جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۸

روایت پایگاه آنتی وار از جنبش سبز

پایگاه تحلیلی آنتی‌وار نوشت: الگوی اوباما در مواجهه با انتخابات ۸۸ ایران چنین بود؛ اگر نمی‏توانید حکومت را از طریق انتخابات تغییر دهید، پس در خیابان‏ها این کار را بکنید.
کد خبر : ۱۲۷۹۸۸
  صراطآی‏پرس به نقل از پایگاه تحلیلی «آنتی وار» در مقاله‏ای به قلم « ستد اسنیدر» نوشت: آمریکا برای مقابله با جریان‏های ناخوشایند کشورهایی که دشمن وی تلقی می‏شوند دو رویه دارد: رویه پنهان و رویه آشکار. روش آشکار وی از طریق پنتاگون و روش پنهان وی از طریق سیا تحقق می‏یابد.

اقدامات آشکار اوباما نظیر استفاده از پهپاد‏هاست. در جنگ‏های خاموش اوباما، تانک، سرباز، تایید کنگره و تحریک افکار عمومی وجود ندارد.جنگ خاموش از طریق پهپاد‏ها تعداد زیادی کشته در پاکستان، یمن و سومالی به جا گذاشته است و دولت پاکستان از این جهت به آمریکا  که با حملات غیرقانونی، حاکمیت ملی این کشور را نقض کرده‌اند، معترض است.

برای متوقف کردن اقدامات آشکار اوباما، مطالب زیادی نوشته شده ولی کمتر توجهی به اقدامات مخفیانه اوباما شده است.کودتای مخفی در تاریخ امروز مهم‏تر از کودتای آشکار است و آن عبارت است از: «تغییر حکومت با تقویت صدای اقلیت در خیابان برای کنار زدن اکثریتی که در انتخابات و رای‌گیری پیروز شده‏اند.»

اولین آزمایش مدرن این شکل از کودتا در خیابان‏های ایران در سال 2009 انجام شد.از ابتدای انقلاب اسلامی آمریکا از ایران به کشوری فاقد دموکراسی یاد می‏کردو از آن به عنوان وسیله‏ای برای زیر سوال بردن مشروعیت حکومت استفاده می‏کرد. همچنین غرب همیشه اصرار می‏کرد که انتخابات ایران یک رقابت واقعی نیست. ولی سه رئیس جمهور آخر ایران،صاحب نظران غربی و کارشناسان ایرانی را کاملا شگفت‌زده کرده و ثابت کرد که در انتخابات ایران رقابت واقعی وجود دارد.

استفاده از دموکراسی ایرانی، علیه دموکراسی ایران در سال 2009 در انتخاب مجدد احمدی‌نژاد به اوج خود رسید؛ زیرا انتخاب مجدد وی  کاملا بر خلاف میل آمریکا بوده و به همین جهت به تقویت ادعای کاندیدای شکست خورده یعنی میر حسین موسوی و جنبش سبز وی می‏پردازد تا از این طریق موفق به تغییر حکومت در ایران شود. علی‌رغم ادعاهای مکرر موسوی در مورد تقلب در انتخابات، هیچگاه مدرکی برای اثبات آن ارائه نشد و همان‌گونه که آیت الله خامنه‏ای اشاره کرد، امکان تقلب در 11 میلیون رای وجود ندارد. نظرسنجی‏های موجود نیز موید این امر است که تقلبی وجود نداشته است. در نظر سنجی دانشگاه تهران در شب انتخابات، احمدی نژاد 57% رای و پس از انتخابات بین 52% تا 66% رای را به خود اختصاص داده بود.

آمریکا از دموکراسی به عنوان وسیله‏ای برای تغییر حکومت استفاده کرده وبه‌جای به رسمیت شناختن نتایج مشروع یک انتخابات دموکراتیک، از رهبر انتخابی خود (موسوی)علیه رئیس جمهوری منتخب به روش دموکراتیک و توسط اکثریت مردم (احمدی نژاد)، استفاده کرد با این هدف که: «اگر نمی‏توانید حکومت را از طریق انتخابات تغییر دهید، پس در خیابان‏ها این کار را بکنید.»

