صراط: روز حلزون " نوشته ی زهرا عبدی ( انتشارات گیسا) به گمان من از این دست است. داستانی که از همان صفحه های اول نشان می دهد که هر چند نخستین داستان بلند نویسنده است اما کار یک نویسنده ی نو رسیده نیست. زبان محکم و یکدست، تعبیر ها و توصیف هایی کاملا شناسنامه دار نشانه ی آن است که نویسنده سالها با کلمه سر و کار داشته و ظرفیت های زبان را در ساحت ایجاد معنا، لحن و حتی هم آوایی کلمات و ضرباهنگ جمله به خوبی می شناسد. این البته برای کسانی که مجموعه شعر " تو با خرس سنگین تر از کوه رقصیده ای "، از همین نویسنده( انتشارات قو ) را دیده باشند جای تعجب ندارد زیرا ویژگی بسیار چشمگیر شعر های آن مجموعه ، صلابت زبان و وفور ایماژها و پیچیدیگی تصویر ها و نیز دغدغه های شاعری بود که به جهان، تاریخ و مردم نگاهی منتقد و مستقل دارد.. دو شاخصه ای که در این کتاب هم آشکار است.
قصه ی آدم ها، نه تنها زنان
نویسندگان زن در اغلب داستان هایشان شخصیت ها و فضا های زنانه را روایت می کنند. ماجرا در این داستان ها اغلب عاطفی است و فضاها شخصی. زنان منفعل و تاثیر پذیر. البته این داستان ها بازنمایی بخش بزرگی از واقعیت جاری هستند و البته که از نگاه نقد اجتماعی هم مهم اند و می توانند صدای چهره ی پنهان و صامتِ زنان باشند و امکان درک جهان زنانه را برای خواننده (مردان و حتی خود زنان که با نگاه و تفسیر مردانه خو کرده اند)فراهم کنند. اما" روز حلزون" از اندک داستان هایی است که زنانش نه سر به زیر اند و نه اهل تسلیم و رضا. . هر سه با شرایط پیش آمده ی خارج از اختیارشان( جنگ و تبعاتش) مواجه ی فعال دارند. افسون ، شیرین و مادر را خسرو به هم پیوند می زند. کسی که هر چند سال های سال است که گم شده اما هنوز در زندگی این سه زن ، نقش دارد. خسرو پسر مادر، برادر شیرین و عشق جوانی های افسون است که سال ها پیش در جنگ مفقود الاثر شده. خسرو گذشته ی هر سه ی آن هاست که نمی گذرد و فراموش نمی شود. خسرو امید و آرزوی مادر است که سال هاست از دست رفته ، عشق افسون است که در زمان گم شده و کودکی و جوانی شیرین است که در جنگی دور جامانده. جنگی که برای آن ها تمام نشده( خسرو مفقود الاثر است. نمرده، نقطه ی پایان ندارد).شیرین با تلاشش برای نزدیک شدن به افسون و دادن نامه هایی که مادر آن ها را مخفی کرده بوده سعی می کند نقطه ی پایان داستان را پیدا کند . افسون که سال هاست زندگی دیگری دارد و حتی شخصیت دیگری پیدا کرده، با امتناعش از شعر خواندن در جمع کسانی که همه را شبیه همسر جاه طلبش می بیند، با نپذیرفتن جاسوسی برای همسرش در دانشکده، تلاش می کنند در برابر ناگزیر بودن سرنوشت بایستد و آن را کنترل کند.
"
زندگی های موازی
شاید روایت موازی در داستان چیز تازه ای نباشد. داستان گو ها سال های سال است که ماجرای یکی از شخصیت ها را در فصلی از داستان به شکل موقت رها می کنند و بر سر تعریف ماجرای شخصیت دیگری می روند بالاخره جایی از داستان روایت ها و ماجرا ها و آدم ها به هم می رسند و پازل داسان در ذهن خواننده کامل می شود.
اما آن چه در این داستان بلند چشم گیر است هماهنگی ظریف فرم روایت موازی با جان این داستان ،یعنی زندگی های موازی شخصیت هاست. شخصیت هایی که با وجود تفاوت نسل گویی هر یک مابه ازای دقیقی از دیگری هستند. شیرین ،خواهر جوان خسرو اگر چه در دنیای واقعی جوان فیلم فروش را می بیند اما عشقش را در فضای مجازی جستجو می کند . زیرا " امن تر است" چنان که نسل پیش از او، خسرو و افسون نیز عشقشان را در نامه نگاری ها پنهان می کردند زیرا" امن تر بود". گویی دنیای واقعی ما در تمام تاریخمان عشق را پس می زند و به فضای کلمه، شعر، وبلاگ و فیس بوک عقب می راند. این نیروی تفتیش گر و کنترل کننده، گاهی به شکل فرد است( در این داستان مادر خسرو) و گاهی نوعی از تفکر و قضاوت اجتماعی که در کل فضا جریان دارد( آن چه شیرین را به جستجوی پسرک در فضای مجازی وادار می کند ).
اتاق های مجازی
"روز حلزون" داستان مورد تهاجم قرار گرفتن فضاهای خصوصی هم هست. نامه های شخصی افسون توسط مادر مصادره شده تا هرگز به دست خسرو نرسد اما علاوه بر این که خودش آن را خوانده ،حالا شیرین هم از محتوای آن ها با خبر است . و همین اتفاق در لباس نو تری برای شیرین هم افتاده است. مادر هر از گاه بی خبر در اتاق او را باز می کند و گوشه ها و سایه ها و فیلم های او را می کاود، پس اتاق های مجازی صفحه های فیس بوک، امن تر از اتاق های آجری و واقعی او هستند. و او تجربه هایش از عشق ، از آدم ها و از جامعه را به نوعی در آن جا پنهان می کند. و جالب این که این از سویی ژنهان کردن است و از سوی دیگر آشکار کردن و بر سر بازار آوردن!( همه از نامه ها ی عاشقانه و معصوم خسرو و افسون با خبر ند ، و صفحه های فیس بوک هم محل بروز حس ها ،عکس ها و خاطره های شخصیی هستند) . اشاره ای کاملا داستانی به این که دنیای خصوصی ما از سوی اجتماع کنترل کننده چنان مورد تهاجم قرار می گیرد که به دنیای مجازی عقب رانده می شود یا در آن پناه می گیرد و خنده دار این که اگر به واسطه ی تصور نادرستی یا آسیبش محدود شده بود حالا منتشر و آشکار و عام شده است.
درستی ساختار و ظرافت معنا و زبان در کنار هم از" روز حلزون " داستانی خوب و خواندنی ساخته است. داستانی که آدم را به ظهور نسل تازه ای از زنان اهل تفکر در داستان معاصر امیدوار می کند