صراط: یک روزمان که میگذرد دلتنگ گذرانش میشویم. دلتنگ ثانیههای موجود در دل لحظههای فراموش شدهاش.
آقای رئیسجمهور زمانی در حال نوشتن این سطور هستم که باید با شما و تمام 8 سالی که بر مسند ریاست تکیه داده بودید خداحافظی کنم.
آقای رئیسجمهور(سابق حالا با هر تعریفی که خودتان دارید) این خداحافظی در حالی تقدیم شما میشود که ابعاد اجتماعی لحظه حال را در بطن آن برایتان به یادگار میگذارم.
آقای رئیسجمهور (سابق) نمیخواهم کتمان کنم که شما به عنوان یک فرد دانشگاهی تمام تلاشتان را برای ارتقای دروازههای علم ودانش کشور به کار بردید و به دوراز انصاف است که بخواهم خط بطلانی بر تمام اتفاقهای خوبی که در این عرصه افتاد بکشم اما آقای رئیسجمهور (سابق) فراموش نکنیم که بدنه سازنده این علم ودانش "نیروی انسانی" در لحظه حال در حالتی ما بین بیقراری و ناامیدی جا ماندهاند.
بیقراری حاصل از عشق برای کمک به وطن و گسترش دروازههای پیشرفت و از سوی دیگر ناامیدی موجود برای آنکه راهها را برای رسیدن به فردایی بهتر ناهموار میبینند.
آقای رئیسجمهور (سابق) این روزها که حرف از رتبه اول علمی در سطح منطقه بر زبانها جاریست میخواهم برای شما بگویم که درست در همین لحظه برخی ازنابغههای علمی کشور که سردمداران رسیدن به این جایگاه بودند در هوای کوچ به سر میبرند؛ گویی هوای گرم ایران برایشان سنگینی کرده و به دنبال اتمسفر معتدلتری میگردند.
آقای رئیسجمهور (سابق) سطرهای این دست نوشته را در باب وضعیت علمی کشور و بنبستها و روزنههای کشف نشده موجود در آن ، میتوان کماکان ادامه داد اما میخواهم در باب همین مقوله آموزش کمی برایتان از مقاطع پایه تر بگویم.
از همان جایی بگویم که طی این 8 سال در بوته آزمایش و خطا قرار گرفته بود و مدارس کمتوان ایران بنیه مقاومت در برابر آن حجم از آزمایش را نداشتند.
آقای رئیسجمهور (سابق) کاری به سابقه پیش از این 8 سال ندارم اما واقعیت اینجاست که این روزها پایه آموزشی کشور بنا بر سیاست های نادرست آموزشی مدیران، سست گردیده و تا ریزش فاصله چندانی ندارد.
ریزشی که به شکرانه مواد مخدر موجود در کائنات از همه سو در حال شکلگیری است و هیچ جوره نمیتوان از آن چشم پوشید.
راستی آقای رئیسجمهور (سابق) حرف از مواد مخدر آمد نمیدانم میدانید یا نه اما آمار میگویند اعتیاد در مدارس به زیر 13 سال رسیده و بالغ بر 50 درصد ازمعتادان کشور را جوانان تشکیل میدهند.
اعتیاد لغت دهشتناکی است و وقتی دهشتناکتر میشود که بدانیم بالغ بر یک هفتم جمعیت ایران با آن دست به گریبانند.
راستی آقای رئیسجمهور (سابق) نمیدانم آیا تا به حال گریبان هیچ یک از نزدیکان شما به دروازه درد چسبیده است تا مجبور شوند برای عبور از آن به دریچه درمان متصل شوند یا خیر؟ اما امیدوارم هیچ گاه و هیچ گاه این اتفاق نیفتاده باشد.
آقای رئیسجمهور (سابق) میدانید اتفاق تلخی است که پیکره وجودت با درد عجین شده باشد و دریچه درمان به حدی تشریفاتی شده باشد که نتوانی از آن عبور کنی.
آقای رئیسجمهور (سابق) باز هم نمیدانم که چرا باید مرز تشریفاتی بدنه درمانی کشور من تا به آنجا گسترده باشد که بخش اعظمی از مردم و دقیقتر که بخواهم بگویم 60 درصد از مردم ایران برای گذر از این دریچه به وادی فقر افتاده باشند.
آقای رئیسجمهور (سابق) از همان واژه دردناک فقری سخن میگویم که اگرچه از دریچه نگاههای دولتی به مرز صفر رسیده است اما لنزهای دوربینهای جامعه خبری میگویند وضعیت تلخی در این مرز آریایی به چشم میخورد.
آقای رئیسجمهور (سابق) راستی صحبت از مرز شد ناگهان به یاد آوردم که نکند خط قرمزهای سادهای را زیر پا گذارده باشم که خدای ناکرده پس فردا مسئلهساز باشد.
آقای رئیسجمهور (سابق) آخر میدانید در اینجا اگر مسالهای حادث شود بر پایه کماطلاعی من کمترین باید مدتها بگردم و بچرخم تا بدانم حق و حقوقم چه بوده است.
آقای رئیسجمهور (سابق) این روزها که با سکانداری کشتی اجرایی کشور خداحافظی کرده اید، میخواهم بدانم حق مردم ایران چه بوده است؟ آیا مردم نجیب سرزمین من فارغ از حق سیاسی به حق اقتصادی فرهنگی و اجتماعی زندگی در یک جامعه مطلوب رسیدهاند یا خیر.
آقای رئیسجمهور (سابق) در این جای داستان شاید بد نباشد جامعه مطلوب را از نگاه روانشناسانه برایتان بازگو کنم.
دنیای آکادمیک روان بر این باورند که یک جامعه ایمن چارچوبی است که فرد قرار گرفته در آن هیچ دغدغه مادی برای گذران روزهایش نداشته باشد و تمام فکر وذکرش گسترش ظرفیتهای ذهنی و ابعاد وجودی خویش باشد.
آقای رئیسجمهور (سابق) بعید میدانم که حتی یک درصد از مردم کشورم در این چارچوب امن سکنی گزیده باشند تا بتوانند برای فردای بهتر سرزمینمان تلاش کنند؛ تلاشی که بیشک باید در بستر فرهنگی باشد تا بتوان وضعیت نچندان موجود را بهبود بخشید.
آقای رئیسجمهور (سابق) وقتی میگویم وضعیت نچندان مطلوب از آن جهت است که حتی کوچکترین آمار در باب فساد و فحشا برای جامعهای که دم از تحقق ارزشها میزند فاجعهبار است.
به هر حال آقای رئیسجمهور (سابق) این سطور پایانی در حالی برای شما نوشته میشود که نویسنده امیدوار است در یک جای امن آنها را زیر نظر بگذرانید؛ هر چندکه میدانم معنای امنیت تا همیشه میان زنان و مردان این سرزمین متغیر است.
آقای رئیسجمهور (سابق) حرف از تغییر به میان آمد به یاد آن افتادم که از شما بپرسم به راستی در این هشت سال بر روی ترازوی فقر و ثروت، کدام کفه به نفع مردم سنگینتر شد؟آقای رئیسجمهور سابقی که همواره شعارتان شعار عدالت بود میدانم که عادلانه به این سوال جواب میدهید.
منبع: سیاست روز