این ماهیت دموکراسی است که اکثریت مردم،نه همه مردم، دولت را انتخاب کنند.جنبش سبز که به تعداد کافی رای نداشت، با حمایت رسانه‏های غربی تقویت شده و در نتیجه یک جنبش اجتماعی متولد می‏شود تا برای تغییر حکومت یک فشار اجتماعی ایجاد کند. اقلیت معترض در خیابان‏ها، صدایشان بیشتر از اکثریت رای‌دهنده خاموش شنیده می‏شود.

اولین آزمایش این پروژه در ایران شکست خورد و آزمایشگاه مزبور انتقال پیدا کرده و الگوی کودتای خاموش در خیابان‏‏های ونزوئلا ظاهر می‏شود. زیرا رئیس‌جمهور این کشور در مسیر خواست‏های آمریکا گام برنمی‏دارد و پس از مرگ هوگو چاوز، پیروزی جانشین وی «نیکولاس مادورو»در انتخابات و شکست حریف انتخاب اتیاو «انریکه کاپریلس» که منتخب آمریکاست، برای آمریکا خوشایند نیست.

در نتیجه کاپریلساز حامیان خود می‏خواهد که با ادعای تقلب در انتخابات به خیابان‏ها بریزند و رسانه‏های غربی نیز روی آنها تمرکز می‏کنند.آمریکا ریاست جمهوری مادورو رابه رسمیت نشناخته و خواستار بازشماری آراء می‏شود.در حالیکه «جیمی کارتر» انتخابات ونزوئلا را یکی از بهترین انتخابات توصیف می‏کند. در نتیجه می‏بینیم که با سوء استفاده کردن از اقلیت ناراضی و کشاندن آنها به خیابان برای تغییر دولت - که پای صندوق‏ها ممکن نبود-یکبار دیگر دموکراسی مانند سلاحی به کار گرفته می‏شود.

نویسنده سپس به موضوع مصر پرداخته و اضافه می‏کند: با خواندن سرفصل‏های مربوط به مصر، اهمیت شناخت این نوع کودتای مخفی روشن می‏شود. برکناری یک دیکتاتور( مانند مبارک) از طریق جنبش‏های اجتماعی، دموکراسی است ولی برکناری رئیس‌جمهوری که از طریق روش‏های دموکراتیک به قدرت رسیده توسط ارتش و جنبش‏های اجتماعی، در واقع کناره‌گیری دموکراسی است.

در بسیاری از کودتاهای انجام شده توسط سیا 5 مرحله برای تغییر حکومت دیده می‏شود:

اول از طریق پروپاگاندا تصویری از دولت ارائه می‌دهد که درگیر بحران است.سپس جمیعت‏های کوچکی را تشویق و یا حتی استخدام می‌کند که برای اعتراض به خیابان‏ها بیایند. مرحله سوم استفاده از رسانه‏ها برای بزرگ‌نمایی جمعیت مزبور و اعتراض‏ها و تبدیل آن به توده‏ای که خواهان تغییر حکومت هستند می‌باشد. مرحله چهارم یافتن یک گروه سوم است که بتواند جانشین دولت شود و در نهایت تشویق عناصری از ارتش برای سرنگونی دولت.

در مصر نارضایتی‏ها و اعتراضات خیابانی ساختگی نبوده و نیازی به استخدام جمعیت‏ها وجود نداشت. البته طبق گفته الجزیره اسنادی از دولت فدرال ایالات متحده دردست است که نشان می‏دهد این دولت، کمک‏های مالی زیادی به چهره‏های ارشد مخالف در مصر کرده است. در نهایت انقلاب دموکراتیک مشروع موجود در خیابان‏های مصر، به یک کودتای نظامی غیردموکراتیک تبدیل شد که نام انقلاب اجتماعی دموکراتیک به خود گرفت و پروژه‏ای که در ایران و ونزوئلا شکست خورده بود، در مصر با موفقیت انجام شد.

