"صراط" - در حالی که تعدد، تنوع و اختلاف در تعریف مفهوم اعتدال، همچنان ادامه دارد و این واژه هنوز به صورت ممیز تعریف نشده است اما عرصه عمل به زودی فرا خواهد رسید و دولت آقای روحانی تشکیل میشود در این میان و در شرایطی که شعار اعتدال گرایی ایشان هنوز معلوم نیست در روش است یا هدف و به قول معروف شاید به صورت خاص هروله بین اصلاح طلبی و اصولگرایی باشد سهم خواهان و به طور مشخص، اصلاح طلبان بدنبال سهم خود در کابینه یازدهم هستند، هرچند هر سهمی به آنها داده شود با وجود پایین بودن وضعیت آراء آنها، قطعاً آن را کمترین حق خود معرفی مینمایند.
در فرایند تعارفات، اصلاح طلبان مطرح میکنند: «اصلاح طلبان سهم نمیخواهند» «بدنبال سهم خواهی در کابینه نیستند و به حداقلها اکتفا خواهند کرد» اما در عمل بیشترین تلاش و چانه زنی را برای کسب جایگاههای بیشتر خواهند داشت و از سرسوزنی نخواهند گذشت چه تجربه گذشته آنها در سال 88 و فتنه آفرینی برای کسب قدرت و قبل از آن موید این موضوع است. البته در این تعارفات و قدرت طلبیها برخی تناقضات این گروه هم روشن میشود،این جماعت در بسیاری از موارد مدعی اند که قدرت نداشتهاند و قدرت یکپارچه اجازه فعالیت به آنها نداده است. اما در فرایند سهم خواهی خود این گونه پاسخ میدهند که «کسانی که تجربه خوب مدیریتی دارند از میان اصلاح طلبان هستند، به این دلیل که مدیریت اجرایی کشور از اول انقلاب تاکنون بیشتر دست اینها بوده است».
درخصوص تعارفات آنها چند موضوع مطرح است که در اینجا به یادآوری آنها میپردازیم:
اول اینکه اگر دولت آقای روحانی گامهای متعادلی برداشت و سهمی اندک به آنها رسید دچار افسردگی نشوند.
دوم ، اینکه چهرهای مدنی، اهل تساهل و تسامح از خود ترسیم نمایند.
سوم، در صورت کسب جایگاههای بیشتر آن را از باب همراهی و حمایت از آقای روحانی به مردم معرفی نمایند.
چهارم، در صورت عدم موفقیت دولت یازدهم در برآورده نمودن شعارهایش جریان اصلاح طلب به راحتی و فرصت طلبانه بتواند شانه از زیر بار مسؤولیت خالی نماید.
از این رو با توجه به سناریوهای مطرح شده در قالب تعارفات از سوی اصلاح طلبان و چانه زنی بسیار بالا برای کسب قدرت، آنچه اهمیت دارد این است که اصلاح طلبان از دولت یازدهم چه میخواهند و چه نمیخواهند؛ زیرا با وجود اعلام اینکه « پیروز انتخابات اصلاح طلبان هستند و شکی نیست» در خلوت خود میدانند که چنین ادعایی گزافه و باطل است.
اصلاح طلبان که تجربه هشت سال دولت سازندگی را دارند و اساساً آن سالها دوره تقویت و توانمندسازی برای هشت سال دولت اصلاحات بود براین باورند که دولت یازدهم اگر مشی اعتدالی را عمل در پیش بگیرد جایگاه و شرایط مطلوبی برای اصلاح طلبان به ویژه افراطیون آنها ایجاد نخواهد شد، لذا برآنند تا از نخی که دولت یازدهم به آنها خواهد داد برای آینده خود کت و شلواری بدوزند.
با توجه به این مقدمه باید گفت اصلاح طلبان:
1- در این مسیر طبیعتاً از برخی مسؤولیتها فرار خواهند کرد همان مسؤولیتهایی که برای مردم کاملاً محسوس و ملموس است و ناکارآمدی آنها را خیلی زود عیان مینماید مثل قبول مسئولیت درعرصه اقتصادی کشور . هرچند با برداشتی که تاکنون از دولت یازدهم وجود دارد این دولت، نسخه جدیدی از دولت کارگزاران است و طبیعتاً براساس خمیرمایه درونی خود حوزههای اقتصادی را به هیچ غیری واگذار نمینماید.
