا که خدایی بودند.
*از انبیاء مثالی زدید و لطفا از زندگی نسل امروز نیست که حب و بغض شان در راه خدا بوده است مثالی بیاورید.
در جبهه های ما هم همین گونه، برخی رفیق خود را، کار خود را که خدایی نبودند کنار گذاشتند. این یعنی سبک زندگی دینی. در سبک زندگی دینی خط کش حب و بغض من سلیقه ای و نفسانی و حزبی نیست. می گوید این هم حزب ماست، چون هم حزب ماست با ما است و لو نماز نخواند.
رکن سوم سبک زندگی دینی، این است که چه در برنامه های کلان و چه در رفتارهای جزئی مان اقتدا به دین بکنیم. اقتدا به دین یعنی چه؟ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات، در هرکاری فردی خانوادگی اجتماعی. مثلا برنامه مدیریت رسانه داریم، برنامه 5 ساله یا 20 ساله ما، باید به گونه ای چیده شود که خط کش انجام واجبات و ترک محرمات باشد. خط قرمز های خدا را باید رعایت کنیم. چهارچوب خدا باید رعایت شود. چطور در بازی فوتبال دور تا دور زمین خط می کشند و می گویند اگر توپ از این خط رد شود اوت است، در زندگی دینی هم همین گونه است.
خداوند خط کشیده و فرموده این واجب است و آن حرام است. بین دختر و پسر وقتی محرم باشند، نگاه مستحب است و ثواب هم دارد. اما به محض اینکه نامحرم شدند و طلاق گرفتند، با این وجود که قبلا زن و شوهر بودند دیگر به یکدیگر نامحرم می شوند. معصومین گل سر سبد این سبک زندگی هستند، در مرتبه پائین تر علماء و در مرحله پائین تر شهداء الگوهای این سبک زندگی هستند. از آنجایی که علماء و شهداء در زمان ما هستند نشانگر این است که ما هم می توانیم سبک زندگی دینی درستی داشته باشیم. از همین جا اعلام می کنم، ای مردمی که اهلبیت عصمت و طهارت را دوست دارید، فکر نکنید چون با آنها فاصله دارید پس با آنها نمی شود زندگی کرد. اتفاقا با آنها می شود زندگی کرد. چرا که سبک زندگی، روح زندگی است نه قالب زندگی. امکان دارد در قالب زندگی و آداب و رسوم محلی تفاوت هایی وجود داشته باشد، اما همگی با روح اسلامی زندگی می کنند. مانند همین ایران ما که 30 استان هست با 30 آداب و رسوم مختلف ولی همگی روح اسلامی دارند. لذا اگر روح زندگی اسلامی رعایت شود، شکل قالب زندگی را هم اسلامی می کند.