مرگ دلخراش داماد در شب عروسي
این داستان عبرتآموز، داستانی غمانگیز از ماجرای تصادف و واژگونی خودروی عروس و دامادی در نجف آباد اصفهان است که به خاطر یک بیاحتیاطی کوچک از سوی داماد رخ داده و در این حادثه اندوهبار داماد جان خود را ازدست میدهد. همه شاد و خوشحال مشغول پایکوبی در جشن عروسی شهین و علی بودند غافل از اینکه چه حادثه شومی انتظارشان را میکشد.
صبح روز عروسی شهین و علی بود و همه به این طرف و آن طرف میدویدند و هر کسی مسؤولیتی را که به عهده داشت سعی میکرد به بهترین نحو ممکن انجام دهد. ماشین برای گل زدن توسط برادر داماد برده شد و عروس نیز با خودروی یکی از بستگان به آرایشگاه برده شد و خلاصه تمام کارها و برنامهها یکی پس از دیگری انجام شد تا اینکه موقع جشن و پایکوبی فرارسید.
همه شادیکنان و بوقزنان راهی تالار شدند و داماد پس از اینکه خودروی زیبای عروس را از گل فروشی تحویل گرفت به سمت آرایشگاه رفت. این دو پرنده عاشق هیچگاه تصور این را هم نمیکردند که خودروی عروس ارابه مرگ داماد شود و شروع زندگی مشترکشان به این زودی و غمانگیزی به خزان تبدیل شود.
علی و شهین با همراهی فیلمبردار و عکاس به آتلیه رفتند و پس از اینکه کارشان در آنجا تمام شد خوشحال و شادمان از شروع زندگی مشترکشان به سمت تالار رفتند. در تالار همه انتظار رسیدن عروس و داماد را میکشیدند که پسربچهای دواندوان خبر رسیدن ماشین عروس را با داد و فریاد بین جمع اعلام کرد. با اعلام این خبر شور نشاط زیادی بین جمع برپا شد و همه خوشحال از اینکه این 2 جوان عاقبت بعد از چند سال تحمل سختی به هم رسیدهاند، برای استقبال از عروس و داماد آماده شدند. دقایقی بعد عروس و داماد دست در دست هم وارد تالار شدند و همه به آنها تبریک گفتند و آنها نیز از همه حضار به خاطر زحماتشان تشکر و قدردانی کردند.
ساعاتی به همین منوال گذشت و جشن کمکم به پایان نزدیک میشد، و هیچکس گذشت این چند ساعت را احساس نکرد چراکه همگی غرق در شادی و نشاط بودند. جشن پایان یافت و حاضرین آماده بدرقه عروس و داماد شدند. ماشینها همگی روشن بودند و منتظر بودند که داماد حرکت کند تا آنها را پس از اینکه دوری در شهر زدند تا منزلشان بدرقه کنند.
در بین راه همه با بوق و هلهله شادیشان را نشان میدادند تا اینکه به دلیل بیاحتیاطی داماد خودروی وی از جاده منحرف و در یک لحظه واژگون شد.
شادی و نشاط در دل همه یخ زده بود همه برای کمکرسانی به طرف خودرو دویدند، اورژانس و پلیس نیز بموقع سر صحنه رسیدند. اما این داستان پایان غمانگیزی داشت و به خاطر همین بیاحتیاطیها، داماد جانش را از دست داد و در اوج شادی همه را در غم و اندوه فروبرد.
آیابه راستی این اتفاق باید در چنین شبی بیفتد؟ اگر بحث سرنوشت را جدا کنیم تنها موردی که باقی میماند همین گزینه بیاحتیاطی در اینگونه مراسم است. در اینگونه مراسم اکثر افراد به دلیل اینکه شاد وخوشحالند دوست دارند این شور و شادی را به هر نحو ابراز کنند و در معرض دید دیگران قرار دهند اما همیشه این ابراز احساسات بیخطر نبوده و گاهی حوادث تلخ و جبرانناپذیری نظیر این حادثه را بهوجود میآورد.