2- در امور برنامه ریزی مخصوصاً «سازمان مدیریت و برنامه ریزی» بسیار تلاش خواهند کرد تا نقش تعیین کنندهای را ایفا نمایند البته الزاماً نه از باب برنامه دانی، بلکه از باب اینکه دولت نهم با هر استدلالی (چه درست و چه غلط) آن سازمان را منحل کرد و جایگزین مناسب و چابکی ارائه نداد؛ با سازمان مدیریت، بودجه سالانه و برنامههای چند ساله همواره با تأخیر ارائه میشد با انحلال آن و جایگزینی یک معاونت برای انجام برنامه ریزی نیز نه تنها، این مشکل حل نشد بلکه تأخیرهای آسیبزایی هم بدنبال داشت؛ البته ناگفته نماند که تفکر کارگزارانی، خود را بسیار ارجح تر از تفکر اصلاح طلبی برای این حوزه هم میداند.
3- اصلاح طلبان با توجه به تفکرات خاص خود و تلاش برای موقعیت آفرینی برای عدهای خاص قاعدتاً از حوزههایی که در دولت نهم و دهم از اولویت برخوردار بود و اتفاقاً از نقاط قوت دولت آقای احمدی نژاد محسوب میشد کناره میجویند اما به انحاء مختلف سعی در نقد و تخریب آن خواهند داشت، مثل مسکن مهر، سفرهای استانی، توجه به اقشار آسیبپذیر این امر ناشی از واقعیتی است که بیان میکند اصلاح طلبان ذاتاً امکان همزبانی با توده مردم را ندارند مگر در شرایط موج سواری و این هم برخلاف ادعای «خط امامی» بودن آنهاست؛ تاریخ گواهی میدهد که حضرت امام(ره) از توده مردم و پابرهنگان به عنوان صاحبان اصلی انقلاب اسلامی یاد میکردند در حالی که این گروه توجه به مردم را پوپولیسم معرفی مینمایند مگر در جاهایی که توده مردم به نفع اهداف سیاسی و یا برنامه خاصی از آنها نقش ایفا نمایند.
4- تلاش میکنند با وجود عدم تمایل هسته اصلی دولت یازدهم یعنی کارگزاران به درگیری در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی کرسیهایی را بدست آورند حوزههایی که با توجه به تجربیات تندروی اصلاح طلبان و واکنش جامعه نسبت به آنها در دولت اعتدالی در «اصلاح طلبی محافظه کار» متبلور خواهد شد که بر آن است تا اهداف و برنامهی اصلاح طلبانه خود را با تغییرات نرم و مسالمتآمیز، تدریجی و با استفاده از فرصتهای قانونی در افکار، فرهنگ، مناسبات و همچنین ساختارها ترویج نماید.
در این مسیر عدم تمایل طیف اصلی دولت یازدهم و تمنا و خواستن اصلاح طلبان هم افزایی داشته تا این عرصه به اصلاح طلبان واگذار شود در این شرایط همانند دولت اصلاحات که کارگزاران هم در عرصه بودند و هم نبودند امروز هم در نسخه 92 دولت کارگزاران، اصلاح طلبان هم هستند و هم نیستند، هم میخواهند باشند، هم میخواهند نباشند تا به راحتی فرصت های را قبضه نمایند اما هزینه ای را متقبل نشوند. اما انگیزههای اصلاح طلبان در این مسیر چیست؟
اصلاح طلبان که پی ریزی، کادرسازی، فضاسازی برای دولت اصلاحات را در دولت کارگزاران در دستور کار داشتند و در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام که رییس آن از جامعه روحانیت آمده بود مشغول فعالیت و برنامه ریزی بودند امروز در دولتی که رییس آن از همان مرکز آمده به یک مرکز تحقیقاتی برای بازپروری، توانمندسازی و برنامه ریزی جهت رسیدن به قدرت کامل اجرایی در 4 یا 8 سال آینده بسنده نخواهند کرد و کلیه دستگاههای کادرساز، مرتبط با جامعه مدنی و شبکه اجتماعی، دارای پتانسیل برای زمینه سازی و ترویج عرف گرایی و ... مانند وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، وزارت علوم و برخی دیگر از سازمانها، نهادها و مراکز مرتبط را طلب خواهند کرد زیرا بر این باورند که "در دل اعتدال اصلاحات خوابیده است" و لابد بعد از یک دوره 4 یا 8 ساله زاییده خواهد شد همانگونه که اصلاحات از دل کارگزاران زاییده شد.