هنگامی که انقلاب مصر برای اولین بار آغاز شد، آمریکا غافلگیر شده و سعی می‏کند دیکتاتور حامی آمریکا را مجددا سر کار بیاورد.آمریکا در این مورد شکست خورده و به دنبال یک جانشین مناسب برای ویمی‏گردد ولی موفق به جایگزینی نمی‏شود.پس از مرسی نیز آمریکا به دنبال ریاست جمهوری البرادعی بوده زیرا اگر چه وی دوست نزدیک آمریکا شمرده نمی‏شود ولی می‏تواند مصر را در مسیر یک دولت سکولار قرار دهد.

نویسنده ادامه می‏دهد: روش کودتای پنهان در ترکیه و برزیل نیز پیاده شد. جنبش‏های اجتماعی،دولت‏هایی با طول خدمت زیاد - که بارها توسط خود مردم انتخاب شده و ابقاء شده بودند- را تحت فشار قرار می‏دادند. مانند ایران و ونزوئلا مخالفین نتوانستند این دولت‏ها را از طریق دموکراتیک سرنگون کنند چرا که دولت‏ها در هر انتخابات بیش از دفعه پیش رای می‏آوردند. در ترکیه، رجب طیب اردوغان، در 2002 حدود 34% و در 2007 حدود 46.6% و در 2011 حدود 49.83% حمایت رای دهندگان را به خود جلب کرد.

در چهار سال گذشته، ایران، ونزوئلا، مصر و احتمالا ترکیه و برزیل، مناسب یک الگوی احتمالی کودتا، (و یا اقدام به کودتا) محسوب می‏شدند که در عمل به عنوان کودتا نامیده نمی‏شدند؛ چرا که کودتاهایی بدون تانک و تفنگ بوده و با پوششی از دموکراسی و جنبش‏های اجتماعی پنهان شده بودند.

دومین نوع کودتای پنهانی که توسط اوباما انجام شد،مانند نوع اولامری داخلی و دموکراتیک و همچنین مطابق با قانون اساسی جلوه داده می‏شود.

در هندوراس، «مانوئل زلایا» رئیس‌جمهوری که به طور دموکراتیک انتخاب شده بوداز کشور رانده شده و آدم ربایی به زور اسلحه، به عنوان یک تعهد و لازمه قانون اساسی جلوه داده شد. این هم کودتایی بود در لباس قانون اساسی که هیچگاه از نامکودتا برای آن استفاده نشد.

الگوی مشابهی در پاراگوئه مشاهده شد.هنگامی که «فردریکو فرانکو» از جناح راست، ریاست جمهوری را از «فرناندو لوگو» متمایل به چپ، که به طور دموکراتیک انتخاب شده بود، گرفت (از طریق آنچه که به عنوان یک کودتای پارلمانی شناخته شد).

در مالدیو و بولیوی و هائیتی نیز احتمال وقوع الگوی مشابه بوده است که در آنها علی‌رغم انتخابات غیر قانونی و ممنوعیت محبوب‏ترین حزب در هائیتی،آمریکا دولت جدید را به رسمیت شناخت.

آنچه که در هندوراس و پاراگوئه اتفاق افتاد شبیه به روش‏های مبتنی بر قانون اساسی بوده ( که در واقع نبود!) و آنچه که در هائیتی اتفاق افتاد، شبیه یک انتخابات مشروع بوده ( که در واقع نبود!).

کودتاهای خاموش پدیده جدیدی نیستند ولی در سال‏های اوباما ، کودتاهای خاموشبه یک گذار داخلی و دموکراتیک در دولت تغییر قیافه داده‌اند وهرگز به عنوان کودتا شناخته نشده‌اند.کودتاهای اوباما از دموکراسی برای زیر سوال بردن دموکراسی استفاده می‏کند.
منبع: فارس