در فرایند تعارفات، اصلاح طلبان مطرح میکنند: «اصلاح طلبان سهم نمیخواهند» «بدنبال سهم خواهی در کابینه نیستند و به حداقلها اکتفا خواهند کرد» اما در عمل بیشترین تلاش و چانه زنی را برای کسب جایگاههای بیشتر خواهند داشت و از سرسوزنی نخواهند گذشت چه تجربه گذشته آنها در سال 88 و فتنه آفرینی برای کسب قدرت و قبل از آن موید این موضوع است. البته در این تعارفات و قدرت طلبیها برخی تناقضات این گروه هم روشن میشود،این جماعت در بسیاری از موارد مدعی اند که قدرت نداشتهاند و قدرت یکپارچه اجازه فعالیت به آنها نداده است. اما در فرایند سهم خواهی خود این گونه پاسخ میدهند که «کسانی که تجربه خوب مدیریتی دارند از میان اصلاح طلبان هستند، به این دلیل که مدیریت اجرایی کشور از اول انقلاب تاکنون بیشتر دست اینها بوده است».
درخصوص تعارفات آنها چند موضوع مطرح است که در اینجا به یادآوری آنها میپردازیم:
اول اینکه اگر دولت آقای روحانی گامهای متعادلی برداشت و سهمی اندک به آنها رسید دچار افسردگی نشوند.
دوم ، اینکه چهرهای مدنی، اهل تساهل و تسامح از خود ترسیم نمایند.
سوم، در صورت کسب جایگاههای بیشتر آن را از باب همراهی و حمایت از آقای روحانی به مردم معرفی نمایند.
چهارم، در صورت عدم موفقیت دولت یازدهم در برآورده نمودن شعارهایش جریان اصلاح طلب به راحتی و فرصت طلبانه بتواند شانه از زیر بار مسؤولیت خالی نماید.
از این رو با توجه به سناریوهای مطرح شده در قالب تعارفات از سوی اصلاح طلبان و چانه زنی بسیار بالا برای کسب قدرت، آنچه اهمیت دارد این است که اصلاح طلبان از دولت یازدهم چه میخواهند و چه نمیخواهند؛ زیرا با وجود اعلام اینکه « پیروز انتخابات اصلاح طلبان هستند و شکی نیست» در خلوت خود میدانند که چنین ادعایی گزافه و باطل است.
اصلاح طلبان که تجربه هشت سال دولت سازندگی را دارند و اساساً آن سالها دوره تقویت و توانمندسازی برای هشت سال دولت اصلاحات بود براین باورند که دولت یازدهم اگر مشی اعتدالی را عمل در پیش بگیرد جایگاه و شرایط مطلوبی برای اصلاح طلبان به ویژه افراطیون آنها ایجاد نخواهد شد، لذا برآنند تا از نخی که دولت یازدهم به آنها خواهد داد برای آینده خود کت و شلواری بدوزند.
با توجه به این مقدمه باید گفت اصلاح طلبان:
1- در این مسیر طبیعتاً از برخی مسؤولیتها فرار خواهند کرد همان مسؤولیتهایی که برای مردم کاملاً محسوس و ملموس است و ناکارآمدی آنها را خیلی زود عیان مینماید مثل قبول مسئولیت درعرصه اقتصادی کشور . هرچند با برداشتی که تاکنون از دولت یازدهم وجود دارد این دولت، نسخه جدیدی از دولت کارگزاران است و طبیعتاً براساس خمیرمایه درونی خود حوزههای اقتصادی را به هیچ غیری واگذار نمینماید.
2- در امور برنامه ریزی مخصوصاً «سازمان مدیریت و برنامه ریزی» بسیار تلاش خواهند کرد تا نقش تعیین کنندهای را ایفا نمایند البته الزاماً نه از باب برنامه دانی، بلکه از باب اینکه دولت نهم با هر استدلالی (چه درست و چه غلط) آن سازمان را منحل کرد و جایگزین مناسب و چابکی ارائه نداد؛ با سازمان مدیریت، بودجه سالانه و برنامههای چند ساله همواره با تأخیر ارائه میشد با انحلال آن و جایگزینی یک معاونت برای انجام برنامه ریزی نیز نه تنها، این مشکل حل نشد بلکه تأخیرهای آسیبزایی هم بدنبال داشت؛ البته ناگفته نماند که تفکر کارگزارانی، خود را بسیار ارجح تر از تفکر اصلاح طلبی برای این حوزه هم میداند.
3- اصلاح طلبان با توجه به تفکرات خاص خود و تلاش برای موقعیت آفرینی برای عدهای خاص قاعدتاً از حوزههایی که در دولت نهم و دهم از اولویت برخوردار بود و اتفاقاً از نقاط قوت دولت آقای احمدی نژاد محسوب میشد کناره میجویند اما به انحاء مختلف سعی در نقد و تخریب آن خواهند داشت، مثل مسکن مهر، سفرهای استانی، توجه به اقشار آسیبپذیر این امر ناشی از واقعیتی است که بیان میکند اصلاح طلبان ذاتاً امکان همزبانی با توده مردم را ندارند مگر در شرایط موج سواری و این هم برخلاف ادعای «خط امامی» بودن آنهاست؛ تاریخ گواهی میدهد که حضرت امام(ره) از توده مردم و پابرهنگان به عنوان صاحبان اصلی انقلاب اسلامی یاد میکردند در حالی که این گروه توجه به مردم را پوپولیسم معرفی مینمایند مگر در جاهایی که توده مردم به نفع اهداف سیاسی و یا برنامه خاصی از آنها نقش ایفا نمایند.
4- تلاش میکنند با وجود عدم تمایل هسته اصلی دولت یازدهم یعنی کارگزاران به درگیری در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی کرسیهایی را بدست آورند حوزههایی که با توجه به تجربیات تندروی اصلاح طلبان و واکنش جامعه نسبت به آنها در دولت اعتدالی در «اصلاح طلبی محافظه کار» متبلور خواهد شد که بر آن است تا اهداف و برنامهی اصلاح طلبانه خود را با تغییرات نرم و مسالمتآمیز، تدریجی و با استفاده از فرصتهای قانونی در افکار، فرهنگ، مناسبات و همچنین ساختارها ترویج نماید.
در این مسیر عدم تمایل طیف اصلی دولت یازدهم و تمنا و خواستن اصلاح طلبان هم افزایی داشته تا این عرصه به اصلاح طلبان واگذار شود در این شرایط همانند دولت اصلاحات که کارگزاران هم در عرصه بودند و هم نبودند امروز هم در نسخه 92 دولت کارگزاران، اصلاح طلبان هم هستند و هم نیستند، هم میخواهند باشند، هم میخواهند نباشند تا به راحتی فرصت های را قبضه نمایند اما هزینه ای را متقبل نشوند. اما انگیزههای اصلاح طلبان در این مسیر چیست؟
اصلاح طلبان که پی ریزی، کادرسازی، فضاسازی برای دولت اصلاحات را در دولت کارگزاران در دستور کار داشتند و در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام که رییس آن از جامعه روحانیت آمده بود مشغول فعالیت و برنامه ریزی بودند امروز در دولتی که رییس آن از همان مرکز آمده به یک مرکز تحقیقاتی برای بازپروری، توانمندسازی و برنامه ریزی جهت رسیدن به قدرت کامل اجرایی در 4 یا 8 سال آینده بسنده نخواهند کرد و کلیه دستگاههای کادرساز، مرتبط با جامعه مدنی و شبکه اجتماعی، دارای پتانسیل برای زمینه سازی و ترویج عرف گرایی و ... مانند وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، وزارت علوم و برخی دیگر از سازمانها، نهادها و مراکز مرتبط را طلب خواهند کرد زیرا بر این باورند که "در دل اعتدال اصلاحات خوابیده است" و لابد بعد از یک دوره 4 یا 8 ساله زاییده خواهد شد همانگونه که اصلاحات از دل کارگزاران زاییده شد.